cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

🦋 خانوم گل 🦋

Advertising posts
3 947
Subscribers
-624 hours
-567 days
-20630 days
Posting time distributions

Data loading in progress...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Publication analysis
PostsViews
Shares
Views dynamics
01
💘طلسم شهوت بند و زبانبند و جلوگیری از خیانت🔐 🔮دعای حصار قوی دفع همزاد و چشم زخم و ابطال سحر عظیم ❣تسخیر و احضار برای جذب و بیقراری و بازگشت معشوق ❤️‍🔥 💰طلسم الفوز پیروزی در معاملات و جذب ثروت فراوان 🫶گشایش و تسهیل در ازدواج و بخت گشایی سریع💍 🪄گره گشایی و حاجت روایی فوری نازایی زوجین📜 👤مشاوره رایگان و تخصصی با استاد سید احمد هاشمی 👇 🆔@seyed_ahmadhashemi 📞09057936026 @telesme1 همراه با ضمانت کتبی و مهرمغازه و اصالت کارها şĥ²⁹v https://t.me/telesme1 لینک کانال و ارتباط مستقیم و مشاهده رضایت اعضا
3501Loading...
02
#پارت_255 چرا این حرفای پر از نیش و کنایه رو تمومش نمی‌کرد ؟ تا کی قرار بود من اینجا بشینم و به حرفای چرندش گوش بدم ؟ از جام بلند شدم و گفتم : من میرم....اومدنم به اینجا اشتباه محض بود بازم ممنون پسرعمو ... من و فرشاد کی با هم انقدر غریبه شده بودیم که به هم می گفتیم دختر عمو و پسر عمو ؟ متقابلا اونم از جاش بلند شد و گفت : کجا میخوای بری داشت خوش می گذشت که بعد این همه وقت و بعد از اون ملاقات اخرمون اومدی باید بیشتر بمونی حرف نگفته با هم زیاد داریم . چند قدم سمت در برداشتم و گفت : وقت واسه حرف زدن زیاده من اومده بودم اینجا تو بهم کمک کنی اما مثل این که تو این کاره نیستی فقط منو کشوندی اینجا که حرف بارم کنی ... بهم نزدیک تر شد جوری که فاصلمون با هم خیلی کم بود و گفت : منم چند ماه قبل وقتی فهمیدم بابا و مامانم اون بلا رو سرت آوردن اومدم که کمکت کنم اصلا می‌دونی چقدر گشتم تا تونستم یه سراغی از تو و اون خونه ی لعنتی پیدا کنم ؟ ولی می‌دونی جوابم چی شد ؟ منو از خونه ات بیرون کردی. مارال همه به جز خودت فهمیدن که من چقدر میخوامت ...همه میدونن دنیامی ... اصلا بابا و مامانمم سر همین راضی شدن که بیام دنبالت خبر نداشتن نه تنها شوهر کردی که حالا دوتا بچه هم داری اونم با شوهری که فقط صیغشی .... این جریان صیغه ی ما رو از کجا میدونست؟ مگه باربد قول نداده بود که در این مورد با کسی حرفی نزنه ؟ تا اون جایی که من خبر داشتم فقط من و زیبا خانم باربد و آیدا از این جریان خبر داشتیم . نکنه فرشاد با آیدا سر و سری داره و از طریق اون ماجرا رو فهمیده؟ ... حاج اقا یه سوال شرعی دارم آرش با لحن هشدار امیزی داد زد _مستانه چشمک ریزی یواشکی تحویلش دادم و بعد مظلومانه گفتم _حاج اقا مگه زن متاهل فقط باید شکمش سیر شه که بگه من شوهردارم !! پدرشوهرم چشم از تسبیح ش برداشت و نگام کرد _نه دخترم باید عاطفی م سیر شه بشکنی زدم گفت _ جسمی چی حاج اقا آخه پسرتون اصلا تمکینم نمی کنه خوب من دلم بخواد چی صدای هین مادرشوهرم رو شنیدم حاجی سریع سرش رو پایین انداخت استعفرالایی گفت رگ بادکرده ی گردن آرش دلم روخنک کرد https://t.me/+PQaW8H5KNO03ZDA0 https://t.me/+PQaW8H5KNO03ZDA0
2532Loading...
03
ادمین حرفه‌ای اینستاگرام و تلگرام میخوای؟! پیج و کانالت رو مدیریت کنه، محتوا تولید کنه، فالوور بگیره و درآمدت رو زیاد کنه؟ PA این کانال تلگرام معرفی بهترین ادمین‌ها: @didogram_admin اینجا هم یه لیست کامل از ادمین‌هاست: رزومه + نمونه کار + شماره تماس didogram.com/t
3991Loading...
04
- خانوم دکتر، تو علم پزشکی به تخم سگی که از سه لایه کاندوم و دو بسته قرص اورژانسی قسر دررفته چی میگن؟ دکتر با تعجب به جاوید نگاه میکنه: - ساک حاملگی کامل تشکیل شده، جنین هم در وضعیت خوبیه... با لبخند به صفحه‌ی سونو نگاه می‌کنم: - جنسیتش مشخص شده؟ جاوید بین حرفم می‌پره: - جنسیت نداره که... اژدره! تیر سه شعبه‌س! بمب هسته‌ایه! با لبخند حرصی بازوش رو نیشگون می‌گیرم: - عزیزم لازم نیست انقدر به بچمون محبت کنی... دکتر از کلکل ما میخنده میگه: - پسره بچتون... جاوید دستش رو روی مانیتور می‌کشه: - آقا اژدر... بیا بابا... زود بیا راز موفقیتتو میخوام بهم بگی... تو حق زندگی داری پسرم! تلاشت قابل تحسین بود... با خنده می‌گم: - همین مونده اسم وارث خاندان توتونچی رو بذاری اژدر... اژدر توتونچی! بشکنی جلوی چشمام میزنه و از دکتر میپرسه: - خانوم دکتر چطوری میشه اسپرم رو توی گینس ثبت کرد؟ خجالت زده صداش می‌کنم: - جااااوید! بی خیال شونه بالا می‌ندازه: - والا به خدا تو ببین نتیجه رو! دوست دخترمو کرد زن قانونیم، بابای پنجاه سالمو کرد بابا بزرگ؛ داداش الدنگ بیست سالمم عمو کرد.... زن بابای سی سالمم که دیگه نگم! یک لحظه استرس همه جونمو میگیره. آستین کتشو میکشم و مضطرب میگم: - جاااوید... چطور به بابات بگیم حامله‌م؟ - هیچی عزیزم چهار ماه دیگه هم به این سفر کاریمون ادامه میدیم، اژدر بابا که به دنیا اومد، فوکول پیچش میکنیم می‌فرستیم برا حاجی. میگیم جیجیجیجینگ! سوپرایز... اینم نوه‌ت! مشتی به بازوش می‌کوبم: - هی نگو اژدر میمونه دهنت... - پرهام چطوره؟ بذاریم پرهام! به یاد لحظه ‌ای که فهمیدیم تو حامله ای و پرهایمان کز خورد... و دوباره توی مانیتور خم میشه. دستشو روی صفحه میکشه: - پرهای بابا چطوری عزیزم؟ یک لحظه چشمشو گرد میکنه و سرش رو بیشتر نزدیک میبره. - یا حضرت عباس... خانوم دکتر بچه‌م منگلهههه... چهارتا دست داره! وای پرهام منگلهههه... حدس میزدم اون همه قرص اورژانسی نذاره این سالم بمونه... دکتر عینکشو روی صورتش جابجا می‌کنه و با دقت به صفحه زل می‌زنه. - منگل؟ بچه که مشکلی... عه... مبااارکهههه... دو قلوعه! یه قل دیگه پشت سر قایم شده بود. جاوید محکم توی پیشونیش میکوبه: - حالا خوب شد دیگه... گاومون دو قلو زایید! جیغ میزنم: - کثافت خودت گاوی. جاوید با لبخند سکته‌ای سمتم می‌چرخه و بی توجه به حرفم میگه: - دیگه اژدر یک و دو تو جعبه جا نمیشن... همین حالا باید زنگ بزنم حاجی بگم چشمت روشن بچت گل ده امتیازی زده... با یه تیر دو تا نشون! https://t.me/+gOgHjfqxxZBlY2U0 https://t.me/+gOgHjfqxxZBlY2U0 https://t.me/+gOgHjfqxxZBlY2U0 دوست دخترش ازش حاملههه شدههه😂😂😂
3200Loading...
05
- تو این سه ماه هر شب باهات خوابیدم، تا الان دیگه باید تخم دو زرده می کردی! سرم را پایین انداختم و ان وسط مادرش هم شد کاسه ی داغ تر از آش! -از اولش بهت گفتم این دختره به دردت نمی خوره آصلان. از توی اون گدا گودوله ها که بوی گند و کثافت میدن برش داشتی اوردیش گفتی میتونه برات وارث بیاره! اصلان اخمی کرد و من از شدت تحقیر بغض در گلویم نشست. -بسه مادر! من یکیو میخوام که بعد از به دنیا اومدن بچه گورشو گم کنه و نخواد بچسبه بهم... نگاهش را با تهدید و نفوذ به من دوخت و انگشتانش را نوازش وار روی موهایم کشید. -آلما هم که تازگی تست نداده، هنوز معلوم نیست شاید هم حامله باشه، مگه نه کک مکی؟ مادرش نگاه بدی روانه ام کرد: -ازش ازمایش گرفته بودی؟ با اون وضع زندگیش رحمش سالم هست؟ ممکنه ایدز هم داشته باشه. آصلان اخمی می کند و با داد خدمتکار را صدا می کند و من بی صدا اشک می ریزم. -ملیــحه یه بیبی چک بیار! ملیحه با هیکل گرد و تپلش از اشپزخانه بیرون می اید و بیبی چک را به سمت آصلان می گیرد. آصلان عمیق به صورتم خیره می شود و دست پیش می اورد اشک هایم را پاک می کند. -گریه نکن دختر خوب، بیا بریم تست بده. مگر من نباید تنهایی تست میدادم، او کجا می امد؟ دستم را گرفت و مرا داخل سرویس برد: -بشین کارتو بکن کک مکی! با نگاه خجالت زده ای به اوی کت و شلوار پوش جذاب که به دیوار تکیه زده بود گفتم: -میشه شما برین بیرون اخه خجالت می کشم نیشخندی می زند و سر تا پایم را وجب می کند: -مگه چیزی هست که ندیده باشم؟ بکش پایین جیش کن مسخره بازی در نیار... با صورتی سرخ مقداری از ادرارم را پیش چشم های خیره اش روی قسمت مشخص بیبی چک ریختم و بعد سریع شلوارم را بالا کشیدم -امیدوارم این بار حامله باشی کک مکی! صدایش پر از تهدید بود و من هم دعا می کردم که باردار باشم نمی خواستم فکر کنم که اگر این بار هم نتیجه منفی شود چه بلایی سرم می اورد. ۱۰ دقیقه ی تمام صبر کردیم اما نتیجه باز هم منفی بود و یک نوار قرمز رنگ! -بازم منفـی! اوردمت که بچه بیاری یا بخور و بخواب کنی پرنسس؟ همین الان وسایلتو جمع کن و بی سر و صدا از این خونه برو چشمم بهت بیفته میدمت دستم بادیگاردام که ازت یه فیضی ببرن قبل بیرون کردنت از صدای بلندش چشم بستم و بعد دیدم که بیبی چک را درون سطل دستشویی انداخت! من واقعا عاشق چی این مرد شده بودم؟ کسی که به راحتی ناموسش را به بادیگاردهایش پیشکش می کرد؟! می رفتم... من جایی که مرا نمی خواستن نمی ماندم. می رفتم غافل از اینکه روی بیبی چک دو خط قرمز پررنگ می شد و..... (۸ماه بعد) -اباجی داری میزایی؟ الان میرم دنبال اکرم قابله! -بدو محمد دارم می میرم دستم را روی شکمم فشردم و ناله زدم چند لحظه بعد در صدایی خورد و باز شد سر بالا اوردم اما با دیدن او در اوج درد ترسیدم -تو... تو حامله ای واقعا؟ من فکر کردم اون پسر دروغ می گه! دیگر نتوانستم تحمل کنم و جیغی از درد کشیدم اکرم و محمد با هم وارد دخمه ی کوچک شدند -برو اب داغ بیار و ملافه ی تمیز، زود باش ممد دیر کنی بچه خفه می شه کیسش پاره شده پیراهنم را بالا زد و شورتم را پایین کشید -زور بزن دختر بچه نیاد مجبورم با تیغ پارت کنم از ترس لرزیدم و با زور زدن داد کشیدم بچه درشت بود و بیرون نمی امد دستش که به سمت تیغ رفت اصلان با خشم مچش را چنگ زد -چه گوهی داری میخوری زنیکه؟ بلایی سر زن و بچم بیاد خودم با همین تیغ خط خطیت می کنم مثل ادم بچه رو به دنیا بیار دستم را گرفت و پیشانی عرق کرده ام را بوسید: -زور بزن کک مکی بچمون عجله داره که به دنیا بیاد! با زور اخری که زدم حس کردم که سر بچه بیرون امد و بعد دیگر چیزی نفهمیدم... https://t.me/+PJscQ-HcTBQ1MjZk https://t.me/+PJscQ-HcTBQ1MjZk
3432Loading...
06
پارت داریم
3900Loading...
07
💫 هرچقدر از خداوند بیشتر بخواهید بیشتر به شما می ده @Delbar_Khanomane
5480Loading...
08
💘طلسم شهوت بند و زبانبند و جلوگیری از خیانت🔐 🔮دعای حصار قوی دفع همزاد و چشم زخم و ابطال سحر عظیم ❣تسخیر و احضار برای جذب و بیقراری و بازگشت معشوق ❤️‍🔥 💰طلسم الفوز پیروزی در معاملات و جذب ثروت فراوان 🫶گشایش و تسهیل در ازدواج و بخت گشایی سریع💍 🪄گره گشایی و حاجت روایی فوری نازایی زوجین📜 👤مشاوره رایگان و تخصصی با استاد سید احمد هاشمی 👇 🆔@seyed_ahmadhashemi 📞09057936026 @telesme1 همراه با ضمانت کتبی و مهرمغازه و اصالت کارها r²⁹ https://t.me/telesme1 لینک کانال و ارتباط مستقیم و مشاهده رضایت اعضا
7161Loading...
09
❣تنها کسی که قلبت را نخواهد شکست همان کسی است که آن را ساخته است پس همیشه به خدا توکل کن❣
4660Loading...
10
🤩بچه ها‌ کد مورس 29 خرداد همستر بزنید 1 میلیون سکه رو بگیرید 😎عضو کانال بشید کارت های امروز رو مثل هر روز بعد ازظهر میذارم 📣آموزش و زمان دقیق فروش همستر بهتون میگم که کی سکه هاتون تبدیل به دلار کنید و برداشت کنید @Amirreza_shahbaziy @Amirreza_shahbaziy
6691Loading...
11
🌸✨پــــروردگـــــارا... 🌸✨آرامش نابت و عطر مهربانیت را بر لوح دلم 🤍✨سرازیر کن تا هیچگاه در کِشاکِش زندگی 🌸✨خودم را نبازم و صبور باشم 🤍✨و بــه تــو اعــتــمــاد کــنــم 🌸✨ای کسی که لطف و احسان و مهرت 🤍✨ازلی و ابدی بوده و هست، 🌸✨تـو را سـپـاس می گـویـم 🤍✨بـرای هـمـه مـهـربـانـی هـایـت 🌸✨بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 🤍✨الـــهــی بــه امــیــد تـــو @Havay_Mann
4610Loading...
12
اخذ مدارک دانشگاه آزاد واحدهای معتبر تهران کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکترا با استعلام Telegram : 👇👇👇👇 @irantahsilat Instagram : 👇👇👇👇²⁹ Https://instagram.com/irantahsilat.ir
6391Loading...
13
🌸✨خورشیدی‌ و ما چو ذره ناپیداییم 🤍✨ سر، بر درِ آستان تو می‌ساییم 🌸✨روز دگری دمید، برمی‌خیزیم 🤍✨تا  دفتر دل به نام تو بگشاییم 🌸✨بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 🤍✨الـــهــی بــه امــیــد تـــو
10Loading...
14
محصولات ممنوعه که تو داروخانه پیدا نمیشه از کانال دکتر مکس میتونی بخری 🔞 ورود به کانال دکتر مکس کلیک کنید 👉🏼 موقت تا چند ثانیه دیگه پاک میشه ⁉️
6601Loading...
15
- تو این سه ماه هر شب باهات خوابیدم، تا الان دیگه باید تخم دو زرده می کردی! سرم را پایین انداختم و ان وسط مادرش هم شد کاسه ی داغ تر از آش! -از اولش بهت گفتم این دختره به دردت نمی خوره آصلان. از توی اون گدا گودوله ها که بوی گند و کثافت میدن برش داشتی اوردیش گفتی میتونه برات وارث بیاره! اصلان اخمی کرد و من از شدت تحقیر بغض در گلویم نشست. -بسه مادر! من یکیو میخوام که بعد از به دنیا اومدن بچه گورشو گم کنه و نخواد بچسبه بهم... نگاهش را با تهدید و نفوذ به من دوخت و انگشتانش را نوازش وار روی موهایم کشید. -آلما هم که تازگی تست نداده، هنوز معلوم نیست شاید هم حامله باشه، مگه نه کک مکی؟ مادرش نگاه بدی روانه ام کرد: -ازش ازمایش گرفته بودی؟ با اون وضع زندگیش رحمش سالم هست؟ ممکنه ایدز هم داشته باشه. آصلان اخمی می کند و با داد خدمتکار را صدا می کند و من بی صدا اشک می ریزم. -ملیــحه یه بیبی چک بیار! ملیحه با هیکل گرد و تپلش از اشپزخانه بیرون می اید و بیبی چک را به سمت آصلان می گیرد. آصلان عمیق به صورتم خیره می شود و دست پیش می اورد اشک هایم را پاک می کند. -گریه نکن دختر خوب، بیا بریم تست بده. مگر من نباید تنهایی تست میدادم، او کجا می امد؟ دستم را گرفت و مرا داخل سرویس برد: -بشین کارتو بکن کک مکی! با نگاه خجالت زده ای به اوی کت و شلوار پوش جذاب که به دیوار تکیه زده بود گفتم: -میشه شما برین بیرون اخه خجالت می کشم نیشخندی می زند و سر تا پایم را وجب می کند: -مگه چیزی هست که ندیده باشم؟ بکش پایین جیش کن مسخره بازی در نیار... با صورتی سرخ مقداری از ادرارم را پیش چشم های خیره اش روی قسمت مشخص بیبی چک ریختم و بعد سریع شلوارم را بالا کشیدم -امیدوارم این بار حامله باشی کک مکی! صدایش پر از تهدید بود و من هم دعا می کردم که باردار باشم نمی خواستم فکر کنم که اگر این بار هم نتیجه منفی شود چه بلایی سرم می اورد. ۱۰ دقیقه ی تمام صبر کردیم اما نتیجه باز هم منفی بود و یک نوار قرمز رنگ! -بازم منفـی! اوردمت که بچه بیاری یا بخور و بخواب کنی پرنسس؟ همین الان وسایلتو جمع کن و بی سر و صدا از این خونه برو چشمم بهت بیفته میدمت دستم بادیگاردام که ازت یه فیضی ببرن قبل بیرون کردنت از صدای بلندش چشم بستم و بعد دیدم که بیبی چک را درون سطل دستشویی انداخت! من واقعا عاشق چی این مرد شده بودم؟ کسی که به راحتی ناموسش را به بادیگاردهایش پیشکش می کرد؟! می رفتم... من جایی که مرا نمی خواستن نمی ماندم. می رفتم غافل از اینکه روی بیبی چک دو خط قرمز پررنگ می شد و..... (۸ماه بعد) -اباجی داری میزایی؟ الان میرم دنبال اکرم قابله! -بدو محمد دارم می میرم دستم را روی شکمم فشردم و ناله زدم چند لحظه بعد در صدایی خورد و باز شد سر بالا اوردم اما با دیدن او در اوج درد ترسیدم -تو... تو حامله ای واقعا؟ من فکر کردم اون پسر دروغ می گه! دیگر نتوانستم تحمل کنم و جیغی از درد کشیدم اکرم و محمد با هم وارد دخمه ی کوچک شدند -برو اب داغ بیار و ملافه ی تمیز، زود باش ممد دیر کنی بچه خفه می شه کیسش پاره شده پیراهنم را بالا زد و شورتم را پایین کشید -زور بزن دختر بچه نیاد مجبورم با تیغ پارت کنم از ترس لرزیدم و با زور زدن داد کشیدم بچه درشت بود و بیرون نمی امد دستش که به سمت تیغ رفت اصلان با خشم مچش را چنگ زد -چه گوهی داری میخوری زنیکه؟ بلایی سر زن و بچم بیاد خودم با همین تیغ خط خطیت می کنم مثل ادم بچه رو به دنیا بیار دستم را گرفت و پیشانی عرق کرده ام را بوسید: -زور بزن کک مکی بچمون عجله داره که به دنیا بیاد! با زور اخری که زدم حس کردم که سر بچه بیرون امد و بعد دیگر چیزی نفهمیدم... https://t.me/+PJscQ-HcTBQ1MjZk https://t.me/+PJscQ-HcTBQ1MjZk
4750Loading...
16
💘طلسم شهوت بند و زبانبند و جلوگیری از خیانت🔐 🔮دعای حصار قوی دفع همزاد و چشم زخم و ابطال سحر عظیم ❣تسخیر و احضار برای جذب و بیقراری و بازگشت معشوق ❤️‍🔥 💰طلسم الفوز پیروزی در معاملات و جذب ثروت فراوان 🫶گشایش و تسهیل در ازدواج و بخت گشایی سریع💍 🪄گره گشایی و حاجت روایی فوری نازایی زوجین📜 👤مشاوره رایگان و تخصصی با استاد سید احمد هاشمی 👇 🆔@seyed_ahmadhashemi 📞09057936026 @telesme1 همراه با ضمانت کتبی و مهرمغازه و اصالت کارها şĥ²⁸v https://t.me/telesme1 لینک کانال و ارتباط مستقیم و مشاهده رضایت اعضا
8361Loading...
17
🌹 🌸️ الهی ✨در اين شب زیبایت 🌸به حقِ تمامی اسماء و ✨️صفات بی انتهای خويش 🌸آرزوي همـه را ✨️به هدف اجابت بنشان 🌸آمين یا رَبَّ شبتون پر از معجزه الهی 🌸
5531Loading...
18
💘طلسم شهوت بند و زبانبند و جلوگیری از خیانت🔐 🔮دعای حصار قوی دفع همزاد و چشم زخم و ابطال سحر عظیم ❣تسخیر و احضار برای جذب و بیقراری و بازگشت معشوق ❤️‍🔥 💰طلسم الفوز پیروزی در معاملات و جذب ثروت فراوان 🫶گشایش و تسهیل در ازدواج و بخت گشایی سریع💍 🪄گره گشایی و حاجت روایی فوری نازایی زوجین📜 👤مشاوره رایگان و تخصصی با استاد سید احمد هاشمی 👇 🆔@seyed_ahmadhashemi 📞09057936026 @telesme1 همراه با ضمانت کتبی و مهرمغازه و اصالت کارها şĥ²⁸v https://t.me/telesme1 لینک کانال و ارتباط مستقیم و مشاهده رضایت اعضا
10Loading...
19
#برای_ایران ✔️کانال حامیان دکتر مسعود پزشکیان حتما عضو شوید و به دوستان خود نیز ارسال کنید 👇👇 https://t.me/+Uu0YcdNURck5MmVk
7401Loading...
20
📌 راه حل تمام مشکلات زندگیت رو توی این ویدئو ببین👆🏻👆🏻 همه ی آدما در مراحل مختلف زندگیشون با مشکلاتی رو به رو میشن که ممکنه به راحتی قابل حل نباشه🤦🏻‍♀️ توی این شرایط فقط یک فرد آگاه و متخصص میتونه به دادت برسه و بهترین راه حل رو سر راهت قرار بده💚 🌱پس همین الان روی لینک زیربزنید و با بهترین مشاوران ارتباط بگیرید👇🏻 https://hamkadeh.com/landings/gn3qx https://hamkadeh.com/landings/gn3qx
7231Loading...
21
- تو این سه ماه هر شب باهات خوابیدم، تا الان دیگه باید تخم دو زرده می کردی! سرم را پایین انداختم و ان وسط مادرش هم شد کاسه ی داغ تر از آش! -از اولش بهت گفتم این دختره به دردت نمی خوره آصلان. از توی اون گدا گودوله ها که بوی گند و کثافت میدن برش داشتی اوردیش گفتی میتونه برات وارث بیاره! اصلان اخمی کرد و من از شدت تحقیر بغض در گلویم نشست. -بسه مادر! من یکیو میخوام که بعد از به دنیا اومدن بچه گورشو گم کنه و نخواد بچسبه بهم... نگاهش را با تهدید و نفوذ به من دوخت و انگشتانش را نوازش وار روی موهایم کشید. -آلما هم که تازگی تست نداده، هنوز معلوم نیست شاید هم حامله باشه، مگه نه کک مکی؟ مادرش نگاه بدی روانه ام کرد: -ازش ازمایش گرفته بودی؟ با اون وضع زندگیش رحمش سالم هست؟ ممکنه ایدز هم داشته باشه. آصلان اخمی می کند و با داد خدمتکار را صدا می کند و من بی صدا اشک می ریزم. -ملیــحه یه بیبی چک بیار! ملیحه با هیکل گرد و تپلش از اشپزخانه بیرون می اید و بیبی چک را به سمت آصلان می گیرد. آصلان عمیق به صورتم خیره می شود و دست پیش می اورد اشک هایم را پاک می کند. -گریه نکن دختر خوب، بیا بریم تست بده. مگر من نباید تنهایی تست میدادم، او کجا می امد؟ دستم را گرفت و مرا داخل سرویس برد: -بشین کارتو بکن کک مکی! با نگاه خجالت زده ای به اوی کت و شلوار پوش جذاب که به دیوار تکیه زده بود گفتم: -میشه شما برین بیرون اخه خجالت می کشم نیشخندی می زند و سر تا پایم را وجب می کند: -مگه چیزی هست که ندیده باشم؟ بکش پایین جیش کن مسخره بازی در نیار... با صورتی سرخ مقداری از ادرارم را پیش چشم های خیره اش روی قسمت مشخص بیبی چک ریختم و بعد سریع شلوارم را بالا کشیدم -امیدوارم این بار حامله باشی کک مکی! صدایش پر از تهدید بود و من هم دعا می کردم که باردار باشم نمی خواستم فکر کنم که اگر این بار هم نتیجه منفی شود چه بلایی سرم می اورد. ۱۰ دقیقه ی تمام صبر کردیم اما نتیجه باز هم منفی بود و یک نوار قرمز رنگ! -بازم منفـی! اوردمت که بچه بیاری یا بخور و بخواب کنی پرنسس؟ همین الان وسایلتو جمع کن و بی سر و صدا از این خونه برو چشمم بهت بیفته میدمت دستم بادیگاردام که ازت یه فیضی ببرن قبل بیرون کردنت از صدای بلندش چشم بستم و بعد دیدم که بیبی چک را درون سطل دستشویی انداخت! من واقعا عاشق چی این مرد شده بودم؟ کسی که به راحتی ناموسش را به بادیگاردهایش پیشکش می کرد؟! می رفتم... من جایی که مرا نمی خواستن نمی ماندم. می رفتم غافل از اینکه روی بیبی چک دو خط قرمز پررنگ می شد و..... (۸ماه بعد) -اباجی داری میزایی؟ الان میرم دنبال اکرم قابله! -بدو محمد دارم می میرم دستم را روی شکمم فشردم و ناله زدم چند لحظه بعد در صدایی خورد و باز شد سر بالا اوردم اما با دیدن او در اوج درد ترسیدم -تو... تو حامله ای واقعا؟ من فکر کردم اون پسر دروغ می گه! دیگر نتوانستم تحمل کنم و جیغی از درد کشیدم اکرم و محمد با هم وارد دخمه ی کوچک شدند -برو اب داغ بیار و ملافه ی تمیز، زود باش ممد دیر کنی بچه خفه می شه کیسش پاره شده پیراهنم را بالا زد و شورتم را پایین کشید -زور بزن دختر بچه نیاد مجبورم با تیغ پارت کنم از ترس لرزیدم و با زور زدن داد کشیدم بچه درشت بود و بیرون نمی امد دستش که به سمت تیغ رفت اصلان با خشم مچش را چنگ زد -چه گوهی داری میخوری زنیکه؟ بلایی سر زن و بچم بیاد خودم با همین تیغ خط خطیت می کنم مثل ادم بچه رو به دنیا بیار دستم را گرفت و پیشانی عرق کرده ام را بوسید: -زور بزن کک مکی بچمون عجله داره که به دنیا بیاد! با زور اخری که زدم حس کردم که سر بچه بیرون امد و بعد دیگر چیزی نفهمیدم... https://t.me/+PJscQ-HcTBQ1MjZk https://t.me/+PJscQ-HcTBQ1MjZk
4950Loading...
22
پارت جدید
6410Loading...
23
#عید_قربان_مبارک🌸 📕⃟✨↝| #عیدقربان
6900Loading...
24
💘طلسم شهوت بند و زبانبند و جلوگیری از خیانت🔐 🔮دعای حصار قوی دفع همزاد و چشم زخم و ابطال سحر عظیم ❣تسخیر و احضار برای جذب و بیقراری و بازگشت معشوق ❤️‍🔥 💰طلسم الفوز پیروزی در معاملات و جذب ثروت فراوان 🫶گشایش و تسهیل در ازدواج و بخت گشایی سریع💍 🪄گره گشایی و حاجت روایی فوری نازایی زوجین📜 👤مشاوره رایگان و تخصصی با استاد سید احمد هاشمی 👇 🆔@seyed_ahmadhashemi 📞09057936026 @telesme1 همراه با ضمانت کتبی و مهرمغازه و اصالت کارها r²⁸ https://t.me/telesme1 لینک کانال و ارتباط مستقیم و مشاهده رضایت اعضا
8321Loading...
25
Media files
7231Loading...
26
همسترهات رو به اریترون بفروش💵 ⭐️همستر کامبت، مثل نات‌کوین یک بازی کلیکی‌ه که تنها با کلیک کردن، کوین این بازی رو دریافت می‌کنی. ✔️صرافی اریترون، جدید ترین ارزهای دیجیتال رو در سریع ترین زمان به بازار خودش اضافه می‌کنه و می‌تونی همستر‌هات رو به اریترون انتقال بدی و بفروشی. 🔗 همین حالا در اریترون ثبت‌نام کن
1650Loading...
27
🍃🌸الهی تکیه بر لطف تو کردم 🍃🌸بجز لطفت ندارم تکیه گاهی 🍃🌸دل سرگشته ام را راهنما باش 🍃🌸 که دل بی رهنما افتد به چاهی 🍃🌸خــــــدایــــــا " 🍃🌸امروزمان را با نام و یاد تو، 🍃🌸و به امید لطف و کرمت، 🍃🌸و لحظاتی سرشار از معجزه، 🍃🌸و اتفاقات خوب آغاز می‌کنیم ... 🍃🌸بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 🍃🌸الـــهــی بــه امــیــد تـــو
5710Loading...
28
کد دریافت 100 میلیون سکه همستر چجوری سکه های همستر رو تبدیل به دلار کنیم ؟
8511Loading...
29
🎥 برای یکبار هم که شده با روانشناس صحبت کنیم👌🏻👆🏻 روانشناس مشکلاتی مانند خیانت،مشکلات خانوادگی،مشاوره ازدواج،تربیت فرزند،استرس،افسردگی و... رو میتونه واسه همیشه و به صورت ریشه ای حل کنه👍 📞برای ارتباط تلفنی و فوری با مشاور متخصص روی لینک زیر کلیک کن👇🏻 https://hamkadeh.com/landings/jazv1 https://hamkadeh.com/landings/jazv1
8541Loading...
30
🦋اتمام حجت کردم 🦋طاقتم طاق شده ... درد فراق، وصل تو را می طلبد این عید قربان، قربان تــو می شوم عید قربان مبارک
5380Loading...
31
اگه این روزا استرس داری این ویدیو رو حتما ببین‼️ توی شرایط سخت تنها کاری که باید بکنی اینه که به کمک مشاور متخصص استرس و اضطرابت رو کنترل کنی برای ارتباط تلفنی با بهترین مشاوران کشور همین حالا روی لینک زیر کلیک کنید👇🏻 https://hamkadeh.com/landings/OjJYB https://hamkadeh.com/landings/OjJYB
7851Loading...
32
شرکت ایمن حفاظ اوکسین (ایموکسین) ✅مشاور ،طراح ،مجری و تأمین کننده سیستم های هوشمند ساختمان ✅مشاور ،طراح ، مجری و تأمین کننده سیستم های اعلام و اطفا حریق ✅فروش دوربین های مداربسته و سیستم های اعلام سرقت اماکن ↩️پشتبانی فوری 🆗بهترین کیفیت در کل ایران 🛍خرید فوری و راحت 📝ضمانت ۵ساله طلایی 📞شماره تماس : 09134146269 09963850064 📍آدرس شرکت : اصفهان خیابان جی بعد از سه راه شهید رجایی کوچه 69 ساختمان کیا طبقه سوم واحد6 🔗اینستاگرام ما : instagram.com/iimoxin 🔗تلگرام : @iimoxin ✨حضور شما موجب دلگرمی ماست ✨
7751Loading...
33
خداوندا🙏🏼 در پیش خودم خوارم کن و در چشم مردم بزرگم کن و از شر جن و انس به سلامتم بدار و به گناهان رسوایم مکن و به اندیشه هاى باطنم سرافکنده ام مکن
5990Loading...
34
💫 اولین گروه تخصصی بازسازی در تهران ♻️ دارای مجوز از اتحادیه ساختمان ♨️ بازسازی ساختمان تخصص ماست 🔺مسکونی🔺اداری🔺ویلا ‌◇از طراحی تا اجرا در کنار شما هستیم◇ 🔘 جهت مشاوره تخصصی با ما تماس بگیرید  : ☎️ 02122291560 📱09122935747 ✅نمونه اعتمادها به عرشاهوم  👇👇 https://t.me/joinchat/TS3mO8uivaGyPEF7
7841Loading...
35
باورت میشه همه این ساعت هوشمند و ایرپادها ۱۹۹ تومان شده؟! از حراج عید تا عید جا نمونی 🏃🏻‍♂️ @unikwatch @unikwatch
8301Loading...
36
❣اون چیزی که خدا برات کنار گذاشته، سهم هیچکسی نمیشه! پس عجله نکن .!.🌸
5241Loading...
37
❇️هر واحد کامپوزیت تا ۷۰ درصد تخفیف❇️            ❇️مواد نانو سرامیک❇️ ☑️ ۱۰ سال پالیش رایگان ☑️ ژاپنی و آلمانی و سوئیسی ☑️ بدون تراش ☑️ اقساط بدون سود 🅾ویزیت و مشاوره رایگان : 👇👇 📲 tel: 09044033316 👨‍⚕ نمونه کار ها 👇🏼H²⁸ https://t.me/+XlYoz0kjx-wwMmQ0 https://t.me/+XlYoz0kjx-wwMmQ0
8141Loading...
38
👙اگر متاهلی این لباس زیر ها حتما تو کشوت باشه ♥️ انواع ست‌هاي فانتزي، بادی، کاستوم، بیکنی. ترك‌ و اروپايي با مناسب ترين قيمت  و گارانتی تعویض👇 https://t.me/+lw0oDG6VOno0NGVk https://t.me/+lw0oDG6VOno0NGVk ✅جشنواره پر تخفیف آدا با ۶۰درصد آفر شروع شد! 🅾 دلبری کن
8031Loading...
39
- تو این سه ماه هر شب باهات خوابیدم، تا الان دیگه باید تخم دو زرده می کردی! سرم را پایین انداختم و ان وسط مادرش هم شد کاسه ی داغ تر از آش! -از اولش بهت گفتم این دختره به دردت نمی خوره آصلان. از توی اون گدا گودوله ها که بوی گند و کثافت میدن برش داشتی اوردیش گفتی میتونه برات وارث بیاره! اصلان اخمی کرد و من از شدت تحقیر بغض در گلویم نشست. -بسه مادر! من یکیو میخوام که بعد از به دنیا اومدن بچه گورشو گم کنه و نخواد بچسبه بهم... نگاهش را با تهدید و نفوذ به من دوخت و انگشتانش را نوازش وار روی موهایم کشید. -آلما هم که تازگی تست نداده، هنوز معلوم نیست شاید هم حامله باشه، مگه نه کک مکی؟ مادرش نگاه بدی روانه ام کرد: -ازش ازمایش گرفته بودی؟ با اون وضع زندگیش رحمش سالم هست؟ ممکنه ایدز هم داشته باشه. آصلان اخمی می کند و با داد خدمتکار را صدا می کند و من بی صدا اشک می ریزم. -ملیــحه یه بیبی چک بیار! ملیحه با هیکل گرد و تپلش از اشپزخانه بیرون می اید و بیبی چک را به سمت آصلان می گیرد. آصلان عمیق به صورتم خیره می شود و دست پیش می اورد اشک هایم را پاک می کند. -گریه نکن دختر خوب، بیا بریم تست بده. مگر من نباید تنهایی تست میدادم، او کجا می امد؟ دستم را گرفت و مرا داخل سرویس برد: -بشین کارتو بکن کک مکی! با نگاه خجالت زده ای به اوی کت و شلوار پوش جذاب که به دیوار تکیه زده بود گفتم: -میشه شما برین بیرون اخه خجالت می کشم نیشخندی می زند و سر تا پایم را وجب می کند: -مگه چیزی هست که ندیده باشم؟ بکش پایین جیش کن مسخره بازی در نیار... با صورتی سرخ مقداری از ادرارم را پیش چشم های خیره اش روی قسمت مشخص بیبی چک ریختم و بعد سریع شلوارم را بالا کشیدم -امیدوارم این بار حامله باشی کک مکی! صدایش پر از تهدید بود و من هم دعا می کردم که باردار باشم نمی خواستم فکر کنم که اگر این بار هم نتیجه منفی شود چه بلایی سرم می اورد. ۱۰ دقیقه ی تمام صبر کردیم اما نتیجه باز هم منفی بود و یک نوار قرمز رنگ! -بازم منفـی! اوردمت که بچه بیاری یا بخور و بخواب کنی پرنسس؟ همین الان وسایلتو جمع کن و بی سر و صدا از این خونه برو چشمم بهت بیفته میدمت دستم بادیگاردام که ازت یه فیضی ببرن قبل بیرون کردنت از صدای بلندش چشم بستم و بعد دیدم که بیبی چک را درون سطل دستشویی انداخت! من واقعا عاشق چی این مرد شده بودم؟ کسی که به راحتی ناموسش را به بادیگاردهایش پیشکش می کرد؟! می رفتم... من جایی که مرا نمی خواستن نمی ماندم. می رفتم غافل از اینکه روی بیبی چک دو خط قرمز پررنگ می شد و..... (۸ماه بعد) -اباجی داری میزایی؟ الان میرم دنبال اکرم قابله! -بدو محمد دارم می میرم دستم را روی شکمم فشردم و ناله زدم چند لحظه بعد در صدایی خورد و باز شد سر بالا اوردم اما با دیدن او در اوج درد ترسیدم -تو... تو حامله ای واقعا؟ من فکر کردم اون پسر دروغ می گه! دیگر نتوانستم تحمل کنم و جیغی از درد کشیدم اکرم و محمد با هم وارد دخمه ی کوچک شدند -برو اب داغ بیار و ملافه ی تمیز، زود باش ممد دیر کنی بچه خفه می شه کیسش پاره شده پیراهنم را بالا زد و شورتم را پایین کشید -زور بزن دختر بچه نیاد مجبورم با تیغ پارت کنم از ترس لرزیدم و با زور زدن داد کشیدم بچه درشت بود و بیرون نمی امد دستش که به سمت تیغ رفت اصلان با خشم مچش را چنگ زد -چه گوهی داری میخوری زنیکه؟ بلایی سر زن و بچم بیاد خودم با همین تیغ خط خطیت می کنم مثل ادم بچه رو به دنیا بیار دستم را گرفت و پیشانی عرق کرده ام را بوسید: -زور بزن کک مکی بچمون عجله داره که به دنیا بیاد! با زور اخری که زدم حس کردم که سر بچه بیرون امد و بعد دیگر چیزی نفهمیدم... https://t.me/+PJscQ-HcTBQ1MjZk https://t.me/+PJscQ-HcTBQ1MjZk
5451Loading...
40
فقط اگه جرأت شنیدن حقایقی در مورد سرنوشتت داری ❌👇(( کـــلـیک کــُــن ))👇 ♧ متولدین فصل بــهـــار ♡ متولدین فصل تابستان ♤ متولدین فصل پـایــیز ♢ متولدین فصل زمستان سمانه جون آینده رو پـیشگویی میکنه 🤯 همین الان ارتباط بگیر تا بـاورت شه✋ 🆔@mohamade56 خانم سمانه محمدی ✆ 09126509413 ✆  09126598767
1 0071Loading...
#پارت_255 چرا این حرفای پر از نیش و کنایه رو تمومش نمی‌کرد ؟ تا کی قرار بود من اینجا بشینم و به حرفای چرندش گوش بدم ؟ از جام بلند شدم و گفتم : من میرم....اومدنم به اینجا اشتباه محض بود بازم ممنون پسرعمو ... من و فرشاد کی با هم انقدر غریبه شده بودیم که به هم می گفتیم دختر عمو و پسر عمو ؟ متقابلا اونم از جاش بلند شد و گفت : کجا میخوای بری داشت خوش می گذشت که بعد این همه وقت و بعد از اون ملاقات اخرمون اومدی باید بیشتر بمونی حرف نگفته با هم زیاد داریم . چند قدم سمت در برداشتم و گفت : وقت واسه حرف زدن زیاده من اومده بودم اینجا تو بهم کمک کنی اما مثل این که تو این کاره نیستی فقط منو کشوندی اینجا که حرف بارم کنی ... بهم نزدیک تر شد جوری که فاصلمون با هم خیلی کم بود و گفت : منم چند ماه قبل وقتی فهمیدم بابا و مامانم اون بلا رو سرت آوردن اومدم که کمکت کنم اصلا می‌دونی چقدر گشتم تا تونستم یه سراغی از تو و اون خونه ی لعنتی پیدا کنم ؟ ولی می‌دونی جوابم چی شد ؟ منو از خونه ات بیرون کردی. مارال همه به جز خودت فهمیدن که من چقدر میخوامت ...همه میدونن دنیامی ... اصلا بابا و مامانمم سر همین راضی شدن که بیام دنبالت خبر نداشتن نه تنها شوهر کردی که حالا دوتا بچه هم داری اونم با شوهری که فقط صیغشی .... این جریان صیغه ی ما رو از کجا میدونست؟ مگه باربد قول نداده بود که در این مورد با کسی حرفی نزنه ؟ تا اون جایی که من خبر داشتم فقط من و زیبا خانم باربد و آیدا از این جریان خبر داشتیم . نکنه فرشاد با آیدا سر و سری داره و از طریق اون ماجرا رو فهمیده؟ ... حاج اقا یه سوال شرعی دارم آرش با لحن هشدار امیزی داد زد _مستانه چشمک ریزی یواشکی تحویلش دادم و بعد مظلومانه گفتم _حاج اقا مگه زن متاهل فقط باید شکمش سیر شه که بگه من شوهردارم !! پدرشوهرم چشم از تسبیح ش برداشت و نگام کرد _نه دخترم باید عاطفی م سیر شه بشکنی زدم گفت _ جسمی چی حاج اقا آخه پسرتون اصلا تمکینم نمی کنه خوب من دلم بخواد چی صدای هین مادرشوهرم رو شنیدم حاجی سریع سرش رو پایین انداخت استعفرالایی گفت رگ بادکرده ی گردن آرش دلم روخنک کرد https://t.me/+PQaW8H5KNO03ZDA0 https://t.me/+PQaW8H5KNO03ZDA0
Show all...
ادمین حرفه‌ای اینستاگرام و تلگرام میخوای؟! پیج و کانالت رو مدیریت کنه، محتوا تولید کنه، فالوور بگیره و درآمدت رو زیاد کنه؟ PA این کانال تلگرام معرفی بهترین ادمین‌ها: @didogram_admin اینجا هم یه لیست کامل از ادمین‌هاست: رزومه + نمونه کار + شماره تماس didogram.com/t
Show all...
- خانوم دکتر، تو علم پزشکی به تخم سگی که از سه لایه کاندوم و دو بسته قرص اورژانسی قسر دررفته چی میگن؟ دکتر با تعجب به جاوید نگاه میکنه: - ساک حاملگی کامل تشکیل شده، جنین هم در وضعیت خوبیه... با لبخند به صفحه‌ی سونو نگاه می‌کنم: - جنسیتش مشخص شده؟ جاوید بین حرفم می‌پره: - جنسیت نداره که... اژدره! تیر سه شعبه‌س! بمب هسته‌ایه! با لبخند حرصی بازوش رو نیشگون می‌گیرم: - عزیزم لازم نیست انقدر به بچمون محبت کنی... دکتر از کلکل ما میخنده میگه: - پسره بچتون... جاوید دستش رو روی مانیتور می‌کشه: - آقا اژدر... بیا بابا... زود بیا راز موفقیتتو میخوام بهم بگی... تو حق زندگی داری پسرم! تلاشت قابل تحسین بود... با خنده می‌گم: - همین مونده اسم وارث خاندان توتونچی رو بذاری اژدر... اژدر توتونچی! بشکنی جلوی چشمام میزنه و از دکتر میپرسه: - خانوم دکتر چطوری میشه اسپرم رو توی گینس ثبت کرد؟ خجالت زده صداش می‌کنم: - جااااوید! بی خیال شونه بالا می‌ندازه: - والا به خدا تو ببین نتیجه رو! دوست دخترمو کرد زن قانونیم، بابای پنجاه سالمو کرد بابا بزرگ؛ داداش الدنگ بیست سالمم عمو کرد.... زن بابای سی سالمم که دیگه نگم! یک لحظه استرس همه جونمو میگیره. آستین کتشو میکشم و مضطرب میگم: - جاااوید... چطور به بابات بگیم حامله‌م؟ - هیچی عزیزم چهار ماه دیگه هم به این سفر کاریمون ادامه میدیم، اژدر بابا که به دنیا اومد، فوکول پیچش میکنیم می‌فرستیم برا حاجی. میگیم جیجیجیجینگ! سوپرایز... اینم نوه‌ت! مشتی به بازوش می‌کوبم: - هی نگو اژدر میمونه دهنت... - پرهام چطوره؟ بذاریم پرهام! به یاد لحظه ‌ای که فهمیدیم تو حامله ای و پرهایمان کز خورد... و دوباره توی مانیتور خم میشه. دستشو روی صفحه میکشه: - پرهای بابا چطوری عزیزم؟ یک لحظه چشمشو گرد میکنه و سرش رو بیشتر نزدیک میبره. - یا حضرت عباس... خانوم دکتر بچه‌م منگلهههه... چهارتا دست داره! وای پرهام منگلهههه... حدس میزدم اون همه قرص اورژانسی نذاره این سالم بمونه... دکتر عینکشو روی صورتش جابجا می‌کنه و با دقت به صفحه زل می‌زنه. - منگل؟ بچه که مشکلی... عه... مبااارکهههه... دو قلوعه! یه قل دیگه پشت سر قایم شده بود. جاوید محکم توی پیشونیش میکوبه: - حالا خوب شد دیگه... گاومون دو قلو زایید! جیغ میزنم: - کثافت خودت گاوی. جاوید با لبخند سکته‌ای سمتم می‌چرخه و بی توجه به حرفم میگه: - دیگه اژدر یک و دو تو جعبه جا نمیشن... همین حالا باید زنگ بزنم حاجی بگم چشمت روشن بچت گل ده امتیازی زده... با یه تیر دو تا نشون! https://t.me/+gOgHjfqxxZBlY2U0 https://t.me/+gOgHjfqxxZBlY2U0 https://t.me/+gOgHjfqxxZBlY2U0 دوست دخترش ازش حاملههه شدههه😂😂😂
Show all...
- تو این سه ماه هر شب باهات خوابیدم، تا الان دیگه باید تخم دو زرده می کردی! سرم را پایین انداختم و ان وسط مادرش هم شد کاسه ی داغ تر از آش! -از اولش بهت گفتم این دختره به دردت نمی خوره آصلان. از توی اون گدا گودوله ها که بوی گند و کثافت میدن برش داشتی اوردیش گفتی میتونه برات وارث بیاره! اصلان اخمی کرد و من از شدت تحقیر بغض در گلویم نشست. -بسه مادر! من یکیو میخوام که بعد از به دنیا اومدن بچه گورشو گم کنه و نخواد بچسبه بهم... نگاهش را با تهدید و نفوذ به من دوخت و انگشتانش را نوازش وار روی موهایم کشید. -آلما هم که تازگی تست نداده، هنوز معلوم نیست شاید هم حامله باشه، مگه نه کک مکی؟ مادرش نگاه بدی روانه ام کرد: -ازش ازمایش گرفته بودی؟ با اون وضع زندگیش رحمش سالم هست؟ ممکنه ایدز هم داشته باشه. آصلان اخمی می کند و با داد خدمتکار را صدا می کند و من بی صدا اشک می ریزم. -ملیــحه یه بیبی چک بیار! ملیحه با هیکل گرد و تپلش از اشپزخانه بیرون می اید و بیبی چک را به سمت آصلان می گیرد. آصلان عمیق به صورتم خیره می شود و دست پیش می اورد اشک هایم را پاک می کند. -گریه نکن دختر خوب، بیا بریم تست بده. مگر من نباید تنهایی تست میدادم، او کجا می امد؟ دستم را گرفت و مرا داخل سرویس برد: -بشین کارتو بکن کک مکی! با نگاه خجالت زده ای به اوی کت و شلوار پوش جذاب که به دیوار تکیه زده بود گفتم: -میشه شما برین بیرون اخه خجالت می کشم نیشخندی می زند و سر تا پایم را وجب می کند: -مگه چیزی هست که ندیده باشم؟ بکش پایین جیش کن مسخره بازی در نیار... با صورتی سرخ مقداری از ادرارم را پیش چشم های خیره اش روی قسمت مشخص بیبی چک ریختم و بعد سریع شلوارم را بالا کشیدم -امیدوارم این بار حامله باشی کک مکی! صدایش پر از تهدید بود و من هم دعا می کردم که باردار باشم نمی خواستم فکر کنم که اگر این بار هم نتیجه منفی شود چه بلایی سرم می اورد. ۱۰ دقیقه ی تمام صبر کردیم اما نتیجه باز هم منفی بود و یک نوار قرمز رنگ! -بازم منفـی! اوردمت که بچه بیاری یا بخور و بخواب کنی پرنسس؟ همین الان وسایلتو جمع کن و بی سر و صدا از این خونه برو چشمم بهت بیفته میدمت دستم بادیگاردام که ازت یه فیضی ببرن قبل بیرون کردنت از صدای بلندش چشم بستم و بعد دیدم که بیبی چک را درون سطل دستشویی انداخت! من واقعا عاشق چی این مرد شده بودم؟ کسی که به راحتی ناموسش را به بادیگاردهایش پیشکش می کرد؟! می رفتم... من جایی که مرا نمی خواستن نمی ماندم. می رفتم غافل از اینکه روی بیبی چک دو خط قرمز پررنگ می شد و..... (۸ماه بعد) -اباجی داری میزایی؟ الان میرم دنبال اکرم قابله! -بدو محمد دارم می میرم دستم را روی شکمم فشردم و ناله زدم چند لحظه بعد در صدایی خورد و باز شد سر بالا اوردم اما با دیدن او در اوج درد ترسیدم -تو... تو حامله ای واقعا؟ من فکر کردم اون پسر دروغ می گه! دیگر نتوانستم تحمل کنم و جیغی از درد کشیدم اکرم و محمد با هم وارد دخمه ی کوچک شدند -برو اب داغ بیار و ملافه ی تمیز، زود باش ممد دیر کنی بچه خفه می شه کیسش پاره شده پیراهنم را بالا زد و شورتم را پایین کشید -زور بزن دختر بچه نیاد مجبورم با تیغ پارت کنم از ترس لرزیدم و با زور زدن داد کشیدم بچه درشت بود و بیرون نمی امد دستش که به سمت تیغ رفت اصلان با خشم مچش را چنگ زد -چه گوهی داری میخوری زنیکه؟ بلایی سر زن و بچم بیاد خودم با همین تیغ خط خطیت می کنم مثل ادم بچه رو به دنیا بیار دستم را گرفت و پیشانی عرق کرده ام را بوسید: -زور بزن کک مکی بچمون عجله داره که به دنیا بیاد! با زور اخری که زدم حس کردم که سر بچه بیرون امد و بعد دیگر چیزی نفهمیدم... https://t.me/+PJscQ-HcTBQ1MjZk https://t.me/+PJscQ-HcTBQ1MjZk
Show all...
عروس ڪُرد

هر گونه کپی و نشر بدون اجازه از رمان پیگرد قانونی دارد

پارت داریم
Show all...
01:00
Video unavailable
💫 هرچقدر از خداوند بیشتر بخواهید بیشتر به شما می ده @Delbar_Khanomane
Show all...
3.48 MB
Photo unavailable
❣تنها کسی که قلبت را نخواهد شکست همان کسی است که آن را ساخته است پس همیشه به خدا توکل کن❣
Show all...
00:47
Video unavailable
🤩بچه ها‌ کد مورس 29 خرداد همستر بزنید 1 میلیون سکه رو بگیرید 😎عضو کانال بشید کارت های امروز رو مثل هر روز بعد ازظهر میذارم 📣آموزش و زمان دقیق فروش همستر بهتون میگم که کی سکه هاتون تبدیل به دلار کنید و برداشت کنید @Amirreza_shahbaziy @Amirreza_shahbaziy
Show all...
IMG_0367.MOV9.30 MB