cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

کاتب باشی📝

🌿کلمات را کنار هم میچینم تا معجزه ایی سازم که آن را قصه بنامی... کاتب باشی از دل می گوید امیدوارم که به دل گرانبهای شما هم بنشیند🌿 لینک اولین مطلب کانال👇 https://t.me/kateb_bashi/9 کتابفروشی کاتب باشی👇 https://t.me/katebbashi_book

Show more
Advertising posts
1 310
Subscribers
No data24 hours
-87 days
+5830 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Repost from N/a
🦋هر چیزی که برای افزایش آگاهی و آرامش نیاز دارید در لینک زیر میتونید پیدا کنید. تقدیمِ شما فرهنگ دوستان گرامی👇👇 -------------------------------------- https://t.me/addlist/oD2EqgaDtCxiODk0 --------------------------------------------------- جهت شرکت در لیست به ادمین زیر پیام دهید☘👇 « @AftabeKherad_admin
Show all...
عموی بابا که مرد وسط یک مهمانی خانوادگی داشتیم ناهار می‌‌خوردیم. یک نفر از شهرستان زنگ زد و چند دقیقه بعدش بابا گفت عمو شمس الله مرد. صدای قاشق چنگال‌های دور سفره متوقف شد و با لقمه مانده گوشه لپمان به بابا خیره شدیم. ده نه هشت هفت شش پنج چهار سه دو یک ! رضا اون کاسه سوپو بده! دوباره صدای قاشق چنگال ها راه افتاد و عمه در حالی که داشت کوکو را لای نان لواشش می‌پیچاند گفت: «دیگه عمو شمس الله نمی‌مرد من روم نمی‌شد تو چشم نظام طبیعت نگاه کنم» توی خانواده ما اینطور است. همه آنقدر زنده می‌مانند که وقت مرگشان بیشتر از ده ثانیه جای تاسف نداشته باشند. کلا به غم بعد از مرگ هم اعتقادی نداریم. همان شب هم که بعد از مهمانی ماشین‌ها را پشت سر هم انداختیم توی جاده تا برویم خاکسپاری، از هندوانه‌ها و جوجه‌های توی صندوق عقب ماشین‌هایمان معلوم بود دلمان چقدر سیاه شده بود. توی جاده برای هم لایی همراه با سوت می‌کشیدیم و بین ترافیک‌ها فلاسک چای و تخمه از پنجره ماشین‌هایمان بین هم رد و بدل می‌کردیم. عزاداری برای ما معنایی ندارد چون معمولا بیشتر از یک قرن همدیگر را میبینیم و از کت و کول هم بالا می‌رویم. آنقدر طول عمر داریم که آخرش دل همدیگر را از هم می‌زنیم. اما مرگ عمو شمس الله یک فرق اساسی داشت، آن هم این بود که مردنی نبود. بدون در نظر گرفتن ساعت‌های خوابش، ۱۲۰ سال عمر مفید کرده بود. همیشه تا دم مرگ هم می‌رود اما به قسمت کفن و دفن که می‌رسد لوسبازی‌اش میگیرد و زنده می شود. هربار هم می‌گوید روحم کامل از بدنم خارج نمی‌شود. انگار روح یقه اسکی است که به زور باید از تن آدم خارج شود! اولین بار که مُرد و زنده شد یک نفر داشت توی غسالخانه می‌شستش. یکهو عطسه کرد و داد زد: «اون آبو نگیر تو دماغ آدم!» نیم ساعت بعدش داشتیم مرده شور سکته زده را می‌شستیم و عمو شمس الله در حالیکه پارچه‌ای دور خودش بسته بود و شلنگ را گرفته بود توی گوش متوفی، برایمان تعریف ‌کرد «روح آدمیزاد انگار که با چهار پنج تا پونز به بدن وصله که برای من پونز آخری رو خیلی سفت زدن! تا وقتی این وصل باشه حس لامسه‌ام هم وصله» پسر عمو جلال که هنوز توی شُک بود و چشم‌هایش گرد مانده بود پرسید«یعنی می‌فهمی بهت دست میزنن؟» عمو شمس الله هم دمپایی‌اش را طرفش پرت کرد و گفت:‌«واسه چی آدم می‌میره کف پاشو ماچ میکنی جوگیر؟! پدرم در اومد!» همین شد که دفعه بعدی که عمو شمس الله مرد کسی بهش دست نزد. می‌ترسیدیم پونز آخرش هنوز وصل باشد و روحش آنطور که باید جدا نشده باشد. اما این بار هم وقتی هنوز با چشم‌های باز توی رختخوابش افتاده بود و دورش جمع شدیم، تا جمعیت بغضش گرفت یکهو صدایش بیرون آمد و گفت: «اه! قبول نیست پلک زدم!» پسرش حجت کوبید توی سرش و داد زد« اه بابا مگه عکس آتلیه اس؟!» عمو شمس‌الله هم چشم‌هایش را مالید و از جایش بلند شد و گفت: «اول که میمیری نباید پلک بزنی تا چشماتو ببندن! بزنی قبول نیست.پاشید جمع کنید» این روند تا چند سال ادامه داشت و دیگر اواخرش می‌گفتند عمو خودش هم خسته شده و حجت را صدا کرده و گفته اتانازی‌ام کن! حجت هم که پیچیده‌ترین اصطلاح پزشکی که تا آن روز شنیده بوده«موضعی مصرف شود» روی پمادش بوده، ترس برش می‌دارد و عمو میزند پس کله‌اش که اتانازی یعنی همان راحتم کن نفهم بی کلاس! اینبار هم که برای خبر فوتش جمع کردیم رفتیم شهرستان، نرسیده به شهر ماشین‌ها را زدیم بغل و مردها شلوارک‌هایشان را عوض کردند و لباس مشکی پوشیدند. حالت عزا به خودمان گرفتیم و در خانه‌اش را باز کردیم. داشت توی حیاط قلیون می‌کشید. می‌دانستیم مردنی نیست! قیافه‌مان را دید و زد زیر خنده و در حالیکه دود قلیونش از دماغش بیرون می‌آمد گفت: «جدی ایندفعه اتانازی کردم اصلا! ولی رطوبت پوستم بالاست تو این فصل، حالت چسبنده گرفتم، روح جدا نمیشه!» همه‌مان سر جایمان خشکمان زد و ده نه هشت هفت شش پنج چهار سه دو یک! رضا اون سیخ جوجه‌هارو از صندوق عقب بیار! کلا خانوادگی زود از دلمان در می‌آید و بعد از اینکه عمو شمس الله واقعا مُرد فهمیدیم چه شب‌هایی که کل خانواده را به بهانه مرگش و به خاطر تحکیم روابطمان دور هم جمع نکرده بود پیرمرد خرفت بی فکر! خب زنگ می‌زدی می‌گفتی ناهار دعوتید مردم آزار! #داستانك @kateb_bashi
Show all...
😁 2🤩 1
Show all...
خوانش آخرین نامه ی نادر ابراهیمی به همسرش در کتاب چهل نامه ی کوتاه به همسرم

با ما به دنیای قصه ها،افسانه ها و سخنان بزرگان ایران مان بیا😍 ما میخواهیم در کنار تو نور سخنان بزرگان ادب مان را وارد قلب مان کنیم و کتابهای گران قدرشان را با قیمت قدیم به دست شما برسانیم. با حمایت ما نور قلب ایران زمین کان را بیشتر کنیم📚🌱 لینک اینستاگراممون👇

https://www.instagram.com/katebbashi_book?igsh=MTNocTZvZG00c2RvaA==

لینک تلگرام مون👇

https://t.me/katebbashi_book

3🔥 1
Photo unavailableShow in Telegram
🌿 یک جوانه کوچک در ذهنت کافی است تا درختی تنومند با ریشه‌هایِ جاودانه در زندگی‌ات خلق کند؛ به ندایِ درونت گوش کن و امروز قاصدکِ رویاهایت را به پرواز در بیاور... اوقات همگی سرشار از عشق الهی 🌱💚 @kateb_bashi
Show all...
👍 1
Repost from N/a
. «همه را مدیون توام...زمانی که تو را ملاقات کردم ویران شده بودم...تو مرا ساختی، دستم را گرفتی و بلند کردی.. من هم تو را مثل یک تکه نان بوسیدم، روی پیشانی‌ام گذاشتم و عزیز و مقدس دانستمت... و عشق پدیدار شد، عشق...🌱» نامه‌ی جمال ثریا به همسرش زحل #پستچی_شهر_نابینایان @brown_radagast
Show all...
1
#خودشناسی #عرفان سنگینی تنهایی از نبودن دیگری نیست! سنگینی تنهایی به‌خاطر جدایی از خود است. آن‌که دلت برایش تنگ شده، خودت هستی. @kateb_bashi اشو
Show all...
👍 2🕊 2 1
Repost from N/a
لیستی از بهترین‌های تلگرام🌞🌿 ---------------------------------------------------- 🌱حراج کتابهای کمیاب و نایاب✨📚 @katebbashi_book 🌱پارسی سخن بگوییم وزیبا بنویسیم @FARZANDAN_PARSI 🌱خودهیپنوتیزم @Cleanup_inward 🌱کتاب های ناب انتخاب شده @Audio_Books_24 🌱بهترین گروه (درخواست کتاب) @darkhaste_ketab_parshangbook 🌱کتاب های که باید بخوانی @almas_pdf_book 🌱کارگاه های روانشناسی برای عموم و متخصصان @wspsy 🌱فیلمها و انیمیشنهای فاخر @kateb_bashimovie 🌱♡هنر شراب زندگیست♡ @Geraf_art 🌱شعرهای عرفانی @kateb_bashishear 🌱آموزش زبان آلمانی و مهاجرت @deutsch_lernen360 🌱محمود درویش @darwashiyat 🌱انگلیسی مثل آب خوردن @Rasuli31 🌱شعرکوتاه_کاریکلماتور _نیم‌خطی @shere_khamoosh 🌱آموزش فن بیان و گویندگی @amoozeshegooyandegi 🌱بک‌گرآند کارتونی | تِم فآنتزئ مود @ThemeMood 🌱صفر تا صد انگلیسی @EnglishWithFriends7 🌱رایگان انگلیسی یاد بگیر @dailyenglish2024 🌱جملات تاکیدی، مراقبه، زنده گی @lifemanage 🌱نوستالژی+آرامش+شادی @RangiRangitel 🌱نقاشی با کلمات مجله کاریکلماتور @AlirezaJamshididastana 🌱بهترین کتابهای صوتی موفقیت وبیداری @ganonjjazb 🌱کافه شعر @Kafee_sheerr 🌱کانال طب ایرانی @iranian_teb 🌱دل واره های تنهایی @gandomzaran 🌱در سکوت نظاره کن... @kateb_bashi --------------------------------------------------- جهت هماهنگی به ادمین زیر پیام دهید☘👇 « @AftabeKherad_admin »
Show all...
Repost from N/a
#معرفی_کتاب هنر نویسندگی جمعی از نویسندگان این کتاب راهنمای فشرده ایست در زمینه نویسندگی خلاق وهمراه با ضمائم آن مرجعی اساسی برای نویسندگان تازه کار و حتی مجرب میباشد. 🪴تهیه کتاب با قیمت مناسب کانال زیر👇👇 @katebbashi_book
Show all...
👍 2 1
#خودشناسی #عرفان در سکوت منبعی عظیم از انرژی وجود دارد که موجب میشود تو ترمیم بیابی بافت های سلولی تو ؛ باز سازی شوند و مجال خود درمانی بیابند سکوت به تو قدرت می بخشد که چیزها را بهتر بفهمی... 🍃 @kateb_bashi
Show all...
👍 3🕊 2 1
#خودشناسی ---:توافق ارواح... با هر فردی که بخشی از زندگی ماست، یک توافق روحی برقرار می کنیم... این بدان معناست که ما مدتها پیش در قلمرو ارواح قول داده بودیم که با اتحاد با او در این زندگی زمینی، ملاقاتی ویژه داشته باشیم، زندگی را به اشتراک بگذاریم، تجربه را الگوسازی کنیم، روح دیگری را تکمیل کنیم. توافقات بین ارواح تعهداتی برای رشد در ارتباط با دیگری است. بدین ترتیب سفر به سوی حالتی از آگاهی و گشودگی کامل را آغاز می کنیم که عرفا آن را «اشراق» می نامند. این تعهدات دلیلی است که گاهی اوقات احساس می کنیم با شخص دیگری ارتباط عجیبی داریم.  گاهی اوقات ما نمی‌دانیم که شخصی با شخصیت دشوار بخشی از زندگی ماست، یا به سادگی تعجب می‌کنیم که چرا با کسی زندگی می‌کنیم، گویی یک توافق ضمنی وجود دارد که به نوبه خود می‌تواند ناگهان به پایان برسد. به عنوان اعضای این جامعه از ارواح که در زندگی روی زمین جمع شده‌اند، ما توافق کرده‌ایم که نه تنها حالت خالص اولیه را به دیگران یادآوری کنیم، بلکه هر کاری را که ممکن است در وجود انسان در حال تغییر بی‌نهایت انجام دهیم تا از رشد روح خود اطمینان حاصل کنیم. آن دیگران *بعضی آدمها برای زیبا و قوی بودن به دنیا می آیند... *دیگر پیچیده یا عجیب باشند.  عده ای جوان بمیرند و به ما بیاموزند که از ویرانی چنین فقدان وحشتناکی بگذریم... *دیگران، تا سالیان دراز زندگی کنند و با خرد خود به ما آموزش دهند. با این حال، مهم نیست که چه نقشی داریم: همه ما بخشی از این سرنوشت بزرگ معنوی هستیم که عمدتاً شامل یادآوری ذات ابدی ما و هدایت اقدامات ما به سوی اتحاد نهایی است. بنابراین، هر فردی که در موقعیت‌های خوب یا وحشتناک، کوتاه یا ماندگار، و هر رابطه‌ای که بخشی از آن هستیم، ملاقات می‌کنیم، نمایانگر صحنه‌ای کوچک در مجموعه انسانی ابدی است که هدف آن رشد روح است. با توجه به این، انسان شگفت زده می شود و می فهمد که هر فردی که در زندگی ما حضور دارد هدف مهمی دارد: تماس با روح ما و رشد آن.  که هر رابطه ای برای تیز کردن آگاهی روح ما وجود دارد. بنابراین، دیگر هیچ کس برای ما عجیب نیست، هیچ رابطه ای را نمی توان اشتباه یا شکست تلقی کرد. در پرتو روح می فهمیم که در حال انجام نقش خود در جهت تحقق یک برنامه کامل و ابدی هستیم. از قلب به قلب - @kateb_bashi
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.