cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

Salar Seyf

🌍 https://twitter.com/salar_seyf 🌍 https://t.me/salar_seyf 👉🏻https://magiran.com/R465533 🌲𐎡𐎼𐎠𐎴𐏁𐏃𐎼🌲

Show more
Advertising posts
999
Subscribers
-124 hours
-57 days
+830 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

نقش احتمالی روسیه در جنگ غزّه چیست؟ چکیده: هنوز داده‌های محرمانه درباره انگیزه‌های حماس برای آغاز جنگ در این مقطع زمانی در دسترس نیست اما رسیدن به یک حدس اطلاعاتی مبتنی بر داده‌های آشکار غیرممکن نیست. زمان بندی حماس برای این حمله با توجه به اختلافات روسیه و اسرائیل و نیز تحولات اوکراین جالب توجه است. این دیگر یک راز نیست که آغاز درگیری بزرگ در غزه به صورت آشکار برای مسکو مفید واقع شده است. اطلاعاتی در دست است که نشان می‌دهد احتمالا روسیه چند ساعت پیش از آغاز حمله حماس «با ارسال بدافزار از سوریه، سامانه گنبد آهنین را دچار اختلال» کرده است. اگر این داده صرفا یک «شایعه» نباشد نشانگر انگیزه روسیه است. موضوع دیگر، مواضع شخص پوتین در حمایت از فلسطین است که در آن به صورت آشکار به اشغال بخش‌هایی از سرزمین مسلمانان، لزوم تشکیل کشور فلسطین در 1948، شهرک سازی و نیز مداخله منفی امریکا در حل و فصل موضوع اشاره و خواستار جلوگیری از هدف قرار گرفتن غیرنظامیان شده بود. اینکه روسیه و رهبران آن به تازگی به نکات تاریخی درباره فلسطین پی برده اند و این آگاهی ژرف تاریخی پس از جنگ اوکراین بیشتر نیز شده است قابل ملاحظه است. هفته پیش روسیه نیز در شورای امنیت سازمان ملل به قطع‌نامه آتش‌بس در غزه رای ممتنع داد که نشانگر تمایل مسکو برای ادامه جنگ و باز ماندن جبهه های نبرد موازی با اوکراین است. احتمال ارزیابی نقش روسیه در حمله حماس به غزه در دو شکل ممکن است؛ نخست نقش مستقیم روسیه در این حمله برای جلوگیری از ورود اسرائیل به جبهه جنگ اوکراین و گشودن یک جبهه جدید در فلسطین علیه غرب و دوم انتفاع روسیه از این حمله با همان انگیزه های قبلی بدون آگاهی قبلی از آغاز نبرد. جنگ غزه موجب شده تا بودجه‌ها و تسلیحات غربی که ممکن بود برای کمک به اوکراین مورد استفاده بگیرد به سمت اسرائیل سرازیر شود. اسرائیل در هفته اول درگیری نزدیک صدهزار تن مهمات بر سر غزه ریخت که این رقم در روزهای آتی افزایش یافت. جنگی در این وسعت زرادخانه تسلیحاتی ارتش اسرائیل و بخش پشتیبانی را به شدت به چالش کشیده در صورت گسترش دامنه جنگ و ورود حزب الله لبنان یا سوریه به این نبرد، اسرائیل در خطر جدی قرار خواهد گرفت. از همین رو از اینک لابی‌های فروش اسلحه در امریکا به نفع اسرائیل به کار افتاده اند. بیشتر این تجهیزات و بودجه ها قرار بود در اصل برای کمک به اوکراین به اوکراین فرستاده شود. دیروز گزارش شد که پنتاگون قصد دارد دهها هزار گلوله 155 میلی متری توپ را که قرار بود به اوکراین ارسال شود به اسرائیل خواهد فرستاد و البته این تنها بخشی از کمک های مالی و نظامی غرب در دو هفته اخیر است. برای خواندن متن کامل یا ادامه یادداشت کلیک کنید.
Show all...
نقش احتمالی روسیه در جنگ غزّه چیست؟

تحولات دو سال اخیر یکبار دیگر نشان داد که در روابط بین دولت‌ها اصل بر جنگ و پیمان شکنی است. بروز جنگ های بی رحمانه از اوکراین تا قفقاز جنوبی و سپس غزّه نمود بارزی از پوچ بودن آرمان‌گرایی های شاعرانه درباره صلح و نقش سازمان های بین المللی در ثبات آن است. بنابراین هر کشوری که متکی به سلاح‌های خود نباشد، سرنوشت خود را به دست بخت و اقبال سپرده است و سرنوشتی مانند ارمنستان و اوکراین در پیش دارد. در مناسبات میان کشورها اصل بر پیمان‌شکنی و شبیخون زدن است. بنابراین در کشور چیزی به نام «صلح» نداریم، زیرا دولت‌ها یا…

▫️انحلالِ دولتِ آرتساخ؛ تکرار تجربه‌ی نابودی خودمختارِی تالش - مغان هرگز کسی این‌گونه فجیع به کُشتنِ خود برنخاست که من به زندگی نشستم. (احمد شاملو) دولت خودمختارِ آرتساخ، ششم شهریور ۱۴۰۲ خورشیدی (۲۸ سپتامبر ۲۰۲۳ میلادی) طی بیانیه‌ای اعلام کرده که از تاریخ یکم ژانویه ۲۰۲۴ میلادی، خود را منحل خواهد کرد. این تراژدی بزرگ در منطقه، یادآورِ فاجعه‌ی نابودی خودمختاری تالش‌ - مغان در سال ۱۹۹۳ میلادی است زمانی که ایران بی‌قید و شرط کمک کرد تا حیدر علی‌اف به قدرت برسد و او نیز پس از کسبِ قدرت، بلافاصله خودمختاری جمهوری تالش - مغان را لغو و سپس جمهوری اسلامی ایران را از کنسرسیوم نفتِ خزر با فشار آمریکا، اخراج کرد.! اکنون نیز دوباره با سکوت و پیش گرفتن مفروضاتِ نادرست، ایران یک فرصت تاریخی دیگر را از دست داد. یکی از کارشناسان مهم منطقه‌ی قفقاز، سال‌ها پیش نکته‌ی مهمی را در دکترین‌سازی ایران عنوان کرده بود: «ایران باید در مسئله‌ی قفقاز جنوبی در چارچوب کلی حقوق بشر موضع‌گیری می‌کرد‌ نه اصلِ تمامیتِ ارضی یا اصلِ دولت که در قفقاز امری بی‌ریشه و برساخته‌ی نو است. طرحِ مسئله در چارچوبِ نظامِ حقوق بشر و «وضعیت ویژه یا وضع استثنا و کوشش برای صلح و هم‌زیستی می‌توانست موضع خودمختاری قراباغ، حتی در قالبِ جمهوری باکو را تقویت کند». حقیقت این است که اصلِ تمامیت ارضی، متکی به پیشینه‌ی تصرفِ اراضی و حاکمیت بر آن است، هیچ یک از دولت‌های قفقاز جنوبی تا پیش از ۱۹۹۱ میلادی وجود نداشته‌اند و طبق کنوانسیونِ وین،‌ حکومت‌های محلی آنها نیز جزءِ تابعانِ حقوق بین‌الملل به عنوان دولتِ رسمیِ شناسایی‌شده نبود. بنابراین احرازِ مالکیت و در نتیجه حاکمیت بر مناطق مورد اختلاف، ناممکن و غیرِ مفید است. اما در این اختلافات، استناد به «اصلِ حقوق بشر» استناد محکمی‌تر در قیاس با اصلِ دولت و تمامیتِ ارضی دارد. علاوه بر آن دستِ دولتِ ایران برای مداخله‌ی سیاسی و... را نیز باز می‌گذارد. ولی عدم توجه به این اصل، بنای نادرستی در سیاست خارجی ایجاد کرد و مانع شکل‌گیری یک موازنه‌ی اصولی شد. اکنون با انحلالِ دولت خودمختارِ آرتساخ در ماه‌ها و سال‌های آینده شدیدترین تهدیدها - که در تاریخ معاصر ایران، کم‌سابقه است - متوجه امنیتِ ملی ایران خواهد شد. زیرا مهم‌ترین نوار یا حایلِ امنیتی طبیعی ایران در منطقه از بین رفت. بدیهی است که ارمنستان و خود شبه‌دولتِ آرتساخ نیز در این موضوع بی‌تقصیر نبودند. اما این مسئله تغییری در وضعیتِ ایران ایجاد نمی‌کند و تهدید همچنان پابرجاست. 🆔 @salar_seyf
Show all...
تمامیتِ ارضی ما، تمامیتِ ارضی آنها «رای گفت برهمن را: اکنون اگر دست دهد بازگوی از جهت من،‌ مَثلِ دشمنی که بدو فریفته نشاید گشت. اگرچه کمالِ مُلاطفت و تضرّع و فرطِ مجالمت و تواضع در میان آرد و ظاهر را هر چه آراسته‌تر و به خلافِ باطن بنُماید و دقایقِ تمویه و لطایف تعمیه اندر آن به کار برد» (کلیله و دمنه، باب زاغ و بوف) دکترینِ وزارت خارجه ایران در قبالِ مناقشه‌ی قراباغِ کوهستانی، از گزاره‌ی «مناقشه قراباغ، راه‌حل نظامی ندارد و طرفین باید مذاکره کنند» از دهه‌ی ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰ خورشیدی به عبارت «ما قراباغ را جزوی از تمامیتِ ارضی "جمهوری آذربایجان" می‌دانیم» در سال‌های اخیر تغییر کرده است. از نظر سازمان ملل و شورای امنیت، تعلقِ قطعی قراباغ به هیچ‌ یک از طرفین‌، محرز نشد و در نهایت تصمیم درباره‌ی سرنوشت آن به گروه مینسک سپرده شد. اما سخنگوی وزارت خارجه ما به نوعی صحبت می‌کند که گویا، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری باکو است.! همین سخنگو و نمایندگان دیگر آن وزارت‌خانه، تاکنون از تمامیتِ ارضی ایران در قبالِ اظهارات و سیاست‌های نابخردانه‌ی حکومتِ الهام علی‌اف حاضر به دفاع نشده و از وظایفِ خود، شانه خالی کرده‌اند. طبقِ اصلِ ۱۵۲ قانونِ اساسی جمهوری اسلامی ایران، وظیفه‌ی سیاستِ خارجی، حفظِ استقلال و تمامیّتِ ارضی کشور است، نه حفظِ تمامیتِ ارضی بقیه کشورها؛ آن هم از نوع کشورهایی که پایگاه جاسوسی و خرابکاری هسته‌ای علیه ایران هستند. جالب اینکه وزارت خارجه ما در دنیا فقط تمامیتِ ارضی یک کشور را به رسمیت می‌شناسد و حاضر است از امنیتِ ملی ایران، برای آن هزینه کند، آن کشور هم جایی نیست، جز کشورِ علی‌اف!  مگر جز این است که ترکیه هم اکنون بخش‌هایی از شمالِ دو حلقه‌ی اصلی در محورِ مقاومت، یعنی سوریه و عراق را اشغال کرده! و روسیه بخش‌هایی از گرجستان و اوکراین را به تصرف خود در آورده است! اما تاکنون از سخنگوی وزارتِ خارجه جمهوری اسلامی ایران کمتر شنیده‌ایم که نسبت به ضمیمه شدن دوفاکتوی شمالِ سوریه به ترکیه، اظهارنظر کند! اگر از وزارتِ خارجه‌ جمهوری اسلامی ایران، سؤال کنیم، خواهند گفت: ما تمامیتِ ارضی کشورها را به عنوان یک اصل و «سیاست اصولی» پذیرفته‌ایم! اول باید پرسید این سیاست اصولی از کجا ناشی می‌شود؟ اگر از منشورِ مللِ متحد ناشی می‌شود، باید گفت که خود شورای امنیت و سازمان ملل در خصوصِ قراباغ سکوت اختیار کرد و مسئله را به گروهِ مینسک سپُرد. دوم اینکه، آیا ایران نیز یک کشور عضو مللِ متحد نیست؟ اگر هست، چرا طبقِ قانونِ اساسی، نسبت به سیاست‌های خصمانه‌ی رژیم باکو نسبت به تمامیت ارضی ایران سکوت کردید؟ مگر جز این است که شما وزارت امور خارجی ایران هستید نه جمهوری باکو!! سوم اینکه، آیا «اصل» برای کشور است یا «کشور برای اصل» است؟ تمام ظرفیت و امنیتِ ملی فدای یک اصل خودساخته‌ای شده است که نه روسیه، نه ترکیه، نه جمهوری باکو در عمل التفاتی به آن ندارند. پس چرا برای خود به کیفیتی مانع تراشی کردیم تا جایی که به صورت نامحسوس شیب مواضع وزارتخارجه به تدریج تغییر و مملکت در آستانه مخاطرات عظیمی قرار گرفت که بی شباهت به محو شدن دولت حیره نبود. نگارنده در کتابِ "چشم‌انداز ژئوپلیتیک آذربایجان و قراباغ کوهستانی" (۱۳۹۹) در سناریوهای پیش‌رو متذکر شده بود که در صورت به هم خوردنِ موازنه‌ی قوا (با ورود ترکیه) جنگ‌، اجتناب‌ناپذیر خواهد بود و پیامد آن نیز ورود نیروهای جدید (ناتو، اسرائیل، ترکیه، روسیه) به جدارِ بیرونی مرز خواهد بود. متأسفانه این اتفاق نه در یک بُعد، بلکه در چهار وجه آن روی داد و ایران، دیگر به سختی می‌تواند از زیر بارِ این مصیب، بدون پرداختِ هزینه‌، خارج شود. مرزهای ایران با قراباغ کوهستانی، از ۱۳۷۴ تا ۱۳۹۹ خورشیدی، منطقه‌ای امن و بدونِ چالش بود. اما از سال ۱۳۹۹ خورشیدی تاکنون این جدارِ مرزی تبدیل به یکی از امنیتی‌ترین مناطقِ ایران شده که حفظِ ثبات آن مستلزمِ کاربردِ زور و نیروی نظامی است. همین یک فقره نشان می‌دهد که دستگاهِ دیپلماسی در دیدنِ «واقعیتِ مؤثر» یعنی تحلیل یک مسئله‌ی ساده از منظرِ رابطه‌ی نیروها و منطق مناسباتِ قدرت تا چه حد، موفق عمل کرده است. 🆔️ @salar_seyf
Show all...
🖋اشاره‌ای کوتاه به لابی جمهوری باکو در ایران ▪️پیرامون لابی رژیم باکو در ایران بسیار داد سخن است و با توجه به کژدار و مریز بودن سیاست ایران در باکو که در تاریخ دیپلماسی جهان بی‌سابقه است، شایعات و افسانه‌های زیادی در این خصوص وجود دارد و تجربه نشان داده است که دست‌کم در حوزه سیاست، شایعاتی از این نوع، رنگی از واقعیت دارند. یکی از آن شایعات، تحصیل تابعیت باکو توسط دو تن از سفرای سابق در دهه هشتاد است. تجارت سفرا، دیپلمات‌ها و وابستگان سیاسی ایران در باکو، ازدواج یا رابطه آن‌ها با اتباع باکویی یکی از معضلات اساسی دیگر است. برخی از سفرای سابق ایران در باکو، حتی با شبکه اینترنشنال یا صدای امریکا نیز علیه ایران مصاحبه می‌کنند آن هم از داخل ایران. موضع‌گیری برخی از سفرای سابق و لاحق ایران در باکو علیه «ایران» و به نفع باکو باید یکی از دروس عبرت دیپلماسی در دانشگاه‌ها شود. یکی از سفرای سابق که از قضا از خانواده‌ای توده‌ای هم بود در یک نشست در روزنامه اطلاعات تصریح کرد که در جنگ اول قراباغ با دبیر شورای عالی امنیت ملی به نفع باکو لابی کرده است. مدتی پس از جنگ ۲٠۲٠ همین سفیر، یک میهمانی مجلل در برج میلاد برای دیپلمات‌های سابق و لاحق کشور برگزار کرد و تابلوفرش دست‌باف از تصویر الهام علی‌اف با لباس نظامی به سفیر باکو در ایران هدیه کرد. در پشت این تابلو رایزن فرهنگی ج. ا. ا ایستاده بود و در آن محفل، سفرای فعلی و اسبق به همراه سایر افراد مرتبط ایران حضور داشتند. سوال این بود که این سفیر با چه «توجیه اقتصادی» این مهمانی و این هدیه پر هزینه را ترتیب داده است؟ می‌دانیم که ک.‌گ.ب بیشترین نفوذ را در ایران داشت. شبکه جاسوسی و نفوذ این سازمان مخوف پس از جنگ دوم جهانی به حدی در ایران گسترش پیدا کرد که حتی وارد ارتش نیز شد. حزب توده در دو مقطع نهضت ملی و انقلاب، هرگاه آزادی عمل پیدا کرد، فورا به تشکیل سازمان افسران دست زد. هدف، جاسوسی و کودتا بود. اما نفوذ ک.گ.ب صرفا به حزب توده محدود نمی‌شد و ابعاد دیگری نیز داشت. اما مسئله اصلی در طرف ایرانی نیست، مسئله اصلی در طرف روس است که همواره سعی شده در سایه بماند تا در مورد آن حزف نزنیم. زیرا یک چهره آشنا در پشت صحنه هدایت این شبکه در شوروی قرار داشت: حیدر علی‌اف. حیدر علی‌اف هم در جوانی در قالب نیروهای اطلاعاتی شوروی به تبریز آمده بود -تا از نزدیک بر فعالیت مزدوران فرقه دموکرات نظارت کند-و هم به حد کافی ایران را می‌شناخت. بزرگ‌ترین میراثی که علی‌اف از شوروی ارث برد، همین "شبکه نفوذ" بود. پس از فروپاشی، شبکه نفوذ شوروی در ایران منحل نشد، بلکه از سوی حیدر بازسازی شد و اهداف آن تغییر کرد. این شبکه دست‌کم به‌قدری موفق بود که کسی جرات نکند درباره آن سخن بگوید. در سال ۲٠۲٠ اندیشکده‌ای به نام مرکز تحقیقات اطلاعات فرانسه، در گزارشی "دیپلماسی خاوریار" منتشر کرد که پس از پول پوشویی در بریتانیا به کشورهای دیگر منتقل شده‌اند. از جمله ایران. به گفته این مرکز، پول‌هایی که باید صرف جلب نظر «سیاست مداران» و «رسانه ها» در کشورهای هدف می‌شدند ابتدا به چهار شرکت بریتانیایی منتقل شده و سپس در کشورهای مختلف از جمله ایران هزینه شده‌اند. علی‌رغم ترجمه و نشر این گزارش به فارسی (عنوان: دیاسپورای ترکیه و جمهوری آذربایجان در فرانسه: ابزارهایی در خدمت پان ترکیسم) هیچ‌کس تا کنون در این خصوص سوال نکرده که مقصد این پول در ایران کجا و چه کسانی بودند. تظاهر این روابط پیچیده، در ارائه تحلیل و گزارش از سوی بسیاری از کسانی که در این سال‌ها درگیر با این کار بودند، دیده می‌شود. تقلیل مسئله، «تغافل و تجاهل» به منافع و مصالح ملی مهم‌ترین رویکردی است که اعضای این لابی در پیش گرفته‌اند. ارائه چهره ایراند‌وست از «حیدر علی اف» از عجایب دیگری است که اهل فن میدانند توسط چه کسانی و طی چه پروژه‌ای صورت گرفت. به‌هرحال شبکه‌ای که ک.گ.ب ساخته بود، ارثیه حیدر شد و از او به الهام رسید. این شبکه امروز به قدری در ایران احساس فراغت می‌کند که در روز روشن برخلاف مصالح و تمامیت ارضی موضع‌گیری می‌کند، اگر لازم شد دست به تجاهل میزند، اگر لازم شد تابلو فرش هدیه می‌دهد، میهمانی مجلل برگزار می‌کند یا به شبکه اینترنشنال مصاحبه می‌دهد. لابی، هفته پیش مدعی بود «جنگ نمی‌شود» و اکنون که جنگ شده، سکوت می‌کند. در جنگ دوم قراباغ معتقد بود که جنگ «ائتلاف ترکیه، اسراییل و باکو» با ارمنستان جنگ اسلام و کفر است و باید از شیعیان دفاع کرد. اما پس از جنگ، در برابر دستگیری صدها تن از دین‌داران شیعه در باکو سکوت کرد و حتی به دنبال تحویل حسینیون برآمد! و البته، طبق معمول، کسی هم نپرسید "چرا"! 🆔️ @Salalr_Seyf
Show all...
▫️اسرار جنگ قراباغ؛ نگاهی گذرا به منطق تحولات سرزمینی در قراباغ ✍رشته توئیت سرزمینِ قراباغ یا بردعه (به فارسی) در طول دویست سال، جدایی از ایران‌ طی معاهده‌ی  گلستان، بارها دست به دست شده و این چرخه تا امروز ادامه یافته است. تحول اخیر نیز اولین نیست، آخرین هم نخواهد بود. باخت، تحقیر، جنگ، اضلاعِ منطقی است که چرخه را در هر عصر به حرکت در می آورد. مهم منطقِ کارکردی چرخه‌ی دست‌ به‌ دست شدن‌ها است. اکنون مردم قراباغ، منتظر پاک‌سازی قومی‌اند. یعنی ارامنه که از دورانِ شوروی به این‌سو، اکثریتِ مطلق منطقه‌ی قراباغ بوده‌اند باید از آنجا بروند. اشغال و پاک‌سازی‌های قومی منشأ یک جنبش و حرکت سیاسی می‌شوند. پس چرخه هنوز ادامه دارد. این منطقی است که باید با آن مقابله کرد. سیاستمدارانِ قراباغ نیز در این خصوص به نوبه‌ی خود سهم داشتند، زیرا با غرور و تبختر حاضر به حلِ مسئله نشدند. روسیه از همان فردای معاهده‌ی گلستان مقصر اصلی بود. هرگاه از یکی از طرفین ناراضی بود، سرزمینِ قراباغ را قربانی می‌کرد. امروز نیز مسکو، قراباغ را قربانی نفرتش از پاشینیان کرد. همانطور که در سالهای ۱۹۲۳ و ۱۹۹۱ میلادی با این کارت بازی کرده بود. بخشی دیگر، محصولِ تغییر موازنه‌ی قوا بین دو بازیگر محلی است. اما تا جایی که به ایران مربوط می‌شود با فعال شدنِ گسلِ نوارِ شکننده‌ی جنوبِ قفقاز، بی‌ثباتی در پیرامونِ نزدیک مرزها بیشتر شده و تهدیدها جلوه‌ی دیگری پیدا خواهند کرد. در جنگِ نخستِ قراباغ به دلایل نامعلوم، حیدر علی‌اف، عرض یک روز دو رایونِ جبرائیلی و فضولی را از دست داد و در عرضِ دو ماه از چهار رایون، عقب‌نشینی کرد، دلیل این شکست هیچ‌گاه روشن نشد. در همان جنگ، کیفیتِ سقوطِ شوشی، هنوز در پرده‌ای از ابهام است که آیا با عقب‌نشینی بود یا جنگ؟! در جنگِ دومِ قراباغ نیز دو رایون در عرض یک روز توسط ارامنه، تخیله و تاریخ تکرار شد و هنوز در خصوص کیفیت سقوط شوشی، ابهام زیاد است. این‌ها اسرار جنگ هستند که بیشتر تابعِ سیاست‌اند. اگر قراباغی که سی سال سقوط نکرده بود عرض ۲۴ ساعت برافتاد، معنایش این است که مسئله سیاسی بود تا نظامی. اسرارِ جنگِ قراباغ زیاد است. بخش از این جعبه رازها در دلِ حیدر علی‌اف بود که به خاک رفت و بخشی دیگر در دستِ روس‌ها. امروز پاشینیان جعبه‌ی اصلی این رموز است. اینکه او چگونه به قدرت رسید و در پس پرده چه کرد، مهم است.در این بین، الهام علی‌اف فقط از فرصتِ تغییرِ موازنه و رابطه نیروها بهره برد. اگر قبول کنیم، منطق دست‌ به‌ دست شدن منطقه، تابعِ معادله‌ای از رابطه‌ی نیروها و منطق مناسبات قدرت است، پس آینده‌ی منطقه در «بلند مدت» مقداری مبهم است. اما داستان «بردعه» هنوز تمام نشده است و ادامه خواهد داشت. https://twitter.com/salar_seyf/status/1704752933080801718?t=Um-N_WobS1w7oDChNNovsg&s=19 🆔 @Salar_Seyf
Show all...
Salar Seyf on X

۱• سرزمین قراباغ یا بردعه (به فارسی) در طول ۲٠٠ سال جدایی از ایران طی معاهده گلستان، بارها دست به دست شده و این چرخه تا امروز ادامه یافته. تحول اخیر نیز اولین نیست، آخرین هم نخواهد بود. باخت، تحقیر، جنگ، اضلاع منطقی است که چرخه را در هر عصر به حرکت در می آورد. مهم منطق کارکردی

📽گفتگوی پیراموم تحولات خطرناک در قراباغ و ارمنستان و تهدیدهای امنیتی جاری در کانال اخبار سوریه https://t.me/syriankhabar/32639
Show all...
اخبار سوریه

اما در بخش دوم که به شکل مشروح‌تری در خدمت دوستان بودیم دکتر سالار سیف الدینی از کارشناسان خوب و اهل نظر در حوزه قفقاز و مسائل قومی و هویتی مهمان ما بودند و مسائل و موارد بسیار مهم و قابل توجهی را در مورد بحران سازی ترکیه و رژیم باکو در قفقاز جنوبی و همچنین وظایف و ماموریت‌های مردم و دولت در برخورد با این رویکردهای منافقانه و اشغالگرانه را مطرح و ارزیابی کرد. @syriankhabar

🔴 درباره‌ی رزمایشِ مشترک ارمنستان و آمریکا در سیونیک هرسه کشور قفقاز جنوبی، موانعِ جدی برای عضویت در ناتو دارند. در عین حال، هر سه کشور در چارچوب گسترشِ ناتو، از دهه‌ی ۲٠٠٠ [میلادی] در ساختارها و ترتیباتِ جانبیِ ناتو مشارکت می‌کنند. موضوعی تازه نیست و به معنای عضویت هم نیست. در مواقعی که کابینه‌ی غرب‌گرا در قدرت باشد، تمایل برای مشارکت بیشتر است. برگزاری مانور نظامی بین آمریکا و ارمنستان در سیونیک، در چارچوب مشارکت در این ترتیبات و برنامه ها است. روسیه در قضیه‌ی کریدورِ لاچین نشان داد که ناظرِ مطمئنی برای صلح نیست و احتمالاً در قصیه‌ی دالانِ زنگزور هم قصد دارد، کنترل آن را بدست بگیرد تا کارت متقابلی علیه ترکیه داشته باشد. نزدیکی نگاهِ آمریکا با ایران در این قضیه به ضرر ما نیست، چون آنها عدول کرده‌اند نه ما. بهترین جنگ‌ها آنهایی هستند که بدون شلیکِ یک گلوله در آن پیروز شویم. نیروهای فرامنطقه‌ای می‌آیند و می‌روند، اما منافع استراتژیک و همسایگیِ پایدار است. آمریکا هم نمی‌تواند ارتشی دائمی در سیونیک مستقر کند. عدولِ آمریکا از سیاستِ قبل و نگاه نو روسیه، نشان‌دهنده‌ی ماهیتِ سیّالِ سیاست است. رابطه‌ی نیروها دائماً در حال تغییر است و منطقِ مناسباتِ قدرت، حکم می‌کند که مواضع دولت‌ها بر اساس ماهیتِ ناپایدارِ رابطه‌ی نیروها، تعیین شوند. حاصل آن‌که از مانورِ اخیر، نباید بیش از حد نگران بود یا در خصوص آن مبالغه کرد. نکته‌ی مهم این‌که، اروپا و آمریکا دوست ندارند، تهران، امتیازِ مهمی را از ارمنستان بدست بیاورد و نقش آن، پررنگ شود؛ مگر اینکه هیچ گزینه‌ی دیگری نداشته باشند. ارمنستان نیز برخی عمده مسائلِ مربوط به ایران را با مشورتِ آمریکا می‌کند که معادله را پیچیده می‌کند. اما هنرِ سیاست در اینجاست که بتواند در پیرامونِ نزدیک، نقش و بازی خود را به قدرت‌های بزرگ تحمیل کند چه در خصوص روسیه و چه در خصوص آمریکا. مانند حمله‌ی آمریکا به عراق و افغانستان. این نوع موفقیت، نیازمند استراتژی و ابزارهای لازم و به عبارتی مستلزم هنرِ استراتژی است. 🆔 @Salar_Seyf
Show all...
📽سخنرانی مهم دکتر علیرضا قیامتی استاد دانشگاه فرهنگیان مشهد، پیرامون اهمیت کار فردوسی ✍در جایی که شمشیرها نتوانستند از ایران پاسداری کنند، فردوسی با قلم و کتاب مقدمات استقلال ایران از میدان جاذبه خلافت را فراهم کرد. 🆔 @Salar_Seyf
Show all...
رونمایی و بررسی کتاب «جنگ دوم قراباغ، ریشه ها و پیامدها» در مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه تاریخ:  سه شنبه ۲۴ مرداد، ساعت ۱۷ 🆔  @Salar_Seyf
Show all...
رونمایی و بررسی کتاب «جنگ دوم قراباغ، ریشه ها و پیامدها» در مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه تاریخ: سه شنبه ۲۴ مرداد، ساعت ۱۷ 🆔 @Salar_Seyf
Show all...