cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

گـ🔗ـره خورده با اجبـار🥀

-❤قلـبم از دیـدن روی مـ🌚ـاه تو ذوق میـکنـه♡ -❤گـ🔗ـره خورده با اجبـار🥀☆در حال تایپ☆ -❤به قلم فاطمه بانو ■هرگونه کپی برداری پیگرد قانونی دارد■

Show more
Advertising posts
193
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Repost from N/a
دختره گیر یه قاچاقچیه #حش_ری میوفته و برا اینکه پسره بدنشو نفروشه باید هر شب تو تخت بهش #سرویس بده....👅🍑💦👇🏻 https://t.me/joinchat/iWkAy9ZnjFBjYmFk انگشتشو تو #بهـ.ـشتم فرو کرد و چند بار تو سوراخم جلو عقب کرد و محکم #چو*چولمو تو دهنش فرو کرد و #محکم_مکید! _جوون....دوس داری توله سگ؟ پاهامو بالا کشیدم و با #عشوه به بادیگاردای‌ پشت پنجره نگاه کردم و اه بلندی کشیدم. _چی میخوای؟ دستمو به مر*دونگیش رسوندم و کلا*هکشو به چاک به*شتم مالوندم. _زود باش بکن توش...بزا همه بفهمن رییسشون چه بک*ن خوبیه! پیرهنشو از تنش در اورد و پلاگ تو سوراخمو بیرون کشید و مر*دونگیشو دم سوراخ باسـ🔞ـنم گذاشت! با شه.وت تنشو به خودم چسبوندم و #مردونـ.ـگیشو بهم مالوند! _این بار میخوام از پشت ترتیبتو بدم کوچولو! انگشت خیسشو از به*شتم بیرون کشید و تو دهنم فرو کرد و کلاهـ🍆ـکشو تو سوراخم فرو کرد. از لذت #سی*نه‌ هامو چنگ زدم و دستمو به #به*شتم رسوندم که سیلی محکمی رو #سیـ🍒ـنه‌ هام زد و شروع کرد به جر دادن‌ سوراخم....‌ https://t.me/joinchat/iWkAy9ZnjFBjYmFk https://t.me/joinchat/iWkAy9ZnjFBjYmFk #فول_صصکی‌و‌آب‌اور🔞💋🥃 بچه جوین نده👿🔥❌
Show all...
Repost from N/a
#پارت_1 _ مااااااماااان....کمککک ، تروخداااا معــــراج با صدای بلند هق هق میکرد و التماس میکرد اما اون همانند گرگ گرسنه ای که طعمه اش را شکار کرده است بخش بخش بدن آیدا را عمیق بو میکشید و میمکید زبونشو روی گردنش کشید و آیدا جیغی زد دوباره + جــــون _ به همه میگم.... پست فطرت ولم کننننن زبونشو روی لبهای آیدا کشید و با شوق شروع کرد به بوسیدنش +چقدر حسرت این لحظه رو داشتم.... دیگه عقیم نیستم! _ ولم کن تروخدااااا...... من دخترم، بخدا دخترم..... کثافت عوضی من عاشقت بودم لبخندی زد و با خماری گفت + بد خرابم امشب نوک سینه هاشو زیر دندون کشید که از درد نفسش رفت امشب هیچ خبری از اون معراج عاشق نبود جاشو داده بود به مردی بی رحم و خودخواه ارضای نفس خودش https://t.me/joinchat/VKxs6zBwi32CyO6C https://t.me/joinchat/VKxs6zBwi32CyO6C ادامشو ميخواى بمال رو لينک 😈💦🔞❌
Show all...
Repost from N/a
دختره با فیلم پو*رن خود*ارضایی میکنه🔞🔥 ‌دستمو تو بهشت داغم فرو کردم و تند تند با انگشتام داخل خودم تلـ*مبه میزدم🍆 صدای آه و ناله‌هام هم توی خونه پیچیده بود💦 چیزی به ارضا شدنم نمونده بود که با شنیدن صدای آندره سریع انگشتامو از داخل سوراخ تنگم بیرون کشیدم😱💢 _به به توله حشـ*ریم داره خود*ارضایی می کنه؟🚫😈 سمتم اومد و دستشو روی بهشتم گذاشت، لبه های بهشتمو با انگشتاش قشنگ مالش می داد که آه و ناله ام بلند شد.🤤 _دوست داری مردو*نگی کلفتم سو*راخ تنگ تنگ و آبدارتو جر بده؟؟ نزدیک ار*ضا شدنم بود که جیغ بلندی کشیدم که اون سریع مرد*ونگی بزرگشو کامل وارد بهشتم کرد.🍑 محکم تلمبه میزد که با اولین ضربه، آبـ*م بیرون پاچید و با لرزش شدیدی ار*ضا شدم اما نوک سیـ*نه هامو کشید و باز هم به تلمبه هاش ادامه داد. _ امشب ج*ر خوردنت حتمیه توله! https://t.me/joinchat/iWkAy9ZnjFBjYmFk https://t.me/joinchat/iWkAy9ZnjFBjYmFk
Show all...
Repost from N/a
با شنیدن صدای #مهرداد از حموم، کلافه بله ای زمزمه کردم که داد زد _حوله‌ام و بیااار😈⛔️ #عصبی کتابم رو زوی میز گذاشتم و #حوله به دست به سمت #حموم رفتم،در و باز کرد و دستم رو به همراه #حوله کشید که جیغی زدم و تو #بغلش پرت شدم❌🍑🚫 خواستم حرفی بزنم که #بوسه ی محکمی رو #لبم کاشت و مشغول #لخت کردنم شد هنوز شوکه بودم بدون توجه بهم برمگردوند و فشاری به #کمرم آورد که خم شدم سر #مردونگیش رو به #بهشتم مالید که ناله ای کردم. _جوونمم،دوست داری خوشگلم هومم؟😋🍒 نصف #مردونگیش رو توی #بهشتم هول داد که آه #عمیقی کشیدم،با شنیدن صدای #ناله‌ام جری تر شد و کلش رو واردم کرد از درد #جیغی کشیدم و ...🤭🍆💧 دختره رو تو حموم جرش میده بدون اینکه بدونه دختره حاملس😐💔🔞 اگه میخوای ادامش و بخونی بجوین رو لینک زیر🤤❌ https://t.me/joinchat/TRUYhDNoEAEHbK5k
Show all...
Repost from N/a
کلافه دستی به چشمام کشیدم که با دیدن صحنه رو به روم نفسم گرفت🥵 لباساش رو کامل درآورد، از دیدن صحنه سک*سی رو به روم #مردونگیم شق شده بود و نمیتونستم خودمو کنترل کنم❌ حرکاتش رو زیر نظر داشتم به سمت کمدی رفت و لابه لای وسایلش چیزی بیرون آورد، با دیدن دیلدو #مصنوعی بزرگ نفسام تند شده بود💦 روی تخت دراز کشید و #پاهاش رو تا آخر باز کرد از دیدن #بهشت سفید و تپلش که از #خیسی براق شده بود با شهـ*وت بهش چشم دوختم‌🤤 مردونگیم رو که بزرگ شده بود دستم گرفتم و فشار دادم. لعنتی دیلدو رو تنظیم کرد و آروم آروم وارد بهشتش کرد و آه غلیظی کشید.🔥 از پشت سیستم هم #تنگ بودن تپلش معلوم بود😈 لبه های بهشتش #قرمز شده بود و کش اومده بود، دیلدو محکم تو خودش #فرو میکرد و سينه تپلش رو دستش گرفت و فشار داد🍑 https://t.me/joinchat/iWkAy9ZnjFBjYmFk https://t.me/joinchat/iWkAy9ZnjFBjYmFk
Show all...
Repost from N/a
با ناز دستمو رو مر💦دونگی ش*ق شدش کشیدم و رو کلا*هکش نشستم. با خماری نگام کرد و خودشو کمی بالا کشید و مر🍆دونگیش تا ته تو سوراخم فرو رفت...🔞 _اووف چه #کلفته... خودمو کمی روش بالا پایین کردم که زود سی⛓نه‌هامو میون دستاش فشرد🩸 و طاقت نیاورد و محکم کمرمو چنگ زد. _میخوای چیکار کنی؟ _از صب کمر واسم نذاشتی...بجا سواری باید زیرم جر بخوری هر*زه! خمار نگاش کردم و خودمو بالا کشیدم و مر*دونگیش با صدای بامزه‌ای از سوراخم سر خورد. از زمین کنار رفت و تنمو رو صندلی دمبر کرد کرد و محکم از پشت مر*دونگیشو تو با*سنم فرستاد... _یواش تر #وحشی... بی توجه به التماسم #انگشتاشو تو #دهنم کرد و شروع به #ضربه زدن کرد.... https://t.me/joinchat/TRUYhDNoEAEHbK5k 📛🔥📛🔥📛🔥📛🔥 #داغ_سک_سی⚠️👅⭕️
Show all...
Repost from N/a
#پارت_خود_واقعی_رمانه😱😱 #نویسندش_با_قلمش_غوغا_کرده #پارت_واقعی_رمان_نبود_لفت_بده💯 https://t.me/joinchat/mkeephBBQIs0Yzg0 #پارت_102 ملافه‌ای که #دور خودم پیچیده #بودم رو انداختم زمین و رفتم سمت #طوفان هلش دادم و خودم هم باهاش رو تخت خیمه #زدم. اول لباشو بوسیدم و بعد لبام رو به #گردنش رسوندم و عمیق مک زدم. یه تیکه یخ #برداشت تو دستش و رفت پایین #پام و یخ رو روی ک*صم قرار داد که از سردی یخ به #خودم لرزیدم. آنقدر چو*چولمو مک زد که ار*ضا #شدم. با کاری که کرد دوباره #تحریک شدم و با جیغ گفتم: - طوفان #می‌خوامت. - جون خانومم چی می‌خواد؟ - آه...اوف مردونگیت رو #می‌خوام. مردونگیش رو از شلوارش در آورد و چندبار به #بهشتم کوبید. - اوف...می‌خوام #طوفان زود باش. #سرش رو آروم واردم کرد که جیغم با لبای طوفان که روی #لبام قرار گرفت خفه شد. مایع #داغی بود که از بین پام می‌رفت دیگه جون نداشتم. طوفان به تل*مبه زدناش ادامه داد که هردوتامون با آه بلندی ارضا شدیم. طوفان خم شد و لبام رو بوسید. - خانوم شدنت مبارک عشقم. نویسنده این رمان مجازی رو ترکونده با رماناش🤤💦 همه پارت ها با جزئیات کامل نوشته شده🔞❌ #با_شورت_اضافه_بیا‼️ https://t.me/joinchat/mkeephBBQIs0Yzg0 https://t.me/joinchat/mkeephBBQIs0Yzg0
Show all...
Repost from N/a
🔞🔞🔞 🔞🔞 🔞 #part63 بعد از این که شروع کردم به درس خوندن خوابم گرفت حسابی و توی همون حالت که به شکم روی تخت دراز کشیده بودم خوابم برد. با حساس سنگینی روی پاهام و کمرم چشام و باز کردم. اول متوجه چیزی نشدم سرم و ک گردوندنم دیدم مونا با سی*نه های آویزون از سوتینش و دیلدویی ک به خودش بسته بود روی باسنم نشسته بود و خودش و بهم می مالید. با صدای گرفته ای گفتم: چیکار میکنی دیوونه؟! - عه بیدار شدی؟ - ن پس انتظار داشتی با این تکونات و این ک*ی*ر #کلفت بین پام بیدار نشم. خندید و از روی #باسنم بلند شد. به پهلو دراز کشیدم و اونم شلوارکم و تا زانو پایین داد و زبونش و گذاشت روی ک*ص*م یکم #لیس زد که آه و ناله ی من شروع شد. کنارم دراز کشید و #دیلدو رو وارد ک*ص*م کرد. با بی حالی گفتم: نکن حال ندارم. #ک*ی*ر و توی ک*ص*م #عقب و جلو میکرد ک گفت: به حالت میارم. انقدر تلمبه زد ک ک*ص*م خیس شده بود و ک*ی*ر به راحتی توی ک*ص*م تکون میخورد. آه و نالم دست خودم نبود ولی از طرفی میترسیدم مامانم بشنوه. مونا از ک*ص*م بیرون کشید و پایین پام نشست و پاهام و بالا داد و ک*س*ر مصنوعی رو با فشار وارد ک*ص*م کرد و شروع کرد به تند تند تلمبه زدن. - آهههه تند ترش کن. ک*ص*م و جر بدههه. مونا جوون کش داری کشید و به کارش ادامه داد. انقدر تلمبه زد که حس میکردم ک*`ص*م داره پاره میشه. یهو آبم بیرون زد که مونا سریع دهنش و گذاشت رو سوراخم و همش و خورد. دستم و توی موهاش فرو کردم و سرش و به ک*ص*م فشار میدادم و گفتم: قشنگ تمیزش کن. ازم جدا شد و دیلدو رو از خودش جدا کرد اومد روی دهنم نشست و گفت: بخور تا آبم بیاد. 💦👅💦👅💦 https://t.me/joinchat/RuGQaemX7FivtpWf #سکسی💦 #تجاوز🔞 #لزبین👅🍑 #هات🔥
Show all...
Repost from N/a
🔞🔞🔞🔞🔞 🔞🔞🔞🔞 🔞🔞🔞 🔞🔞 🔞 #part54 با یه دست خیار و عقب و جلو می‌کردم و با دست دیگم شلوارکم و پایین کشیدم و ک*ص*م و مالیدم. مونا آه و نالش هنوز ادامه داشت. با یه فکری ته خیار و که از کو*ن مونا بیرون زده بود و به ک*ص*م فشردم و کردمش داخل سوراخم. خودم و عقب و جلو میکردم و خیار توی ک*ص منو کو*ن مونا در #حرکت بود و جابه جا میشد. من توی کو*ن مونا #تلمبه میزدم اون توی ک*ص من. - آههه مونا تند تر. مونا ضربه هاشو با کو*نش بیشتر کرد و #خیار توی ک*ص*م بیشتر فرو میرفت. خیار و از توی ک*ص خودم و کو*ن مونا بیرون کشیدم و برش گردوندم و زبونم و گذاشتم روی ک*ص*ش و هرچی آب بیرون زد و خوردم. بعد از این که ک*ص*ش و حسابی خوردم. مونا بی حال بلند شد خیار و برداشت و من و به طرف دیوار هل داد و خیار و فرو کرد توی ک*ص*م که لباش و بوسیدم و آهی بین لباش کشیدم. همون طور که لبام و #گاز می‌گرفت خیار توی ک*ص*م عقب و جلو میکرد. حجم #خیار توی ک*ص*م داشت دیوونم میکرد و حسابی داشتم حال میکردم. مونا انقدر خیار توی# ک*ص*م حرکت داد که حس کردم نزدیک ار*ضا شدنمه. - #آهههههه داره میاد. مونا خیار و بیرون کشید و نشست روی زمین و منو کشید روی دهنش. با ک*ص روی دهنش نشستم و مونا ک*ص*م و آبش و یه جا خورد و مشغول میک زدن چو*چو*لم شد. بعد از این که حسابی خالی شدم از روی دهنش بلند شدم و کنارش افتادم. مونا دستش و به ک*ص*م رسوند و مشغول مالیدن شد. نشستم و گفتم: بزار برم خودم و بشورم دیر میشه. سری تکون داد و جفتمون باهم وارد حموم شدیم و فقط ک*ص همو و #پاهامون و شستیم و از حموم خارج شدیم. وقتی لباسامون و #تنمون کردیم مونا خیار و برداشت و از وسط نصف کرد و یه #تیکش و فرو کرد توی دهن خودش و مشغول خوردن شد به تیکش هم فرو کرد توی #دهن من. #مزه و بوی ک*ص من روش پخش شده بود و با مزه ی #خیار قاطی شده بود. 💋💋💋💋💋 بمال روی لینک زیر تا پارت های آبدار و بخونی😍💦👅 https://t.me/joinchat/AAAAAEbhkGnpl-xYr7aVnw
Show all...
Repost from N/a
#ویبراتور_رو_ک_صش_میزاره_تا_آبش_بپاچه💦♨️ #آب_ک_ص_شو_جمع_میکنه🔞🔥 پاهاشو باز کردم و دستی به #ک_ص تپل و #صورتیش کشیدم. انگشتامو روی #چو_چو_لش گذاشتم و شروع به #مالیدن کردم. آب از ک*صش چکه میکرد. انگشتمو داخل سوراخ خیس و پر آبش کردم و تکون دادم. تا خواست ارضا بشه انگشتمو دراوردم و ویبراتور رو بیشتر فشار دادم که....🚫🔥💧 https://t.me/joinchat/TRUYhDNoEAEHbK5k خیس شدنت حتمیه💦
Show all...