سیامک هاشمی
ارتباط با ادمین :👇 @siyamakhashemi51 ادمین دوم👇 @mas_admin54
Show more3 518Subscribers
No data24 hours
-117 days
-2630 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
روز معلم رو به معلم باوقارم استاد #منصور علیزاده (منزل ایشان پشت قله هست) دبیر پایه چهارم ابتدائی ام شادباش می گویم و خوشحالم بعد از گذشتن سالیان زیادی از ایشان خبردار شدم.
به دبیر ادبیات سه پایه راهنمایی ام
استاد #عبدالرحیم امیری (اهل دره شهر زیبا)
به دبیر #ریاضی ام استاد مرادی (اهل دهلران زیبا)
به دبیر تاریخ و جغرافیا استاد #روح الله شریفی اهل چمکبود (بهشت برین)
صمیمانه شادباش می گویم.
دبیران عزیزم بعنوان شاگرد تا ابد خاکسارتان هستم.
ما نیز دبیر شدیم اما ورق یهویی برگشت و آن همه قداست و احترام معلمی به یک بازیچه تبدیل شد.
اما من همچنان با عشق تدریس می کنم و خواهم کرد.
#شاگرد همیشگی شما - #مریم روشنی
❤ 5👍 1
ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩهام
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻣﻦ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺳﺎﺩهﺍﻡ
ﻭ ﺗﻮ ﺁﻥ ﺯﻧﯽ،
ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖﺩﺍﺭﺩ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﭘﺰﺷﮏ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ نمیدﻫﻢ
ﻭ ﺣﺘﯽ ﻣﺤﮑﻢﺗﺮ ﺍﺯ ﻗﺒﻞ
ﺁﺟﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻣﯽﭼﯿﻨﻢ
ﺣﺘﯽ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﺁﻭﺍﺯ میخوانم
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﻗﻮﻥِ ﻣﻼﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ میگیرم
ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ میخورد
ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥﻫﺎ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﻫﺎﯾﻢ ﻣﯽﻟﺮﺯﻧﺪ
ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺗﺮﺍﺯﻫﺎ ﻫﻢ ﺍﺷﺘﺒﺎه میکنند
ﻣﻦ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ
ﺩﻗﯿﻘﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ میکنم
(کارل سندبرگ)
عشق یک کارگر ساده
ــــــ
▪︎دلم میخواهد در اندوه این شعر دفن شوم...!!!@GLrious333
😭 2
راسی که ها یادش اوسه نونوایا تخت دو طبقه داشتن بین مشتری و شاطر بسی ، دو نو می ونن و سر او تخت یکی و زیر ، وقتی اعتراض می کردی موتن: یکی صبح پول داده✋😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
🤣 3
روزمعلم را به پیشگاه مقدس وآسمانی،استاد اسدالله کریمی...حشمت مرادخانی....استاد تاجمیر معلم حرفه فن....تبریکوتهنیت میگم....یادشان همچنان د قلب ماست...یادشان مانا..روانشان شاد....
اما دروز قیامت باید معلمپرورشی...گزینش میدان کشوری ایلام باید جوابگوی ظلم ناحقی بان که دحقم کردن...
خاطره تلخ با یک معلم
فقط یکبار در مدرسه با معلم دعوام شد
اسمشو نمی گم اما معلم عربی بود یکی از بچه ها خیلی بد می خوند من شیطنت کردم گفتم آقا بذار فلانی بخونه درس رو همه خندیدند معلم فکر من او را دست انداختم بمن با تحکم گفت بیا پای تخته من هم پیش از اون سه ماهی جبهه رفته بودم و اگر چه عضو انجمن اسلامی بودم ی پا بچه لات درسخوان محسوب میشدم بمحض اینکه نزدیکم شد چنان زد توی گوشم برق از چشام پرید و منهم مشت کاری ام در راه بود و زیر چشمش را هدف گرفتم و خوشبختانه زدم آنچه که نباید می زدم کلاس بهم ریخت مدیر، ناظم بچه های همکلاس همه اومدند و نذاشتند اوضاع از اونی که بود خرابتر شود من هم کتاب هام را جمع کردم و با علم به اینکه مدرسه عشق(بسیج اون زمان) هست چند تا فحش آبدار به معلم دادم و گفتم زنگ آخر در مدرسه می بینمت! تا ثابت بشه مادر تو پسر زاییده یا مادر من! رفتم خونه شلوار جافی را پوشیدم و یک سرنیزه کلاش به فانوسقه یادگاری سه ماه جبهه ام بود به کمر بستم و اومدم در مدرسه راهنمایی فقط لحظه شماری می کردم کی مدرسه تعطیل بشه و اون معلم را ببینم تا تهدیدم را عملی کنم! بحالت بسیار عصبی در فاصله چند متری درب قدم می زدم و سناریوهای مختلف را در ذهنم مرور می کردم تو نگو عشق دلم حمید پیرانی که همواره آرزو داشتم اون سبیل های زیبایش مال من باشه متوجه ماجرا شده بود و با توجه به علقه فامیلی و احترامی که بین خانواده هامون بود از پشت چنان زد توی گردنم که گفتم سرم پرید! گفت بی شعور این چه قیافه ایه و سریع هولم داد به سمت خانه و تا منو تحویل بابام نداد برنگشت مدرسه.مثل توپ این دعوای معلم شاگردی در شهر پیچید و چند روزی من مدرسه نمی رفتم خلاصه اداره آ پ و امام جمعه و امور تربیتی که همه بخاطر عضویت من درانجمن اسلامی و رزمنده بودن هوای منو داشتند جلسه آشتی کنان برگزار کردند و استاد جعفر عزت پناه که خیلی به من محبت داشت با گفتن این شعر مولوی« از جمادی مردم و نامی شدم… پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم» نمی دانم دلداری ام داد یا سرزنشم کرد هنوز که هنوزه هم نمی دانم. روز معلم بر همه معلمانم مبارک و یاد آنانی که چون حمید پیرانی، الیاس بازیار، رحمتی و اسدالله کریمی…آسمانی شدند بخیر و نیکی.
من اینک یک دانشگاهی «میش پیغمبر» شدم
😁 5👎 1