cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

کانال حافظ پژوهی،ذخیره تماشاگه راز

به نام حضرت دوست دوستان عزيز سلام و عرض تمامی بحث ها و نقد و بررسی و خوانش های غزلیات حضرت حافظ در این کانال ذخیره میشود لینک کانال @Hafezpajohi1010

Show more
The country is not specifiedThe language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
459
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Repost from محرم راز🌸
00:01
Video unavailableShow in Telegram
امروز با دلی امیدوارتر از هر زمان به یگانه معبودم سلام میکنم که مهربانترین و عادل ترین است... 🌷الهی ! مرا دریاب و از کسانیکه مرا دچار ترس و ناامنی میکنند، محفوظ بدار... 🌷الهی ! ايمان را رفیق من ساز و امنيت را نصيبم. 🌷الهی !سعادت راقرين من ساز و سلامت را شفیقم. 🌷امروز بر خرد الهی تکیه میکنم و اجازه میدهم، اجابت دعاهایم را در یک زمان کامل الهی ببینم. 🌷امروز یک روز فوق العاده ست، من روح الهی هستم! کانال محرم راز🌸 @mahramerazab 🌸💫🌸💫🌸💫‌
Show all...
animation.gif.mp40.29 KB
Repost from N/a
بامداد یک شنبه دوستان عزیزم به نیکی و شادی هدیه امروز حافظ شیرین سخن به شما مهربانان دیوان حافظ غزل شماره ۲۵۸ هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز روندگان طریقت ره بلا سپرند رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز غم حبیب نهان به ز گفت و گوی رقیب که نیست سینه ارباب کینه محرم راز اگر چه حسن تو از عشق غیر مستغنیست من آن نیم که از این عشقبازی آیم باز چه گویمت که ز سوز درون چه می‌بینم ز اشک پرس حکایت که من نیم غماز چه فتنه بود که مشاطه قضا انگیخت که کرد نرگس مستش سیه به سرمه ناز بدین سپاس که مجلس منور است به دوست گرت چو شمع جفایی رسد بسوز و بساز غرض کرشمه حسن است ور نه حاجت نیست جمال دولت محمود را به زلف ایاز غزل سرایی ناهید صرفه‌ای نبرد در آن مقام که حافظ برآورد آواز معنی لغات غزل: دیدم به کام خویشت باز:به کام خویش تورا باز دیدم. کام: آرزو ،مراد دل . صدق:راستی صفا: پاکدلی ، یکرنگی. گشته با دلم دمساز:با دلم دمساز شده یی ، با دل من همدم و موافق شده یی. روندگان طریقت: سالکان را ه حق ، رهروان طریق معرفت ، سائران الی الله. رفیق عشق: عاشق ، آنکه با عشق رفیق وهمراه می شود. حبیب: دوست یار ، محبوب ، محب. رقیب: مدّعی. ارباب کینه : اشخاص کینه توز ، افراد دشمن خوی، صاحبان کینه. مشاطه: آرایشگر. قضا: تقدیر ، سرنوشت. مشاطه قضا: آرایشگرتقدیر. سرمه ناز: (اضافه تشبیهی) ناز به سرمه تشبیه شده. کِید: مکر ، حیله ، فریب . غزلسرایی ناهید:آواز خواني ستاره زهره. ناهید: ستاره زهره كه با ساز زن فلك و ستاره هنرمندان مشهور است ، پرور دگار هنر . صرفه یی نبرد: سودي نكند ، بي فايده مي ماند ، نمودي ندارد . معنی غزل شماره ۲۵۸ (۱) هزار بار شکر که تو را آنطور که دلم آرزو می کرد ، دیدم که از روی راستی و پاکدلی با دل من همدم و موافق شده یی. (۲) رهروان حق و عارفان عاشق، راه بلا ومحنت را در نمی نوردند ، آنکه رفیق راه عشق می شود از پستی و بلندی راه نمی هراسد. (۳) همان بهتر که غم عشق دوست از مدعی پرسشگر پنهان باشد چراکه اشخاص کینه توز ، محرم نبوده و سینه آنها جای نگهداری راز نیست.  (۴) اگر چه زیبایی تو از مهر و محبت دیگران بی نیاز است اما من کسی نیستم که از مسیر عشق ورزیدن، بازگردم. (۵) چه بگویم به تو که از آتش درونم چه رنجی می بینم، تو حکایت و قصه مرا از اشکم بپرس زیرا که من سخن چین نیستم و راز درونم را بازگو نمی کنم. (۶) این چه فتنه گری بود که دست آرایشگر تقدیر به پا نمود و چشم مست اورا با سرمه ناز ، سیاه و دلفریب تر کرد. (۷) به شکرانه اینکه مجلس از نور جمال توروشن است ، به مانند شمع اگر بر تو جفا و ستمی رود با شکیبایی بسوز و بساز. (۸) غرض اصلی، غمزه و کرشمه زیبایی است وگرنه چهره اقبال محمود، نیازی به زلف ایاز ندارد. (۹) آوازه‌خوانی ستاره ناهید، جایی که حافظ غزلش را با صدای بلند بخواند، جلوه‌ای نمی‌کند.
Show all...
Repost from N/a
بامداد شنبه دوستان عزیزم به نیکی و شادی هدیه امروز حافظ شیرین سخن به شما مهربانان دیوان حافظ غزل شماره ۲۵۷ روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر پیش شمع آتش پروانه به جان گو درگیر در لب تشنه ما بین و مدار آب دریغ بر سر کشته خویش آی و ز خاکش برگیر ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش در غمت سیم شمار اشک و رخش را زر گیر چنگ بنواز و بساز ار نبود عود چه باک آتشم عشق و دلم عود و تنم مجمر گیر در سماع آی و ز سر خرقه برانداز و برقص ور نه با گوشه رو و خرقه ما در سر گیر صوف برکش ز سر و باده صافی درکش سیم در باز و به زر سیمبری در بر گیر دوست گو یار شو و هر دو جهان دشمن باش بخت گو پشت مکن روی زمین لشکر گیر میل رفتن مکن ای دوست دمی با ما باش بر لب جوی طرب جوی و به کف ساغر گیر رفته گیر از برم و زآتش و آب دل و چشم گونه‌ام زرد و لبم خشک و کنارم تر گیر حافظ آراسته کن بزم و بگو واعظ را که ببین مجلسم و ترک سر منبر گیر معنی لغات غزل: روی بنما:روی خود را نشان بده. دل از جان برگیر:از جان خود دل بردار، از جان خود بگذر. آتش پروانه : سوز عشق نهانی که دردل پروانه است .به جان گو در گیر:بگو به جان در گیرد. در لب تشنه ما بین:به لب تشنه ما بنگر. ترک درویش مگیر:ترک درویش مکن،درویش را ترک مکن. بساز:ترانه یی بساز ، سازگارباش، به همین قانع باش. مجمر: آتشدان. سماع: رقص صوفیان ، رقص و وجد و سرور و پایکوبی و دست افشانی صوفیان منفرداً یا جمعاً با آدابو تشریفات خاص. زسر خرقه برانداز: خرقه را از سر به در آورده به کنار بیانداز با گوشه رو:به گوشی برو ، به کناری برو، از میدان رقص و سماع بیرون رفته و به گوشه یی پناه ببر. صوف: خرقه پشمینه ، خرقه پشمینه یی که خشن وناصاف باشد. باده صافی:شراب زلال. سیم: نقره ، پول مسکوک نقره. سیم در باز:پول خرج کن ، وجه ببخش. به زر: به کمک طلا. سیم بری: سیمین تنی . بخت گو پشت مکن: به بخت بگو به ما پشت نکند ، به بخت بگوی از ما روی نگرداند. طرب جوی : نشاط کن. رفته گیر :رفته تصور کن ، رفته بینگار. رفته گیر از برم و: تصور کن از کنار من رفته یی. معنی غزل شماره ۲۵۷ (۱) روی خود را نشان بده و به من بگوتا دست از جان خود بشویم بگذار آتش درون دل پروانه ات در حضور شمع رویت به جانش در گیرد. (۲) نگاهی به لب تشنه ما کن و آب ( بوسه) از آن دریغ مدار . بر سر کسی که د راه عشق تو کشته شده است قدم نهاده سر او را از خاک جدا کن. (۳) اگر ( این ) در ویش سیم و زر ندارد روی از او مگردان. اشکی که در غمت از دیده می بارم به جای نقره و رنگ زرد چهره ام را به جای طلا فرض کن. (۴) ۱- چنگ بنواز و ترانه یی ساز کن و اگر چوب عود نیست که با سوزاندن آن هوا معطر گردد ناله و اعتراض مکن. عشق مرا به جای آتش و دلم را به جای عود و تن مرا به جای آتشدان عود سوز به حساب بیاور. ۲- چنگ بنواز و اگر چوب عود نیست سازگار و قانع باش عشق مرا… (۵) مشتاقانه در رقص جمع صوفیان شرکت کن و به هنگام رقصیدن خرقه از سر به در آور و به کناری بینداز. در غیر این صورت از جمع کناره گرفته و خرقه مارا برداشته به سر خود بکش. (۶) خرقه پشمین خشن و ناصاف را از سر به در آور و باده زلال و صاف بنوش . پول خرج کن و با صرف طلا معشوق سیمین بدنی را در آغوش بگیر. (۷) از دوست بخواه که یار موافق بماند گو اینکه هر دو جهان دشمن باشند و از بخت بخواه که به ما پشت نکند گو اینکه سراسر زمین را لشکر دشمن تصرف کند. (۸) ای دوست فکر رفتن را از سر بیرون کن و زمانی با ما باش . در کنار جوی و سبزه پیاله شراب را در دست گیر و به شادمانی بپردازد. (۹) چنین فرض کن که از پیش من رفته یی ودر فراقت از آتش دل و اشک چشم ، رخسار ولبهایم زرد و خشک و کنارم از آب دیده تر شده است. (۱۰) حافظ، مجلس عیش و شادی را روبراه کن و به واعظ بگو که بیا و مجلس نشاط آور مرا بنگر و از سر کرسی وعظ و جلسه ملال آور آن در گذر.
Show all...
Repost from N/a
بامداد دوشنبه دوستان عزیزم به نیکی و شادی هدیه امروز حافظ شیرین سخن به شما مهربانان دیوان حافظ غزل شماره ۲۵۲ گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر خرم آن روز که با دیده گریان بروم تا زنم آب در میکده یک بار دگر معرفت نیست در این قوم خدا را سببی تا برم گوهر خود را به خریدار دگر یار اگر رفت و حق صحبت دیرین نشناخت حاش لله که روم من ز پی یار دگر گر مساعد شودم دایره چرخ کبود هم به دست آورمش باز به پرگار دگر عافیت می‌طلبد خاطرم ار بگذارند غمزه شوخش و آن طرهٔ طرار دگر راز سربسته ما بین که به دستان گفتند هر زمان با دف و نی بر سر بازار دگر هر دم از درد بنالم که فلک هر ساعت کندم قصد دل ریش به آزار دگر بازگویم نه در این واقعه حافظ تنهاست غرقه گشتند در این بادیه بسیار دگر معنی لغات غزل: رِندان:جمع رند،منکر که انکار او از زیرکی باشد نه از جهل و حماقت و آنکه کار خود ، فراست کند و آنکه ظاهر خود را در ملامت نماید و در باطن آراسته باشد و کسی که بر هیچ قید مقید نباشد بجز الله و از شیخی و مریدی بیزار باشد. ( كشّاف ) تازنم آب در میکده:تا در میکده را آب پاشی و شست وشو و تمیز کنم. معرفت:شناسایی، و در اصطلاح صوفیه: ۱- ادراک مطلق است اعم از تصور و تصدیق که تصور تنها را معرفت نامند و تصدیقرا كه علم. ۲- ادارك بسيط است اعمّ از تصوّر و تصديق و بنابراین تعریف، ادراک کلّی را علم گویند. معرفت یا شهودی است که همان صدیقان است یا کشفی که در آن تمامت شکوک و ابهامات از پیش سالک حق بر خیزد.( فرهنگ عرفانی دکتر سجادی). و منظور شاعر از به کار بردن این کلمه در این بیت و غزل همان شناسایی و قدر شناسی و قائل شدن ارزش برای خاصان و عارفان است که شاعر در غربت ، اهالی یزد را فاقد آن می داند. حاش لله (شبه جمله) پناه بر خدا، دور باد از من ، حاشاکه. دایره چرخ کبود: گردش این آسمان نیلوفری. پرگار: مکر وحیله ، تدبیروافسون( در اینجا این معنا را افاده می کند). عافیت: . سلامت ، صحت. خاطر: دل ، قلب. غمزه شوخ: کرشمه گستاخ ، ناز و ادای دلربا. طره طرار: زلف راهزن. دگر: دیگربار، بار دیگر. دستان: ترانه ،نغمه ، آواز ، سرود. دف: دایره ، اَرَبانه. قصد: آهنگ ریش: زخم ، مجروح . باز گویم: دوباره به خود می گویم. . واقعه: حادثه ، رویداد. غرقه گشتند:غرق شدند. غرقه گشتند در این بادیه: در این صحرای بی آبو علف زیر شن دفن شدند. معنی غزل شماره ۲۵۲ (۱) اگر عمری باقی باشد بار دیگر خود را به میخانه ( شیراز ) می رسانم و غیر از خدمت به آزادگان زیرک کار دیگری نخواهم کرد. (۲) خوشا آنروزی که با دیده گریان بروم تا یکبار دیگر با اشک چشم خود در میکده را آب پاشی کنم. (۳) در این گروه مردم دانش وشناختی نیست . برای خاطرخدا اسبابی فراهم کنید تا گوهر هنر خود را نزد خریدار دیگری ببرم. (۴) اگر محبوب رفت و حق دوستی گذشته را مراعات نکرد از من دور باد که به دنبال محبوب دیگری بروم. (۵) اگر گردش این آسمان نیلوفری با من همراهی کند باز هم با نقشه وتدبیر دیگری اورا به دست خواهم آورد! (۶) دلم خواستار ایمنی و آسودگی است اگر ناز و غمزه گستاخانه و زلف راهزن دلربایش بگذراند. (۷) راز نهان و پوشیده ما را ببین که هر چند یکبار بر سر بازاری با ساز و آواز بر ملا کردند. (۸) پیوسته اوقات از درد می نالم زیرا این چرخ هر ساعت به یك نحوی در صدد آزردن دل مجروح من است. (۹) دوباره به خود می گویم که حافظ در این واقعه سخت، تنها نیست و در این صحرای بی آب و علف چه بسیار کسان دیگر که زیر شنهای روان آن مدفون شدند.
Show all...
که اگرشنونده یاخواننده ی غزل، ازشان ِ نزول ِ غزل آگاهی نداشته باشد، چنین تصوّر می کند که حافظ این شعر را درغم فراق ِ یک دخترچهارده ساله ای دلربا، که دل ِ اورا ربوده وشیدای ِ خود نموده، سروده است! بنده ی ناتوان باتحقیق وتفحّص دراین مطلب که چگونه وچرا حافظ دست به این ساختارشکنی می زند وعباراتی رابه دوست هم جنس ِ خودبکارمی برد که کاربُردِ اصلی آنها، ابراز ِ عشقِ یک مرد یازن به جنس ِ مخالف است! به این نتیجه رسیدم که حافظ است دیگر..... اول اینکه ساختارشکنی ازویژگیهای بارز ِ اوست وآنچه که دلش بخواهد انجام می دهد.اودرقید وبندِ هیچ چیزنمی تواند آرام گیرد. اوپرنده ای نیست که درقفس دَوام بیاورد. دوّم اینکه زبان وبیان ِ حافظ، ذاتاً زبان عشق است. اونمی تواند صبر کند تاروزی روزگاری،چنانچه یک جنس ِ مخالفِ شایسته ای پیداشد ودلِ اورا ربود وبُرد، اودست بکارشود و مرثیه ی ِ هجران سروده و این سوز وگداز ِ عاشقانه را که ازدرون ِ اومی جوشد، خرج ِ آن جنس ِ مخالف کند. حافظ شاعر است وبی اختیارباپیرامون ِ خویش عاشقانه رفتار می کند. سوّم اینکه حافظ، زندگی ِ سعادتمندانه را فقط در "عاشقی"می داند.وجودِ اوچون کوهیست که دردلش، آتشفشانِ عظیمی نهفته است. اودنبال بهانه و دستآویزیست تا عشقی را که درنهانگاهِ اوشعله وراست به بیرون بریزد. برای او فرقی نمی کند مرد باشد یا زن! کافیست که قامتِ کشیده وحس انگیزی ازشاه شجاع جوان وخوش سیما ببیند تا طبع آتشین ِ حافظ برانگیخته شود وآن رابه زبانِ عاشقانه توصیف کند. کافیست که ذرّه ای گیراییِ چشم وخم ِ ابرویی در دوستی ببیند تاموتورعشقش روشن شود. چهارم اینکه حافظ غیرازاینکه، شاعراست،حکیم وفیلسوف ودانا نیزهست. اونیک می داند که عشق های زمینی، هدفِ اصلی نیستند. هدفِ عارفی چون حافظ، نزدیک شدن ورسیدن به سرمنزلِ مقصود، یعنی خالق ِ بی همتاست. اوبه دنبال پیوستن به دریاست. او عشق های زمینی را وسیله ای برای گرم کردن وبرانگیزاننده ی ِ تنورِطبع شعری می داند وازاینکه مردم درموردش چه فکری خواهندکرد،اِبایی ندارد.! اوآنچه راکه دوست داردانجام می دهد وازهیچ اتّهامی نمی هراسد. بی وقفه دلِ اوپِی ِ چیزی می گردد که اورابه سوی خانه ی دوست وسرمنزلِ جاوید رهنمون سازد. رهروِ منزل ِ عشقیم وزسرحدِّ عدم تابه اقلیم ِ وجود این همه راه آمده ایم #سایت گنجور #رضا ۱۳۹۶ / ۷ /۲۹
Show all...
به هرحال حافظ عزیزما در اشعارش گه‏گاه تصویر خوشایندی از دوران حکومتِ او ارائه کرده است. تمام بیت های غزل می تواند به اوارتباط داشته باشد.چنانکه دربیتِ پیشین نیز اشاره شد ظاهراً معشوق موردنظر هم خوش سیما بوده وهم خوش سخن! به ویژه آنجا که می فرماید : حریـف عـشـق تـو بودم ، چـو ماه نـو بـودی کنون که ماه تمامی نظر دریغ مَدار اشاره به این مطلب می تواند بوده باشد که گویندشاه شجاع ازایّام نوجوانی باحافظ مصاحبت داشته ودرچکامه سرایی ازحافظ کمک های فراوانی دریافت کرده است. احتمالن رابطه ی عاطفی بین این دوشاعر درهمان دوران شکل گرفته است.! مـَکارم تــو بــه آفـاق مـی‌بـرد شـاعـر از او وظـیـفـه‌ وُ زادِ سـفـر دریغ مدار مَکارم: خصلت های پسندیده ، نیکی ها و بزرگواری ها آفاق: جمع افق ، گوشه و کنار هستی ، سراسر عالم وظیفه : مقرّری ، مستمرّی ، حقوق ماهیانه یا سالیانه زاد : ره توشه ، آذوقه معنی بیت: درادامه ی بیت ِ پیشین که مخاطب شعر یاغزلی ازحافظ درخواست کرده،می فرماید: من (شاعر) ،شعرمی سُرایم و عزّت وبزرگواری و بخشش های تو را به زبانی شیوا وگویا در سراسر گیتی، به گوش ِ همگان می رسانم وبا انتشارویژگیها وخصلتِ های تو،تورا مشهور وپُـرآوازه می کنم. بنابراین تونیزباید مستمرّی وهزینه و آذوقه ی شاعر را پرداخت کنی ، حافظ درحساب کردنِ هزینه ی ِ شعرسرودن،رندانه وشاعرانه، چُرتکه می اندازد وطوری سخن می گوید(زادِ سفردریغ مَدار)که گویی قراراست خودش غزلِ سروده شده را به چهارگوشه ی دنیا برساند! هزینه سیر و سفربه آفاق واکناف جهان راطلب می کند.! البته ازآنجا که مخاطبِ حافظ، خودنیز شاعراست،بااومَزاح ِ شاعرانه کرده است وازآنجاکه مخاطب پادشاهست ودر صِله وهدیه دادنِ دستش بازاست (احتمالن شاه شجاع) اورادرشرایطی قرارمی دهد که حقوق ومستمرّی چشمگیری(به اندازه ی توشه‌ی سفر به گوشه و کنار جهان) درنظربگیرد.! بدین شعرتَرشیرین زشاهنشه عجب دارم که سرتاپای حافظ راچرادرزَرنمی گیرد.! غـبـار غم بـرود،حال خوش شود،حـافــظ تــو آب دیده در ایـن رهـگـذر دریغ مـدار حافظِ رند این واژه یِ"دراین رهگذر" را چنان زیبا وحکمت آمیز درمتن ِ بیت گنجانیده که دارای معنی ِ دامنه داری شده است.بطوریکه "دراین رهگذر" همه ی آنچه راکه دراین غزل ازاوّل تاآخربا "دریغ مدار" مطرح شد را دَربرمی گیرد وبازیادآوری می کند. ای حافظ ، غصّه مَخور،غم ها همچون گَرد وغبار، پاک وزدوده شده و حال و روزَت بهترازاین می‌شود (دائماً یکسان نباشدحال ِ دوران غم مخور) امّا تو باید برای رسیدن به آرزوها وخواسته هایت به درگاهِ معشوق دعا و گریه وزاری کنی. آب ِ دیده وگریه های عاشقانه، صحن سرای دل راشستسو کرده و گرد وغبار اندوه را پاک می کند. ازهمین روست گویند گریه آدمی را آرام کرده ودل وجان راصفامی بخشد. نکته ای که قابل ذکراست این که: عشق ِ زمینی معمولاً ازطرفِ مرد یا زن، به جنس ِ مخالف ابرازمی گردد امّا حافظِ همیشه ساختارشکن، عشق ِ زمینی رانیزازقالبِ روال ِ معمول خویش درآورده ودامنه ی ِ آن را تاهرجا که خواسته ی ِ شخصی ِاوبوده، توسعه بخشیده است. مثلاً غزلهایی که حافظ به شاه شجاع یا دوستان ِ صمیمی ِ خود سروده است، چنان سوز وگداز ِ عاشقانه را چاشنی ِ سخن می کند
Show all...
این بیت ِ درس بزرگی برای درست زندگی کردنست. اگرآدمیان به شکرانه ی آنچه که خداوند برای آنها هدیه کرده، به اطرافیان ِخود، توّجه وعنایت کند، بهترین شکرگذاری وبالاترین عبادت خواهد بود. عنایت وتوّجه، لازم نیست که حتمن خدمتی بزرگ وشایسته باشد، همین که برای اطرافیان، توّجه کرده وازصمیم ِ دل برای آنها آرزوی،سعادت، سربلندی وثروتمندی کنیم، والاترین خدمتِ بی هزینه است. چنین آرزوهایی که هزینه مادّی نیز ندارند، خیلی تاثیرگذارتر ازهدایای مادیست. امواج مثبتِ آرزوهای صمیمانه برای دیگران، درهمان لحظه به مقصد می رسد وفردیاافراد موردنظر احساس خوشایندی دریافت می کنند. کینه ورزی وحسادت ها پایان می پذیرد وآن روی ِ سکّه ی زندگی رخ می نماید. شاعر نیز ازهمین دیدگاهست که می فرماید:خودپسند ومغرورمباش، حال که هدیه ولطف ِ خداوند شاملِ حال توشده، تونیزمیل ِ وصال با گل را درخودایجاد کن وهدیه ای برای سپاسگزاری به عاشق ِ بیدل بده. غرورحُسنت اجازت مگرنداد ای گل که پرسشی نکنی عندلیبِ شیدارا حریـف عـشـق تـو بودم ، چـو ماه نـو بـودی کـنون کـه ماه تـمامی ، نـظر دریغ مـدار حریف عشق تو بودم یعنی عاشق تو بودم ماه‌نو : هلال وماه شب اول که کامل به چشم دیده نمی شود وبسیارضعیف وکوچک بنظرمی آید. چوماه نو بودی یعنی همینکه تازه به چشم آمدی وشروع به رشدونموکردی عاشقت شدم. با آغازطلوع ِ جلوه گری ِ تو من دل ازکف دادم. ماه تمام : ماه شب چهاردهم که قُرص ِ ماه کامل دیده می شود. معشوق به بلوغ کامل رسیده است. معنی بیت: حافظ بارندی به معشوق یادآوری می کند که من بادیگر عاشقانت تفاوت دارم. من ازهمان آغازتجلّی ِ شکوه وزیبائیِ تو عاشقت شدم،(زودترازسایرین عاشق شدم، دیگران صبرکردند کمال وشکوفایی ِ تورادیدندوعاشق شدند! امّا من اوّلین نفربودم! هنوز توبه کمال نرسیده بودی امّا دلم بی تابی کرد وعاشقت شد.کنون که به کمال رسیده ای وبازارجلوه گری تو پُررونق شده، باید هوای ِ مرا بیشترداشته باشی. عنایت وتوجّهِ خودرا ازمن مضایقه نکن. من استحقاقِ بیشتری دارم. روزِ اوّل رفت دینم بر سر سودای تو تادراین سودا چه خواهدشدسرانجامم هنوز جهان‌و‌هرچه‌دراوهست سهل ومختصر است ز اهـل مـعـرفـت ایـن مـُخـتـصـر دریــغ مـــدار سَهل : آسان ساده، دراینجا بی ارزش وبی مقدار یکی ازهنرهای نابِ حافظ، استحصال واستخراج معانی دیگر ازیک واژه است. حافظ بابکارگیری ِ هنرمندانه یِ واژه ها ، به آنها طراوت وتازگی می بخشد ودامنه یِ معناییِ آنهارا توسعه می بخشد. روحیّه حافظانه همین است! (چارچوب شکستن وبرخود اعتماد داشتن) وتازگی وپویایی راتجربه کردنست که حسّ ِ خوشبختی را تولید می کند. حافظ درهمه ی جوانبِ زندگی این چنین روحیّه ای دارد. ساختارشکنی ِ این فرزانه ی ِ نادره گفتار حدّ ومرزی ندارد. اوهرگز منتظر معجزه نمی ماند وخود دست بکارمی شود. آدم وقتی مدّتی بادیوان این حضرت اُنس واُلفت پیدامی کند، کم کم درمی یابد که هرروز درنگرش و رفتارش تغییر ایجاد می شودوازتاریکی بسوی نور وروشنایی کشیده می شود. وازهمین روست که حافظ ، یک الگوی ِدوست داشتنی ِ تمام ناشدنیست. ما شاکر وسپاسگزاریم که باچنین شخصیّتی آشناشده ایم واومعمار دلسوز وبنیانگذارعمارتِ دل وجانمان شده است. اوآرام آرام ازیک سو بنیانِ فکری ِ ماراباپُتک ِمنطق وحکمت،فرو می ریزد و
Show all...
وهمزمان ازسوی دیگر به بازسازی، نوسازی وبِه سازیِ شخصیّتِ ما باخمیرمایه ی ِ عشق می پردازد تا آن را حافظانه کند. سرودِ مجلست اکنون فلک به رقص آرد که شعرحافظ شیرین سخن ترانه ی توست. مختصر : اندک ،بی ثبات وناپایدار، اهل معرفت : عرفا وآنانکه عشق را دریافته وطعمِ گوارای آن راچشیده اند. اهل معرفت لزوماً کسانی نیستند که سالها درس خوانده،دودِچراغ تحمّل کرده ومراحلِ سیروسلوک را پشت رانهاده اند. بلکه اهل معرفت ممکن است ازهمین مردم کوچه وبازار، عادی، بیسواد وعامی بوده باشدکه مورد عنایت قرارگرفته ووجودش راعشق فراگرفته است. دنیای عشق دنیای عجیب وغریبیست.! بعضی ها مسیر پُرسنگلاخ وناهمواررسیدن به حق را، با سختی ومشکلات فراوانی طی می کنند ودرنهایت دچارلغزش شده وازرسیدن به سرمنزل مقصود بازمی مانند.! درمقابل بعضی دیگر، پاکدل،ساده وبی آلایشانی هستند که ناگهان با یک ترانه به منزل رسیده وبه معرفت ودانایی می رسند.! البته دراین بیت وکُلاًدراین غزل ِ عاشقانه، روی سخن با معشوقان زمینی هست ومنظوراز"اهل معرفت" عاشقان ِ واقعی و صادقِ معشوقین ِ زمینی هستند. امّا چرا حافظ از واژه ی "اهل معرفت استفاده کرده است. درپاسخ بایدگفت که حافظ همانقدر که به عشق حقیقی( عشق به معشوق ازلی وخدا) اهمیّت می دهد، به همان اندازه به عشق مجازی( زمینی) نیزاهمیّت می دهد ومعتقد است که برای رسیدن به عشق ِمعشوق ازلی، می بایست عشق زمینی را تجربه کرد. عشق زمینی پیش نیاز ورود به عشق آسمانیست. کسی که طعم ِ عشق زمینی را نچشیده، چگونه خواهد توانست عطش ِ عشق ِ آسمانی را درخود ایجادکند؟ عشق زمینی اگر درست وصادقانه بوده باشد به مانند سکّویِ پرواز یاپُلی جهت ِ انتقال به آنسوی عشق (حقیقی) خواهدبود. بنابراین عاشقان پاکدل وصادقِ معشوقین زمینی نیز اهل عشق ومعرفت هستند. بااین تفاوت که این ها درکلاس پائین تر وعارفان درکلاس بالاتر
Show all...
صبا زمـنـزل جانان گـذر دریغ مـَدار وزاو به عـاشق بی‌دل خبر دریغ مَدار حافظ ِعاشق، اندوه وغم عشق خودرا بابادصبا درمیان گذاشته وازاواحوالاتِ معشوق راجویا شده است. معمولاً عاشقان سعی می کنند،سرّعشق خودراپنهان کنند! امّا کمترعاشقی موّفق به پنهان کردن ِعشق می شود. ازهمین رو عاشق سفره ی ِ دردِ دل ِ خودرا پیش ِ روی بادِ سحرگاهی می گشاید. صبا همان بادِ مُلایمیست که پیام رسان ِ عاشق ومعشوق است. معنی بیت : ای صبا ازرفتن به کوی معشوق مضایقه مکن ،زود زود برو و ازاحوالات ِ معشوق خبری هم برای عاشق دل از کف داده بیاور. عاشقی که درفراق معشوق اندوه می خورد،به پیامی دلخوش کرده و با خبری ازاحوالاتِ معشوق دگرگون می شود وحظِّ روحانی می برد. صبا که ازسمتِ منزل ِ معشوق به طرفِ عاشق می وزد، عطر وبوی ِ عاشق نواز اورا نیزبه عنوان سوغاتی باخود می آورد وباغ ِجان وبستان دل عاشق را نشاط وسرسبزی می بخشد. صبا که نمی تواند رساننده یِ پیام وخبرباشد، منظور همین عطر وبوی معشوق است که برای عاشق روح افزا وگشاینده ی دل است. درجایی دیگربه معشوق می فرماید: باصبا همراه بفرست ازرُخت گلدسته ای بو که بویی بشنویم ازخاکِ بُستانِ شما به شکر آن که شکفتی به کام بخت ای گل ! نـسـیـم وصــل ز مــرغ سـحـر دریـــغ مـــــدار این بیت خطاب به گل است .گل نیز استعاره ازمعشوقست پس روی سخن باهردو می تواند بوده باشد. معنی بیت: ای گل به شکرانه‌ی اینکه به لطف وعنایتِ خالقِ زیبائیها به شکوفائی رسیده ودر اوج ناز ونعمتی، پس شکرگذارباش وبه بلبل عاشق نیز توجّهی کن اورا دریاب، زیبائی وشکوفائی، ماندگارنیست.
Show all...
غزل شماره ۲۴۷ حضرت حافظ صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار وزو به عاشق بیدل خبر دریغ مدار #فاطمه_زندی ۱۴۰۱ / ۴ / ۱۵
Show all...
غزل ۲۴۷ حافظ .mp31.81 MB
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.