cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

گل‌کویر

هوالمعشوق؛ حاصل دلی امیدوارم و حسرت هایی ناپایدار؛ و خدایی که در این نزدیکی میزند لبخندی، به تمام گره هایی که تصور داریم همگی کور شدند. تلخند . - سیدِنگارامیرحسینی

Show more
Advertising posts
2 719
Subscribers
-824 hours
-417 days
-17930 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Photo unavailableShow in Telegram
تمام شد!دیگر نه شمس داریم نه قمر...
Show all...
آب شد بی‌آبرو، اما تو سقایی هنوز رود، شد مرداب و مُرد، اما تو دریایی هنوز دخترانم با خدای آب، فکرش را نکن غرقِ دریای عطش هم فکر آن‌هایی هنوز بی‌علَم، بی‌دست، بی‌سر هم علمدار منی گرچه افتادی، ستونِ خیمه‌ی مایی هنوز شیرِ زخمی باز هم شیر است، حتی در حصار غم مخور کرَارِ در خون، مثل بابایی هنوز هر کسی یک شاخه از سروِ تو را برداشت برد گرچه غارت شد تنت، خوش قدّ و بالایی هنوز چشم‌ها را خیره کردی با خسوفِ سرخِ خویش ماهِ در حالِ غروبم!، بسکه زیبایی هنوز جانِ بر لب را ببین، برگرد راهِ رفته را یک نفس خرجِ برادر کن، مسیحایی هنوز مادرم آمد تو را یک سر به داغِ کوچه برد اشک‌هایت روضه می‌خوانند، آنجایی هنوز ای مزارِ کوچکت صدها سوالِ بی‌جواب چارده قرن است در مقتل معمّایی هنوز • رضا قاسمی
Show all...
گل‌کویر

هوالمعشوق؛ حاصل دلی امیدوارم و حسرت هایی ناپایدار؛ و خدایی که در این نزدیکی میزند لبخندی، به تمام گره هایی که تصور داریم همگی کور شدند. تلخند . - سیدِنگارامیرحسینی

أمّا القلوبُ المنکسرة العباسُ کفیلها ؛ و اما قلب‌های شکسته، عباس‌"ع ضامن و سرپرست آن‌هاست ..
Show all...
آینه دار شکوه است علی جانِ حسین همچنان سلسله کوه است علیِ جان حسین آمده مثل ابالفضل پناهش بشود یک تنه آمده تا اینکه سپاهش بشود زلف بر شانه به سیمای نبی می آید به اُحد می رود و جای نبی می آید صفت سرو بر این قد رسا کم باشد قامتش جلوه ای از عرش معظم باشد لشکرِ ابروی او تیغ زنان می آید دشمن از کثرت کشته به فغان می آید میرود تا که ولی زنده بماند بی شک اشهَدُ اَنَّ علی زنده بماند بی شک تیر از چله ی ابروی کجش می بارد برق چشمش اثر صاعقه ها را دارد میمنه میسره را ساده بهم می ریزد دسته دسته جلویش دست قلم می ریزد دست در قبضه شمشیر شبیه علی است پدرش گفت که این شیر شبیه علی است لشکری پیش قدمهاش زمین می افتد چقدر سر جلوی پاش زمین می افتد کوفه را کشت رجز خواندن بی مانندش همه گفتند علی آمده یا فرزندش جبرییل آمده فضل علی اکبر می خواند به جوانمردی او آیه مکرر می خواند می رود میمنه تا میسره را مثل علی زرهش پشت ندارد بخدا مثل علی چین می افتد به صف لشکر اگر تیغ کشد شامْ مرگی برسد اکبر اگر تیغ کشد از عطش حیف نمانده ست رمق در جانش دستش از خستگی افتاد چو مادر جانش اسب او خواست به خیمه برود،عکسش شد خواست از حادثه ها دور شود، عکسش شد برد با حوصله در کوچه دشمن او را می سپارد به دم تیزی آهن او را ذره ذره تنش از اسب زمین می ریزد اربأ اربا بدنش مثل نگین می ریزد زخم ها پشت سر هم به بدن باز شدند عضو های تنش انگار که مقراض شدند روی زانو پدر از راه خمیده آمد از همه زندگی اش دست کشیده آمد • حسن‌ کردی
Show all...
از رجز های تو در دشت تلاطم شده است سایه ی هر چه حرامی ز حرم گم شده است • حسین کردی
Show all...
اینجا رو داشته باشید...
Show all...
امشب ای مردم غفلت زده مهلت بدهید تا که حُر سوی ره راست ز بیراهه شود اصغرم را بگذارید که تا فردا صبح سن قربان شدنش کامل و شش ماهه شود...
Show all...
دکتر شریعتی می گوید: در حادثه کربلا با سه‌ نمونه شخصیت روبرو می‌شویم. اول: حسین (ع) حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود ، تا آخر می‌‌ایستد. خودش و فرزندانش شهید می‌شوند ،هزینه انتخابش را می‌‌دهد. و به چیزی که نمی‌خواهد تن‌ نمی‌‌دهد. از آب می‌گذرد، از آبرو نه‌! دوم: یزید همه را تسلیم می‌خواهد ، مخالف را تحمل نمی‌‌کند. سرِ حرفش می‌‌ایستد ، نوه‌ پیغمبر را سر می‌‌ٔبرد. بی‌ آبرویی را به جان میخرد؛ تا به چیزی که می‌‌خواهد برسد. سوم: عمرِ سعد به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است. هم خدا را می‌خواهد هم خرما، هم دنیا را می‌خواهد هم اخرت. هم می‌خواهد حسین (ع)را راضی‌ کند هم یزید را. هم اماراتِ ری را می‌خواهد،هم احترامِ مردم را. نه‌ حاضر است از قدرت بگذرد،نه‌ از خوشنامی. هم آب می‌خواهد هم آبرو. دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی‌ است که به هیچکدام از چیزهایی که می‌خواهد نمی‌‌رسد. نه سهمی از قدرت می‌‌برد نه‌ از خوشنامی... ما آدمهایِ معمولی‌ راستش نه جرات و ارادهِ حسین (ع) شدن را داریم، نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست! من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم... خدایا خودت کمکمون کن که در راه حسین(ع) و خاندانش بمونیم و جونمون فدای راه حسین(ع) بشه .
Show all...
بر من ببخش، گاه چنان دوست دارمت.. کز یاد می‌برم که مرا برده‌ای ز یاد • فاضل نظری
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.