cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

••مـانسـتر|بـهاربهادر••

کانال رسمی "بهاربهادر"💛 خالق اثار: دالاهو/ثار/‌مانستر/تالان اینستاگرام https://instagram.com/baharbahad0r?utm_medium=copy_link لینک ناشناس https://t.me/uSendBot?start=u_Sm4sD_19l

Show more
Advertising posts
1 123
Subscribers
-124 hours
-127 days
-9630 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Repost from N/a
امیررضا پسر خلف حاج آقا صدر با گذشته تاریک و سرده که عاشق شده و ازدواج کرده اما توبه گرگ مرگه شبی که تا خرخره مست کرده تو مهمونی به دختر یتیم خدمتکار تعرض کرده و حالا امیررضا مونده با دوتا زن و یه بچه...🔥🔞 https://t.me/+hA_uvWYjLwwzNjI0 _تنها زندگی میکنی؟ سردرگم سرمو تکون دادم: _شما از کجا میدونی؟ _درو همسایه میگفتن. _ش...شما اومدی از درو همسایه آمار منو گرفتید؟ _بله _شما به چه حقی اینکارو‌کردید؟سوالی داشتید از خودم میپرسیدید نه اینکه راه بیفتید بیاید اینجا من فردا نمیتونم سرمو بلند کنم تو این کوچه،اصلا آدرس اینجارو از کجا پیدا کردید؟ _تعقیبت کردم. _چرا؟ _میخواستم بدونم کی ای چی ای چیکاره ای،همینطوری که نمیشد بیای بگی حامله ای و بری. _من نرفتم شما منو بیرون کردید. _حالا که میبینی که اومدم برو لباس هاتو بپوش بیا باید بریم. _کجا؟ _مگه نمیخوای از شر اون بچه خلاص بشی؟ https://t.me/+hA_uvWYjLwwzNjI0 https://t.me/+hA_uvWYjLwwzNjI0 صب بپاک
Show all...
Repost from N/a
Photo unavailable
امیر سلطانی خانزاده ای جذاب و خوشتیپ...😮‍💨🤤 پسری که با کشته شدن برادرش توسط صمیمی‌ترین رفیقش مجبور به جدا شدن از نامزدش میشه و باید با خون‌بس‌ای که وارد عمارتشون میشد تن به ازدواج می‌داد❗️ خون‌بس‌ای که پدرش برای گرفتن انتقام از قاتل پسر کوچیکش وارد عمارتش می‌کنه و امیر هم به دلیل گرفتن انتقام خون برادرش و سرد شدن دل سوختش قبول می‌کنه و از عشقش جدا میشه و با اون دختر ازدواج می‌کنه و شبش باید دستمال خونی که رسم خان و خانزاده‌اس رو تحویل مادرش بده و....🔞💔 https://t.me/+Snoauxuo6EVjMDE8 https://t.me/+Snoauxuo6EVjMDE8 صب بپاک
Show all...
Repost from N/a
00:04
Video unavailable
اهورا مَجد پسر یکی از بزرگترین باندهای مافیایِ کشوره🤤🔥 خیلی اتفاقی تو یکی از قرارهاش با دختری چشم آبی رو به رو میشه. دختری که زیر دستاش قصد داشتن با بی رحمی بهش تجاوز می‌کردن. ولی اون به موقع سر میرسه و اونو نجات میده. رویا دختری تک و تنهاست عاشق مردی میشه که مافیاست و رئیسشه مردی که اونو فقط بخاطر منافع خودش میخواد و هر بار با بی توجهی و سردی دل دخترمون‌رو می‌شکنه🥲💔 https://t.me/+TWZo9FzF6sNiMjRk https://t.me/+TWZo9FzF6sNiMjRk صب بپاک
Show all...
IMG_0452.MP43.94 KB
Repost from N/a
Photo unavailable
من رادوینِ تقوی‌ام🔥 بعد از سالها متوجه شدم عمویی که این‌همه سال بزرگم کرده قاتلِ خانوادمه! با فهمیدن این راز قلبم آتیش گرفت و این آتیش فقط با انتقام از اون مرد خاموش می‌شد برای همینم وارد دانشکده‌ی افسری شدم، با شروع به کار پرونده‌ی قتل پدرم رو پس از سالها به جریان انداختم، توی حل این پرونده با جنایات بزرگی توسط به اصطلاح عموم رو به رو شدم، قتل، قاچاق، گروگان‌گیری و... وقتی داشتم پرونده رو حل می‌کرد به دختری برخوردم که ازم درخواست کمک داشت، دختر زیباییه که توسط آدمای عموم دزدیده شده بود، شکنجه شده بود و مورد تجاوز قرار گرفته بود!🥺 آدمی نبودم که جز انتقام قتل پدرم به چیزی فکر کنم اما اون دختر مظلوم و بغلی بدجوری معادلاتمو بهم ریخت و شد نقطه ضعفم، خودمو با کارم سرگرم کردم اما خیلی نتونستم با احساساتم مقابله کنم و...🤤 https://t.me/+eIi6TuQLKoswYjZk https://t.me/+eIi6TuQLKoswYjZk صب بپاک
Show all...
Repost from N/a
نگاهی به هاکان، پسره خوشتیپ و هات عمارت رو به روییمون که ترک بود انداختم و در کمال بی‌شعوری لب زدم: - ماشالله بزنم به تخته انگار گِل اینو از بهشت برداشتن و مال منو از دم دره جهنم... آی آی خدایا حکمتتو شکر! اووف بازوهارو! بی‌شرف هر روزِ خدا دخترکُش تیپ میزنه کجا بره؟ شک ندارم حرمسرایی چیزی داره با این حجم از پرکاری! دستشو توی جیبش فرو برد و به ترکی ازم پرسید: - چی میگی؟ متوجه نمیشم! کله‌ی سگمو ناز کردم و با غصه به فارسی گفتم: - هیچی جیگر، نمیدونی اسمشو گذاشتم هاکان...ظاهر خوبی داری ولی در باطن از این زبون بسته هم هارتری! برای همینم به جای ابراز علاقه بهت باید به سگه ابراز علاقه کنم... ابرویی بالا انداخت و در کمال ناباوری به فارسی جوابمو داد: - تاوقتی خودم هستم چه نیازی به سگه هست دختر ایرونی؟ واجب شد یه دیت باهم بریم بیشتر از تعریف تمجیدات فیض ببرم البته ترجیح میدم دیته توی خونه‌ی من باشه که منم بتونم جبران کنم برات؛ مثلا تو بشی سوگلی حرمسرام...!🤣🔞 https://t.me/+kjaYUarQ8B0zZmI0 https://t.me/+kjaYUarQ8B0zZmI0 صب بپاک
Show all...
Repost from N/a
آیسل، خوشگل‌ترین دختر بزرگمهرا❤️‍🔥🥹 دختری که عزیزدردونه‌ی باباش بود و بعد مرگ اون و مادرش حسابی تنها شده بود، پدربزرگش ارث زیادی براش گذاشته بود و پسر عموش مدام اذیتش میکرد و سعی داشت بهش تعرض کنه، از همه‌ی مردا می‌ترسید و نسبت بهشون نفرت داشت تا اینکه سر و کله ی پسر همسایه آیهان ملکیِ مهربون پیدا شد و دلشو برد😍 اما نمی‌دونست که انتقام تازه شروع شده و پسر عموش با همدستی دخترعمش قراره بازی بدی رو باهاش شروع کنه و مهره‌ی اصلی این بازی برای نابود شدن آیسله‼️ چی میشه اگه این راز برملا بشه که آیسل بچه‌ی اون خانواده نیست و درواقع...🤯 https://t.me/+kjaYUarQ8B0zZmI0 https://t.me/+kjaYUarQ8B0zZmI0 8پاک
Show all...
Repost from N/a
00:06
Video unavailable
من هاکانم❤️‍🔥 دورگه‌ی ایرانی ترک تباری که مدل معروف برندای مده و عکساش همیشه رو جلد مجله‌هاست، فن زیاد دارم و خیلیا بهم پیام میدن که حتی سین نمیخوره اما وقتی اون دختر ناشناس بهم ویس داد و برای اولین بار صداشو شنیدم عجیب دلم براش رفت!🥹 اون خیلی چیزا ازم می‌دونست ولی یه عکسم تو اینستاگرامش نداشت، دلم می‌خواست ببینمش اما نشد و هیچ جوره پا نمی‌داد، خیلی دنبالش گشتم اما هیچی به هیچی و انگار عمدا می‌خواست ناشناس بمونه... بعد چند سال اتفاقی توی ایران دیدمش! می‌خواست انکار کنه همون دختریه که مدتها باهم تو فضای مجازی حرف زدیم، صورتشو هیچوقت بهم نشون نداده بود و همیشه از زیرش در می‌رفت اما منی که در به در دنبالش گشته بودم محال بود صداشو یادم بره... بد موقعی اومده بود؛ من وسط یه انتقام قدیمی گیر کرده بودم، داشتم با دخترعمش ازدواج می‌کردم و با اومدنش آتیش عشقی که ناتموم مونده بود رو توی دلم شعله‌ور کرد، به خاطر محافظت از خودشم که شده سعی کردم ازش دور بمونم اما اون فنچِ لوند با دلبریاش کاری کرد نتونم دوریشو تحمل کنم و کشوندمش خونم تا دم به دم خفتش کنم...🔞🤤 https://t.me/+kjaYUarQ8B0zZmI0 صب بپاک
Show all...
5.90 KB
Repost from N/a
پادشاهی قدرتمند و نیمه خدا با مرگ همسر محبوبش ، قلب خودشم همراهش دفن میکنه و هزاران سال بدون احساس به حکومتش ادامه میده تا اینکه...🔞🔥 https://t.me/+mLaO4PY8uLNlZDc0 https://t.me/+mLaO4PY8uLNlZDc0 صب بپاک
Show all...
Repost from N/a
من راحیلم...❗ یک روز مثل همه ی جوونای هم سنم رفته بودم تور کویر اما شب ها موقع خواب صدای ارتعاشاتی به‌گوشم می‌رسید! انگار کسی من رو صدا می‌کرد و جالب اینجا بود که هیچ کس جز من این صدا رو نمی‌شنید... و بالاخره در آخرین روز کمپ تصمیم گرفتم سمت صدا برم و به صدا رسیدم... صدا مثل تپش قلب بود و از زمین به گوشم می‌رسید پس خاک داغ رو کندم و کندم تا به صندوقچه ای رسیدم و در صندوقچه رو که باز کردم با قلب انسانی مواجه شدم! قلبی که در تپش بود و من به قدری وحشت کردم که از حال رفتم اما وقتی بهوش اومدم با صاحب اون قلب در بُعدی دیگر مواجه شدم و این شروع داستان من یا بهتر بگم ما بود...📵🔥 https://t.me/+mLaO4PY8uLNlZDc0 #اصلا_ذهنتممم_نمیرسههه_که_چیههه😱❌ فقط پارتاشو بخون😉💯 https://t.me/+mLaO4PY8uLNlZDc0 https://t.me/+mLaO4PY8uLNlZDc0 8پاک
Show all...
Repost from N/a
Photo unavailable
خلاصه رمان جذاب و مهیج مون ؛ ♥🔥 طبق افسانه ای باستانی از تمدن ِ بابِل اولین نیمه خدا حاصل پیوند دختر پادشاه و خدای عقرب بوجود اومد...نیمه خدایی که به پادشاه عقربها معروف شد و شهری عظیم و پیشرفته در بیابانی پهناور بنا نهاد که از دید انسانهای فانی مخفی بود... پادشاهی قدرتمند و پُرابهت که با مرگ همسر محبوبش ، قلب خودشم همراهش دفن میکنه و هزاران سال بدون عواطف و احساسات به فرمانرواییش ادامه میده تا اینکه ارتعاشات قلب دفن شده دختری صاف و زلال رو به سمت خودش میکشونه... https://t.me/+mLaO4PY8uLNlZDc0 عاشقانه ای پرهیجان و غیرقابل حدس❌ رمانی که با خوندن همون چند پارت اولش محاله بتونی دل ازش بکنی😭😍 #ممنوعه #باستانی #تناسخ #فول_عاشقانه https://t.me/+mLaO4PY8uLNlZDc0 https://t.me/+mLaO4PY8uLNlZDc0 صب بپاک
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.