پلی لیستمان.

دلم می‌خواهد یک کاری انجام بدهم، اما نمی‌دانم دقیقا چه چیز می‌خواهم و انجام دادن چه کاری خوشحالم می‌کند؛ تا بعد از آن تازه ببینم می‌توانم انجامش بدهم یا نه. فعلا توی مرحله‌ی اولیه گیر کرده‌ام.

اگر این قرص‌های کسخلی هم حالم را خوب نکند، دیگر می‌روم برای خودم یک پیک‌نیک تهیه می‌کنم و می‌نشینم تریاکم را می‌کشم.

مردم چیز عاشقانه می‌گذارند قلب دریافت می‌کنند؛ من بعد از هر پست عاشقانه یا حتی چیزی نزدیک به آن، ری‌اکت متفکر و خنده می‌گیرم. بعضی‌ها هم که لطف دارند، برایم عن پر می‌کنند. خدایا شورتت.

برای اولین بار در زندگی‌ام یک شروار پاره خریده‌ام؛گ چشمتان روز بد نبیند، هر سری می‌آیم بپوشمش یک دور پایم می‌رود در قسمت سوراخ زانویش و پاره‌تر می‌شود. می‌ترسم آخرش انقدر جر بخورد که تکه‌ی پایینی‌اش یک جای نامناسب جدا شود و سگ‌آبرو شوم.

کاش وقتی از برنامه‌هایم با کسی صحبت می‌کنم تا زمانی که خودم دیگر راجع به آن چیزی نگفتم، چیزی نپرسد. چون به احتمال خیلی قوی ول داده‌ام و کلا یادم رفته چه بوده و با سوال کردن طرف مقابل فقط سرافکندگی‌اش برای من می‌ماند. انجام بدهم می‌آیم خودم همه جا جار می‌زنم. من ول دادم تو هم ول بده بی‌شرف.

هوا دارد با زبان بی‌زبانی می‌گوید بلندشو یک کاری بکن عقب مانده.

البته آخوند اگر آپشن فکر کردن داشت که دیگر آخوند نبود. ساده هستم.

آخوند خودش هم فکر نمی‌کرد یک روز انقدر انگیزه باشد برای رفتن.