cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

°•از انتقام تا عش‍❤️‌‍ق•°

رمان جذاب و زیبای از انتقام تا ع‍ش‍❤️‍ق تمامی بنر ها واقعی هستن. راه ارتباط با نویسنده 👇🏻 ناشناس از انتقام تا عشق🤍 https://t.me/iHarfBot?start=2130027228 جواب ناشناس هاتون💜🌈 https://t.me/joinchat/S-AxOgqGnM5iNzlk کاربر انجمن هنر مهبانگ💚

Show more
Iran94 388The language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
1 685
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

مادر شوهرش ببین جلو جمع به عروسش چی میگه😐😂👍🔥 - ماشاالله بزنم به #تخته، تخته هم که پیدا نمیشه؛ این عروسم انقدر صدای #آهو نالش زیاده که #حاجی رو از خواب بیدار میکنه! با بهت به #برسام نگاه کردم که برسام با دستش کوبید به #باسنم و گفت: - آقا صداش نباشه که من #تحریک نمیشم! ببین چیه صداش که #حاج بابا باهاش پاشده زد زیر #خنده از خجالت میخواستم سرمو بکوبم به #سر برسام که حاج بابا گفت: - والا #عروس حاجت شدی از وقتی تو اومدی حاج خانم #سرویس دهیش بیشتر از #قبل شده! منو برسام رو میگی #میخواستم #مبلو بخوریم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 https://t.me/SahelromaNn https://t.me/SahelromaNn آقا جررررررررررر این پدرو پسر خیلی جوکن🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣❌ لعنتیا یعنی آدمو به اون دنیا یه دور میبرن میارن😂😂😂😂😂😂😂🙈
Show all...
♡🦋کارآموز🦋♡

°﷽° ༻🔥کارآموز(انلاین) به جرم دختر بودنم(افلاین) ♡روند پارت گزاری روزی دو پارت ساعت 22 شب ♡ ༻❄ به‌قلم ⊱🦋⊰ ساحل هر گونه تخلف پیگرد قانونی و دلی دارد ادمین تب💙 @BBitasa

🔞 این #کبودی روی سینت چیه ساحل؟ دیشب که من سینت رو کبود نکردم🔥 _ صدات رو چرا میبری بالا دیوونه؟ هیس!بچه ها رو از خواب بیدار می‌کنی با اخم های درهم سرشو تکون داد و دوباره اشاره به سینه ام کرد که با خنده گفتم: _ وقتی از شب تا صبح توی دستت میگیری و فشارشون میدی بعد میپرسی چرا کبوده؟ + نفس سگ نکن منو! صبح این نبود! با دیدن چشمهای قرمز و رگ برجسته‌ی پیشونیش دلم نیومد بیشتر #اذیتش کنم: _کار بچه هاته آقا! صبح داشتن شیر میخوردن،جوجه‌ها با همین #دندونهای کوچولوشون که تازه در اومده،چنان گاز گرفتن که سینم #کبود شد...اون موقع که دو قلو حاملم می‌کردی باید فکر اینجا ها رو می‌کردی دستشو #نوازش‌وار روی همون قسمت کبود شده سینم گذاشت و با حرص گفت: + بیشرفا رو نگاه...آخه با چیزی که ماله‌منه چیکار دارن!کی از شیر میگیریشون؟ خنده‌ام گرفت و تا خواست سرشو بیاره نزدیک، صدای گریه بلند شد.عصبی از بین دندون‌هاش زمزمه می‌کنه: 🔞 بفرما دو دقیقه هم اجازه نمیدن من با زنم #خلوت کنم! امشب اگه شده جلو خودشون دوباره حاملت می کنم🔞 https://t.me/SahelromaNn https://t.me/SahelromaNn ❌اگه بیماری قلبی و شب ادراری داری تحت هیچ شرایطی جوین نده⚠️🔞❌
Show all...
#پارت_واقعی_رمان_جنجالی_آتاز♨️🔞 https://t.me/joinchat/dvKYjP5xK5hhOGI0 برگشتم طرف آزیتا و با پوزخنده گفتم: - هر کی چشمش به بدنت بیوفته نابودش میکنم این تازه اولش بود! گستاخانه تو چشمهام خیره شد و سرشو بلند کرد تو گوشم لب زد: - این بدن برای تو! اما قلبی که برای تو نیست رو میخوای چیکار کنی آتش خان؟! - برای خودم می‌کنمش! دستشو گرفتم به سمت اتاق کارم کشیدمش که با اعصبانیت فریاد زد: - هوی مردک دستم از جاش در اومد! در اتاق رو بستم و چسبوندمش به در که با ترس گفت: - من درد دارم نمی‌تونم دوباره رابطه داشته باشم! خمار گازی از گردنش گرفتم و لب زدم: - دردت رو تسکین میدم! حرارت بدنم مثل اسمم بالا رفته بود و داشتم می‌سوختم تو تب نیاز... لبشو گاز ریزی گرفتم که با صدای تلفنم با خشم به سمتش رفتم... - الان چه وقته زنگ خوردن بود لعنتی؟! با دیدن اسم کمال(پدر) پوزخند تلخی زدم و تلفن رو جواب دادم: - بله؟! - به به آتش خان خوب شد جواب تلفن مارو دادی! نه یه حالی از پدرت میگیری نه از مادرت که نگرانته با شنیدم اسم مادرم سریع گفتم: - مامان چطوره؟ حالش خوبه؟ خنده ی تلخی کرد که گفتم: - میگم حاله مامانم چطوره؟ نکنه بلایی چیزی سرش اوردی؟ - این همه پدر پدر کردم آخرش هیچی به هیچی فقط حاله مادرت رو پرسیدی! در ضمن حاله مادرتم خوبه بدون اینکه بزاره حرفمو بزنم تلفن رو قطع کرد با اعصبانیت دستمو مشت کردم کوبیدم به میز... - چته رم کردی؟! با خشم به آزیتا خیره شدم و غریدم: - زبونت خیلی درازه قبل از رفتنم یکم باید کوتاهش کنم به سمتش رفتم خواست از اتاق فرار کنه که دستشو گرفتم و برش گردوندم... - نمیدونم دردت بیاد یا نه؟! ولی تا اونجایی که میدونم خیلی درد داره شلوارمو کشیدم پایین... - ببین آتش... جیغی کشید که بعد از کارم ولش کردم به سمت حموم رفتم. دوست نداشتم اینجور بشه ولی کارهایی میکنه حرف هایی میزنه که هنوز براش خیلی زیاده🔥🔞 https://t.me/joinchat/dvKYjP5xK5hhOGI0 به اولین نفری که عضو چنلش بشه لینک vip میدن🔥😍 رمان خونای عزیز این رمان رو پیشنهاد میکنم حتما بخونید👍🔞
Show all...

رمان خشن تعصبی میخونی دلبر؟🔥🤤
Show all...
اوووووف اره🤤🔞
نچ😐❌
#پارت_واقعی_رمان_جنجالی_آتاز🔞🔥 https://t.me/joinchat/dvKYjP5xK5hhOGI0 با رسیدن به اتاق با صدای جیغ همون دختر چموش پوزخندی زدم و وارد اتاق شدم که با دیدنم به سمتم حمله کرد شاه صنم با دخترا خواستن بیان جلو که با دستم بهشون اشاره کردم برن بیرون. - کثافط عوضی چی از جونم میخوای؟! لباسامو چرا در اوردن؟ توی آشغال اصلا تو اتاق چی میکنی؟ به لحافی که دورش پیچیده بود پوزخندی زدم و هولش دادم سمت تخت، هول زده خواست از روی تخت بلند بشه که روش خیمه زدم. - من همون کسیم که دخترونگیت رو میگیره! هق هقی کرد و خواست با دستاش صورتمو چنگ بندازه که دستاشو گرفتم و خشن غریدم: - امشب رو تخت من خون باکرگیه از دست رفته ات رو میبینی آزیتا! - تو یک حیوونه به تمام معنایی. گازی از لبش گرفتم و خمار لب زدم: - آره همون حیوونی که فقط دلش یه عشق میخواد لحاف رو از روی بدنش کنار زدم و دستمو روی سینش حرکت دادم... - سینه های خوش فرم و سفیدی داری. با دستاش خواست جلوشونو بگیره که با اخم دستاشو نگه داشتم و گفتم: - این سینه ها مطلق به آتش زند هست حق نداری پنهونشون کنی! از روی تنش بلند شدم و لباسام رو دونه دونه در اوردم که چشمم به آزیتا خورد، به شکمم نگاه میکرد، شرتم رو از تنم در اوردم که چشماش رو بست پوزخندی زدم: - دختر جون به چی نگاه میکنی؟ نکنه تو هم به این رابطه راضی هستی؟ از روی تخت با اعصبانیت پاشد به سمتم اومد: - تو یک حیوونی اینو همون اولش هم بهت گفتم! دستمو روی باسنش گذاشتم و نزدیکش کردم به خودم خمار لب زدم: - هر حیوونی هم باشه از بدن تو نمیگذره گنجشک کوچولو گازی از لاله ی گوشش گرفتم، ناله ایی کرد... - هر وقت دردت گرفت دستمو گاز بگیر! خشن لباشو میبوسیدم روی تخت پرتش کردم و رو تنش خیمه زدم و آروم مردونگیم رو روی بهشتش حرکت دادم که ناله ایی کرد... - برای....چی....با...من.... خمار گونه سینشو فشردم و و لب زدم: - خاندان زند وارث میخواد! و تو باید وارث خاندان زند رو به دنیا بیاری آزیتا و با وارد کردن مردونگیم داخل بهشتش جیغی پر از درد کشید، لباشو بوسیدم و موهاشو نوازش کردم... https://t.me/joinchat/dvKYjP5xK5hhOGI0 🔞 #خلاصه_رمان_آتاز♨️🔥 #مردی از تبار #خشم مردی که تنها چیزی که میتونه آرومش کنه یک #عشقِ یک عشقِ موندگار یک عشقِ #پاک... و #دختری که #پاک نیست! #معصوم نیست! دختری #قوی که روی پای خودش #ایستاده! دختری که به #تنها موندن عادت داره و هیچ چیزی جز #شغلش آرومش نمیکنه! #شغلی که آخر عاقبت خوبی #نداره، شغلی که تنها فقط یک #آرامش براش داره... #لینک_بعد_از_یک_ساعت_باطل_میشه❌❌❌
Show all...
✵آتـــــــــــ🌊ــــــاز✵

•♡بسم الله الرحمن الرحیم♡• ♡قلمی دارم، که قلبم پادشاهش، ذهنم فرمانروایش! ♡ ⚡لیست رمان ها ⚡به قلم: آلما 📚آتاز(آنلاين_در حال تایپ) 📚شهر مه آلود(آفلاین_در حال تایپ) 📚موش بخورتت(تمام_در حال ویرایش) عکس شخصیت ها👇

https://t.me/joinchat/XMrvSfcUoGM2NzU0

مادر شوهرش ببین جلو جمع به عروسش چی میگه😐😂👍🔥 - ماشاالله بزنم به #تخته، تخته هم که پیدا نمیشه؛ این عروسم انقدر صدای #آهو نالش زیاده که #حاجی رو از خواب بیدار میکنه! با بهت به #برسام نگاه کردم که برسام با دستش کوبید به #باسنم و گفت: - آقا صداش نباشه که من #تحریک نمیشم! ببین چیه صداش که #حاج بابا باهاش پاشده زد زیر #خنده از خجالت میخواستم سرمو بکوبم به #سر برسام که حاج بابا گفت: - والا #عروس حاجت شدی از وقتی تو اومدی حاج خانم #سرویس دهیش بیشتر از #قبل شده! منو برسام رو میگی #میخواستم #مبلو بخوریم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 https://t.me/SahelromaNn https://t.me/SahelromaNn آقا جررررررررررر این پدرو پسر خیلی جوکن🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣❌ لعنتیا یعنی آدمو به اون دنیا یه دور میبرن میارن😂😂😂😂😂😂😂🙈
Show all...
♡🦋کارآموز🦋♡

°﷽° ༻🔥کارآموز(انلاین) به جرم دختر بودنم(افلاین) ♡روند پارت گزاری روزی دو پارت ساعت 22 شب ♡ ༻❄ به‌قلم ⊱🦋⊰ ساحل هر گونه تخلف پیگرد قانونی و دلی دارد ادمین تب💙 @BBitasa

پسره تو اتوبوس به باسن دختره دست میزنه که....🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣👍❌ https://t.me/SahelromaNn https://t.me/SahelromaNn سوار اتوبوس شدم که با دیدن دختر خوش هیکلی به طرفش رفتم، لامصب عجب کونی داشتا🤣🤣😂 بهش چشمکی زدم که ایشی کرد... - هه تفحه قیافت که تو کون نمیره ولی هیکلت...اوففففف😂😂😂😂🤤 دستمو روی باسنش گذاشتم و فشارش دادم که یه لحظه فقط دیدم تو بغل یه پیرزنم... - وایییییی حاج آقا حامله شدم😳 یه لحظه نگاهش کردم مگه من فرد کردم؟🤣🤣🤣👍 دیدم جمعیت دارن صندلی های اوتوبوسو گاز میزنن... - آقا چه خبر🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 https://t.me/SahelromaNn https://t.me/SahelromaNn #جررررررررر ننه جررررر #فقط😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂 این پسره انقدر #هیزه که همه جا باید یه دست #کتک بخوره😂😂😂😂🤦‍♀ بخاطر #هیز بازیاش براش #زن میگرن که آدم بشه #ولی...😂😂😂😂😂🙈❌
Show all...
♡🦋کارآموز🦋♡

°﷽° ༻🔥کارآموز(انلاین) به جرم دختر بودنم(افلاین) ♡روند پارت گزاری روزی دو پارت ساعت 22 شب ♡ ༻❄ به‌قلم ⊱🦋⊰ ساحل هر گونه تخلف پیگرد قانونی و دلی دارد ادمین تب💙 @BBitasa

🔞 این #کبودی روی سینت چیه ساحل؟ دیشب که من سینت رو کبود نکردم🔥 _ صدات رو چرا میبری بالا دیوونه؟ هیس!بچه ها رو از خواب بیدار می‌کنی با اخم های درهم سرشو تکون داد و دوباره اشاره به سینه ام کرد که با خنده گفتم: _ وقتی از شب تا صبح توی دستت میگیری و فشارشون میدی بعد میپرسی چرا کبوده؟ + نفس سگ نکن منو! صبح این نبود! با دیدن چشمهای قرمز و رگ برجسته‌ی پیشونیش دلم نیومد بیشتر #اذیتش کنم: _کار بچه هاته آقا! صبح داشتن شیر میخوردن،جوجه‌ها با همین #دندونهای کوچولوشون که تازه در اومده،چنان گاز گرفتن که سینم #کبود شد...اون موقع که دو قلو حاملم می‌کردی باید فکر اینجا ها رو می‌کردی دستشو #نوازش‌وار روی همون قسمت کبود شده سینم گذاشت و با حرص گفت: + بیشرفا رو نگاه...آخه با چیزی که ماله‌منه چیکار دارن!کی از شیر میگیریشون؟ خنده‌ام گرفت و تا خواست سرشو بیاره نزدیک، صدای گریه بلند شد.عصبی از بین دندون‌هاش زمزمه می‌کنه: 🔞 بفرما دو دقیقه هم اجازه نمیدن من با زنم #خلوت کنم! امشب اگه شده جلو خودشون دوباره حاملت می کنم🔞 https://t.me/SahelromaNn https://t.me/SahelromaNn ❌اگه بیماری قلبی و شب ادراری داری تحت هیچ شرایطی جوین نده⚠️🔞❌
Show all...
_ بابای چلا دیشب به مامانی گفتی که می‌خوام جی جی ها تو بدولم؟‌مگه اونا مال‌ من نیستن؟ دهنم نیمه باز موند که آرتان نیم نگاهی به انداخت گفت: _ بابای اگه من نبودم تو هم نبودی که پس اونا مال‌ منن قبل از توعه پدر سگ اونا فقط مال من بودن! _ بابای تو به اودت گفلی پدرسگ؟ _ من غلط بکنم بگم؟ تک خنده‌ای کردم گفتم: _ ولی تو به خودت گفتی پدر سگ! _ زهرمار... _ بابای می‌ذاری امشب من هم باهاتون از اون کارا بکنم؟ _ از کدوم کارا توله سگ بابا.... _ همون که به مامانی گفلی شب جلعه می‌کنن! تازله گفتی اوف اوف چه بدنی داری.... _ آخه تخم سگ من دیگه اونو با تو تقسیم نمی‌شم که.... سینا از جاش بلند شد شلوارشو داد پایین که چشمام گرد شد. _ ببین بابایی منم از اونو چیزای تو دالم ولی واسه من اوسلوعه .... دستش روی‌ بدنش گذاشت. _ ببینش چه نازله.... _ بهار خدا لعنتت کنه این بچه چرا این جوریههه؟ خواستم چیزی بگم ولی با حرکت بعدی سینا چشمام اندازه توپ شد. http://t.me/joinchat/WDODCEn12wu2X61b واییی لعنتی من جررررر خوردم🤣🤣🤣 یه بچه دارن از صدتا آدم بزرگ بدترع🤣🤣🤣😂 ضد افسردگی دائم😌😂 http://t.me/joinchat/WDODCEn12wu2X61b
Show all...