cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

تار و پود

شعر و ادبیات🌱 فمنیسم💙 https://t.me/BChatBot?start=sc-278717-wH4RsN9 -نیمچه نویسنده https://t.me/BChatBot?start=sc-278735-VUSUTuS -هنگامه

Show more
Iran289 007The language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
205
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

رویاهاتو از دست نده...❤️ #لنگستون_هیوز #شاملو @Taropoodzendegii
Show all...
Ahmad-Shamlu-Royahato-Az-Dast-Nade-128.mp34.67 MB
Show all...
Alec-Benjamin-If-We-Have-Each-Other-320.mp37.52 MB
آیدا و شاملو در فروردین ۱۳۴۳ ازدواج می‌کنند و شش ماه در ده شیرگاه (مازندران) اقامت می‌گزینند و از آن پس شاملو تا آخر عمر در کنار او زندگی می‌کند. شاملو در همین سال دو مجموعه شعر به نام‌های آیدا در آینه و لحظه‌ها و همیشه را منتشر می‌کند و سال بعد نیز مجموعه‌ای به نام آیدا: درخت و خنجر و خاطره! منتشر می‌شود و در سال ۱۳۴۵ برای سومین بار تحقیق و گردآوری کتاب کوچه را آغاز می‌کند و برنامهٔ قصه‌های مادربزرگ را برای بخش برنامه‌های کودک تلویزیون ملی ایران تهیه می‌کند. ۱۳۵۱ مدتی بعد از تحمل دردهای شدید برای معالجهٔ آرتروز گردن به پاریس می‌رود و جراحی می‌شود. در سال ۱۳۵۴ دانشگاه رم از او دعوت می‌کند تا در کنگرهٔ جهانی نظامی گنجوی شرکت کند و از همین رو با یدالله رویایی رهسپار ایتالیا می‌شود. #شاملو #زندگی_نامه
Show all...
چشمت از گوشه تقوا بدر آورد مرا مست و غلطان سوی اهل نظر آورد مرا خرقه ارزق من باز به می گلگون شد عشق هر دم به دگر رنگ برآورد مرا داده پیش از دگران جام میم پیر مغان آن تهی ناشده جام دگر آورد مرا باده هر چند که خوردم به لبش تشنه ترم تشنگی نقل و شکر بیشتر آورد مرا خواهد امد به سرم مست صبوحی زده باز سحری هاتف غیب این خبر آورد مرا اشکم از بهر نثار قدم دوست به چشم مردمی کرد و بدامن گهر آورد مرا جستم از حال دل رفته نشانی ز نسیم بوی یار آمد و از جان خبر آورد مرا جان چاشنی ای زان لب شیرین طلبید غم هجر آمد و خون جگر آورد مرا باده بی نرگس مخمور توام کرد خراب مشگ بی طره تو دردسر آورد مرا مست و سودا زده چون نرگس ساقیست کمال مگر آن می زلب چون شکر آورد مرا #کمال_خجندی
Show all...
تی تیک تی تیک در این کران ساحل و به نیمه شب نک می زند "سیولیشه" روی شیشه. به او هزار بار ز روی پند گفته ام که در اطاق من ترا نه جا برای خوابگاست من این اطاق را به دست هزار بار رفته ام. چراغ سوخته هزار بر لبم سخن به مهر دوخته. ولیک بر مراد خود به من نه اعتناش او فتاده است در تلاش او به فکر روشنی کز آن فریب دیده است و باز فریب می خورد همین زمان. به تنگنای نیمه شب که خفته روزگار پیر چنان جهان که در تعب کوبد سر کوبد پا. تی تیک تی تیک سوسک سیا سیولیشه نک می زند روی شیشه. #نیما_یوشیج
Show all...
چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت که یک دم از تو نظر بر نمی‌توان انداخت #سعدی
Show all...
می خواه و گل افشان کن از دهر چه می‌جویی این گفت سحرگه گل بلبل تو چه می‌گویی مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقی را لب گیری و رخ بوسی می نوشی و گل بویی شمشاد خرامان کن و آهنگ گلستان کن تا سرو بیاموزد از قد تو دلجویی تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد ای شاخ گل رعنا از بهر که می‌رویی امروز که بازارت پرجوش خریدار است دریاب و بنه گنجی از مایه نیکویی چون شمع نکورویی در رهگذر باد است طرف هنری بربند از شمع نکورویی آن طره که هر جعدش صد نافه چین ارزد خوش بودی اگر بودی بوییش ز خوش خویی هر مرغ به دستانی در گلشن شاه آمد بلبل به نواسازی حافظ به غزل گویی #حافظ
Show all...
صبح یکى از روزهاى آوریل کـه هیچ تفاوتى با روزهاى دیگر نداشت ناگهان به‌چیزی‌ پى بردم. من با ریسک هدر دادن زندگی‌ام  روبرو بودم. متوجه شدم که روزها یکى پس از دیگرى مى گذرد. از خودم پرسیدم؛ امّا من از زندگى چه مى خواهم؟ خب، مى خواهم شاد باشـم. امّا هـرگـز بـه اینکه چه چیزى مرا خوشحال مى کرد فکر نکرده بـودم. من افسـرده یا گرفتار بحران میانسالى نبـودم امّا از دل مردگى رنج مى بردم. •پروژه شادى• #تیکه_کتاب #گرچین_رابین
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.