تدی

باورم نمیشه تو خونه ام فک نمیکردم از تو خونه بودن یه روز اینقد خوشحال بشم

هیچی دیگه، بریم دنبال کلید ساز کف خیابون...

میخوام بگم ترکیب بدشانسی با کصدستی اصلا چیز خوبی نیست. دو تا رستورانی که میشناختم بسته بود. راه افتادم تو خیابون تا بالاخره یکی یافتم‌. کبابه رو گرفتم، اولش حواسم نبود قیمتشو بپرسم کرد تو پاچم بدجور. اعصابم داغون شده بود قشنگ، بعد تو راه برگشت دیدم دو تا پسر بچه دارن یه گربه رو اذیت میکنن، رفتم قاطی کردم روشون گفتم گربه منه چکارش دارین و اینا. نکته قشنگش اینجاست، سریع اومدم برسم خونه غذارو بخورم، کلیدمو جا گذاشته بودم. همسایه ها نیستن، جز اونی که کصخولش خرابه و منو نمیشناسه. بالاخره باز کرده اومدم بالا، نشستم دم در. یکم مرور کنم چی شد که اینجوری شد، کلید سازی ام زنگ زدم جمعه تخمی نیومده بود و دور بود. اون یکی رو زنگ زدم کلا مسافرت بود‌. حالا به طرف خودم گفتم قاشق نذار میبرم خونه، یه تیکه از ظرفشو کندم که ببینم چه مزه ای میده، بوشم میخورد زیر دماغم گشنه ام بودم. این دیگه واقعا نمیتونست اتفاقی باشه، همسایه روبه روییا از بیرون اومده بودن، صاف از آسانسور بیرون اومد نگاهش افتاد به من. آبروم که رفت، اومد با کارت سعی کرد بازش کنه که نشد چون در ضد سرقت بود. الانم نشستم از پشت در از وای فای خونه بهره مند بشم.

#ستاد_سالم_سازی_نهار_تدی😂

اگه امروز دیدین مثل اینستاگرامیا عکس غذامو فرستادم بدونین تقصیر فاطمه است، من تو عمرم همچین کاری نکرده بودم.

احتمالا برم کباب بگیرم فاطمه گفت دلم خواست هی باعث میشن آدم از خونه بره بیرون

بازم تدی و ناهار نداشتش😂🤦🏻‍♀

یه هفته است خب، پنیر و کنسرو و مربا واقعا انگار آدم میخوره فقط رفع گرسنگی میشه سیر نمیشه‌. باز املت بهتره ولی تکراری شده. همبرگر و سوسیس و اینام دیگه حس تهوع بهم میده چون من نمیتونم کاری کنم خیلی چرب نشن.

خب باید خودمو زنده نگه دارم تا خانواده برسن، قول دادم بهشون.

داداش انقد پیتزا میخوری کبدت چرب میشه مریض میشی 😐