cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

🌷🌹روستای ملخطاوی شیان🥀🌻

❉﷽❉ کانالی جهت اطلاع رسانی از حوادث و اتفاقات مباحثی در مورد مشکلات و تفاهم ها و اعلانات و اخبار روستای ملخطاوی شیان مطالب طنز و سرگرم کننده تاسیس ۳ شهریور ۹۷ ارسال مطالب👇👇👇👇 @merhosain @m_h_rezaei76

Show more
Advertising posts
389
Subscribers
-124 hours
+17 days
+430 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

شعری به ترتیب حروف الفبا در وصف حضرت معصومه سلام الله علیها ا) ای خاک درت تاج سرم خواهر سلطان ب) بیمه شده با فیض دمت کشورِ ایران پ) پیوسته به پابوسِ تو آیند ملائک ت) تردید ندارم که توئی مریم دوران ث) ثابت قدمم کرده دعاهای تو بانو ج) جبریل برد سجده به خاکِ تو کماکان چ) چون بوسه زنم بر در و دیوار حریمت ح) حس میکنم اینجاست همان مرقدِ پنهان خ) خوبانِ جهان در حرمت جمله گدایند د) دم می زند از نام تو سلطانِ خراسان ذ) ذکرش همه دم نَقلِ کرامات تو گشته است ر) رَه یافته هر کس که در آن روضه‌ی رضوان ز) زوار تو آری همه از اهل بهشتند ژ) ژرف است کلامِ تو چنان آیه‌ی قرآن س) سائل نکند ثانیه ای رو به اجانب ش) شد زانکه نمک‌گیر تو ای حضرتِ باران ص) صحن تو جلا داده دل و دیده ی ما را ض) ضمنا شده حاتم ز کراماتِ تو حیران ط) طوفِ حرمت را ز خدا خواسته مریم ظ) ظاهر شده تا اینکه مقاماتِ تو بر آن ع) عمریست که از قلبِ محبانِ خود از لطف غ) غم برده‌ای ای مرجعِ تقلیدِ کریمان ف) فرمود چه خوش عالمی از جنس حقیقت ق) قم گشته ز فیض حرمت مرکز ایمان ک) کی دم بتوان زد ، زِ تو با مصرع شعری گ) گر إذن به شاعر ندهد خالقِ منان ل) لطف و کرم و جود تو هرگز مگذارد م) محشر بشود دیده ی ما چون همه گریان ن) نتوان که مرا خواند غلامِ تو یقینا و) وقتی که غلامانِ تو هستند بزرگان ه) هستیِ غریب الغربا ، عمه‌ی سادات ی) یک لحظه از این بی سر و پا روی مگردان
Show all...
دخترها فرشته ند 🧚‍♀ 🌺شنیدم تو خونتون گل دارید 🧚‍♀گلاب دارید 🌺عطر بهار ناب دارید 🧚‍♀شنیدم تو خونتون جای 🌺چراغ یک ماه دارید... 🧚‍♀شنیدم نگین دارید 🌺طلا دارید 🧚‍♀ یک جواهر ناب دارید 🌺شنیدم  هل دارید 🧚‍♀هلو دارید 🌺دختر زیبا رو دارید... تولد حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر این فرشته خدادادی بر شما  دختر خانم های گل و خانواده های خوشبخت و باسعادتتون مبارک💖
Show all...
اطلاعیه با سلام و احترام به اطلاع دامداران روستا میرساند فردا ساعت ۱۰ صبح آقای کیوان آفتابی جهت واکسن آبله دامهای روستا مراجعه مینمایند لذا دامداران محترم ضمن آگاهی در ساعت مذکور حضور داشته باشند و در واکسینه دامهای خود همکاری نمایند باتشکر
Show all...
👍 2👏 1
♦️اصول صحیح آب خوردن: ۲ لیوان آب در صبح برای داشتن بدنی سالم نیم ساعت قبل از هر وعده غذا برای هضم بهتر ۲/۵ ساعت بعد از هر وعده غذا برای هضم بهتر یک لیوان قبل از حمام رفتن برای تنظیم فشار خون یک لیوان قبل از خواب برای جلوگیری از بیماری های قلب و عروقی - بین غذا آب نخورید!
Show all...
پاهایتان را روی هم نیندازید به دلایل زیر: افزایش فشار خون التهاب وتضعیف سیاهرگ ها ایجاد لخته خون وریدهای واریسی بهم خوردن تراز مفصل لگن اثر روی اعصاب و عروق پا
Show all...
پخش یادواره شهدای بازی دراز هم اکنون از شبکه زاگرس
Show all...
"این داستان واقعی رو که تو کازرون اتفاق افتاده بخونید، خوندش خالی از لطف نیست" بعد از ۶۰ سال پادویی و زحمت، تو این دنیا ۴ دهنه مغازه دارم و یک باب آپارتمان با همسرم تنها زندگی می‌کنم. ۴ فرزندم زندگی تشکیل داده‌اند، دوتا عروس دارم و دو تا داماد و چند تا هم نوه‌ی شیرین زبان... یکی از مغازه‌ها را خودم می‌چرخانم و بقیه را اجاره داده‌ام. اوایل شروع "کرونا" همسرم خیلی اصرار داشت که این روزها مغازه را تعطیل کنم چون با مشتری‌های زیادی سر و کار دارم، نکند کرونا بگیرم، اما من گوش نکردم! همسرم برای اینکه مرا متقاعد کنه، همه‌‌ی بچه‌ها را شام دعوت کرده بود و کلی تدارک دیده بود... من اطلاع نداشتم و دَم عید مشتری زیاد بود و دیر وقت رسیدم خونه! دیدم همسرم خیلی گرفته و غمگین نشسته و کلی غذا و میوه و... پرسیدم: چی شده مهمان داریم؟ چرا ناراحتی؟ گفت: بشین خستگی رفع کن فعلا شام بخور برات تعریف می‌کنم. بعد از شام گفت: امروز زنگ زدم به بچه‌ها گفتم پدرتون حرف منو گوش نمی‌کنه میره درِ مغازه با این همه آدم سروکار داره می‌ترسم کرونا بگیره من نگرانش هستم، امشب همتون بیایید شام خونه ما ببینیم راضیش می‌کنیم نره مغازه، اما همشون به بهانه‌های مختلف زنگ زدن و گفتن نمی‌تونیم بیایم!! گفتم: اینکه ناراحتی نداره حتما کار داشتند. گفت: چه کاری، اونا از ترس اینکه تو کرونا نگرفته باشی نیومدن.! راستش خودم هم حالم گرفته شد و چند تا لعنت و نفرین کردم به کرونا و این وضع که پیش اومده و... به خاطر نگرانی همسرم، مغازه را تعطیل کردم و بدون اطلاع بچه‌ها رفتیم کیش. بعد از چند روز یکی از پسرا زنگ زد که بگه مادر بزرگ زنش چشم عمل کرده که بریم بهش سر بزنیم، ولی همسرم حرفشو قطع کرد و از روی دق و دلی و با ناراحتی بهش گفت: تو به فکر مادر بزرگ زنت هستی، نمی‌پرسی بابات کجاست و حالش چطوره؟!! پسره گفت: چطور مگه؟! همسرم گفت: راستش بابات گرونا گرفته الان چند روزه آوردمش بیمارستان حالش وخیمه و احتمالا یکی دو روز دیگه هم زنده نیست...! پسره مثلا ناراحت شد و گفت: نمیشه که ما بیایم بهش سر بزنیم باید چکار کنیم؟ همسرم گفت: هیچی اگه فوت کرد خودشون دفنش میکنند و مراسم هم که ممنوعه و... من‌ هم کلی خندیم و گفتم خوب فکری کردی که اینطوری بهشون گفتی، ببینیم چه کار می‌کنند!! ما حدود یه هفته تو کیش موندیم و برگشتیم، البته تو این مدت بچه‌ها باز هم زنگ زدند و احوال منو از مادرشون پرسیدن و ایشون هم روز آخر گفت که من فوت کردم و مشغول کارهای قانویش برای دفن هست.!! آخرین باری که بچه‌ها به مادرشون زنگ زدند همه می‌گفتند: احتمالا تو هم گرفتی، آزمایش دادی؟ ایشون هم گفت: نه، ممکنه!! چون همش پیش باباتون بودم. به‌همین خاطر اصلاً نیامدن که به مادرشون هم سر بزنند تا اینکه یه روز بهشون گفت: نترسید آزمایش دادم، من ندارم، اومدن خونه رو هم ضد عفونی کردند...   گفتند: پس شب میاییم پیشت. قرار گذاشتیم من تو اتاق پنهان بشم و بازی را ادامه بدیم... وقتی بچه‌ها اومدن، پس از کمی ناراحتی و پخش یه جعبه خرمایی که یکیشون آورده بود و... یکی از عروسا گفت: خدا بیامرزه، عمر خودشو کرده بود، خوب شد بچه‌ها نیومدن که بگیرن.! یکی از دامادا گفت: خدا رحمت کنه، حمید دیر وقته اون برگه‌ها را نشون مامان بدید. یکی از دخترا ناراحت شد و گفت حالا چه وقت این کاره و... هر چهارتاشون رفته بودند دنبال انحصار وراثت و بین خودشون مغازه‌ها را تقسیم کرده و آپارتمان را برای مادرشون در نظر گرفته بودند و کاغذی بین خودشون امضا کرده بودند و حالا سراغ سندها را می‌گرفتند!!! همسرم گفت: بذارید کفنش خشک بشه و... از اتاق اومدم بیرون و کلی سرشون دادم زدم و... وقتی دیدم به جای ۴ تا فرزند، «چهار تا کرونا» بزرگ کردم، همانجا تصمیم گرفتم مغازه‌ها و آپارتمان را بفروشم و پولشو برای کمک به بیماران کرونایی اهدا کنم و با همسرم به دیاری دیگر کوچ کنیم. دیاری روستایی و عشایری که چند تا گوسفند بگیریم و تا پایان عمر با احشام و حیوانات زندگی کنیم که «چوپانی گوسفندان» به مراتب از بزرگ کردن این گونه فرزندان بهتر و پر بارتره!! ✍️" امیرستار نصیریانی، نیکوکاری که پول فروش چهار مغازه را به بیماران کرونایی کازرون، اهدا کرد." کرونا تلنگری بود در وضعیت تاسف بار زندگی امروزی
Show all...
👍 1
♦️در تاریخ ایران برنج همواره غذایی گران و خوراک ثروتمندان و غذای مخصوص جشن‌ها و مهمانی‌ها بوده است و مردم عادی جز در مناطقی که برنج کشت می‌شد یا به‌وفور در دسترس بود پلو و چلو نمی‌خوردند. حتی مشهور است که مردم عادی و فقرا در طول سال فقط یک‌بار پلو نصیبشان می‌شد و آن شب عید نوروز بود. استفاده از عبارت «پلوخوری» به جای «مهمانی» از گذشته‌های دور به ایرانیان رسیده است؛ روزگارانی که برنج غذای مخصوص ضیافت‌ها بود و ایرانی‌ها به جای اینکه بگویند می‌رویم مهمانی، می‌گفتند می‌رویم پلوخوری.
Show all...