cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

#ڢیلܩܢ ܥ‌‌ߊ‌سٺانܔ📚

Show more
Advertising posts
34 409
Subscribers
-5424 hours
-5497 days
-4 27530 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

چه تایمی سک.س میچسپهAnonymous voting
  • پسرم:صبح
  • دخترم: صبح
  • پسرم: ظهر
  • دخترم:ظهر
  • پسرم شب
  • دخترم :شب
  • هیچ وقت
0 votes
👍 2
چه فیـ⇜⇝ـلمی بیشتر بزاریمAnonymous voting
  • خـ⇜⇝ـردسـ⇜⇝ـال
  • گـ⇜⇝ـی
  • ایـ⇜⇝ـرانـ⇜⇝ـی
  • خـ⇜⇝ـارجـ⇜⇝ـی
  • لـ⇜⇝ـز
0 votes
جدیده حمایت کنید بترکونیم
Show all...
00:03
Video unavailableShow in Telegram
ڣـیلم🔞س..ک....سی ܥ‌‌ߊ‌ࡅ߭ܠࡐ‌ܥ‌‌ ܦ̇ࡅ࡙ܠܩܢ 👁‍🗨 پسورد:8585@Tagg85🔍🔎 @Sexi4k
Show all...
8.93 KB
👍 1
00:06
Video unavailableShow in Telegram
نقشه مرد همسایه برای سـ⇜⇝ـس با من #سوءاستفاده #خاطرات_نوجوانی 📜 ࡅ߭ܩߊ‌ࡅ࡙ܚ݅ࡍ ܥ‌‌ߊ‌ܢܚࡅ߳ߊ‌ࡍ߭📚 پسورد:8585@Tagg85🔍🔎 @Sexi4k
Show all...
1.46 MB
جنگـلـ🌴ـبان داغ🔞 #پارت_4 شورتم رو از پاهام در اورد و روی تخت دراز کشیدم و جای طناب دور دست هامو ماساژ دادم. سرش رو وسط پاهام برد و با زبونش روی چ.وچولم بازی کرد که بدنم مور مور شد و آهی از سر لذت کشیدم. دستم نا خود آگاه روی سرش نشست و سرش رو وسط پاهام فشار دادم خندید و گفت: خوشت اومد؟ دستم شل شد که زبونش رو لوله کرد و توی سوراخم وارد کرد. - آه...لعنتی... بیشتر... باورم نمی شد اون طوری داشتم له له میزدم واسه سک.س با کسی که منو دزدیده بود و حتی نمی‌شناختمش. توی این جنگل تاریک و بزرگ واقعا داشتم حماقت میکردم اما خب به هر حال به لذتش می ارزید. - اوووف...ک.صت چه پفی کرده...یه طوری خی.س کردی انگار از قبل اماده بودی. با این حرفش خجالت کشیدم که بلند شد شلوار خودش هم در اورد. با دیدن الت... بزرگ و کلفتش رنگ از رخم پرید. لعنتی منی که اولین بارم بود چه طور می تونستم از پس اون خیارچنبر بر بیام. با رنگ و روی پریده نگاهش کردم و اب دهنم رو پر سر صدا قورت دادم.... 🔎 @Sexi4k
Show all...
جنگـلـ🌴ـبان داغ🔞 #پارت_2 پوزخندی زد که تند تند سرم رو چرخوندم به اطراف که ببینم دقیقاً کجا هستم. - اینجا کجاست؟ تازه متوجه شدم توی یه کلبه متروکه بودم که دستام رو بالای سرم به تاج آهنی تخت بسته بود. یه سمت کلبه شومینه بود و یه تپه گنده هم از هیزوم کنارش. - چی از جونم میخوای لعنتی...بذار برم. - به این اسونی نمیذارم بری...تو شکار امروز منی. با چشم های اشکی بهش خیره شدم. دوباره خم شد روم و با یه حرکت کراپ سبز رنگِ تنم رو جر داد که چشم بستم و جیغ زدم. - کمک...میخوای چیکار کنی؟ زیر کراپم هیچ سوتینی نپوشیده بودم. با دیدن سینه هام چشم هاش برقی زد و دستش رو روی پوستم به حرکت در آورد. - اوف...عجب چیزی اون زیر پنهون کرده بودی. خندید و با نُک انگشتش مشغول بازی با نک سینه هام شد. هینی کشیدم و لب هام رو به هم فشردم. لعنتی داشت تحریکم میکرد!... @Sexi4k
Show all...
👍 1
جنگـلـ🌴ـبان داغ🔞 #پارت_3 داشت تحریکم میکرد و منم که آب ندیده بودم. راحت می تونستم جلوش وا بدم. در حالی که دزدیده بودم و حتی نمی دونستم کیه. بدم نمی اومد بعد این همه مدت یه سک.س درست حسابی داشته باشم هم به اون چیزی که میخواست میدادم هم خودم حال میکردم بعدم شاید میذاشت که برم. پوفی کشیدم و گفتم: خیله خب...میذارم هر کاری خواستی باهام بکنی...ولی باید بذاری بعدش برم. نگاهم کرد و چشم ریز کرد. - میذاری، میذاری برم؟؟ - باید ببینم از سک.س باهات چقدر لذت نسیبم میشه. لعنتی توی دلم فرستادم. من که اصلا این کاره نبودم! پوفی کشیدم و گفتم: اول دست هام رو باز کن... ابرو هاش بالا رفت. - و اون وقت چه طور میتونم بهت اعتماد کنم؟ نمی دونستم چی بگم... نگاهی بهش انداختم و سر تا پاش رو از نظر گذروندم. هیکلش اندازه یه گوریل گنده بود. بدن ورزیده و عضلانی و موهای بلند تا روی سر شونه اش که به حالت مجعد بودن. چشم های سیاه و درشت که خیلی خوفناک بودند. لعنتی انقدری خوب بود که حاضر بشم یه شبم رو باهاش بگذرونم. - با این پای اسیب دیده ام و هیکلی که تو داری فکر می‌کنی شانسی واسه فرار کردن داشته باشم؟ سری تکون داد و گفت: بهتره فکرشم به سرت نزنه...چون این جنگل رو مثل کف دستم میشناسم... این رو گفت و دستم رو باز کرد. لعنتی توی دلم به خودم فرستادم که چرا از گروه جدا شدم و افتادم توی اون تله لعنتی و اون طوری اسیب دیدم. توی دلم دعا کردم کاش بقیه بچه ها دنبالم می گشتند.... 🔎 @Sexi4k
Show all...
👍 2
جنگـلـ🌴ـبان داغ🔞 #پارت_1 با حرکت دستی روی پوستم همه بدنم از شدت شهوت دون دون شد‌ و وسط پاهام نبض گرفت. اهی کشیدم و انگشت های پاهام رو توی هم مچاله کردم از شدت لذت. همه جا تاریک بود و هیچی نمی دیدم. با رسیدن دست وسط پاهام گوشه لبم رو محکم گاز گرفتم و از دردش یهو پلک باز کردم. تازه متوجه شدم همه اش خواب بود! حدس می زدم بازم داشتم به خاطر سینگل بودنم توی خواب جق میزدم. آه از نهادم بلند شد. خیلی وقت بود که در حسرت به س.کس درست حسابی بودم. چند بار تند تند پلک زدم که متوجه شدم فایده نداره و همه جا تاریکه! چشم ریز کردم که یهو با دیدن فرد مقابلم نفسم توی سینه حبس شد. تازه همه چیز رو داشتم به خاطر می آوردم. سعی کردم تکون بخورم که تازه متوجه دست های بسته ام شدم. جیغی زدم و فریاد زدم: تو کی هستی...چرا دستم رو بستی؟ خم شد روم و سرش رو توی گردنم اورد و عمیق بو کشید. نفس های داغش با هر دَم و بازدم روی پوستم برخورد میکرد و باعث می شد هالی به هالی بشم. - یه دختر جوون و تنها...وسط این جنگل تاریک....فکرش رو نمی کردی با این هیکل سک.سی ممکنه چه بلایی سرت بیاد. با این حرفش بلند جیغ زدم. وحشت همه وجودم رو گرفته بود.... 🔎 @Sexi4k
Show all...
👍 1
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.