cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

༺چنگال گرگـ ༻

Show more
The country is not specifiedThe language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
484
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

اسم من نِسا. یه روان شناس و تک دختر سرگرد #مذهبی و #معتبر مملکت. من توسط پدرم وارد #تیمارستان شدم تا با مرد #بوکسور و #خلافکاری که همه می گفتن بیمار روانیه ارتباط برقرار کنم و ازش اطلاعات بگیرم. اما تو همون برخورد اول عاشق اون مرد دیوونه شدم. عاشق چشمای رنگ شبش! پوست برنزش! موهای مواج و حالت دارش! غافل از اینکه خبر نداشتم اون مرد خودشو به عمد به #دیوونگی زده و نه تنها مشکلی نداره، بلکه....... https://t.me/+UNZg8EaFHW1jY2Zk ❌تک دختر سرگرد مذهبی و معتبر مملکت، یه آبرو ریزی بزرگ به بار میاره😱❌ عشقی که بهاش، از دست دادن بکارت نسا
Show all...
Repost from N/a
عشق خواستم اما پدر شدم😂💔 رمانی متفاوت و جدید 🤤👇 #پارت_واقعی_رمان - این... این خون چیه؟ هیلا جاییت زخم شده؟ با ترس بدنش و چک کردم و اما جاییش زخم نبود! متعجب نگاه‌م دوباره به شلوار خونیش افتاد، دستشو روی دلش گذاشت و با گریه گفت: - دای دای... دلم... دلد می‌کنه تازه آیکیوم افتاد و با بیچارگی زیر لب زمزمه کردم: - به چخ رفتی دایان پریود شده! حالا با اینجاش چیکار کنم؟ با هول سمت گوشی رفتم و شماره مادربزرگ و گرفتم و سریع براش توضیح دادم چیشده که با بی حوصلگی جواب داد: - تو اونو صیغه کردی دیگه محرمته پسر خودت کاراشو کن شانس هم آوردی الان خلق و خوی دخترای چهار ساله رو داره. اینقدرم وقت منو نگیر. و تلفنو ر‌وم قطع کرد. درمونده پیش هیلا برگشتم که با بغض سمتم اومد، دستم و گرفت و با اون چشم‌هایی که اشک توشون جمع شده بود و دلم براش میرفت بهم خیره شد. آب دهنم و قورت دادم و نگاه ازش گرفتم و با خودم گفتم: - تو میتونی دایان... از اون اوایل ک پوشکش میکردی ک بدتر نیست. تو میتونی https://t.me/+jiiEE5a6W2FlMWQ0 دایان برای به دست آوردن علاقه‌ی هیلا، نوشیدنی طلسم شده رو به خوردش می‌ده. اما هیلا با خوردن اون کاملا خلق و خوی بچه‌ها رو پیدا می‌کنه و حالا دایان باید از اون مراقبت کنه. https://t.me/+jiiEE5a6W2FlMWQ0 دایان تصمیم میگیره هیلا رو صیغه خودش کنه تا بتونه ازش مراقبت کنه و اما و حالا هیلا پریود میشه و....😂❌🔞
Show all...
❣︎عشق خواستم اما پدر شدم❣︎

🤍رمان عشق خواستم اما پدر شدم🤍 ژانر : عاشقانه، درام، همخونه‌ای، طنز 💕 نویسنده: Zahra_A✨ محافظ : @Protector_of_novel 👀

_مردونگیمو ساک بزن توله خمار و شهوتی به سامر نگاه کردم و خم شدم رو به روی مردونگیش و گفتم: _چه جوری واست ساک بزنم؟ مردونگیت خیلی کلفته دهنم جر میخوره توجه‌ایی به حرفم نکرد و سرم و گرفت و مردونگیش و به زور وارد دهنم کرد و گفت: _بخورش گاز بزنی بهشت تنگ کوچولوت و جر میدم توله سگ منم به صورت حرفه‌ایی شروع کردم مردونگیشو ساک زدن انگار داشتم آبنبات میخوردم صدای آه و ناله مردونش بلند شد انقدر مردونگیشو ساک زدم که ارضا شد و تا آخر آبشو قورت دادم یهو منو انداخت روی تخت و مردونگیش و فرو کرد تو بهشتم جیغی از درد و لذت کشیدم و سامر شروع کرد تو سوراخ بهشتم تلمبه زدن https://t.me/+e7ycR2zdhds2Nzdk
Show all...
_یهو مردونگیشو فرو کرد تو سوراخ بهشتم و تلمبه زد آه و نالم کل اتاق و برداشته بود و سامر تند تند تلمبه میزد ناله‌ایی کردم و گفتم: _آییییی تندتر...دارم جر میخورم....چقد مردونگیت کلفته سامر همین طور که تلمبه میزد غرید: _داری زیر من جر میخوری؟ اوفففف توله سگ مردونگیمو داری تو خودت میبلعی و دیگه حرفی نزد و شروع کرد دوباره تندتر تلمبه زدن جیغ کشیدم: _تندترررر...جرم بده سامر با این حرفم حشری و شد و تندتر تو بهشتم تلمبه زد انقدر تلمبه زد تا ارضا شد مردونگیشو از سوراخ بهشتم کشید بیرون تا خواستم حرفی بزنم یهو مردونگیشو کرد تو سوراخ باسنم سوراخ باسنم پلپم بود و با تلمبه یه سامر جر خوردم دستم و گذاشتم روی بهشتم و شروع کردم به مالوندن انقدر تلمبه زد تو سوراخ باسنم تا ارضا شد و آبشو خالی کرد تو سوراخ باسنم https://t.me/+UNZg8EaFHW1jY2Zk
Show all...
_مردونگیمو ساک بزن توله خمار و شهوتی به سامر نگاه کردم و خم شدم رو به روی مردونگیش و گفتم: _چه جوری واست ساک بزنم؟ مردونگیت خیلی کلفته دهنم جر میخوره توجه‌ایی به حرفم نکرد و سرم و گرفت و مردونگیش و به زور وارد دهنم کرد و گفت: _بخورش گاز بزنی بهشت تنگ کوچولوت و جر میدم توله سگ منم به صورت حرفه‌ایی شروع کردم مردونگیشو ساک زدن انگار داشتم آبنبات میخوردم صدای آه و ناله مردونش بلند شد انقدر مردونگیشو ساک زدم که ارضا شد و تا آخر آبشو قورت دادم یهو منو انداخت روی تخت و مردونگیش و فرو کرد تو بهشتم جیغی از درد و لذت کشیدم و سامر شروع کرد تو سوراخ بهشتم تلمبه زدن https://t.me/+e7ycR2zdhds2Nzdk
Show all...
_ دوستم نمیتونه ارضات کنه، من تخلیه‌ات می‌کنم! استغفرالله‌ای می‌گوید و پاسخ می‌دهد: _ خجالت بکش خانوم، برو از مغازه من بیرون. نازنین جلو می‌آید و با عشوه می‌گوید: _ تو توی حسرت لای پای منی... منم تو حسرت اون برجستگی جذاب توی شلوارت! چرا محروم کنیم از هم؟ #تحریک شده سرش را پایین انداخت. _ گناهه خانوم، تحریک کردن مرد نامحرم گناهه... _ حلالت بشم چی؟ حلالت بشم و تحریکت کنم خوبه؟ حلال ارضات کنم! با بدنم با دستام... در حالی که دیگر عضو باد کرده‌اش به درد آمده بود، نگاهی به نازنین انداخت و گفت: _ زوجتک نفسی... https://t.me/+w__MP9exEylhMTJk https://t.me/+w__MP9exEylhMTJk
Show all...
Repost from N/a
_شورتت #ترشح کرده هینی کشیدم به #شورتم نگاه کردم #خیس شده بود با پوزخند سامر سرم و بالا اوردم: _بخاطر من خیس شده؟!میخواد اون #گوشت کوچولو #جر بخوره؟! ترسیده بودم سکوت کردم که سامر امد نزدیکم و با یه حرکت من و انداخت روی تخت و گفت: _یادت نرفته که تو آمدی اینجا من و #ارضا کنی توله سگ و بعد خیمه زد روم و گفت: _چه جوری #بکنمت؟! هقی زدم و گفتم: _سامر درد میگیره خو...خواهش میکنم الان نه سامر نیم نگاهی بهم زد و گفت: _چرا دردت گرفت نسا؟! لبام و برچیدم و گفتم: _اون شب بین پاهام خیلی #میسوخت سامر خمار نگاهم کرد و گفت: _د نه د وقتی #سالار بلند شده دیگه باید خودت بخوابونیش خواستم حرفی بزنم گوشم و #میکید و گفت: _امشب خیلی خشنم ممکنه برای #واژن کوچولو تنگت #آسیب بخوره فردا میبرمت دکتر و یهو خودش و بین پام جا داد و... سامر مردی که مشکل روانی داره و شاهد قتل بوده..... https://t.me/+UNZg8EaFHW1jY2Zk
Show all...
_یهو مردونگیشو فرو کرد تو سوراخ بهشتم و تلمبه زد آه و نالم کل اتاق و برداشته بود و سامر تند تند تلمبه میزد ناله‌ایی کردم و گفتم: _آییییی تندتر...دارم جر میخورم....چقد مردونگیت کلفته سامر همین طور که تلمبه میزد غرید: _داری زیر من جر میخوری؟ اوفففف توله سگ مردونگیمو داری تو خودت میبلعی و دیگه حرفی نزد و شروع کرد دوباره تندتر تلمبه زدن جیغ کشیدم: _تندترررر...جرم بده سامر با این حرفم حشری و شد و تندتر تو بهشتم تلمبه زد انقدر تلمبه زد تا ارضا شد مردونگیشو از سوراخ بهشتم کشید بیرون تا خواستم حرفی بزنم یهو مردونگیشو کرد تو سوراخ باسنم سوراخ باسنم پلپم بود و با تلمبه یه سامر جر خوردم دستم و گذاشتم روی بهشتم و شروع کردم به مالوندن انقدر تلمبه زد تو سوراخ باسنم تا ارضا شد و آبشو خالی کرد تو سوراخ باسنم https://t.me/+UNZg8EaFHW1jY2Zk
Show all...
Repost from N/a
_شورتت #ترشح کرده هینی کشیدم به #شورتم نگاه کردم #خیس شده بود با پوزخند سامر سرم و بالا اوردم: _بخاطر من خیس شده؟!میخواد اون #گوشت کوچولو #جر بخوره؟! ترسیده بودم سکوت کردم که سامر امد نزدیکم و با یه حرکت من و انداخت روی تخت و گفت: _یادت نرفته که تو آمدی اینجا من و #ارضا کنی توله سگ و بعد خیمه زد روم و گفت: _چه جوری #بکنمت؟! هقی زدم و گفتم: _سامر درد میگیره خو...خواهش میکنم الان نه سامر نیم نگاهی بهم زد و گفت: _چرا دردت گرفت نسا؟! لبام و برچیدم و گفتم: _اون شب بین پاهام خیلی #میسوخت سامر خمار نگاهم کرد و گفت: _د نه د وقتی #سالار بلند شده دیگه باید خودت بخوابونیش خواستم حرفی بزنم گوشم و #میکید و گفت: _امشب خیلی خشنم ممکنه برای #واژن کوچولو تنگت #آسیب بخوره فردا میبرمت دکتر و یهو خودش و بین پام جا داد و... سامر مردی که مشکل روانی داره و شاهد قتل بوده..... https://t.me/+UNZg8EaFHW1jY2Zk
Show all...
_ بکارتم رو بزن! عصبی گلوم رو فشار داد. _ من #پدرتم، حالیته؟! اشکم به سمت سینه های اناریم روون شد. _ تو فکر شوهر مامانمی؛ حالیم نیست میخوام زیرت بخوابم. فشار #مردونگیش لای پاهام باعث شد خیس بشم. _ زیر من بخوابی؟میتونی دردشو تحمل کنی؟ خودم رو بهش #مالیدم و نالیدم: _ مگه چقدر #کلفته؟ مامانم زیرته چیزیش نمیشه _ تو #تنگی، خودتو با مامانت مقایسه میکنی؟! 🔥❌🔥❌ https://t.me/+CqfpdWH1ztM3ZTU0 https://t.me/+CqfpdWH1ztM3ZTU0
Show all...