هفتاد سالگی 70saleg
درود ... خاطرات ، واگویهها و داستانهای ۷۰ سال...و... قدردان حضور و دریافت پیشنهادات شما هستم @SeyedTaghiEmarati خاطرات ، واگویهها و داستانهای ۷۰ سال...و...
Show more794Subscribers
No data24 hours
-17 days
-430 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
🌱🦋 ورزش صبحگاهی
بیاد بیماران سرطانی
( رومیکا حامی بیمارانی سرطانی )
۰۶/۰۲/۱۴۰۳
کاشان گروه همنوردان
https://t.me/hamnavardann
سلامتی یکپارچه/ One Health
زمین در برابر پلاستیک🔊مراسم "روز زمین"اولین بار درسال ۱۹۷۰ برگزارشد و آن زمانی بود که تظاهراتی سراسری درامریکا با هدف"ارتقای آگاهی زیست محیطی"برگزار شد.متعاقب این تظاهرات،دولت ناچار به تأسیس"سازمان حفاظت محیط زیست"شد 🔊 در سال۱۹۹۰،مراسم"روز زمین"در بیش از ۱۴۰ کشور در سراسر جهان برگزار شد.سازمان ملل متحد نیز در سال ۲۰۱۶،امضای "توافقنامه آب و هوایی پاریس"را به روز ۲۲ آوریل("روز زمین")موکول کرد.اکنون سالیانه، بیش از یک میلیارد نفر،مراسم "روز زمین"را با ابتکارات و اقدامات مختلف برگزار میکنند تا از "سلامت زمین" در برابر خطراتی همانند"انواع آلودگی انسان ساخت"،"جنگل زدایی"،"بیابان زایی"،"تغییرات اقلیمی"و.. محافظت کنند 🔊 هر شهروندی میتواند با مشارکت داوطلبانه در اقداماتی مانندجمع آوری زباله های شهروندان نامسئول،کاشت درخت،عدم مصرف ظروف و سفره پلاستیکی یکبار مصرف،استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی بجای خودروی شخصی،مصرف گوشت کمتر،استفاده بهینه و بجا از آب و.،زمین را به مکانی سالمتر و شادتر برای زندگی تبدیل نماید.چنین باد. دکتر برهان ولدبیگی ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ /ک م درویش https://t.me/haftadsalegi
👍 1
#ژاله_ها🌱🍃
#لبیک_گویان...🎋🌾
...
همراه با صدای گرم #علیرضاقربانی
... در نمایی پس از #باران_بهاری...
... در نیمروز ۱۴۰۳/۰۲/۰۵
بیادتانم
#همیارطبیعت
https://t.me/haftadsalegi
#ژاله_ها🌱🍃
#لبیک_گویان...🎋🌾
...
همراه با صدای گرم #علیرضاقربانی
... در نمایی پس از #باران_بهاری...
... در نیمروز ۱۴۰۳/۰۲/۰۵
بیادتانم
#همیارطبیعت
https://t.me/haftadsalegi
گم شدن مداد سیاه
از دو مرد دو خاطره متفاوت از گم شدن مداد سیاهشان در مدرسه شنیدم.
مرد اول میگفت:
«چهارم ابتدایی بودم. در مدرسه مداد سیاهم را گم کردم. وقتی به مادرم گفتم، سخت مرا تنبیه کرد و به من گفت که بیمسئولیت و بیحواس هستم. آن قدر تنبیه مادرم برایم سخت بود که تصمیم گرفتم دیگر هیچ وقت دست خالی به خانه برنگردم و مدادهای دوستانم را بردارم. روز بعد نقشهام را عملی کردم. هر روز یکی دو مداد کش میرفتم تا اینکه تا آخر سال از تمامی دوستانم مداد برداشته بودم. ابتدای کار خیلی با ترس این کار را انجام میدادم، ولی کمکم بر ترسم غلبه کردم و از نقشههای زیادی استفاده کردم تا جایی که مدادها را از دوستانم میدزدیدم و به خودشان میفروختم. بعد از مدتی این کار برایم عادی شد. تصمیم گرفتم کارهای بزرگتر انجام دهم و کارم را تا کل مدرسه و دفتر مدیر مدرسه گسترش دادم. خلاصه آن سال برایم تمرین عملی دزدی حرفهای بود تا اینکه حالا تبدیل به یک سارق حرفهای شدم!»
مرد دوم میگفت:
«دوم دبستان بودم. روزی از مدرسه آمدم و به مادرم گفتم مداد سیاهم را گم کردم. مادرم گفت:«خوب چه کار کردی بدون مداد؟» گفتم:«از دوستم مداد گرفتم.» مادرم گفت خوبه و پرسید که دوستم از من چیزی نخواست؟ خوراکی یا چیزی؟ گفتم نه. چیزی از من نخواست. مادرم گفت:«پس او با این کار سعی کرده به دیگری نیکی کند، ببین چقدر زیرک است. پس تو چرا به دیگران نیکی نکنی؟» گفتم:«چگونه نیکی کنم؟» مادرم گفت:«دو مداد میخریم، یکی برای خودت و دیگری برای کسی که ممکن است مدادش گم شود. آن مداد را به کسی که مدادش گم میشود میدهی و بعد از پایان درس پس میگیریم.» خیلی شادمان شدم و بعد از عملی کردن پیشنهاد مادرم، احساس رضایت خوبی داشتم آنقدر که در کیفم مدادهای اضافی بیشتری میگذاشتم تا به نفرات بیشتری کمک کنم. با این کار، هم درسم خیلی بهتر از قبل شده بود و هم علاقهام به مدرسه چند برابر شده بود. ستاره کلاس شده بودم به گونهای که همه مرا صاحب مدادهای ذخیره میشناختند و همیشه از من کمک میگرفتند. حالا که بزرگ شدهام و از نظر علمی در سطح عالی قرار گرفتهام و تشکیل خانواده دادهام، صاحب بزرگترین جمعیت خیریه شهر هستم.»
انتخابی از گروه خبرنامه انوش آباد
چهار ۰۱_۱۴۰۳
👍 1
#معین
ای عشق
از کعبه کلیسا نشینم کردی
آخر در کفر بیقرینم کردی
بعد از دو هزار سجده بر درگه دوست
ای عشق، چه بیگانه ز دینم کردی...!
چهار۱۴۰۳/۰۱
https://t.me/haftadsalegi
🕊...و پرنده ای را دیدم که آهسته در گوشش زمزمه می کرد :
#بیدارشو !!!!!!
🌱 برگی از خاطرات۳۱/۰۱/۱۴۰۳
و خوشا لذت مسیر🌱🦋
۴_۱_۱۴۰۳
ستارخان در خاطراتش می گوید:
من هیچوقت گریه نکردم،
چون اگر گریه می کردم آذربایجان شکست می خورد
و اگر آذربایجان شکست می خورد ایران شکست می خورد.
اما در زمان مشروطه یک بار گریستم.
و آن زمانی بود که ۹ ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا.
از قرارگاه آمدم بیرون، مادری را دیدم با کودکی در بغل، کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و بدلیل ضعف شدید بوته را با خاک ریشه می خورد، با خودم گفتم الان مادر کودک مرا فحش می دهد و می گوید لعنت به ستارخان.
اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت:
"اشکالی ندارد فرزندم، خاک می خوریم، اما خاک نمی دهیم."
آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد ...
زنده و جاویدان باد نام کسانی که بخاطر عزت این مملکت و آب و خاک، جانانه ایستادند ..
از کانال ارغوان تتیس...
۰۳/۰۲/۱۴۰۳
👍 4
💠ꦿᬉ
آن کس که بدم گفت، بدی سیرت اوست
وان کس که مرا گفت نکو، خود نیکوست
حال متکلم از کلامش پیداست
از کوزه همان برون تراود که در اوست
شیخ بهایی/ رباعی شماره ۱۹
بزرگداشت بهاءالدین محمدعاملی شیخ بهایی
💠ꦿᬉ https://t.me/haftadsalegi
نیک اندیشان
رویکرد این کانال فلسفه و اندیشه و نیز ادبیات و هنر است. ارتباط با مدیر و ارسال دیدگاه : @Mah_ch20
بوته ۳۵س گون
در چاشتی زیبا همانند پسینی قشنگ تر
لطفا به نقش ریشه های این خار ارزشمند بیشتر توجه فرمائید.
منطقه حفاظت شده کرکس ( قهرود -ابیانه)
اول اردیبهشت ۱۴۰۳
https://t.me/haftadsalegi
❤ 2