cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

از ترمه و تغزل

termeotaghzzol

Show more
Iran272 187The language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
232
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

خیام در زمان خود به شاعری شهرت نداشت. یکی از دلایل آن را کم بودن رباعیاتش دانسته اند. دلیل دیگری که ممکن است سبب این قضیه شده باشد، نامتعارف بودن رباعیات خیام است. رباعیات خیام از نظر مضمون ومحتوا در زمان سراینده هنجارشکنی معنایی داشته اند،حرمت شکنانه بوده‌اند. خیام این رباعیات را در فقط برای دوستانش و در محافل دوستانه می‌خوانده است. همین رباعیات سبب شد تا علمای زمانش، او را تکفیر کنند و خیام ناگزیر شد به مکه برود. ( هدایت، شمیسا) ﺟﺎﻟﺐ اﯾﻨﮑﻪ رﺑﺎﻋﯽﻫﺎي ﺧﯿﺎم، ﺑﻪ ﻣﺬاق ﺑﺴﯿﺎري از ایرانیان ﺧﻮش اﻓﺘﺎد؛ ﭼﻨﺎن ﮐﻪ رﻓﺘﻪرﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﭘﯿـﺮوي از وي، سرودن رباعیاتی با ﻣﻀﺎﻣﯿﻦ ﻏﺎﻟﺐ در رﺑﺎﻋﯽ ﻫﺎﯾ خیام گسترش یافت. همان رباعیاتی که منسوب به خیام اند. پژوهشگران ادبی معتقدند، این رباعیات( رباعیاتی با مضمون رباعیات خیام) منجر به ایجاد « مکتب خیام» شد. ﺗﻘﺮﯾﺒﺎً ﻧﯿﻤـﯽ از رﺑﺎﻋﯿـﺎت ﻣﻨﺴـﻮب ﺑـﻪ ﺧﯿـﺎم، در حقیقت رباعیات « مکتی خیام» است. مهم‌ترین وجه اشتراک این رباعی‌ها، توجه به مضامین فلسفی و به ویژه مکتب نیهلیسم است. منابع: سیر رباعی ترانه های خیام https://t.me/termeotaghzzol
Show all...
از انتشار جعلیات بپرهیزیم. #لایک #بیلاخ #آریوبرزن #بامشاد آریوبرزن از سرداران دورۀ هخامنشی و قرن 335 قبل از میلاداست؛ مغول قرن هفتم هجری یعنی قرن سیزده میلادی حمله کرده است. ⭕️فاصلۀ زمانی آریو برزن تا حملۀ مغول حدودا هزار ششصد سال است، چطور این شجره‌نامه حفظ شده و ... ⭕️بامشاد نوازنده و موسیقی‌دان دورهٔ خسروپرویز دوم ساسانی است که او را چون باربد کم‌مانند دانسته‌اند. ⭕️از فردی به نام "بیلاخوخان” به عنوان فرمانده قوم مغول، در کتب تاریخی نام برده نشده است. ⭕️از لحاظ واژه شناسی هم، کلمه بیلاخ در « برهان قاطع » و « لغت نامه »نیامده است، در « فرهنگ معین» و «فرهنگ روز سخن» چنین معنی شده است: هنگام مخالف با کسی یا مسخره کردن کسی با نشان دادن انگشت ست گفته می شود. ⭕️واژۀ لایک( Like) کاملا انگلیسی است و در جایگاه فعل به معانی پسندیدن و دوست داشتن به کار می رود. استفاده از این لغت به پیش از قرن دوازدهم میلادی برمی گردد ⭕️ بین معنی و کاربرد « لایک» و « بیلاخ» هیچ ارتباطی وجود ندارد. @termeotaghzzol
Show all...
از انتشار جعلیات بپرهیزیم. #لایک #بیلاخ #آریوبرزن #بامشاد آریوبرزن از سرداران دورۀ هخامنشی و قرن 335 قبل از میلاداست؛ مغول قرن هفتم هجری یعنی قرن سیزده میلادی حمله کرده است. ⭕️فاصلۀ زمانی آریو برزن تا حملۀ مغول حدودا هزار ششصد سال است، چطور این شجره‌نامه حفظ شده و ... ⭕️بامشاد نوازنده و موسیقی‌دان دورهٔ خسروپرویز دوم ساسانی است که او را چون باربد کم‌مانند دانسته‌اند. ⭕️از فردی به نام "بیلاخوخان” به عنوان فرمانده قوم مغول، در کتب تاریخی نام برده نشده است. ⭕️از لحاظ واژه شناسی هم، کلمه بیلاخ در « برهان قاطع » و « لغت نامه »نیامده است، در « فرهنگ معین» و «فرهنگ روز سخن» چنین معنی شده است: هنگام مخالف با کسی یا مسخره کردن کسی با نشان دادن انگشت ست گفته می شود. ⭕️واژۀ لایک( Like) کاملا انگلیسی است و در جایگاه فعل به معانی پسندیدن و دوست داشتن به کار می رود. استفاده از این لغت به پیش از قرن دوازدهم میلادی برمی گردد ⭕️ بین معنی و کاربرد « لایک» و « بیلاخ» هیچ ارتباطی وجود ندارد. #حمیرا_ خانجانی @termeotaghzzol
Show all...
هشتم اردیبهشت، زاد روز بزرگ بانوی داستان مدرن، سیمین دانشور، گرامی باد.
Show all...
#سیمین_دانشور آن شب برای اولین بار به خود اندیشیدم. بعد از دقت زیاد از حق نمی‌گذرم با خود گفتم که من چندان قشنگ نیستم، و این فکر پشت مرا لرزاند، خاصه این‌که متوجه شدم که همیشه قهرمان‌های داستان‌های عشقی زنان زیبارویند و کسی هنوز سرنوشت زنانی را که چهرهٔ زیبا ندارند ننوشته‌است… نکند زنان زشت‌روی سرنوشتی نداشته باشند! راست است که صورت من آنقدرها زیبا نبود که به یک نظر دل بَرَد و خاطری را مشغول دارد؛ ولی من لیاقت آن را داشتم که زیبا شوم. مگر زیبایی چیست؟ استاد ما می‌گفت: «زیبایی آن است که دل انگیزد و خاطر خوش دارد؛ ولی این دل انگیختن باید پایدار باشد و خوشیِ خاطر نیز دیر پاید. آن زیبایی که آدمی را زود می‌زند و سیر می‌کند، زیبایی نیست و زیبارویی که چند صباحی عاشقی را مشغول می‌کند زیباروی نیست. زیبایی هم تناسب جسمانی و هم تناسب روحانی است. زیباروی باید دل زیبا و روح زیبا داشته باشد… #آتش_خاموش #سیمین_دانشور https://t.me/joinchat/AAAAAEGlHzBVv0L0nw_nXA
Show all...
نغمه‌های باران🍃

شعر و زندگی هنر و آرامش

بدن انسان، بدن کیهان در آثار زرتشتی، جهان که دارای بدنی عظیم الجثه، ساختاریافته و منسجم است، همراه با بدن انسان، به عنوان عنصر مرکزی، هستی را به سوی فرشکرد پیش می برند. در این نظام تعریف شده، هر کس جایگاه و نقش ویژه خود را بازی می کند؛ اهورامزدا در جای مناسب خویش ایستاده، ایزدان و فرشتگان در قرارگاه از پیش تعریف شده خودشان قرار دارند و انسان هم بر مسند خویش تکیه زده است. نیروهای خیر شناسنامه دارند، نیروهای شر معلومند و هیچ نقطه کوری در هستی وجود ندارد. علاوه بر انسان و موجودات خیر و شر،خود جهان نیز دارای بدنی است که در متون زرتشتی از آن به «بدن کیهان» تعبیر می شود؛ در بندهش آمده که اهورامزدا «آتش را مانند تنی نیکو آفرید و باد را به مانند تن مرد جوان پانزده ساله و آسمان را اندیشمند و سخنور و کنش مند و آگاه، چونان گرد ارتشتاری که زره پوشیده باشد و زمین را به پیکر مردی ساخت که همه سوی تن او را جامه در بر گرفته است» (بندهش، ۱۳۸۰: ۴۰-۳۹). در وزیدگی های زادسپرم هم آتش، زمین، باد و آب به مثابه موجودات بدن مند معرفی شده اند که هریک وظیفه و خویشکاری ویژه خود را دارند (وزیدگی های زادسپرم، ۱۳۸۵: ۷۴؛ موله، ۱۳۹۵: ۶۶). در دینکرد مدن (۱۹۱۱: ۲۷۸) هم می خوانیم که عناصر مادی کیهان و عناصر تن انسان در کنار هم قرار دارند، اجزای تن کیهان را آب، باد، آتش و خاک و اجزای بدن مردمان را باد، خون، سودا و بلغم تشکل می دهند.اما بدن کیهان وقتی بهتر به چشم می آید که در تقارن با بدن انسان قرار می گیرد. در متون زرتشتی پیوسته قرینه سازی هایی میان بدن انسان و بدن هستی صورت گرفته که استوار است بر شباهت کارکردی و ساختاری در بدن: اشک در بدن انسان، قرینه آب در بدن کیهان است؛ پوست در بدن انسان، قرینه آسمان در بدن کیهان؛ گوشت در بدن انسان، قرینه زمین در بدن کیهان؛ استخوان در بدن انسان، قرینه کوه در بدن کیهان‌‌؛ رگ در بدن انسان، قرینه رود در بدن کیهان. زرقانی، سیدمهدی(1397).تاریخ بدن در ادبیات. تهران‌‌؛ نشر هرمس. ص 60 @termeotaghzzol
Show all...
دربارهٔ «سلطان محمود» و «هنوز نگران است که مُلکش با دگران است» (در گلستان سعدی) گاه تعابیری کنایی در نمونه‌هایی از شعر و نثرِ کهن آمده که درعین‌حال بر واقعیّتی نیز استواربوده‌است. نمونه‌را سنایی سروده: سرِ اَلب‌ارسلان دیدی ز رفعت رفته بر گردون به مرو آ تا کنون در گِل تنِ الب‌ارسلان بینی! (دیوان، به‌تصحیحِ استاد مدرسِ رضوی، انتشاراتِ زوّار، ص ۷۱۰). در نگاهِ نخست، پیدا است که تعبیرِ «سری که از رفعت بر گردون ساییده‌می‌شود»، بر شکوه و عظمتِ الب‌ارسلان نظردارد؛ اما بسیاری از منابعِ تاریخی، که به شرحِ حال و توصیفِ شکل و شمایلِ این پادشاهِ قدرقدرت پرداخته‌اند (ازجمله طبقاتِ ناصری منهاجِ سراج، مسامرةُ‌الأخبارِ أقسرایی، راحة‌السّرورِ راوندی)، او را «مردی مهیبِ تمام‌قامت» و دارای «قدی عظیم» توصیف کرده‌اند. و گویا ماجرای پیروزیِ ألب‌ارسلان بر «مَلِک‌الرّوم آرمانوس/ ارمیانوس»، در تقویتِ این توصیف‌های شاید تاحّدی اغراق‌آمیز، بی‌تأثیری نبوده‌باشد. به‌یادداشته‌باشیم سنایی (۵۲۵_۴۷۰) یکی‌دو نسلی بیش‌تر با عصرِ ألب‌لرسلان فاصله نداشته و فاصلهٔ مکانیِ بلخ تا مرو نیز برپایهٔ اشارهٔ جیهانی در أشکال‌العالم، تنها دوازده‌منزل بوده‌است. بساکه سنایی خود وصفِ بلندبالاییِ ألب‌ارسلان را از کسانی شنیده‌باشد (نیز بنگرید به : تازیانه‌های سلوک، استاد محمدرضا شفیعیِ کدکنی، موسسهٔ انتشاراتِ آگاه، ۱۳۷۲، ص ۴۸۴). در دومین حکایتِ بابِ نخستِ گلستانِ سعدی («در سیرتِ پادشاهان») ماجرای مشهورِ محمودِ غزنوی و «چشم‌های نگرانِ» او بیان شده که حتی پس‌از مرگ نیز «در چشم‌خانه می‌گردید» و هم‌چنان درپیِ مال و منالِ دنیا بوده: «یکی از ملوکِ خراسان محمودِ سبکتکین را به خواب چنان ‌دید که جمله وجودِ او ریخته‌بود و خاک شده مگر چشمانِ او که هم‌چنان در چشم‌خانه می‌گردید و نظر‌می‌کرد. سایرِ حکما از تأویلِ آن فروماندند مگر درویشی که به‌جای‌آورد و گفت: هنوز نگران است که مُلکش با دگران است» (به‌تصحیحِ استاد یوسفی، انتشاراتِ خوارزمی، ص ۵۹). در منابعِ تاریخی از حرصِ سلطان محمود و مال‌پرستیِ و زراندوزیِ او روایاتی مکرّر آمده‌است. بی‌گمان «غزوات!» و لشکرکشی‌های مکرّرِ او به نواحیِ هندوستان و بت‌شکنی‌های او، ریشه در همین زرپرستی‌ها و مال‌اندوزی‌ها داشته‌است. امّا، گویا روایت‌هایی نیز برسرِ زبان‌ها بوده که با توصیف‌های حکایتِ گلستان سخت درپیوند است. چنان‌که آمد چشمان محمود پس‌از مرگ نیز هم‌چنان «در چشم‌خانه می‌گردید» و «نظرمی‌کرد» و «نگران بود». در کتابِ ارزشمندی که ازقضا تألیف خودِ استاد غلامحسینِ یوسفی نیز است، بخشی آمده باعنوانِ «آزمندیِ محمود هنگامِ مرگ». استاد حرص و ولعِ پایان‌ناپذیرِ محمود را برپایهٔ منابعی هم‌چون «تاریخِ الفی»، «جامع‌التّواریخ»، «روضة‌الصفا» و «منتخب‌التّواریخ» نشان‌داده‌اند. اما آن‌چه با عبارتِ گلستان و لحظهٔ مرگِ (البته در گلستان: پس‌از مرگ) محمود هم‌خوانی دارد: «پیش‌از وفاتِ خود به‌ دو‌ روز، فرمان‌داد تا خزانه صرّه‌های زرِ سرخ و سفید و [...] که درمدّتِ حیاتِ خود جمع‌کرده‌بود، در صحنِ سرای حاضرساخته [...] و او در آن‌ها «به‌چشمِ حسرت نگریسته» به‌های‌های‌گریست. [...] و روزِ دیگر در محفّه نشسته [...] فرمود که جمیعِ ممالیکِ خاصّه از اسبانِ تازی و استرانِ بُردَعی و فیلانِ کوه‌شکوه و [...] بر وی عرضه‌کردند. بعداز «مشاهده»ٔ آن‌ها و تأمّلِ بسیار مانندِ نوحه‌گران به‌آوازِ بلند بنیادِ گریه کرد و هم‌چنان گریه‌کنان به‌جانبِ قصرِ خود شتافت». و جای دیگر در توصیفِ روزهای پایانیِ سلطان آمده: اطرافیان خواستهٔ او را که عرض‌دادنِ اموال و مسکوکاتش بوده، به‌سببِ امکان‌ناپذیربودن نپذیرفتند و به نمایشِ الماس‌های سلطان بسنده‌کردند: «مدّتِ سه روز حمّالان خزینهٔ الماس فقط، «از نظرش می‌گذراندند»، «می‌دید و در آن‌ها به‌حسرت «می‌نگریست». (فرّخیِ سیستانی: بحثی در شرحِ احوال و روزگار و شعرِ او، استاد غلامحسینِ یوسفی، مشهود، کتابفروشیِ باستان، ۱۳۴۱، ۲۷۱_۲۶۱). همان‌طور که استاد یوسفی یادآورشدند «بدیهی است که این سخنان خالی‌از مبالغه نیست»، اما درعینِ‌حال هم اشارتی به واقعیّتی انکارناپذیر دارد و هم‌ دلالتی بر روایت‌هایی که احتمالاً اساسِ حکایتِ گلستان سعدی بر آن‌ها استواربوده‌است. یادآورمی‌شوم در شرحِ استادان یوسفی، انوری، خطیب‌رهبر، برات‌زنجانی و نیز سودی بر گلستان، به این نکته اشاره‌ای نشده‌است. @azgozashtevaaknoon @termeotaghzzol
Show all...
الصورة ابلغ من الكلام.pdf
Show all...
الصورة ابلغ من الكلام.pdf4.79 MB
▪️#از_شوپنهاور_بیاموزیم ⚡️ تفاوتِ "حماقت" "بلاهت" "جهل" و "جنون" فقدانِ فهم را بلاهت می خوانند؛ و ما نقص در کاربرد قوه ی تعقل در امورِ عملی را جهالت خواهیم خواند.؛ نقص در قوه ی حکم را حماقت، و در نهایت نقصِ جزئی یا حتی کاملِ حافظه را جنون. آن چه به واسطه ی قوه ی تعقل به درستی شناخته می شود حقیقت (یا صدق) است، یعنی حکم مجرد بر اساس زمینه و دلیل کافی؛ آن چه توسط فهم به درستی شناخته می شود واقعیت است. وهم هنگامی اتفاق می افتد که یک معلول واحد بتواند با دو علتِ کاملا متفاوت واقع شود، که یکی از آن ها اغلب عمل می کند، و دیگری بسیار به ندرت. فهم مادامی که معلول ها یکسان باشند، در صورت فقدانِ اطلاعات برای تعیینِ این که در یک مورد خاص کدام علت عمل می کند، علتِ معمولی را پیش فرض می گیرد، و به این خاطر که فعالیتِ فهم نه تفکری و استدلالی بلکه مستقیم و بی واسطه است. 👤 #آرتور_شوپنهاور 📚 #جهان_همچون_اراده_و_تصور @aboozarshariat @termeotaghzzol
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.