جان دل❤️

و شب به رویاهای من بیا، حضورت را حس میکنم بین نفس و باد، تو روحم را خراش می دهی با پنجه های دلتنگی دل اشک خاطرات می گرید و من به امید نیاز دارم که جادو می کند، حافظه را متحول کند در انتظار خوشحال کننده از شما، دیگر خبری از خراش نیست جز نوازش دیگر اشک نیست اما قطره که به یک رودخانه حیات می بخشد جایی که غم از بین می رود و اجازه دادیم خودمان را تکان دهند از وعده خوشبختی #سی_لیچی @asheghanehaye_fatima

🦋 صبح است بیا به کوه وصحرا بزنیم عاشق بشویم ودل به دریابزنیم

‏جایزه‌ ي اسکار بهترین تعریف از غربت میرسه به مولانا که میگه : "غربت " آن است که با جمعی و جانانت نیست..

خبرت هست که با فاصله هم دل بُردی ؟! #شاهین_پورعلی_اکبر ❤️

یکبارگفتی دوستت دارم هزاربارعاشقت‌شدم وهزاربارازشوق مُردَم کاش دوباره بیایی بَغلم کنی‌ دلتنگی‌را‌ازسینه‌ام‌برداری بانفسهایت که‌عِطریاس‌میدهد به من جان‌‌بدَهی ببوسی‌ام‌بادوستت‌دارم‌های‌ مُدام تاقلبم آهنگ عشق بنوازد ودوباره هزاربار عاشقت‌شوم.... #لاله_دژکام

‌ای که به جرمی دروغ، بر دل من تاختی   راست بگو بعد من، دل به که پرداختی؟    سوختن و ساختن، سهم من از عشق بود   جان مرا سوختی، کار مرا ساختی ...   رفتی و آخر تو را دوش‌به‌دوش رقیب  دیدم و ویران شدم، دیدی و نشناختی ...   گفتم اگر عاشقی، شرط محبت وفاست   عاقبت ای بی‌وفا شرط مرا باختی    وصل خداداد را خواستی از روزگار   ای دل بی آبرو!  رو به که انداختی؟⁦:'(⁩

تو کجا؟ کوچه کجا؟ پنجره ی باز کجا؟ من کجا؟ عشق کجا؟ طاقتِ آغاز کجا؟ تو به لبخند و نگاهی منِ دلداده به آهی بنشستیم تو در قلب و منِ خسته به چاهی گُنه از کیست؟ از آن پنجره ی باز؟ از آن لحظه ی آغاز؟ از آن چشمِ گنه کار؟ از آن لحظه ی دیدار؟ کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت همه بر دوش بگیرم جای آن یک شب مهتاب تو را یک نظر از کوچه ی عشاق ببینم... #فریدن_مشیری

در مورد "رها شدن" که خیلیا از ترسش از نزدیک شدن پرهیز می‌کنن، قبانی یه شعر قشنگی داره. میگه؛ "عشقی بین ما نیست، اما من همه‌ی حواسم به اونه، حرف‌زدن باهاش رو دوست دارم، دیدنش هم همیشه آرزومه. اما نمی‌خوام «محبوبم» باشه، چون "فَـالأحبة دائماً يرحلون"، محبوب‌ها همیشه می‌روند.

. میگفت ..تنهای چیزی که همه درد ها را دوا میکند عشق است پیدا بود که هنوز مبتلا نشده است...🙂❤️

از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند آدمیت مرده بود بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب گشت و گشت قرنها از مرگ آدم هم گذشت ای دریغ آدمیت برنگشت #فریدون_مشیری #الف ❀ تـُرَنـْجْ نـٰامـِهْ ❀