cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

اتـ؋ـاق در یـک رویـا...

نمی‌دونم. یه جایی باید برا رویاهامون باشه دیگه، مگه نه؟

Show more
Advertising posts
1 393Subscribers
+124 hours
+27 days
-130 days
Posts Archive
«دلم فقط يك چيز مى خواست: رفتن، راه رفتن، مردن…همه چيز برايم يكسان بود ! دلم مى خواست دور شوم، ديگر برنگردم، ناپديد شوم، توى جنگل گم و گور شوم، وسط ابرها، ديگر چيزى يادم نيايد، فراموشى...فراموشى...» #آگوتا_كريستوف
Show all...
بر خلاف بعضی لحظه ها، دلش می‌خواست گم شود. گم شده باقی بماند. همه چیز در ذهن و روح او سنگینی می کرد. انگار بیدار بودن روی شانه هایش وزنه انداخته بود. او اذیت بود.
Show all...
+ بوت می‌خوره به مشامم، ضعف می‌کنم - ضعفت رو آغوش میکشم و انقدر میبوسم تا جای بوسه هام زخم شن.. + من از زخم های تو شفا می گیرم...
Show all...
بی انتهای رویاهای من در این روزها ‌که کمتر کسی برایم روح می نوازد، میان همه ی خستگی ها و ناچاری ام برای تحمل زندگی و محکومیتم برای ادامه دادن، تورا به آستانه ی نفس های آرام و ‌کلافه کننده ام، می کشانم و در امتداد هر صبح و هر شب، با تو به یغما می‌روم. یعنی هنوز جریانت در رگ هایم تراوش دارد. با این حال دلم می‌خواهد بگویم، دلم می‌خواهد در این شبِ عجین به تو و زیبایی هایت، دست هایت را ببوسم و بعد روی قفسه سینه ات چشم هایم را ببندم تا خوابم ببرد. برای آبی گرم ترین رنگ است.
Show all...
همه آبی ‌های دنیا منو یاد تو می‌ندازن. همه دریاها. همه آسمان ها. همه و هرچیز که آبی در آن نقش دارد.
Show all...
هزار و یک بدبختی دارم، نصف شبی دارم دنباله کلمه می‌گردم.
Show all...
Repost from قمر
قبل تو هیچ شکاف چشمی اینگونه زبانم را بند نمی‌آورد. اعتراف کن که آدمیزاد نیستی، که جادوجنبلی. مهسا بایرامی @Mahsa_bayrami
Show all...
آبی گرم ترین رنگ است.
Show all...
ولی وسط همه ی تاریکیا
Show all...
شبایی که ناراحتی خوره جونمه، خوابیدن برام خیلی سخته. چنان دارم با سگ سیاه ناراحتی و وایب های بد، دست و پنجه نرم می‌کنم که انگار دیوارا دارن روحمو فشار میدن و در پوست و روحم مورد اذیت و آزار قرار می گیرم.
Show all...
آنقدر گم و گور بود که احساس می کرد وجود خارجی ندارد. انگار که یه تکه یا یک جسم سخت و غیر قابل درک باشد. آنقدر کسی متوجه حضورش نمی شد که بودن یا نبودنش هیچ فرقی نمی کرد.
Show all...
مزخرف.
Show all...
ناراحتی امشب عجین شده بود با نیستی. با پوچ بودن. با مورد توجه نبودن و تنهایی.
Show all...
یک بار که دنبال ردت رفته بودم من به خودم از پشت سر شلیک کردم....
Show all...
مخصوص هوای بارونی امشب
Show all...
شب مختص پرداختن و دیدنه. حتی بیشتر از روز. بیشتر از هر وقت دیگه ای. شب تاریکی خاص و وایب و انرژی خودشو داره. همه خوابن و ویژگی ها زیاده. شب ها رو پاس بداریم. حد و مرز ها و راز هارو بذاریم برا شب ها، و تاریکی ها.
Show all...
با اَبرا درباره‌ت حرف زدم.
Show all...
پلی لیست امشب و اینجا واقعا خودکشیه محضه.
Show all...
دلم می‌خواد بدون این‌که برسم خونه، به رفتن ادامه بدم. دلم می‌خواد با این ناراحتی فقط برم و برم و برم.
Show all...
دارم برمی‌گردم خونه، خیابون ها خلوته. ساکته و تاریک. نور چراغ ها گاهی چشامو خیره می‌کنه و توجهم رو بارون و همه ی خیسی های خیابون جلب می‌کنه. یه چیزی درون قلبم می‌شکنه. صداشو می‌شنوم.
Show all...
هوا اصلا اون چیزی نیست که بشه خوشحال بود.
Show all...
«حالا که فکر می‌کنم بعد از تمام موفقیت‌ها و‌ شکست‌های حرفه‌ای، بعد از تمام اوج و‌ حضیض‌های زندگی شخصی، تجربه موهوم عشق و لذت‌های مکرر و رنج مستمر، زندگی هرگز ارزش این همه رنج را نداشت. با این حال جز زندگی هم چیزی وجود نداشت.» #کیارستمی
Show all...
بیش از اندازه تنهاییم بزرگه. اونقدر که توش گمم.
Show all...
توی تاریکی‌ام.
Show all...