کانال هرمیت
یک تحلیلگر تکنیکال با روش اختصاصی خود در تشخیص نقاط برگشتی. لینک شروع مطالب : https://t.me/eramitology/4 لینک ورود به کانال : https://t.me/eramitology/ لینک گروه متصل به کانال : @hermitology تماس با نویسنده @rabootaz
Show more301
Subscribers
No data24 hours
-197 days
-130 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
این عادت فقط طلا ترید کردن یا فقط داوجونز خوشبختانه در من نیست و من بندرت طلا رو ترید میکنم که منبعد سعی میکنم همون بندرت رو هم به صفر برسونم. ترید طلای شاید یکی از صد ترید من باشه و من در هر ترید نهایتش در بدترین حالت نیم درصد سرمایه ام رو استاپ میخورم که در این مورد سود سیو شده ام رو از قسمت اول طلا از دست دادم ویر به یر خارج شدم. ولی بنظر من بازار فقط طلا یا داوجونز نیست. حجم بازار طلا به حدی کمه در مقابل جفت ارزها که عملا یه جاهایی هیجان بر تکنیکال غالب میشه و این دلیل عدم علاقه من به طلا و کریپتوهاست.
👍 17👎 2
12302
گروه متصل به کانال برای این نیست من نظر کسی رو بشنوم یا یاد بگیرم. کلا من باب یادگیریم بسته اس . اگر کسی از من سوال داره میتونه بپرسه که اگر صلاح بدونم جواب میدم. من اگر بخوام به نظرات دیگران گوش بدم میرم توی کانال و گروه هاشون عضو میشم که به این کار علاقه ای ندارم. هر کسی بره رو منبر بلافاصله حذفش میکنم و به هیچ اصل اخلاقی در این مورد پایبند نیستم و اصلا هم اخلاق غربی ندارم که جاج نکن و نقد بپذیر و ...
اون احمقی که فکر میکنه در کانال و گروه من باید نقد بشنوم متوجه نیست که نقد متوجه حوزه عمومیه و جایی که شخص خودش درخواست کنه نه اینکه هر کسی بیاد روی کار من نظر بده. دوست نداری خدانگهدار. من ترجیح میدم با بازار طرف بشم تا اینکه چنتا بچه که دست راست و چپشونو نمیدونن بخوان به من بگن چیکار کنم.
👍 9👎 5
14101
تن قفصشکلست تن شد خار جان در فریب داخلان و خارجان
اینش گوید من شوم همراز تو وآنش گوید نی منم انباز تو
اینش گوید نیست چون تو در وجود در جمال و فضل و در احسان و جود
آنش گوید هر دو عالم آن تست جمله جانهامان طفیل جان تست
او چو بیند خلق را سرمست خویش از تکبر میرود از دست خویش
او نداند که هزاران را چو او دیو افکندست اندر آب جو
لطف و سالوس جهان خوش لقمهایست کمترش خور کان پر آتش لقمهایست
آتشش پنهان و ذوقش آشکار دود او ظاهر شود پایان کار
تو مگو آن مدح را من کی خورم از طمع میگوید او پی میبرم
مادحت گر هجو گوید بر ملا روزها سوزد دلت زان سوزها
گر چه دانی کو ز حرمان گفت آن کان طمع که داشت از تو شد زیان
آن اثر میماندت در اندرون در مدیح این حالتت هست آزمون
آن اثر هم روزها باقی بود مایهی کبر و خداع جان شود
لیک ننماید چو شیرینست مدح بد نماید زانک تلخ افتاد قدح
همچو مطبوخست و حب کان را خوری تا بدیری شورش و رنج اندری
ور خوری حلوا بود ذوقش دمی این اثر چون آن نمیپاید همی
چون نمیپاید همیپاید نهان هر ضدی را تو به ضد او بدان
چون شکر پاید نهان تاثیر او بعد حینی دمل آرد نیشجو
نفس از بس مدحها فرعون شد کن ذلیل النفس هونا لا تسد
تا توانی بنده شو سلطان مباش زخم کش چون گوی شو چوگان مباش
ورنه چون لطفت نماند وین جمال از تو آید آن حریفان را ملال
آن جماعت کت همیدادند ریو چون ببینندت بگویندت که دیو
جمله گویندت چو بینندت بدر مردهای از گور خود بر کرد سر
همچو امرد که خدا نامش کنند تا بدین سالوس در دامش کنند
چونک در بدنامی آمد ریش او دیو را ننگ آید از تفتیش او
دیو سوی آدمی شد بهر شر سوی تو ناید که از دیوی بتر
تا تو بودی آدمی دیو از پیت میدوید و میچشانید او میت
چون شدی در خوی دیوی استوار میگریزد از تو دیو نابکار
آنک اندر دامنت آویخت او چون چنین گشتی ز تو بگریخت او
و ایضا این.
❤ 3👏 1
13100
مولانا جلال الدین بلخی بر گردن من حقوق زیادی دارد و یکی از مهمترین درس هایی که در نوجوانی به من داد این ابیات است که در ادامه می آید :
این همه گفتیم لیک اندر بسیچ بیعنایات خدا هیچیم هیچ
بی عنایات حق و خاصان حق گر ملک باشد سیاهستش ورق
ای خدا ای فضل تو حاجت روا با تو یاد هیچ کس نبود روا
این قدر ارشاد تو بخشیدهای تا بدین بس عیب ما پوشیدهای
قطرهی دانش که بخشیدی ز پیش متصل گردان به دریاهای خویش
قطرهی علمست اندر جان من وارهانش از هوا وز خاک تن
پیش از آن کین خاکها خسفش کنند پیش از آن کین بادها نشفش کنند
گر چه چون نشفش کند تو قادری کش ازیشان وا ستانی وا خری
قطرهای کو در هوا شد یا که ریخت از خزینهی قدرت تو کی گریخت
گر در آید در عدم یا صد عدم چون بخوانیش او کند از سر قدم
صد هزاران ضد ضد را میکشد بازشان حکم تو بیرون میکشد
از عدمها سوی هستی هر زمان هست یا رب کاروان در کاروان
خاصه هر شب جمله افکار و عقول نیست گردد غرق در بحر نغول
باز وقت صبح آن اللهیان بر زنند از بحر سر چون ماهیان
در خزان آن صد هزاران شاخ و برگ از هزیمت رفته در دریای مرگ
زاغ پوشیده سیه چون نوحهگر در گلستان نوحه کرده بر خضر
باز فرمان آید از سالار ده مر عدم را کانچ خوردی باز ده
آنچ خوردی وا ده ای مرگ سیاه از نبات و دارو و برگ و گیاه
ای برادر عقل یکدم با خود آر دم بدم در تو خزانست و بهار
باغ دل را سبز و تر و تازه بین پر ز غنچه و ورد و سرو و یاسمین
ز انبهی برگ پنهان گشته شاخ ز انبهی گل نهان صحرا و کاخ
این سخنهایی که از عقل کلست بوی آن گلزار و سرو و سنبلست
بوی گل دیدی که آنجا گل نبود جوش مل دیدی که آنجا مل نبود
بو قلاووزست و رهبر مر ترا میبرد تا خلد و کوثر مر ترا
بو دوای چشم باشد نورساز شد ز بویی دیدهی یعقوب باز
بوی بد مر دیده را تاری کند بوی یوسف دیده را یاری کند
تو که یوسف نیستی یعقوب باش همچو او با گریه و آشوب باش
بشنو این پند از حکیم غزنوی تا بیابی در تن کهنه نوی
ناز را رویی بباید همچو ورد چون نداری گرد بدخویی مگرد
زشت باشد روی نازیبا و ناز سخت باشد چشم نابینا و درد
پیش یوسف نازش و خوبی مکن جز نیاز و آه یعقوبی مکن
معنی مردن ز طوطی بد نیاز در نیاز و فقر خود را مرده ساز
تا دم عیسی ترا زنده کند همچو خویشت خوب و فرخنده کند
از بهاران کی شود سرسبز سنگ خاک شو تا گل نمایی رنگ رنگ
سالها تو سنگ بودی دلخراش آزمون را یک زمانی خاک باش
❤ 3
12300
ترجیح میدم کانال خصوصی بشه و نصف اعضای کانال رو هم مرخص کنم تا اینکه دنبال افزایش بی حاصل اعضا باشم.
🔥 10👍 7🤷♂ 2👎 1
14201