Serre_mio
I know it’s mad, but if I go to hell Will you come with me or just leave? ناشناس:) https://t.me/BChatBot?start=sc-213591-G8R3qj0 (negin) https://t.me/BChatBot?start=sc-178141-AqudIfs (Shakila) شناس:) @Shakilaa00 @Negina20
Show more136
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
این نوشته ی میم.په. برای من یکی چیزی فراتر از چند کلمه است و انگار تک تکشان را حس میکنم
خب. راستش را بخواهید، هرچند شعار است؛ اما همه چیز در سرمان اتفاق میافتد. مدتها بود که میتوانستم با چینش اتفاقات پشت سر هم، خط سیر آنها را پیدا کنم و همهی اتفاقات برایم منطقی بودند. حالا هم کسی این قدرت را از من نگرفته؛ اما نمیتوانم منطقی و خودآگاه با احساساتم روبرو شوم.
چیزی نیست که من را از آدمها دوور کند، مگر خودم. دلیل این احساس تنهایی مداوم هم خودم هستم. حالا تضادی عمیق بین روح و جسمم حس میکنم و احمقانه، جای تشریح و نوشتن از آن، تنها مشغول مشاهدهی تنهایی خود هستم.
دیروز لطف کردم و به خودم استراحت دادم
اونقدر خوابیدم تا نور خورشید بیدارم کنه
رفتم باغ عمو و از این توت فرنگی های خوشمزه چیدم، از گل های رنگاورنگ و آسمون آبی عکس گرفتم، اجازه دادم هوای جاده پوستم رو لمس کنه و موهام نفسی تازه کنه
به دیدن دوستام رفتم و به جای سکوت و بی حوصلگی تا جایی که تونستم خندیدم و حرف زدم
خیابون ها رو پیاده طی کردم و آهنگ های مورد علاقم رو گوش دادم
و زودتر از هر شبی با همون دلخوشی ها خوابیدم
و خوب الان پر انرژی برگشتم به سمت درسام که خیلی زیاد نمونده^_^
خوب کردن حال خودم زیادم سخت نبود فقط یه خورده حوصله و انرژی میخواست
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.