…

حالا شما انقد جوین ندین چنل جدید که من هم پارت بذارم هم فایل فصل اولو بذارم. کلیک کنید جوین شو دیگه قشنگ من. https://t.me/+wPc35h754i4zZmRl

می‌خوام پارت بذارم قصد تشریف اوردن ندارین عزیزای دلم!😂🥲 https://t.me/+wPc35h754i4zZmRl

بچه‌ها‌ لطفا‌ زودتر عضو کانال جدید بشید چون می‌خوام پارت گذاری رو شروع کنم.🥲 https://t.me/+wPc35h754i4zZmRl

برای خوندن ادامه‌ی رمان حتماً عضو کانال جدید بشید!🦋🕊️ https://t.me/+wPc35h754i4zZmRl https://t.me/+wPc35h754i4zZmRl

دوستان بنابر دلایلی قراره چنل رو انتقال بدم برای همین دیگه توی این کانال پارت گذاری نداریم. لینک کانال جدید رو براتون می‌ذارم، برای همراهی با من و خوندن ادامه‌ی رمان اونجا عضو بشید تا زودتر پارت گذاری رو ادامه بدیم.🕊️🌧️ #نویسنده 🦋

پارت‌های جبرانی‌ فردا تقدیم‌تون میشه♥️🐬

💥💥💥💥💥💥 نگاه کدر شده‌ی یاشار را می‌بیند و با هق هق سمتش میدود و صورتش را با دستانش قاب می‌گیرد. - قول میدم این دفعه #حامله شم! هوم؟ جوابی از او نمی‌گیرد و اشک‌هایش روی گونه‌‌هایش روان است. - هوم؟ یاشار؟ بیا امتحان کنیم باشه؟ همین یبار خواهش میکنم؟ لبان لرزان و خیسش را محکم روی لبان او می‌گذارد، ولی او بی‌حرکت ایستاده است. یاشار از تلاش های او خسته می‌شود و بازوهای لاغرش را می‌گیرد و پسش می‌زند! ایل‌ماه بی‌جان روی زمین می‌افتد و با مردمک‌های لرزان و ناباور خیره‌ی همسرش می‌شود، او را پس زد؟! - نمیشه! اگه میخواستی حامله شی تو این 5سال میشدی! من باید وارث داشته باشم! فردا شب #حجلمه... بهتره تو بیرون نیای. بدون توجه به چشمان از حدقه در آمده ایلماه می‌خواهد رد شود که پایش میان پنجه‌های ظریف او قفل می‌شود. - توروخدا قول میدم این دفعه میشه لطفا؟ یاشار؟ دیگه دوستم نداری؟ یهو دیوانه می‌شود و فریاد می‌زند: - منم ماهت!! مگه عاشقم نیستی؟ نگاه با تاسف یاشار را می‌بیند و لحنش آرام می‌شود، می‌رود و چشمان بی‌فروغش را نمی‌بیند، نمی‌بیند #آتش انتقام را در چشمانش!! 💥💥💥💥💥💥💥💥 #عروس خان هووی خود را به قتل رسانده! و ایلماهی را که دستبند زده به جنازه‌ی روی زمین خیره شده، محکوم به قتل هوو و بچه‌اش شد! لبانش کش می‌آیند و نیشخندی می‌زند و دیگر همسرش را با کسی شریک نیست! https://t.me/+ykkZqMNXqVs0YjU8 https://t.me/+ykkZqMNXqVs0YjU8

_درد و بلات بخوره تو سرمن عزیز دل مادر انقدر خودت و عذاب نده _مگه می تونم خانم جون نفسم رو اون تخت داره با مرگ دست و پنجه نرم می کنه می تونم مگه آروم باشم؟ _دورت بگرده خانم جونت براش دعا کن مادر دعا کن از اون اتاق با نوه ام سالم بیرون بیاد دسته خودم نبود و داغون بودم سرم و کوبوندم به دیوار و گفتم :تقصیر منه بی وجوده دکتر گفت براش خوب نیس بچه دار بشه ! دکترش گفت نباید بچه دار بشه براش سمه حالش بد میشه خدا منو لعنت کنه _اینجوری نگو مادر خدارو خوش نمیاد کفر نگو https://t.me/+Pb-I_YxTK_VhZjU8 https://t.me/+Pb-I_YxTK_VhZjU8 https://t.me/+Pb-I_YxTK_VhZjU8 https://t.me/+Pb-I_YxTK_VhZjU8 _آقای دلاور همسر خانم همت شمایید ؟ _بله حال خانمم چطوره؟ _نمی دونم تبریک بگم یا تسلیت اما ... _اما چیییییی خانم ؟ _خوشبختانه بچه به دنیا آمد اما مادر... متاسفم https://t.me/+Pb-I_YxTK_VhZjU8 https://t.me/+Pb-I_YxTK_VhZjU8 https://t.me/+Pb-I_YxTK_VhZjU8

خب رفقا امشب پارت نداریم🥲 چونکه من منتظر نظرات و انرژیاتونم اما خبری نیست! لذت نمی‌برید حتماً بهم بگید خب شاید بتونم یه‌کاری بکنم😐