cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

😈Şøɱ£ ɦøŦ

https://t.me/joinchat/APkKeOTVeKJjNjc8

Show more
The country is not specifiedThe language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
178
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

عضو شید همه https://t.me/+clWAW81uZm9jMzdk
Show all...
𓍢⊹ֶָ֢ 𝐇𝐨𝐫𝐧𝐲 𝗔𝐧𝐠𝐞𝐥.

𝐖𝐞𝐥𝐜𝐨𝐦 𝐭𝐨 𝐦𝐲 𝐜𝐡𝐧𝐧𝐞𝐥 𝐇𝐨𝐫𝐧𝐲 𝐀𝐧𝐠𝐞𝐥𝐬👼🏽💦⬦ ֶָ֢ 𓂃 دیدی گاهی اوقات یکی میاد تو زندگیت که میشه همه چیزت، الان من دقیقا یکی از اونا میخوام`.:)🤍🍓 Support: @Reza0h

عضو شید همه https://t.me/+clWAW81uZm9jMzdk
Show all...
𓍢⊹ֶָ֢ 𝐇𝐨𝐫𝐧𝐲 𝗔𝐧𝐠𝐞𝐥.

𝐖𝐞𝐥𝐜𝐨𝐦 𝐭𝐨 𝐦𝐲 𝐜𝐡𝐧𝐧𝐞𝐥 𝐇𝐨𝐫𝐧𝐲 𝐀𝐧𝐠𝐞𝐥𝐬👼🏽💦⬦ ֶָ֢ 𓂃 دیدی گاهی اوقات یکی میاد تو زندگیت که میشه همه چیزت، الان من دقیقا یکی از اونا میخوام`.:)🤍🍓 Support: @Reza0h

عضو شید همه https://t.me/+clWAW81uZm9jMzdk
Show all...
𓍢⊹ֶָ֢ 𝐇𝐨𝐫𝐧𝐲 𝗔𝐧𝐠𝐞𝐥.

𝐖𝐞𝐥𝐜𝐨𝐦 𝐭𝐨 𝐦𝐲 𝐜𝐡𝐧𝐧𝐞𝐥 𝐇𝐨𝐫𝐧𝐲 𝐀𝐧𝐠𝐞𝐥𝐬👼🏽💦⬦ ֶָ֢ 𓂃 دیدی گاهی اوقات یکی میاد تو زندگیت که میشه همه چیزت، الان من دقیقا یکی از اونا میخوام`.:)🤍🍓 Support: @Reza0h

عضو شید همه https://t.me/+clWAW81uZm9jMzdk
Show all...
Repost from N/a
🔞🔞🔞 🔞🔞 🔞 #part75 کمی از آب پرتغال و خوردم و گفتم: حالا جدی چیکار می‌کنی؟ بدون این که جواب بده گفت: چی میخوری؟ - آب... نذاشت ادامش و بگم که پرید وسط حرفم و گفت: آب کیو؟ و خودش شروع به خدیدن کرد زیر لب فحشش دادم و گفتم: دارم آب پرتغال میخورم. خندش بند اومد و گفت: آب من خوشمزه تره هاا بیا اینو بخور. چون هنوز ک*ص*م درگیر نبض زدن بود بدتر شدم و با چشای خماری به خودم و سینه هام توی آینه خیره شدم و گفتم: بیا بخورمش. جوون کشداری گفت و در ادامه گفت: داشتم فیلم سوپر می‌دیدم. اب پرتغال و روی میز گذاشتم و گفتم: کشتی خودتو. بی توجه بهم گفت: دستت و بزار روی ک*ص*ت یکم بمالش. به حرفش گوش دادم و دستم و به ک*ص*م رسوندم و انگشتم و بینش مالیدم. - خیسه ؟ نفس عمیقی کشیدم و گفتم: آره خیسه. کش شلوار و شورتم دستم و اذیت میکرد واسه همین شلوار و شورتم و تا زانو پایین کشیدم که گفت: انگشتت و آروم هولش بده تو ک*ص*ت. همین کار و کردم که آهم بلند شد و به گوش مونا رسید و اونم واسم آه کشید. یه دستم به گوشی بود و یه دستم تو ک*ص*م و اصلا حواسم به اطرافم نبود. مونا حرفای سک*سی میزد و منو حش*ری تر میکرد. https://t.me/joinchat/RuGQaemX7FivtpWf توی حال خودم بودم و انگشتم و آروم تو ک*ص*م عقب و جلو میکردم که یهو در اتاق با شدت باز شد و نگاه متعجب و هول زدم رو به نگاه متعجب مامان دوختم...... داره #جق میزنه که مامانش میاد😱🔥 #عاشقانه💋 #لزبین👅 #هات🔥 #آبدار💦 #پارت_واقعی😊 نبود لفت بده❌ https://t.me/joinchat/RuGQaemX7FivtpWf
Show all...
Repost from N/a
https://t.me/joinchat/RuGQaemX7FivtpWf 🔞🔞🔞🔞🔞 #هات🔥 #ابدار💦 #لز_با_مامانش😱😱👅 #part76 با احساس #دستی روی #ک*ص*م چشام و سریع باز کردم که دیدم #مامان به چشام زل زده و #دستش و آروم گذاشته بود روی #ک*ص*م. فقط بهش با تعجب خیره شده بودم و هیچی نمیگفتم. #انگشتشو حرکت داد و بین #چو*چو*م گذاشت. از این #حرکتش تعجبم ده برابر شد. یعنی میخاست چیکار کنه؟! با دستش مشغول و #مالیدن #ک*ص*م شد که هنوزم #خیس بود. از شدت #هیجان صورتم #داغ شده بود و داشتم پس میوفتادم. بدون هیچ حرفی مامان داشت #ک*ص*م و واسم #می‌مالید و هر لحظه امکان داشت #آه و #نالم بلند بشه اما برای جلوگیری از این کار لب هام و #گاز میگرفتم. مامان انقدر #ک*ص*م و #مالید که دست و پام له #لرزش افتاده بود و #سست شده بودم. #ناخودآگاه دهنم باز شد و گفتم: #آههههه. به چشمای مامان خیره شدم اونم مثل من چشماش #خمار شده بود. با دیدن نگاهم آروم #هولم داد که چون تسلطی نداشتم به پشت روی تخت افتادم و پخش شدم. تا نیم خیز شدم تا بلند بشم مامان دوباره دستش و روی #ک*ص*م گذاشت و این دفعه یک #انگشتش و وارد #ک*ص*م کرد که ناخودآگاه گفتم: آههه مامان #آهههه. مامان نگاهم کرد و لبخندی زد و گفت: برو عقب تر. به حرفش گوش دادم و به تاج تخت تکیه زدم و مامان #شورت و شلوارم و بیرون آورد و گوشه ای انداخت و پاهام و از هم باز کرد و خودش وسط پاهام نشست. دید من اعتراضی نمیکنم #سرش و پایین برد و #وسط #ک*ص*م و آروم #لیس زد که با هیجان آه بلندی کشیدم. خودش و بالا کشید و صورتش و به صورتم نزدیک کرد و لبام و کوتاه #بوسید. از هیجان زیاد تپش قلب گرفته بودم. باورم نمیشد! خیره تو چشام شد و در همون حال یکی از انگشت هاشو توی #ک*ص*م عقب و جلو میکرد. از #لذت زیاد داشتم از حال میرفتم. با بی حالی آه #میکشیدم و بینش گفتم: مامان... یه چی... #بکن توش... آههه... #کلفت باشه... مامان زبونش و روی #ک*ص*م کشید. - آهههه بیشتر آهه. مامان لباس هاشو با یه حرکت در آورد و سمت من اومد و تاپ و‌ #سوتینم و از تنم خارج کرد. دلم میخاست #سینه های ملمان و بخورم. مامان خم شد و #نوک یکی از #سی*نه هام و توی #دهنش برد و #میک زد و بعدش #گاز گرفت. 😍👅🔥 #پارت‌واقعی😍 #نبود‌لفت‌بده❌ #زیر‌۱۸‌سال‌نیان🚫 https://t.me/joinchat/RuGQaemX7FivtpWf
Show all...
Repost from N/a
طنز خونا بیاید ببینم 😌 َطنزترین رمان‌و براتون پیدا کردم 🤣 با هر پارتش شر❌تت جر می‌خوره 🤌🏼 https://t.me/+TM-pQ4tzfH81NzRl _حالا حرص نخور شیرت خشک میشه توله هام بیچاره میشن. با چشمایی که مطمئنم اندازه گردو شده بودن گفتم _ها! خیلی بی چشم و رویی پاشو از اتاق من بیرون ببینم پسره ی خل! بی توجه به حرفم روتختم دراز کشید و گفت _تو که اینقدر افاده میای یکم از خودت بگو ببینم چی داری! پوزخندی زدمو گفت _خوشگلم،جذابم،اهل مشروب و این چیزا نیستم،حتی یدونه دوست پسرم نداشتم خونه هیچ پسریم نرفتم و... وسط حرفم پرید و با خنده گفت _د آخه لامصب تو با اون سیبیلات بری خونه پسری مامان پسره برمیگرده میگه پسرم مگه نگفتم با این لات و لوطا نگرد... و بعد زدن این حرفش قهقه ای زد و خودشو کوبید رو تخت... https://t.me/+TM-pQ4tzfH81NzRl خواستگارم انقدر بی‌شعور آخه؟ 🤣🤣🤣 جوین‌شو از خنده بمیری 🤣🤣
Show all...
خـــواسـ💍ـتگار پــر دردســـر

❁﷽❁ خواستگار‌ پر دردسر💍 #شما_با_بنر_واقعی_جوین_شدین✔️ ژانر:عاشقانه❤️ به قلم؛ شیرین ❥ @vrogak

Repost from N/a
_پرده خوب داشتن هنر میخواد هر خانومی ام از این هنرا نداره؟ مثلا سلیقه خودِ من از این پرده هاست که حلقه ای هست و‌‌‌..........🔥👇🏻 دهانم از فرط تعجب باز میشه که با همون لبخند موزی ادامه میده: _ببندش تا یدونه #موز نچپوندم توش دیگه نمیدونم چی بگم که از خنده غش میکنه و میگه: _دختر تو چرا اینقدر صفر کیلموتری؟؟؟ این #پرده چیه نصب کردی اینجا؟ مثلا ۲۰ سالته ها برداشتی #پاتریکو چسبوندی به شیشیه؟؟؟ بدون اینکه اجازه بده حرفی بزنم در تایید سوالات خودش میگه: _البته حقم داریا سخته درک میکنم تا حالا یه پشه نر هم از کنارت رد نشده یعنی با اون سیبیلات حالش بهم خورده بخواد رد شه دستی به پشت لبم می کشم و وقتی از نبودن یک نخ مو مطمئن میشم می فهمم دستم انداخته _جووون چه سریع هم باور میکنه اگر بگم جایی دیگتم مو داره جلوی خودم دست میکشی روش؟😁 من ........... 😳😳😳😳 _چی میگی تو؟ چیزی زدی؟ به بطری تزئینی ویسکی که که گوشه اتاقم گذاشته بودم اشاره میکنه و میگه: _من نه ولی تو فکر کنم یچیزی زدی سرم را پایین انداختم تا نگاهم به چشم های شیطون و جذابش نیفته که با جدیت جلو اومد و دستی روی چونم کشید و سرشو بالا آورد‌. اخم هاش توی هم بود ولی لحنش طور دیگه ای بود. _تو که خوب از اون دوباره ها می نوشی بیا آب مارم بیار بنوش از خجالت گوشه لبمو گاز میگیرم که میخنده و میگه : _بطری آب معدنیم رو میزه برو بیار تشنه ای من از فکر هایی که کرده ام خجالت زده از زیر دستانش در میروم که......... https://t.me/+TM-pQ4tzfH81NzRl _بیا ببین با آرمان کوچولوم چیکار کردی؟ چشمامو با حرص بستم و با چندش گفتم: _خجالت بکش! بی توجه به من شروع کرد با آرمان خیالیش حرف زدن _الهی من قربونت برم سوزوندنت؟ عیب نداره تو هم پاشو ارادت نشون بده جوری بسوزونش که تا یک ماه رو دستاش فقط راه بره 😬🔞🤣 https://t.me/+TM-pQ4tzfH81NzRl آقا دیدی پسره چی گفت؟🤣 به سالارش میگه پاشو ارادت نشونش بده تا یک ماه نتونه رو دستاشم راه بره من هنوز بگم یا میری خودت پارتو میخونی؟🤔 لینکشم پس بزار بزارم برات🙄👇🏻👇 https://t.me/+TM-pQ4tzfH81NzRl
Show all...
خـــواسـ💍ـتگار پــر دردســـر

❁﷽❁ خواستگار‌ پر دردسر💍 #شما_با_بنر_واقعی_جوین_شدین✔️ ژانر:عاشقانه❤️ به قلم؛ شیرین ❥ @vrogak

Repost from N/a
ادریس شروع به بوسیدنم کرد که مظلومانه اشک میریختم و اون اهمیت نمیداد : +هیسسس مگه مواد نمیخوای؟پس خفه شو نقطه ضعفمو فهمیده بود؛لعنت به خماری ؛ لعنت بهش که من و معتاد کرد ؛ با افکارم درگیر بودم که یهو عضوش و رو ورودیم حس کردم و با تمام قدرت خودش و تو مقعدم کوبید و آلتم و تو دستش گرفت : +آههه...فاکککک...حافظ من و میکشی با این سوراخت... نیپلم و میمکید و توم تلمبه میزد که درد جاشو به لذت داد و منم همراهیش میکردم🚫💦 https://t.me/+p2e-W7ri2iw3YTk8 گی‌لاو معمایی🏳‍🌈 برای اینکه عشقشو پیش خودش نگه داره معتادش میکنه و در عوض مواد ازش سکس میخواد🔞❌
Show all...
Repost from N/a
00:02
Video unavailableShow in Telegram
#گی‌لاو 🏳‍🌈 #تجاوز 🔞🩸 #عاشقانه‌انتقامی❌💦🔥 https://t.me/+EhG1seWoxY41NmNk ادریس مردی خشن و هات که عاشق پسری مذهبی و فقیر میشه و برای به دست آوردنش معتادش میکنه و بهش تجاوز میکنه...🔞🔥🍑 از شدت خماری و نعشگی نای تکون خوردن نداشت ؛ به یک چشم به هم زدن لختش کردم و شلوار و باکسر خودم و هم پایین کشیدم ؛ لوب رو به #آلت بادکردم و #سوراخ حافظ مالوندم یک ضرب واردش کردم که از درد فریادی کشید و هوشیار شد ؛ اما من از حس #تنگی و #داغی سوراخ حافظ که #کیرمو بلعیده بود و دورش #نبض میزد به مرز جنون رسیدم و بی توجه به داد و فریادهاش تو #مقعدش میکوبیدم؛ -فاککک.. زیر کی آه‌وناله میکنی حافظ؟بگو مال منی... بگو #هرزه منی.. آخ بیجونی گفت ولی من دست برنداشتم تا نمیگفت بدنش متعلق به منه #ارضا نمیشدم. -بگو حافظ ... زیر خواب کی هستی؟ +آخخخخ...هرزه توام...زیرخواب ادریسم. با فریادی مردونه #ارضا شدم و #آبم و رو شکمش ریختم ؛ خم شدم روش و #لباش و به دهن گرفتم... https://t.me/+EhG1seWoxY41NmNk 🔞🏳‍🌈❌🔞🏳‍🌈❌🔞🏳‍🌈❌🏳‍🌈🔞❌
Show all...
animation.gif.mp40.47 KB
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.