آپاتوسور
نمیدونم؛ Pfp credit: Elle May You can get in touch with me on: @Theapatosaurusbot Peace.
Show more644Subscribers
No data24 hours
-17 days
-530 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
گفته بودم باید زودتر از اینجا برم. گفتهبودم اگر همین روزها نرم، دیگه چیزی از من نمیمونه که جای دیگری هم بخواد زندگیکنه. همون شد که میگفتم.
Repost from ( پرانتز )
جنیس از او خواست: "سعی کن اصلاً بهش فکر نکنی." گرچه میدانست این خواستهی او آنقدر احمقانه است که مثلاً از جزر و مد بخواهد دیگر روی ندهد یا از باد بخواهد که نَوَزد.
- صفحهٔ ۲۳۷ -
من به دیدن تو برای ادامه زندگیم نیاز داشتم. من نیاز داشتم ببینم لبخند میزنی تا احساس کنم زندهم. که فکر نکنم “اصلا چه فرقی داره”؟ فکر نکنم روحم. احساس کنم زندهم، زندهم و عزیز.
اما نشستم و خیره شدم به مسیری که از اونجا رفتی و منو رها کردی. خیلی آسون بود، نه؟ تمام اون مدت که دلم بهت گرم بود تو رفته بودی. تمام مدتی که میترسیدم از دستم بری، تو رفته بودی و فقط دنبال بهونهش میگشتی. هیچ به من فکر میکنی؟ هروقت اسم من بیاد باز ازم متنفر میشی، نه؟ این تنفر تو و غم من همهچی رو خراب کرد. همه زیباییهاهم گذاشتن رفتن. اگه یه بار بیدار شم ببینم قیافهت یادم نمیاد چی؟ اگه یادم نیاد چشمات چه رنگی بود چی؟ اگه یادم بره کدوم نقاشیم رو از همه بیشتر دوست داشتی؟
من دیگه هیچ امیدی ندارم. میشه یه دکمه جادوییای چیزی فشار بدی و همه چیز از اول خوب بشه؟ انگار نه انگار که انقدر فرسوده شدیم؟ یا نمیدونم، شایدم فشارش بدی که این بار اصلا سر راه هم قرار نگیریم.
من هربار یادت بیوفتم کل اون روز قلبم میسوزه. هربار هرچی من رو به یادت بندازه مثل اولین روزی میشم که تصمیم گرفتم قرصهام رو دیگه نخورم. حتی وقتی قرص خواب داره اثر میکنه و چشام سنگینه بازم قلبم میسوزه.
یه روز میام پیشت میمونم. مثل اون سری که گفتم و اومدم. من هیچوقت زیر قولهام نزدم. تو ظرف میشوری، میرقصی، گریه میکنی و زندگیتو پیش میبری و من نگاهت میکنم. نگاهت میکنم و سعی میکنم آروم بغلت کنم، اونقد آروم که شمعها هم خاموش نشن. نمیدونم اون موقع گذر زمان برام چه شکلیه، بهرحال فکر نکنم خیلی طول بکشه که منو به یادت بیاری، عکسامو نگاه کنی و بگی کاش، و آه از کاش؛ ولی دیگه جز یه تیکه یادداشت با اسمت روش و یه قلب پر از کینه چیزی برات نمونده.
“~پرویز جانم استقامت کردن کار آسانی نیست. ناامیدی مثل موریانه روح مرا گرد میکند. ولی در ظاهر روی پاهایم ایستادهام گاهی میخندم و گاهی گریه میکنم اما حقیقت این است که خسته هستم. میخواهم فرار کنم. میخواهم بروم گم بشوم.”