cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

*◄থৣ ~دکلمـہ طور ~থৣ►

دکلمه های دلنشین عاشقانه

Show more
Iran327 356The language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
179Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

علی در عرش بالا بی نظير است🌸 علی بر عالم و آدم امير است🌼 به عشق نام مولايم نوشتم🌸 چه عيدی بهتر از عيد غدير است؟🌼 🎊عید غدیر مبارک🎊 @MohsenChavoshi_7
Show all...
هر نُتی که از عشق سخن بگوید زیباست. حالا سمفونی پنجم بتهوون باشد یا زنگ تلفنی که در انتظار صدای توست #گروس_عبدالملکیان 🌸 | @Mehran_rmzn
Show all...
‏همونجا که #مولانا میگه: "دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد، پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن…" ‏ همونجاس که دیگه هیچ آدمی نمیتونه حال آدمو خوب کنه… 🍃🌸@deklamehtore
Show all...
. من بودم و دل بود و کناری و فراغی این عشق کجا بود که ناگه به میان جست.. -وحشی‌بافقی 🍃🌸@deklamehtore
Show all...
من بودم و دل بود و کناری و فراغی این عشق کجا بود که ناگه به میان جست.. -وحشی‌بافقی
Show all...
•اَلِفْ•

𝒘𝒍𝒄!🤍 • افکار آدم‌ها پیچیده‌تر از یک قضاوت ابلهانه است. • اطلاعاتِ اَلِف : ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ @Allef_Info ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ تبلیغات اَلِف : ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ @Allef_ads ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ چنل² : ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ @sheNevis ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅

دل خودش رفت و خودش در انتظاری کهنه سوخت در میان معرکه، أتش بیاری کهنه سوخت یک زمستان طی شد اما زیر سقف کلبه ای یادگاری‌های انبوهِ چناری کهنه سوخت آخرین سیاره با آن چند ماهش یخ زد و اولین سیاره تنها در مداری کهنه سوخت در فراق هم رديفانِ همیشه در سفر انتهای ایستگاهی نو، قطاری کهنه سوخت دست خالی آمدم از آخرین اجرای خویش آتشی برپا شد و در آن سه تاری کهنه سوخت شک رهایم کرد در آن سجده ی بی بازگشت داغ پیشانی زد و ركعت شماری کهنه سوخت لمس کردی با نوک انگشت، سنگی سرد را نام ناخوانای من روی مزاری کهنه سوخت #کاظم_بهمنی از کتاب #عطارد
Show all...
خیلی دلم گیره خیلی گرفتارم دوست داشتنت خوبه خیلی دوست دارم @MohsenChavoshi_7
Show all...
به غیر از بوسه کز تکرار ، رغبت را کند افزون کدامین قند را دیگر مکرر میتوان خوردن؟! -صائب تبریزی
Show all...
دروغی جورکن یک‌چند با آن سر کنم شاید چه شادم می‌کند؟ آن را بگو باور کنم شاید تو را از دست‌دادن، بار دیگر خواستن، زَهریست که هر آن فکر اینم تا از آن لب تر کنم شاید فراموشی چه رازی داشت؟ می‌گفتی به من ای کاش منِ بیچاره شاید چاره‌ای دیگر کنم… شاید! نمی‌فهمی و دنبال زبان واضحی هستی نگاهی بد نباشد گاه از این منظر کنم شاید بیا نزدیک‌تر…نزدیک‌تر…مفهوم حرفم را برایت با زبان بوسه گویاتر کنم شاید تو از دیوانه می‌خواهی فراموشت کند عاقل؟ اگر عقلم تو بودی می‌شد از سر در کنم شاید… #مهدی_فرجی
Show all...