ما یه تجربه مشابه این داشتیم. دختره دفعه اول یکیو آورد که بددل بود و به شدت کنترلش میکرد و میخواست از تمام مردهای جمع جداش کنه. به همه مثل شمر نگاه میکرد و هی میکشیدش یه گوشه که کلا از جمع جدا باشه. حتی اگر میتونست روابطش با دخترا رو هم کنترل میکرد. حالا همه هم متاهل بودن و فلان، ولی حضرت آقا معتقد بود همه دارن با چشاشون میمالن طرفو!
بعدا مشخص شد از یک خانوادهی بسیار آسیبزا بیرون اومده و سر جدا شدنشون هم دختره رو بسیار اذیت کرد.
دفعه دوم دختره یکیو آورد از خودش کوچیکتر، یارو به عمرش زن دور و برش نداشت، به وضوح توی رفتارش نشون میداد فقط دنبال اینه که دختره رو یه کنجی گیر بیاره دستمالیش کنه و دلیل پیوستنش به ما هم همین بود که فکر میکرد الان یه کنجی گیر میاره ولی خب اوضاع طبق انتظارش پیش نرفته بود. چنان نشادری بهش فرو شده بود سر این ماجرا که وقتی توی دوتا اتاق تقسیم شدیم، حضرت آقا تصمیم گرفت تو سگ سرما رو ایوون بخوابه شاید نصف شب مثلا دختره رو گیر بیاره که بازم نشد. صبح شکل سگ کتک خورده شده بود. دخترهی گوساله حتی نفهمید این آدم در سازگاری با جمع مشکل داره، در همپای دیگران بودن مشکل داره. متوجه نشد رفتارش و زبان بدنش، مدل لمس کردنش، میمیک چهرهش چقدر خالی از احترامه و چقدر آدم تهاجمیایه و از هر بهانهای برای کلافه کردن دیگران استفاده میکنه. پسره چندین بار خودشو به زور چپوند تو عکسهای بقیه در حالی که به وضوح و بدون شوخی با صورت کاملا جدی بهش گفته شد داداش، مزاحمی. برو بیرون. میخوام با رفیق ده پونزده سالهم عکس بندازم ولی بازم تا عکسو نگرفتن کوتاه نیومد. یه بارم دخترا خواستن عکس دستهجمعی دخترونه بندازن، فکر کن همه پسرا محترمانه و موقر گوشه وایسادن یکیشون هم دوربینو گرفت که اسیر سلفی نشن، این آقا مث میمون کونقرمز خودشو میچپوند تو عکس.
چند بار خود دختره هی بهش میگفت چقدر اصرار میکنی، چند بار یه حرفو باید بزنم؟ و چند بار پاچهشو گرفت ولی متوجه نشد این آدم چقدر مدام داره کلافهش میکنه. توی عکس دخترا هم چند بار فحشش دادن ولی بازم چپوند خودشو و وقتی دید هیچ رقمه کوتاه نمیان با ادای اینکه هدفم عکسخرابکنی بود ماله کشید.
دخترهی نفهم متوجه نشد این آدم هیچ احترامی برای خواستههای دیگران قائل نیست و علاقهی شدیدی به تحمیل کردن خودش داره.
با آدمهایی که اولین بار بود میدید و سنخیتی هم باهاشون نداشت شوخیهای نامناسب میکرد.
یه جور خودشیفتگی داشت و وقتی درمورد گذشتهش حرف میزد دقیقا دلایل رفتارهای ناهنجار و علائم اختلالهای تربیتیش رو داشت ارائه میداد ولی دختره حتی گوش نداد این داره چی میگه و دقیقا داره توضیح میده نهتنها چه مشکلاتی رو قطعا داره و علائمش هم قابل رویته، بلکه این موارد به چه مشکلات محتملی ختم خواهد شد و چه ریسک سنگینی کرده.
نفهمید آدمی که اینقدر اهل اصرار کردن تحمیل خواستههاشه، داره به دختر ماجرا شبیه یک شیء که تنها ارزش وجودیش سرویس جنسیه نگاه میکنه، بهش احترام نمیذاره، به جمع احترام نمیذاره، و سهلالوصول انگاشتدش، وقتی از سرویس محروم بشه شروع میکنه جفتک زدن و اگر دختره تصمیم بگیره بریکآپ کنه این آدم قطعا رفتارهای استاکر گونه از خودش نشان خواهد داد.
مگه نمیگن تو سفر آدما رو باید بشناسی؟ من نمیدونم چرا دوستای ما یارو رو میاوردن سفر ولی کلا تلاشی برای شناختن نمیکردن با اینکه یارو عین کتاب گشوده داشت خودشو معرفی میکرد!