cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

Ride the Tiger

تأملات غربی-شرقی "He who rides a tiger cannot dismount." - Ernst Jünger ※ Art ※ History ※ Philosophy ※ Mysticism ※ Esoterism ※ Mythology ※ Tradition

Show more
Iran189 484Farsi177 905The category is not specified
Advertising posts
260
Subscribers
No data24 hours
-27 days
+930 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Photo unavailableShow in Telegram
عالم صرفاً مجموعِ چيزهایِ موجود و پیشِ‌دست، از شمردنی‌ها و ناشمردنی‌ها، شناخته‌ها و ناشناخته‌ها نیست. نیز عالم قابِ مخیَّلِ متصوَّری که به جمعِ چیزهای موجود و پیشِ‌دست افزوده آمده باشد نیست. عالم می‌عالَمَد [Welt weltet] و از هرچه دست‌یافتنی و دریافتنی ست، از هرچه آن‌ را از خان و مانِ خود می‌پنداریم موجودتر است. عالم هیچگاه عینِ مُدرَکی [برابرایستایی (Gegenstand)] که پیشِ‌روی بایستد و مشهود بتواند شد نیست. عالم همواره برابرنایستایی ست که ما در [زیرِ] آن، مادام که در مرحلۀ زادن و مردن، رحمت و لعنت، مهلتِ وجودمان می‌دهند ایستاده ایم. هرجا که تصمیم‌هایِ اصلیِ تاریخیِ ما گرفته شود، آنها را بر عهده بگیریم و یا فروگذاریم، آنها را درست بشناسیم و از نو موردِ پرسش قرار دهیم، همان‌جا عالم می‌عالمد. - مارتین هایدگر   سرآغازِ کارِ هنری
Show all...
👍 6🤩 2 1👌 1
05:09
Video unavailableShow in Telegram
Chelsea Hart چلسی هارت
Show all...
مسئلۀ دیگری که سطحی بودنِ فکرِ قاطبۀ منتسبان به نژاد سفید را روشن می‌کند این است که بُلشِویسم را امری مربوط به روسیه و مخلوقی روسی می‌دانند، و امری می‌دانند که اروپای غربی را تهدید به تسخیر می‌کند. در صورتی که بلشویسم در واقع ابتدا در اروپای غربی پدیدار شده، و آن هم عبارت از نتیجۀ ضروری یا آخرین مرحلۀ «دموکراسیِ لیبرالِ» سالِ ۱۷۷۰ یا آخرین پیروزیِ راسیونالیسم و سیاستِ تعلّقیِ آن است. یعنی آخرین پیروزیِ این ادعایِ بیجا که می‌خواست بر جریانِ تاریخ که یکی از صفاتِ آن زندگی ست به وسیلۀ نظامهایِ کاغذیِ آرمانهایی که فقط رویِ کاغذ وجود دارد تسلّط پیدا کند و آن را اداره نماید. اولین فوران و هجومِ بزرگِ آن پس از جنگهایِ ژوئنِ ۱۸۴۸ یعنی در حکومتِ انقلابیِ پاریس در سالِ ۱۸۷۱ بود که نزدیک بود بر سراسر فرانسه توسعه یابد اما ارتش از آن جلوگیری کرد، و سیاستِ آلمان هم که از آن پشتیبانیِ روحی می‌کرد مانع از این توسعه شد. از آن زمان بود، و نه در سالِ ۱۹۱۷ در روسیه، که در وضعی که یک شهرِ محصور در آن واقع شده بود شورایِ کارگران و سربازان به وجود آمد. وضعی که از آن به بعد مارکس که خود واقعاً در مسائلِ عملی بی‌نهایت نادان و بی‌استعداد بود آن را به عنوانِ هیئتِ یکِ حکومت کمونیستی که ممکن است تحقق پیدا کند توصیه کرد. - اُسوالد اشپنگلر سالهای تصمیم (۱۹۳۳)
Show all...
👏 5👍 3
Photo unavailableShow in Telegram
00:22
Video unavailableShow in Telegram
و چه خواهد بود مگر تابستان بی پرواز پرستوها و چه خواهد بود مگر این سرزمین بی قُبور ِ شاعران. - گوتفرید بِن
Show all...
6❤‍🔥 1🔥 1
ما و ایرانیان ایران، ایران ... سهل است این روزها ایران گفتن. همه جا نقل اوست و مغرضانه یا عاری از غرض نامش را میبرند. اما چند نفر حقیقتا میدانند -حتی از حضرات متخصص- که ایران چیست؟ و اینکه تا چه اندازه تاریخ هزاران هزار ساله اش بر تمدن ما افزوده است؟ مقصودم افزودن به تمدن ِ غربی ِ ماست. ما، ما که بر روال معمول از یونان می آغازیم. و ایرانی ها تنها در هیئت ِ پارسیان و در حاشیۀ قصص دوران ِ مدرسۀ مان جلوه‌گر می شوند. آنها اغلب به مثابۀ دشمن تصویر می شوند، به مثابۀ فرا‌زمینی ها. ما غربی ها علی الخصوص در دوران معاصر مُجری ِ تحریفی اینچنینی از تاریخ هستیم. درست به خاطر دارم یکی از رمان های ِ گور ویدال نویسندۀ درخشان و غریب ِ آمریکایی را که تباری ونزوئلایی داشت. عنوان رمانش «آفرینش» بود. او برای اولین بار به من نشان داد که ایرانیان آن بربرهایی نبودند که توسط لئونیداس ِ دلاور و سیصد جنگجویش در ترموپیل متوقف گشتند. آنها تمدنی کهن بودند و از بسیاری جهات یکی از ماتریس های تمدن ما. آتن ِ پریکلس. نبوغ ِ ایکتینوس و  فیدیاس. اما این همه پس از تخت جمشید هخامنشی محقق شده اند، بناها و معابد آنان سر ِ تقلید از این یکی را داشته اند. البته با بکارگیری ِ مرمر، و نه همچون پایتخت امپراتوری ایرانیان که از چوب و سنگ بنا شده بود. و دموکریت، فیلسوفی که ما به عنوان اولین نظریه پرداز اتم می شناسیم اهل اَبدِرا بود. و به نظر می رسد که  همچون استادش لویسیپوس به سفرهای دور و درازی رفته بود. شاید حتی تا هند، اما به احتمال بسیار تا ایران. و او در آنجا  با ایده های گوسالا یکی از شاگردان مهاویرای ِ جینی آشنا شده بود، کسی که ملقب به «اتم‌خوار» بود. برای قرن ها امپراتوری ایران حلقۀ پیوند تمدن یونانی با شرق بود. زنجیره ای از انتقال ِ ایده ها، انتقال فلسفه، مشی ِ هنری و مدل های فکری. برای یونانیان ایرانی ها غریبه نبودند. برعکس، آنها همسایگانی بودند که امکان اتحاد با آنان وجود داشت و این امر خود به رشته ای از بده بستان ها در تمامی جوانب ختم می شد. تنها چهار تذکر و اشاره را به انتخاب مطرح کردم تا عیان شود که ایران هرگز امری دور و بیگانه نبوده و نیست. ایران در تمامیت تاریخ پیچیده و پُر تضاد خویش، در اصل صورت ِ دیگری از تمدن خود ماست. رومی/مولوی بخوانید و آن وقت است که تطابق های عجیب ِ روحی و هنرمندانه ای را با دانته و کاوالکانتی کشف خواهید کرد. بی آنکه آنها با مولوی آشنا بوده باشند. چرا که فضای روحی-فرهنگی اگرنه مطابق لیک مشابه بوده است. نظامی بخوانید، فردوسی ِ ملکوتی را بخوانید. شاهنامه را بخوانید، آن کتاب ِ شاهان را. آنجا اسکندر را مستحیل در فیگورهای ِ اسطوره ای ِحماسۀ ایرانیان باز خواهید یافت. آنوقت در برابر تصویر ِ تحریف شده ای که رسانه های غربی از ایران به دست می دهند به تامل بایستید. این تصویر تحریف شده به طریقی در فیلم سیصد ِ اسنایدر که بر اساس مجموعۀ کمیک فرانک میلر ساخته شده صورتبندی شده است: ایرانیان همچون دشمنانی مطلق، بربر، فاسد و مستبد، شرق ِ بی رحم در برابر تمدن ِ دموکرات ِ ما. نه، اینگونه نبوده است. هرگز نبوده، و حتی اکنون نیز چنین نیست. - آندره‌آ مارچیلیانو   ترجمه: اشکان بلدی https://electomagazine.it/noi-e-i-persiani/
Show all...
9👍 3
Photo unavailableShow in Telegram
Photo unavailableShow in Telegram
کسی که برای سرزمینِ پدری اش به استقبالِ مرگ می‌رود، بر این ضعف (فریب) فائق آمده که هستی محدود به یک‌شخص است؛ چنین کسی دامنۀ هستی را به انبوهِ مردمانِ سرزمینش بسط می‌دهد و (از این طریق به گونه‌ای ویژه) در آن (در حکمِ آن گونۀ ویژه) به حیاتِ خود ادامه می‌دهد. او مرگ را چون اشارتِ دیدگانی می‌داند که دیدنِ او را منقطع نمی‌کند و او دوباره خود را در نسل‌های آتی باز می‌شناسد و می‌داند ضمنِ قربانی کردنِ وجودِ خود برای آنها همچنان باز هم منشأ اثر است. - آرتور شوپنهاوئر
Show all...
6👍 3👏 2
جوزف کمبل کل دوران رکود بزرگ را در یک کلبۀ چوبی در وودستاک نیویورک با خواندن اشپنگلر و شوپنهاوئر سپری کرد. «به وودستاک رفتم و برای پنج سال تنها خواندم و خواندم و خواندم ...»
Show all...
👍 9 4
Photo unavailableShow in Telegram
در جهان مدرن ما که همۀ چیزها و نهادهایش به سرعت در حال تکه تکه شدن است، هیچ چیزی به صورت گروهی معنا ندارد، در حالی که همۀ معانی را هم‌زمان در خود دارد. امروزه گروه جز هزارتویی برای تولیدِ فرد چیز دیگری نیست. همۀ معانی در فرد وجود دارد و هر فرد خود یک گروه است. بیایید به نتیجۀ این شیوه کمی بیندیشیم: وقتی شما زندگی فردی‌تان را به روش خاص و ماجراجویانۀ خودتان طی می‌کنید پس از مدّتی که به پشت سرتان می‌نگرید در می‌یابید که با همۀ اینها تنها یک مدل انسانی را زندگی کرده اید و بس. - جوزف کمبل
Show all...
👍 14