- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Data loading in progress...
کوری آموزشی و پژوهشی ۱۶: آیا شعار معلمی تا بینهایت مصداق بیرونی به صورت امرواقع هم دارد؟ مثال موردیِ دکتر تقی تقیپور بازرگانی ادامه از بخش ۱۵ امروز دکتر تقی تقیپور بازرگانی به خاک سپرده شد. نگارنده مایل نیست که از کلیشۀ "وز شمار دو چشم یک تن کم-------- وز شمار خرد هزاران بیش" استفاده کند که اولین بار در دلنوشتۀ دکتر حسن تاجبخش، در رثای دکتر عزیز رفیعی استاد و رئیس برجستۀ دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه تهران، در صفحات اولِ کتاب "ریکتزیه و بیماریهای ناشی از آن" به چشمش خورد. به باور "لوحبان" این کلیشه مربوط به زمانی است که نظام آموزشی فعلی وجود نداشت و اندک کسانی که از استعدادی استثنایی و پشتکاری فراوان بهره داشتند، چنان به چشم میآمدند که واقعاً در ظرف زمانی و مکانی خود مصداق آن کلیشه بودند. احتمالاً ویژگی عمدۀ آنان حدت حافظه بود که در اصطلاحات و القابی مثل علامه یا فقیهِ افقه هنوز تداوم دارد. گویا لقب "علم" تنها به ابن سینا داده شده است. آن گونه که نویسنده شنیده و در سریال سربداران دیده است، مفهوم کلاس در قدیم معنا نداشت و طلبۀ روز اول و طلبۀ نزدیک به اجازه، همه با هم مینشستند. به لطف نظام آموزشی مدرن، امکان…
کوری آموزشی و پژوهشی ۱۵: دورۀ آموزش را چقدر میتوان طولانی کرد؟ تا کجا مجازیم طول دورۀ آموزش را کش بدهیم؟ هر چقدر هم سودای پیشرفت و رقابت در عرصۀ جهانی داشته باشیم، تاکید بر آموزش نباید موجب قربانی شدن دوران کودکی، نوجوانی و جوانی به عنوان حق مادرزاد انسان در دنیای امروز شود. به نظر میرسد که نظام آموزشی فعلی مهرِ سودایی را بر پیشانی دارد که بعد از انقلابهای مشروطیت در ایران و ترکیه، و تحولات سیاسی در سایر کشورهای خاورمیانه ظهور کرد؛ پیشرفت سریع و شتابان و رسیدن زودهنگام به اروپا و ینگه دنیا. در این تحول شتابان، توجه اساسی به پرورش تکنوکرات بود که هر چه زودتر تربیت شوند تا خلاء مدیریت متمرکز و دولتی را در تمامی نقاط کشور با سرعت زیاد برطرف کنند. در این شیوه تنها هدف، رشد شتابان و بیرون کشیدن کشور از چاه قرون و مصائب و بدبختی زندگی عشایری و تاسیس نهادهای مدرن بود. سید حسین نصر در زمانی که رئیس دانشکدۀ ادبیات و سپس معاون دانشگاه تهران بود، از بابت تاسیس رشته زبان عربی از بیم بیکار ماندن دانشجویان پس از دانشآموختگی در تردید بود. در تماسی تلفنی، تردید و دودلیِ خود را با اردشیر زاهدی وزیر خارجه در میان گذاشت.…
سید حسین نصر در زمانی که رئیس دانشکدۀ ادبیات و سپس معاون دانشگاه تهران بود، از بابت تاسیس رشته زبان عربی از بیم بیکار ماندن دانشجویان پس از دانشآموختگی در تردید بود. در تماسی تلفنی، تردید و دودلیِ خود را با اردشیر زاهدی وزیر خارجه در میان گذاشت. وی تاکید کرده بود که ما همه را استخدام میکنیم.این مکالمه یک مسئلۀ مهم را مشخص میکرد و آن هم اعتماد به نفس دولتمردان ایرانی، و احتمالاً سایر کشورهای منطقه بود که در آن پنجرۀ زمانی و تاریخی خاص هیچ نگرانی از بابت استخدام دانشآموختگان رشتههای مختلف نداشتند. این اعتماد به نفس به خانواده ها و دانشآموزان هم از بابت یک آیندۀ قابل اعتماد سرایت کرد و این همراهی و همکاری دولت و ملت در آموزش ادامه یافت؛ به ویژه که در سنی معقول، امکان دسترسی به درآمدی مطابق شان یک دانشآموخته امری عادی و حتمی بود. اگر انصاف دهیم، این همیاری و همکاری دولت و ملت نتیجۀ بزرگی در کشورهای منطقه به بارآورد و تحولات مهمی در آموزش، بهداشت، رفتار، شهرسازی و بسیاری از اموری که با مدرنیزاسیون (و نه مدرنیته) همخوانی داشت به بار آورد. منطقه از دامِ تراخم و سل و شپش و انگل و مشمشه و بسیاری بلاهایی که زمانی عادی تلقی میشدند، بیرون کشیده شد. دانشآموختگان کارآمدی فوقالعادهای داشتند. کافیست به حسین امانت و محمد پورفتحی نگاه کنید که در سنین ۲۴-۲۶ سالگی مسئولیت ساخت برج آزادی را بر عهده گرفتند و از آن عجیبتر این که هیئت حاکمه در سپردن طرح به این دو هنرمند-مهندس جوان و بزرگ تردید نکرد. البته داورانی کارکشته چون هوشنگ سیحون، فروغی (رئیس اسبق دانشکدۀ هنرهای زیبا، غیاثی، کوهنگ(از سازمان برنامه و بودجه) و شروین (شهردار تهران) بر سپردن کار به این دو جوان مهر تایید زدند. این ویژگی مهمی در آن دوران بود. افرادی دانشآموخته میشدند که از همان ابتدا کارهای بزرگی از ایشان برمیآمد. در این میان میتوان افراد شاخصی چون دکتر محمدعلی حفیظی (رئیس دانشکدۀ پزشکی دانشگاه تهران و نظام پزشکی)، دکتر حسین میرشمسی (موسسۀ رازی)، دکتر عزیز رفیعی (دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه تهران)، دکتر مرتضی قلی ارشدی (مدیرکل و رئیس سازمان دامپزشکی) را نام برد که هنوز که هنوز است نام و کار و آثارشان به شیوهای تکرار نشدنی میدرخشد؛ افرادی که در خشت خام آیندۀ کشور را دیده برنامه ریزی میکردند. در آن دوران هنوز انفجار اطلاعات رخ نداده بود و مدیریت اطلاعات و آموزش کیفی آن در یک برنامۀ آموزشی و انتقال بهینۀ آن امکانپذیر بود. اما رخداد انفجار اطلاعات از دهۀ ۷۰ میلادی که خیلی زود رشدی نمایی پیدا کرد، شرایط را تغییر داد. به این ترتیب، شيوۀ نگرش به آموزش دانشگاهي و مدرسهای در همان حالت قبلی ماند. برنامۀ آموزشی و درسی اینک مانعي در برابر رشد و پرورش فكر و انديشـۀ دانشآموز و دانشجو تبدل شد و ضمناً بهاندازۀ کافی چالاک نیست و در برابر شرايط متغير جهانی، منطقهای و انساني دچار لختی (اینرسی) است. البته از پیش از انقلاب علائم آن ظاهر شد؛ برنامههای آموزش و پرورش مطابق محل تحصیل وزیران بر اساس فرانسه و آمریکا چند بار تغییر کرد. اینرسی در آموزش و پرورش و دانشگاه به صورت یک باگِ مخل در آموزش درآمد و به مسئلۀ کارآیی و صلاحیت دانشآموختگان صدمه زد. اگر نظام اداری و بخش خصوصی جرات سپردن کارهای بزرگ به تازه دانشآموختگان را داشته باشد، نشانۀ اعتماد به نفس است. با طرح تعدیل اقتصادی در حدود سال ۷۰ حوزۀ تحصیل از حوزۀ اشتغال جدا شد. تنها واکنش نظام آموزشی برای تطابق با جریان جهانی،افزایش طول دورۀ آموزش بود که تاثیری وخیم بر روح و روان دانشجویان و #هراس_اقتصادی از آیندۀ شغلی نهاد. اینک در مرحلهای هستیم که دگرگونیایی از نوع رشدیهای در ساختار آموزشی باید به وجود بیاوریم. (ادامۀ بحث در پست بعدی) بخش پیشین، بخش ۱۴ کامران شریفی دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد ۱۴۰۲/۰۲/۰۷ https://t.me/ksharifiRRB
گشتی در یادداشت های دکتر کامران شریفی
انقراض غولهای علمی: دیگر آینشتاین، شروینگر، پائولی، هایزنبرگ و ... نخواهیم داشت.جایی نوشته بود که ریاضیدانان قرن گذشته برای محاسبات زیاد، تیمی از ریاضیدانان زبده را سرپرستی میکردند تا محاسبات به درستی و در موعد مقرر انجام گیرد. دترمینان برای صرفه جویی در زمان بسیار مناسب بود و ماتریسی که شانس حل شدن نداشت را در پیش از محاسبات اصلی تشخیص میداد. این محاسبات پیچیده و الگوریتمها برای سیاستگزاری و اقتصاد نیز بسیار ضروری بود و گاه سرنوشت جنگ، مثل جنگ جهانی دوم را نیز تعیین می کرد. به زندگی نامۀ آلن تورینگ و یا فیلم بازی تقلید (۲۰۱۴) با بازی درخشان بندیکت کامبربچ مراجعه کنید. با ماشینهای عظیم محاسبهگر، گروههای ریاضیدانان جای خود را به گروههای دیگر دادند. اینک بسیاری از برندگان نوبل فیزیک کسانی هستند که شاید یک گروه منسجم و پرشمار از فیزیکدانان برجسته را رهبری کردهاند. دیگر مثل سابق، کسانی که در پروژۀ سرن کار کردهاند، حتی اگر بوزون را کشف کرده باشند، نامشان بر سر زبانها نمیافتد. وقتی کریستیان بارنارد در ۱۹۶۷، پس از مطالعات و تجربیات گسترده در حیوانات آزمایشگاهی اولین عمل پیوند قلب را انجام داد، خبرش در دنیا مثل توپ صدا کرد. امروزه از دل عملهای سی و چند ساعتۀ چند تیم از پزشکان و پرستاران و ...، یا عمل پیوند قلب و کلیۀ خوک به انسان نام کسی سرزبانها نمیافتد. کار چند تیمی، بینِ رشتهای و بین قارهای در دنیا رواج پیدا کرده است. کنسرتهای بزرگ موسیقی، عملهای جراحی بزرگ، فعالیتهای قطبنوردی، فضانوردی و منظومه نوردیِ جسورانه همه از یک جنس است؛ انسانهایی که برای کار تیمی بزرگ، اهداف بزرگ و مسائل واقعی آموزش دیدهاند و میتوانند بدون انتظار برای این که راکاستار پژوهشی و پایتونباز شوند، در یک تیم بزرگ نقش آفرین شوند. این تازه قبل از ظهورِ هوش مصنوعی است. سیاستهای پژوهشی ما با انداختن چرتکه، اُنر اُنر (یا عُنرعُنر) سر کوزۀ فعالیت پژوهشی اعضای هیات علمی مینشیند تا ببیند تا کجای کوزه پر شده است. پر کردن فرمهای مختلف بخش قابل توجهی از زمان عضو هیات علمی را میگیرد. این شیوۀ چرتکهای مسیر را به طرف کارهای بزرگ باز نمیکند. هر کسی دریک گوشه مشغول پر کردن کوزۀ خود تا سرِ موعد مینشیند. با این شیوه، کار تیمی درازمدت و معطوف به اهداف کلان و معطوف به نیازهای واقعی ممکن نخواهد بود. برای مقابله با شبه علم و بیراهۀ تضمین چاپ مقاله از قبل، به چیزی مثل دترمینان determinant که بیراهه نبودن محاسبات را از قبل تعیین میکرد برای بیراهه نرفتن در فعالیت آموزشی و پژوهشی نیاز داریم نه چرتکه! ادامه در بخش بعدی کامران شریفی دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد ۱۴۰۳/۰۱/۲۴ https://t.me/ksharifiRRB
کوری آموزشی و پژوهشی ۱۳: سوتفاهمی بزرگتر از محمود حسابی در بخش ۱۲ از این سلسله مطالب کوری آموزشی و پژوهشی، مثال موردی مرد علمی سال به تشخیص موسسۀ کمبریج و مدیران شیادیران دات کام مطرح شد. پدیدۀ مورد بحث فقط نوک کوه یخی است که از آب بیرون زده است؛ بخش عمدۀ سوءتفاهم ما در مورد علم ریشههای عمیقتری دارد. ترجیع بند مسلط در پیش از انقلاب در مورد علل عقب افتادگی مردم مشرق زمین، دستهای پلید استعمار بود. درست است که در چند قرن گذشته دست خارجی هیچ وقت از دخالت در ایران بازنایستاد، ولی همان یک درصدی که خودمان مقصر بودهایم، تکلیفش چیست؟ آدمی همهجانبهنگر و تيزبين مانند علیاكبر دهخدا زمانی كه در اروپا ديپلمات بود در مقالهای به فارسی اما ظاهراً خطاب به اهالی ِ كماستعداد خارجه نوشت: "تمدن را ما دو قسمت میكنيم: يكى تمدن معنوى و روحى، و يكى تمدن مكانيكى. از قسمت اول شما بهرهور نيستيد و هيچ مددى هم به آن نكردهايد بلكه برای اختلاط و امتزاجی كه با اقوام وحشی و آدمخوار در خون و اخلاق پيدا كردهايد قرنها هرچه ممكن بود سير تمدن را كندتر كرديد. دير يا زود او را مغرب بايد از شرق اقتباس كند. اما در تمدن مكانيكى…
کوری آموزشی و پژوهشی ۱۲: فاجعۀ یک سوء تفاهمِ به ظاهر علمی و مسئلۀ آقازادهها در پیوند با فایل پیوست دهۀ شصت شمسی است. دانشگاهها پس از انقلاب فرهنگی تلوتلو خوران میخواستند سرپا شوند. به استاد دانشگاه همچون یک کارمند یا کارگر ساده نگریسته بودند. باد کاشتند تا بعدها طوفان درو کنند. موسسهای به نام کمبریج در انگلستان که هیچ ربطی به دانشگاه کمبریج ندارد، نامهای به یکی از سناتوران سابق انتصابی شاه مینویسد که از نظر این موسسه شما مرد علمی سال شدهاید، البته چیزی درحدود دویست دلار هزینه امور اداری است که باید ارسال فرمایید. در سال ۶۶ کسی حق نداشت که از وی نام ببرد (صفحۀ آخر فایل پیوست). یک دفعه رئیس فعلی فرهنگستان ادب فارسی از وی تجلیل میکند. در درون حاکمیت عدهای فریاد برداشتند که چه نشستهاید که خارجیها میدانند که ما چه گوهری داشتهایم و نمیدانستیم. عدهای میدانستند که چه خبر است، گفتند صدایش را درنیاورید حالا که به فکر افتادهاند که از یک متخصصِ دانشگاهی قدردانی کنند، مانع نشوید. محمود حسابی خیلی شانس آورد که با کارنامۀ بسیار ضعیف علمی ناگهان به یک بت idol تبدیل شد، خیابان و مدرسه جایزه گرفت و در…
کوری آموزشی و پژوهشی: فاجعۀ یک سوء تفاهمِ به ظاهر علمی و مسئلۀ آقازادهها دهۀ شصت شمسی است. دانشگاهها پس از انقلاب فرهنگی تلوتلو خوران میخواستند سرپا شوند. به استاد دانشگاه همچون یک کارمند یا کارگر ساده نگریسته بودند. باد کاشتند تا بعدها طوفان درو کنند. موسسهای به نام کمبریج در انگلستان که هیچ ربطی به دانشگاه کمبریج ندارد، نامهای به یکی از سناتوران سابق انتصابی شاه مینویسد که از نظر این موسسه شما مرد علمی سال شدهاید، البته چیزی درحدود دویست دلار هزینه امور اداری است که باید ارسال فرمایید. در سال 66 کسی حق نداشت که از وی نام ببرد (صفحۀ آخر فایل پیوست). یک دفعه رئیس فعلی فرهنگستان ادب فارسی از وی تجلیل میکند. در درون حاکمیت عدهای فریاد برداشتند که چه نشستهاید که خارجیها میدانند که ما چه گوهری داشتهایم و نمیدانستیم. عدهای میدانستند که چه خبر است، گفتند صدایش را درنیاورید حالا که به فکر افتادهاند که از یک متخصصِ دانشگاهی قدردانی کنند، مانع نشوید. توضیح مبسوط در لینک بعدی