220
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
اگر مشکلاتتون رو از راهی غیر از صحبت کردن (مثل قهر کردن، قیافه گرفتن، کنایه زدن، هوایی زدن و استوری گذاشتن و هر راه غیر مستقیمی) حل میکنید، تبریک میگم. شما یک انسان نابالغ و نادان هستید و هیچوقت تو روابطهتون (با هر کسی اعم از پارتنر و دوست و غیره) آرامش و ثبات رو تجربه نخواهید کرد.
همهچی به گا رفته و همهچی روبهراهه. خیلی ناامیدم و عجیب امیدوارم. مثل سگ ترسیدم و پاهام مثل سیمان محکمه. بغض گلوم رو میگیره و خم به ابروم نمیاد. دلتنگم و یه قدم هم به سمتت برنمیدارم. غمگینم و لبخندهام واقعیه. ساکتم و حرف میزنم. نگرانم و خیالم راحته. از آینده فراریام و بهش پناه میبرم. تو رو خیلی دوست دارم و ازت بیشترین فاصله رو میگیرم. دلگیرم و خوشحالم. وسط خطرم و احساس امنیت میکنم. از خودم بیزارم و دست نوازش به سرم میکشم. میدونم ازم خوشت اومده و ازت بدم نمیآد و ناامیدت میکنم. از تنهایی خستهم و در رو روت میبندم. دلم بغل میخواد و با کوچکترین لمس از جا میپرم.
تو دورهی عجیبیام و زندگی تا حالا هیچوقت اینقدر برام گُنگ نبوده.
هروقت دعوا میکردیم اون میومد واسه آشتی. حتی اگه مقصر بودم، دلش نمیومد یک شب هم قهر بخوابیم. اونقدری که اون بود، من نبودم. خوشی زده بود زیر دلم. اونقدر پرروم کرده بود که فکر کرده بودم یه جا واسم ریدن. یکی از همون شبا که دعوا کرده بودیم، دیدم خبریش نیست. گرفتم خوابیدم بی شب بخیر. بیدار شدم دیدم نه پیامی نه زنگی. بیخیال رفتم با رفیقام دور دور. آخر شب که شد، یهویی حس کردم خیلی تنهام. حجم نبودنش رو خیلی حس کردم. گوشیو برداشتم پی امش بدم دیدم همه جا دیلیت زده. زنگش زدم خاموش بود. یه جور رفته بود، انگار از اول نبود. از اون شب، هر شب حس میکنم خیلی تنهام. خیلیا اومدن و رفتن، ولی هیچکس اون نشد. از اون روز دلم میخواد برم جلوی هر کی که دست یارشو تو خیابون گرفته، بگم میشه تا هست قدرشو بدونی؟
دیشب این سریال جدید "last of us" رو دیدم
وسط سریال، دختره بعد فرار از زامبیها و دیکتاتوری و جنگ و... به یه منطقه قرنطینه میرسه. میبینه همه راحت و عادی زندگی میکنن. با غم و حسرت میگه: "کل دغدغه و نگرانی هاشون فقط همینه؟ پسر، درس خوندن، اینکه رنگ دامن و لباسشونو ست کنن؟ همین؟". قشنگ حس کردم ماییم. انگار این دیالوگ رو یه ایرانی گفته وقتی زندگی نرمال بقیه مردم دنیا رو میبینه.
واسه اونی که دوستش داری وقت بذار نذار به نبودنت عادت کنه نذار روز ها و ساعت هایِ زیادی رو بدونِ شنیدنِ صدات سَر کنه ! امـروز نمیفهمی اما یه روز میرسه که دلت هوایِ بودنشُ میکنه و دیگه جایی واسه بودنت تو لحظه هاش نیست دیگه دلش برایِ حضورت پـر نمیکشه دیگه یاد میگیره چطور از دور دوستت داشته باشه حقیقتش بـود و نبــودت واسش فرقی نداره دیگه !هر چقدر هم که بقیه باشن، واسش وقت بذار
انگار برای امتحان نخونده بودم و الان کنسل شده،
انگار یه چیزی که گم کرده بودم و کلی دنبالش بودم یهویی پیدا شده،
انگار بابام عروسکی که خیلی دوسش داشتم شب تولدم برام خریده،
انگار مشقامو یادم رفته بوده بنویسم و صبح که پاشدم با کلی برف مواجه شدم،
انگار تو تاکسی نشستم و همونموقع آهنگ خواننده مورد علاقم پلی شده،
انگار دلم نمیخواسته برم سر یه قراری و خود به خود کنسل شده،
انگار تو بیحوصلگیم پستچی غیرمنتظره یه نامه از یه عزیزی آورده،
انگار کاپشنمو از چمدون درآوردم و تو جیبش پول پیدا کردم،
انگارآخرین مدل آیفونو تو یک قرعه کشی برنده شدم،
انگار لاتاری بهم افتاده و قراره زندگیم عوض شه،
می دونی؟ حسی که تو بهم میدی پره از این «انگار» ها.
-شادی
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.