💋دلنوازان💋
↶↯ ✿ رقص رقصان آمدی با دامن رنگین کمان ✿ ❉ باز هم چرخی بزن ای دلبر زرخیز من ✧╖صدای پیانو ✰ رقص موهایت ✧ و من همراه با نُت ها میخوانم ✰ دو ✧ رِ ✰ تو ✧ میگردم╔ ✫دلتـ.ـ.ون شـاد لبتون خندون✫ ジ
Show more4 025
Subscribers
-424 hours
-287 days
-15730 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
🌹
عهد بستیم که من جا نزنم... ممکن نیست
پُرم از موج... به دریا نزنم؟ ممکن نیست
یوسفی بندهی من باشد و در پیرهنش...
چنگ چون چنگ زلیخا نزنم؟ ممکن نیست
سهمم از وسوسهها، سیب نباید باشد
بوسه بر گونهی حوّا نزنم؟ ممکن نیست
عشق پیداتر از آن است که پنهان ماند
به جنون، رنگ تماشا نزنم؟ ممکن نیست
گفته بودم که دگر شعر نمیگویم... آه...
گفتم امّا چه کنم؟ جا نزنم؟ ممکن نیست!
@canaldelnavazan
دوستت دارم و دیوانه ی چشمان توام
مثل یک کلبه ی ویران شده ویران توام
دوستت دارم و از گفته ی خود خوشحالم
گفته ام عاشقم و واله و حیران توام
دوستت دارم و عاشق به دو ابروی توام
مثل جسمی تویی و من به مثل جان توام
دوستت دارم و رسوای جهانم ز رخت
تو شهنشاهی و من حاجب و دربان توام
دوستت دارم و مهرت به دلم جا کرده
تو چو ابری و خودم بارش باران توام..
@canaldelnavazan
«طناب بغض سینه را، به بوسه پاره میکنی»
شبی که با نگاه خود، به من اشاره میکنی
منم به زیر لب دعا، خدا کند ببوسی ام
که ناگهان تو بی هوا، پر از ستاره میکنی
پر از شراب کهنه ام کنون ز مستی لبت
نشستی و چه مقتدر، به من نظاره میکنی
منم تمام هستی ام شده زمین گندمت
زدی تو آتشم ببین، پر از شراره میکنی
خدا کند بمانی ام، چرا که بند این غمم
به خنده ی شبانه ات، به وصل چاره میکنی؟
تمام گردش زمین تو گو که اخم مطلق است
خراب تا شوم، تویی بنا دوباره میکنی
نبودی و جوانی ام پر از یخ و تگرگ بود
به معجز لبان خود، پر از بهاره میکنی
شبی که مست و بی خودم ز هرچه عالمم بُدم
تمام هستی ام شدی کنون اداره میکنی
#حسان به شعر خود نوشت کمی ز روی ماه تو
بگو چرا ز بوسه ها همی شماره میکنی
که بودنت کنار من، نبود درد و غصه ها
تمامی اش ز حال من خودت کناره میکنی
به ظاهر سرودِ من، منم نویسمت کنون
درون سِرّ این قلم، خودت نگاره میکنی
شبی که دست من تو را به دامنت به ملتمس
رسیدی و تو جنگ تن به تن نثاره میکنی
ز آتشین نگاه خود که یک دمی نمودی ام
دل پیاده ی مرا، به جان سواره میکنی
در این مَثَل بگویمت که تاک مستی از لبت
به خشکی لبان من شبی عصاره میکنی
تو عاقبت از این گذر به عالم و به آدمی
اذان عشق من ز دل، به هر مناره میکنی
لباس عافیت مها، به اولین نگاه خود
به جان خسته ی تنم، شبی قواره میکنی
توان ما شدن فقط به گرمی صدای توست
برای شرب لذتت، بهشت اجاره میکنی
ندای عشق لیلی ات به کوچه و به مأذنه
چو بلبلی به شاخه ها به صد هزاره میکنی
@canaldelnavazan