cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

𝖙𝖗𝖔𝖚𝖇𝖑𝖊𝖘𝖔𝖒𝖊 𝖑𝖔𝖛𝖊

﷽ ---- یہ‌جورےﻣﻋﺗاﺩﺖشدم‌ڪہﻫﻳﭻڪمپےنمیتونہﺗﺭﻛﻢﺑﺩﻫ🫀🚬 ---- بی‌نهایت‌تا‌مرگ‌: ٺـمـامﺷﺩﻫ ﻋﺷﻗ‌ ﺩﺭﺩﺳﺭ ﺳاﺯ: درحـالﺗاﻳﭗ 𝐒𝐓𝐀𝐑𝐓:𝟵•𝟲•𝟭𝟰𝟬𝟬 𝗖𝗛𝗔𝗡𝗘𝗟 𝗡𝗔𝗦𝗛𝗘𝗡: @LOVE_NSH   

Show more
Advertising posts
195
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

من جواب دلتنگیم رو با پارت یهویی دادم، میشه شماهم نظر بدید؟ فقط امیدوارم همه‌چی مثل قبل بشه🤍 -ᴘᴍ- -𝖏𝖆𝖓𝖆- https://t.me/BiChatBot?start=sc-396979-O7hCq7P -𝖉𝖆𝖗𝖞𝖆- https://telegram.me/BChatBot?start=sc-555047-oqp0Fbh ﻣﺛﻞ همیشہ ﺟﻭاﺑ‌ﻫاﺗﻭنـ رو اینجا‌ ﻣﻳ‌ﺯاﺭﻳﻣ!•🌓☂• @LOVE_NSH ﭼﻧﻞﻧاﺷﻧاﺳﺣﻣاﻳﺗ ﺷﻫ!•💖• •| ᏆᏒᎾubᏞᎬsᎾmᎬ ᏞᎾᏉᎬ |•
Show all...
برنامه ناشناس

بزرگترین ، قدیمی‌ترین و مطمئن‌ترین بات پیام ناشناس 📢 کانال رسمی و پشتیبانی 👨‍💻 @ChatgramSupport

𝑻𝑹𝑶𝑼𝑩𝑳𝑬𝑺𝑶𝑴𝑬 𝑳𝑶𝑽𝑬|عشق دردسر ساز 𝐏𝐀𝐑𝐓 𝟗𝟔 𝐑𝐎𝐒𝐇𝐀𝐍𝐀 𝐒𝐀𝐀𝐄𝐃𝐀𝐓 𝐢 𝐰𝐚𝐬 𝐚𝐜𝐭𝐮𝐚𝐥𝐥𝐲 𝐝𝐞𝐚𝐝, 𝐲𝐨𝐮 𝐛𝐞𝐜𝐚𝐦𝐞 𝐦𝐲 𝐥𝐢𝐟𝐞:) _ _ _ _ _ _ - چهار ماه بعد - از پشت دستم رو دور کمر دریا که مشغول تفت‌ دادن پیاز بود حلقه کردم و گفتم: - یه چیزی‌ شده‌ها! تکون ریزی خورد و نه بابایی زمزمه کرد. سمج‌تر از قبل گفتم: - امروز میلاد چیزی گفت؟ قاشق توی دستش رو محکم روی ماهیتابه کوبید و کلافه گفت: - یه بار گفتم چیزی نشده، کافی نبود؟ صندلی‌ای از میز نهارخوری عقب کشید و در حالی که می‌نشست با لحن ملایم‌تری ادامه داد: - زبونم مُشت مُشت پشم درآورد، یه بار بیا مثل آدم به حرف من فلک‌زده گوش بده، بیام باهم بریم قطر؛ این‌طوری هم تو یکم از فکر اون مرتیکه سعی... نه یعنی یکم تو از مشغله‌های ذهنیت دور میشی، هم یه حال و هوایی عوض می‌کنیم. تازه استادیوم نرفته هم از دنیا نمی‌ریم. خط‌های نا‌مفهومی روی مچ دستم کشیدم و به آرومی لب زدم: - میلاد چیز جدیدی در مورد سعید نگفته؟ در حالی که از پشت میز بلند می‌شد و تفتی به پیازهایی طلایی‌ شده‌ش داد، با صدایی که هر لحظه بالاتر می‌رفت گفت: - بسه روشنا، بازم یه دو دقیقه من فکر تورو نتونستم از اون لعنتی جدا کنم، تا کی می‌خوای ادامه بدی؟ باشه، تو به خاطر تهدید‌های نیما سمتش نرفتی، قبول! ولی سعید چی؟ جز این‌که دو سه بار بیشتر یا کمتر بهت زنگ زد یا پیام داد، دیگه چی‌کار کرد؟ به میلاد قول داده بودم بهت نگم، ولی تو می‌دونستی سعید از وقتی که رفته تا حلا بیشتر از شش بار اومده تهران؟ واقعا چقدر براش سخت بود که بیاد تو رو ببینه؟ آقا تشریف بیاره شاهکارش رو ببینه، بیاد تا تحسینش کنم برای این جنازه متحرکی که از تو ساخته! چیه؟ حتما الان می‌خوای بگی به من میاد مُرده باشم؟ خب خیلی جالبه، مرده ای که مثل زنده ها رفتار میکنه. همش با رفتارهات می‌خوای بگی نه، من می‌تونم، من توی نبودش هم زندگی می‌کنم. پنج‌ماهِ، توی تک به تک این روزها من استرس داشتم نکنه یه‌وقت بلایی سرت بیاد، نکنه یه‌وقت خل بشی یا زبونم لال..! با لحنی دلسوزانه ادامه داد: - روشنا، لطفا یکم منطقی نگاه کن؛ چشم‌هات رو باز کن و ببین تموم عشق و علاقه‌ و زندگیت رو داری پای کی می‌ریزی! با اعصابی خراب زیر گاز رو خاموش کرد و در حالی که به سمت اتاقش پا تند می‌کرد گفت: - - اون پیازهارو سرخ کردم، خودت باهاش یه غذا درست کن گرسنه نمونیم! نگاهی به ماهیتابه پر از پیازطلایی انداختم و گفتم: - لعنتی الان من با این پیازها چی‌کار کنم؟ نزدیک اتاقش متوقف شد و نگاه تاسف‌باری به من انداخت و گفت: - یعنی تویی که سن مادربزرگم رو داری، هنوز نمی‌دونی اگه بخوای یه غذای ایرانی درست کنی اول باید یک پیاز بزرگ رو نگینی خرد کنی و تفت بدی تا طلایی بشه؟ نچ‌نچی از روی تاسف کرد و بعد از وارد شدن به اتاقش در رو بست. نگاهم روی پیازهای نیمه سرخ‌شده خیره موند، آروم لب زدم: - شماها دلتون برای کی تنگِ که اشک همه‌ رو در میارید؟ توانش رو نداشتم، روحم در می‌کرد، خیلی زیاد. _ _ _ _ _ _ ••🤍🐚•• جانآ، و دریآیی که نیست.
Show all...
"فقط‌ اومدم‌ بگم‌ دلم‌ براتون‌ تنگ‌ شده.
Show all...
Repost from N/a
سعید‌نعمتی و امیرعابدزاده شرکت داروسازی دارن و یه دختر میاد جاسوسیشون که...😳🥵🥶‼️ #مجبور بودم به خاطر #پول جاسوسی #شرکتشون رو بکنم تا بتونم #خرج مامان و خودم رو در #بیارم!:) من #عاشق امیر شده بودم اما #حیف که شده بود #بازیچه دستم و هیچ‌جوره نمیتونستم بهشون #رازمو بگم🙂💔 باید میسوختم و میساختم و بعد فرار میکردم تا پیدام نکنه🩸♨️👇 https://t.me/+Sc-VeDpRQ7lk8MxM https://t.me/+Sc-VeDpRQ7lk8MxM چشمامو بستم دلبر، هیچوقت بازش نمیکنم تا شرمنده‌ت نشم:)❤️‍🩹🧪
Show all...
Repost from N/a
سعید‌نعمتی و امیرعابدزاده شرکت داروسازی دارن و یه دختر میاد جاسوسیشون که...😳🥵🥶‼️ #مجبور بودم به خاطر #پول جاسوسی #شرکتشون رو بکنم تا بتونم #خرج مامان و خودم رو در #بیارم!:) من #عاشق امیر شده بودم اما #حیف که شده بود #بازیچه دستم و هیچ‌جوره نمیتونستم بهشون #رازمو بگم🙂💔 باید میسوختم و میساختم و بعد فرار میکردم تا پیدام نکنه🩸♨️👇 https://t.me/+Sc-VeDpRQ7lk8MxM https://t.me/+Sc-VeDpRQ7lk8MxM چشمامو بستم دلبر، هیچوقت بازش نمیکنم تا شرمنده‌ت نشم:)❤️‍🩹🧪
Show all...
Repost from N/a
دختری که عاشق سعیدعزت‌اللهی میشه و دشمنش وقتی از خونه‌ی سعید میزنه بیرون میدزدتش و ...🔥🔥🔥 #سعید: می‌دونستم همش #فتوشاپ و دروغه، من #عاشق پگاه بودم اما الان اون دیگه ازم #متنفر شده:) نمی‌دونستم #کجا برم و چیکار کنم حتی نمی‌دونستم باید به #پلیس بگم یا نه‼️ #گیج و سردرگم بودم.. آخ پگاه تو چیکار کردی با من؟ صدای #آهنگ رو زیاد کردم و #سرعت ماشینمو #بیشتر کردم، نمیدونستم کجا میرم...💔 #هیجااااااانیییییی⛔️⛔️⚠️⛔️⛔️ https://t.me/+zuRGIw1R_7djMjE0 بیا ببین سعید عشقشو پیدا میکنه یا نه:)❤️‍🩹
Show all...
Repost from N/a
#دختری‌که‌تو‌اتاق‌گریم‌فوتبالیست‌رو‌میبوسه😱🥺‼️ #حالم دست خودم نبود... #متوجه نبودم دارم #چکار میکنم به شدت #داغ کرده بودم...!! سعید داشت #حرف میزد و من فقط #نگاهم روی #لباش بود‌‌‌‌... دلم میخواست #حسش کنم... نمیدونم چی شد که #لبامو گذاشتم روی لباش.... سعید #بی‌حرکت بود و هیچ کاری نکرد..‼️👇🥲 https://t.me/+zuRGIw1R_7djMjE0
Show all...
Repost from N/a
مسیح‌و‌آرش خواهری دارن که آرش عاشقش شده اما نمی‌دونست که خواهرشونه و..⚠️😑🥶 من از ته دلم #عاشقش بودم حتی اگه #گناه باشه من تا ابد #عاشقش خواهم موند!🚶🏾 امشب شب #عروسیش بود و منی که #برادرش بودم #حضور نداشتم‼️‼️ نگاهی به بلندی #پایین پام انداختم و به #ماه نگاه کردم که #یاد اون افتادم و پامو سمت #هوا بردم و خودمو #آزاد کردم:)🖤❗️ که یهو صدای ترمه اومد و ...😶‍🌫👰🏻‍♀⛔️👇 https://t.me/+YIJflculrjs3OWI0 بهترین رمان مسیح و آرش در تلگرام😵😮‍💨❤️‍🩹
Show all...
Repost from N/a
مسیح‌و‌آرش خواهری دارن که آرش عاشقش شده اما نمی‌دونست که خواهرشونه و..⚠️😑🥶 من از ته دلم #عاشقش بودم حتی اگه #گناه باشه من تا ابد #عاشقش خواهم موند!🚶🏾 امشب شب #عروسیش بود و منی که #برادرش بودم #حضور نداشتم‼️‼️ نگاهی به بلندی #پایین پام انداختم و به #ماه نگاه کردم که #یاد اون افتادم و پامو سمت #هوا بردم و خودمو #آزاد کردم:)🖤❗️ که یهو صدای ترمه اومد و ...😶‍🌫👰🏻‍♀⛔️👇 https://t.me/+YIJflculrjs3OWI0 بهترین رمان مسیح و آرش در تلگرام😵😮‍💨❤️‍🩹
Show all...
Repost from N/a
دختری مولتی میلیادر و پسری از باند مافیا🔥 رمانی با چاشنی هیجان و ترس😶‍🌫⛔️ #مافیایی #جنایی #هیجانی🚫 http://t.me/+zjmxUZfjBcozMjU0
Show all...