Hasti_ηƒ_novels
"مجموعه ی افسانههای هفت سرزمین" Hasti ηƒ به قلم (ساحل نژادفروغی) شش جلد تکمیل شده و در اپلیکیشن باغ استور قرار گرفته لطفا به ترتیب بخونید @Hasti_nf_novels لینک دعوت Admin: @P_rhmni_78
Show more1 634
Subscribers
-224 hours
-47 days
-6430 days
Posting time distributions
Data loading in progress...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Publication analysis
Posts | Views | Shares | Views dynamics |
01 یه جوری پروفایل های این چنل خفنه که تا الان
1926729001750976 بار پروفایلمو عوض کردم🥹💙 | 6 | 0 | Loading... |
02 _ما باید همین الان از این عمارت نحس فرار کنیم کوروش!
جلو میاد و طرهای از موهامو به پشت گوشم هدایت میکنه:
_میبرمت یجایی که دست هیشکی بهت نرسه، قول میدم.
-تو غلط میکنی!
سر هردومون به سمت صدا میچرخه و با دیدن شروین نامزد احمقم، قلبم از سینه بیرون میزنه، طی یکی حرکت آنی باهم گلاویز میشن و چاقو توی دست شروین بالا میره چشمم باهاش بسته و فریاد...
مهرآیین دختری که میخواد با معشوقهاش فرار کنه اما سر بزنگاه نامزد بالهوسش سر میرسه😱🔞❌
https://t.me/+AzT5BaqcHwc4NmU8
۲۱پاک | 8 | 0 | Loading... |
03 قسمت دوم فیلم "اشتباه من" منتشر شد🍑🔥Download | 3 | 0 | Loading... |
04 ساب بیست شدن در امتحان کاملا رایگان🔮❌ | 2 | 0 | Loading... |
05 پروفایل های فیک دخترونه🙂↔️🩷 | 8 | 0 | Loading... |
06 یه جوری پروفایل های این چنل خفنه که تا الان
1926729001750976 بار پروفایلمو عوض کردم🥹💙 | 13 | 0 | Loading... |
07 بیا چهارتا پروف جدید بردار از اینجا سکینه😂🌿 | 11 | 0 | Loading... |
08 در را به روی دختر می بندد.دختر ترسیده می نالد.
-دست از سرم بر دار شروین تو رو خدا ولم کن.
با نفرت میگوید:که با دوست پسرت فرار می کنی.شروین خر کی باشه.بهت نگفتم یه بار، دیگی که برا من نجوشه میخوام سر سگ توش بجوشه.یا برای منی یا هیچکس.
تمام تنش از ترس می لرزد.عقب عقب میرود.
-دیگه مال تو نیستم .من باهاش بودم.با کوروش خوابیدم.دیگه مال تو نیستم.
شروین با عصبانیت سمتش یورش میبرد.با تمام توان گلویش را میفشارد.رنگ دختر کم کم کبود و بعد دستانش بی جان میشوند...
مهرآیین شیرینی خورده پسر عموشه اما عاشق مردی دیگه میشه.باهاش فرار می کنه اما...
https://t.me/+AzT5BaqcHwc4NmU8
۱۶پاک | 24 | 0 | Loading... |
09 همش اینجاست یه پکیج خاص و کمیاب از برترین قصهها که قرارداد چاپ دارن و عضویت محدود☺️👇🏼📚❌❌
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواجی اجباری با پادشاه هوس باز
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی پر از خون در جنگ جهانی دوم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟امیر با نامزدِ برادرش ازدواج میکنه و...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عاشقانه ای میان زنی جسور و مردی عاشق پیشه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق رئیس بزرگ به کارمند قرتیش
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸صیغه ای اجباری برای ادامه همکاری
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟فاصله ای میان عشق و نفرت
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸آوا برای پیدا کردن قدرتش به آریوال میره ولی...
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواج دختر بیست ساله با شیخ پنجاهساله
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸رفتن به پارتی به شرط نجات از بدنامی
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟به دستور مادرشوهرم در زندان به قتل رسیدم و...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸موفقیت بشرط خیانت به معشوق
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟دیدار دوباره دو قلب عاشق که از بچگی بهم تنیدهاند.
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختر عاشق بزرگترین دشمن خانوادش شد.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟زنی که برای عشقش قاتل میشه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختری که معشوقه خیالی قاچاقچی حرفهای میشه.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق اجباری وابسته به هوس
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸برای به دست آوردن قلب خانزاده، سر تنم قمار کردم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟دایانا عاشق یک مافیا میشه، جاسوسی یا...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی از نوع ممنوعه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟رابطهی عاشقانه با برادر قاتل مادرم
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دردسر شش ماه چت کردن با یک ناشناس
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟وارث بزرگترین باند مافیای ترکیه که عاشقپرواز میشه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردی جذاب از جنس آرامش،مرهم زخم های ناتمام
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عاشقانهای ناب میان دختر ترک و پسر بلوچ
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی برپایه یک شکست
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟بهم دست درازی شد مست کردم یادم برهخیانت دیدم
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸بعد مرگ عموم اسیر پسرعموی مذهبیم شدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عاشق استاد جذاب دانشگاهمون شدم که با نقشه بهم نزدیک شده بود
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختری اسیر به دست دشمنان قسمخورده
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق رئیس مافیا
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸پسری که دوستش میدزدتش و قمار میش
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشقی برخواسته از دل یک کینه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸تقاص گناه دایی و مادرم رو دادم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟فایل رمانهای کامل شده و ممنوعه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دوستدختر اجباری پسر شروزورگوی دانشگاهشدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواجی اجباری با مردی بدل و شکاک
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸تنهاامیدمردم براینجات ازاین بیماریماتبعیدیها
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟زاده قدرت بودم میان تمام ضعفهای جهان!
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردی که بعد از ده سال از شکنجه فرار میکند.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟با نبودش مثل یک حباب تو خالی بودم؛پوچ وتهی...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مرد نابینایی که بعدها فهمیدم بابای بچمه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟سرنوشتم با رفتن به اون جنگل کاملا عوض شد.
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردبیرحمی که فکر میکردم شوهرمه ازشحامله شدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟انتقام به شرط قتلهای وحشیانه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عروس خونآشام ها توسط گرگینه دزدیده میشه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟بی خبر از گذشته ی تاریک دل بسته میشوند...!
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸شبابهش تجاوز میکردوروزها روی زخماش بوسهمیزد
جهتشرکتدرلیستکلیککنید↪️ | 3 | 0 | Loading... |
10 فال متولدین هر ماه در 10 خرداد✨🩷 | 7 | 0 | Loading... |
11 قسمت دوم فیلم "اشتباه من" منتشر شد🍑🔥Download | 2 | 0 | Loading... |
12 Media files | 44 | 0 | Loading... |
13 پیج اینستاگرام رمان👇🏻
https://instagram.com/hasti_nf_novels?igshid=YmMyMTA2M2Y=
کانال عکس های رمان👇🏻
@Hastinfphotos | 43 | 0 | Loading... |
14 پیام ناشناس
https://t.me/iHarfBot?start=271484937
ربات شخصی نویسنده
@Hasti_nf_bot
جواب پیام هاتون
@Hnf_Jnashenas | 46 | 0 | Loading... |
15 #جلد_هفتم
#ابرپروازگر (جلد دومِ نفرین اژدها)
#پارت۹۳
آیدن... آیدن عوضی جدیدا چه مرگش بود؟ چرا یه طوری رفتار می کرد انگار ما هیچ گذشته ای با هم نداریم، انگار هفت پشت غریبه ایم.
شاید این سفر یادش می آورد. شاید دوری از بچه ها و رفتن به یه ماجراجویی مثل قدیم اوضاع و درست می کرد.
دم دمای سحر بود که دستی به شونه م خورد و بیدارم کرد. کلارا بالای سرم بود، کاغذ به دست با چشمای پفآلود و قرمز.
کاغذا رو ازش گرفتم و گفتم بره بخوابه. بعد آیدن و بیدار و نیتن و با نامه خبر کردم. تو نشیمن جمع شدیم و ترجمه رو نگاه کردیم.
"از جنوبی ترین نقطهی نیچر مستقیم به سمت دریا روید تا نیزارهای انبوه نزدیک ساحل خانه ی پرنده ای که شاهپرش مایه ی سبکبالیست و محافظانش باستانی و لرزآور"
خوندن همین یه جمله نفسمون و گرفت انقد که پشت هم بود. عجیب نبود که ترجمه ش برای کلارا اونقد وقت برده بود.
نیتن با یه بشکن نقشهی جادویی پدربزرگش و ظاهر کرد. ورد که خوند، خطوط روی کاغذ پاک شدن و جای جدیدی و رسم کردن. سرزمین نیچر، همسایهی شمالی ولنت ها.
جنوبی ترین قسمتش رو پیدا کردیم و ازش صاف به سمت دریا رفتیم. منطقه ای که بهش رسیدیم، یه چیزی حدود نصف روز ازمون دور بود.
: باید همین الان راه بیفتیم
نیتن با یه بشکن لباسای گرمش و ظاهر کرد و به کولهی رو دوشش اشاره زد: من که حاضرم
منم خواستم بلند شم برم آماده شم که آیدن یواش گفت: بچه ها. باید کلارارم با خودمون ببریم
تموم اراده م و به کار بردم که جیغ نزنم: چی؟
@Hasti_nf_novels
⚠️توجه داشته باشید پارت ها عیارسنج هستن. رمان تا آخر اینجا گذاشته نمیشه. نسخه کامل برای فروش در اپلیکیشن باغ استور قرار خواهد گرفت⚠️ | 48 | 0 | Loading... |
16 #جلد_هفتم
#ابرپروازگر (جلد دومِ نفرین اژدها)
#پارت۹۲
آیدن گفت: عالیه. انجامش بده، صبح به محض آماده شدنش راه میفتیم
کلارا چشمی گفت و از پله ها بالا رفت.
آیدن به ما رو کرد: بچه ها، می دونین که رفتن پی مواد جادوییِ احتمالا محافظت شده سخت و خطرناکه، ولی تنها راه نجات سرزمینمونه.
باید حتما موفق بشیم، اونم سریع. برای همین تنهایی نمی تونم انجامش بدم. یه نفر اگه داوطلب همراهیم بشه...
صدام دراومد: تنهایی؟ واقعا تصمیم گرفته بودی تنها بری؟ فکر کردی من میذارم؟
نیتن دستاش و از هم باز کرد: این مسخره بازیا چیه درمیاری رفیق؟!
آیدن گفت: آخه نیت، تو کار و زندگی داری...
نیتن حرفش و قطع کرد: خود لرد سایمان وقتی پودر و نشونش دادم بهم گفت ازش سردربیارم و اگه راهی برای درمانش بود پیگیریش کنم.
جدا از این وقتی داری میری پی چیزای جادویی رفیق جادوگرت و پشت سرت جا نمیذاری!
گفتم: یا رفیق سوپرولنتت و!
آیدن دستاش و بالا گرفت: خیلی خب! با هم میریم
نیتن گفت صبح خبرش کنیم و به خونه تله پورت کرد. آیدن پیش بچه ها موند، به اونایی که خیلی دوست داشتن بیان گفت نیازی نیست خودشون و به زحمت و خطر بندازن و به کسایی که نگران بودن اطمینان داد که ما از پسش برمیایم.
منم به اتاقمون رفتم که مثلا بخوابم. ولی مگه می شد؟ سرم پر از فکر اتفاقای درراه، خانواده ی در خطرم و ماموریت سنگینمون بود.
اگه کلارا نمی رسید دفترچه رو به موقع ترجمه کنه، اگه اصلا نمی تونست قسمتای مهمش و بفهمه یا جاشون مینداخت چی؟
اگه نمی تونستیم مواد جادویی و پیدا کنیم، اگه دیر پیداشون می کردیم، اگه اصلا جواب نمی داد چی؟
اگه باز این بارم تو جستجومون بلایی سر آیدن یا نیتن می اومد چی کار می کردم؟
@Hasti_nf_novels | 45 | 0 | Loading... |
17 به مناسبت تولدم چنل vip رمان و به ۵۰ نفر اول رایگان میدم❌🥹🩷 | 14 | 0 | Loading... |
18 ROMAN❌🔥ROMAN❌🔥ROMAN❌🔥 | 20 | 0 | Loading... |
19 _مگه یادم میره که هر شب با اون داداش عوضیتر از خودت مست میکردین و پشت در اتاقم تا خود صبح داد میزدین که درو باز کن تا از وجودت سیر بشیم؟🔞🔞🔞
چشمانش لبالب از اشک است:
_پشیمونم دردت به سرم، من دوستت دارم روژیا...همش یه اشتباه بود، یه ندونم کاری احمقانه... منو ببخش و بذار با داشتنت همه چیز رو جبران کنم.
اشکهایم را محکم از روی صورت پاک میکنم طوری که رد دستم روی پوست نازکم به حای میماند:
_اون شبا که تا صبح تنم توی اتاق میلرزید که نیای سراغم و بیعفتم کنی باید به فکر الان هم میبودی...
تازه یادت افتاده من بیگناهم امیرحامی؟
چقدر بهت گفتم من تو مرگ مادرت دست نداشتم و تو فقط با رفع نیازهای شبونت عذابم دادی...
قدم جلو میگذارد:_ازم بگذر روژیا...
عقب میروم و خود را به لبه تراس میرسانم:
_واسه این حرفا دیره، دیگه نمیخوام دستت به تنم بخوره!🔞
یه قدم دیگه برداری حسرت دیدنمو تا قیامت به دلت میذارم و خودمو پرت میکنم پایین!
ترسیده لب میزند:
_نرو عقب زندگیم، باشه... باشه هرچی تو بگی!
ولی پاهای لرزانم امان نمیدهد و همین که تلاش برای فاصله از لبه تراس میکنم ناگهان زیر پاهایم خالی میشود و...
امیرحامی و برادر دوقلوش هرشب دخترکی که فکر میکنن مسبب مرگ مادرشونه عذاب میدن اما وقتی دست سرنوشت عشق رو تو قلب امیرحامی میذاره و متوجه میشه روژیا بیگناه هستش میره که بدستش بیاره...
اما برای اینکار دیر شده❌💯❌💯
https://t.me/+LIb0UhxBecJmZTNk
۹صبح | 20 | 1 | Loading... |
20 همش اینجاست یه پکیج خاص و کمیاب از برترین قصهها که قرارداد چاپ دارن و عضویت محدود☺️👇🏼📚❌❌
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواجی اجباری با پادشاه هوس باز
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی پر از خون در جنگ جهانی دوم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟امیر با نامزدِ برادرش ازدواج میکنه و...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عاشقانه ای میان زنی جسور و مردی عاشق پیشه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق رئیس بزرگ به کارمند قرتیش
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸صیغه ای اجباری برای ادامه همکاری
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟فاصله ای میان عشق و نفرت
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸آوا برای پیدا کردن قدرتش به آریوال میره ولی...
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواج دختر بیست ساله با شیخ پنجاهساله
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸رفتن به پارتی به شرط نجات از بدنامی
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟به دستور مادرشوهرم در زندان به قتل رسیدم و...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸موفقیت بشرط خیانت به معشوق
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟دیدار دوباره دو قلب عاشق که از بچگی بهم تنیدهاند.
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختر عاشق بزرگترین دشمن خانوادش شد.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟زنی که برای عشقش قاتل میشه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختری که معشوقه خیالی قاچاقچی حرفهای میشه.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق اجباری وابسته به هوس
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸برای به دست آوردن قلب خانزاده، سر تنم قمار کردم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟دایانا عاشق یک مافیا میشه، جاسوسی یا...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی از نوع ممنوعه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟رابطهی عاشقانه با برادر قاتل مادرم
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دردسر شش ماه چت کردن با یک ناشناس
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟وارث بزرگترین باند مافیای ترکیه که عاشقپرواز میشه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردی جذاب از جنس آرامش،مرهم زخم های ناتمام
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عاشقانهای ناب میان دختر ترک و پسر بلوچ
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی برپایه یک شکست
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟بهم دست درازی شد مست کردم یادم برهخیانت دیدم
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸بعد مرگ عموم اسیر پسرعموی مذهبیم شدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عاشق استاد جذاب دانشگاهمون شدم که با نقشه بهم نزدیک شده بود
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختری اسیر به دست دشمنان قسمخورده
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق رئیس مافیا
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸پسری که دوستش میدزدتش و قمار میش
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشقی برخواسته از دل یک کینه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸تقاص گناه دایی و مادرم رو دادم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟فایل رمانهای کامل شده و ممنوعه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دوستدختر اجباری پسر شروزورگوی دانشگاهشدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواجی اجباری با مردی بدل و شکاک
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸تنهاامیدمردم براینجات ازاین بیماریماتبعیدیها
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟زاده قدرت بودم میان تمام ضعفهای جهان!
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردی که بعد از ده سال از شکنجه فرار میکند.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟با نبودش مثل یک حباب تو خالی بودم؛پوچ وتهی...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مرد نابینایی که بعدها فهمیدم بابای بچمه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟سرنوشتم با رفتن به اون جنگل کاملا عوض شد.
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردبیرحمی که فکر میکردم شوهرمه ازشحامله شدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟انتقام به شرط قتلهای وحشیانه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عروس خونآشام ها توسط گرگینه دزدیده میشه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟بی خبر از گذشته ی تاریک دل بسته میشوند...!
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸شبابهش تجاوز میکردوروزها روی زخماش بوسهمیزد
جهتشرکتدرلیستکلیککنید↪️ | 8 | 0 | Loading... |
21 قسمت دوم فیلم "اشتباه من" منتشر شد🍑🔥Download | 8 | 0 | Loading... |
22 قسمت دوم فیلم "اشتباه من" منتشر شد🍑🔥Download | 7 | 1 | Loading... |
23 _مگه یادم میره که هر شب با اون داداش عوضیتر از خودت مست میکردین و پشت در اتاقم تا خود صبح داد میزدین که درو باز کن تا از وجودت سیر بشیم؟🔞🔞🔞
چشمانش لبالب از اشک است:
_پشیمونم دردت به سرم، من دوستت دارم روژیا...همش یه اشتباه بود، یه ندونم کاری احمقانه... منو ببخش و بذار با داشتنت همه چیز رو جبران کنم.
اشکهایم را محکم از روی صورت پاک میکنم طوری که رد دستم روی پوست نازکم به حای میماند:
_اون شبا که تا صبح تنم توی اتاق میلرزید که نیای سراغم و بیعفتم کنی باید به فکر الان هم میبودی...
تازه یادت افتاده من بیگناهم امیرحامی؟
چقدر بهت گفتم من تو مرگ مادرت دست نداشتم و تو فقط با رفع نیازهای شبونت عذابم دادی...
قدم جلو میگذارد:_ازم بگذر روژیا...
عقب میروم و خود را به لبه تراس میرسانم:
_واسه این حرفا دیره، دیگه نمیخوام دستت به تنم بخوره!🔞
یه قدم دیگه برداری حسرت دیدنمو تا قیامت به دلت میذارم و خودمو پرت میکنم پایین!
ترسیده لب میزند:
_نرو عقب زندگیم، باشه... باشه هرچی تو بگی!
ولی پاهای لرزانم امان نمیدهد و همین که تلاش برای فاصله از لبه تراس میکنم ناگهان زیر پاهایم خالی میشود و...
امیرحامی و برادر دوقلوش هرشب دخترکی که فکر میکنن مسبب مرگ مادرشونه عذاب میدن اما وقتی دست سرنوشت عشق رو تو قلب امیرحامی میذاره و متوجه میشه روژیا بیگناه هستش میره که بدستش بیاره...
اما برای اینکار دیر شده❌💯❌💯
https://t.me/+LIb0UhxBecJmZTNk
۹صبح | 12 | 0 | Loading... |
24 همش اینجاست یه پکیج خاص و کمیاب از برترین قصهها که قرارداد چاپ دارن و عضویت محدود☺️👇🏼📚❌❌
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواجی اجباری با پادشاه هوس باز
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی پر از خون در جنگ جهانی دوم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟امیر با نامزدِ برادرش ازدواج میکنه و...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عاشقانه ای میان زنی جسور و مردی عاشق پیشه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق رئیس بزرگ به کارمند قرتیش
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸صیغه ای اجباری برای ادامه همکاری
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟فاصله ای میان عشق و نفرت
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸آوا برای پیدا کردن قدرتش به آریوال میره ولی...
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواج دختر بیست ساله با شیخ پنجاهساله
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸رفتن به پارتی به شرط نجات از بدنامی
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟به دستور مادرشوهرم در زندان به قتل رسیدم و...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸موفقیت بشرط خیانت به معشوق
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟دیدار دوباره دو قلب عاشق که از بچگی بهم تنیدهاند.
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختر عاشق بزرگترین دشمن خانوادش شد.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟زنی که برای عشقش قاتل میشه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختری که معشوقه خیالی قاچاقچی حرفهای میشه.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق اجباری وابسته به هوس
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸برای به دست آوردن قلب خانزاده، سر تنم قمار کردم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟دایانا عاشق یک مافیا میشه، جاسوسی یا...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی از نوع ممنوعه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟رابطهی عاشقانه با برادر قاتل مادرم
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دردسر شش ماه چت کردن با یک ناشناس
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟وارث بزرگترین باند مافیای ترکیه که عاشقپرواز میشه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردی جذاب از جنس آرامش،مرهم زخم های ناتمام
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عاشقانهای ناب میان دختر ترک و پسر بلوچ
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی برپایه یک شکست
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟بهم دست درازی شد مست کردم یادم برهخیانت دیدم
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸بعد مرگ عموم اسیر پسرعموی مذهبیم شدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عاشق استاد جذاب دانشگاهمون شدم که با نقشه بهم نزدیک شده بود
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختری اسیر به دست دشمنان قسمخورده
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق رئیس مافیا
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸پسری که دوستش میدزدتش و قمار میش
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشقی برخواسته از دل یک کینه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸تقاص گناه دایی و مادرم رو دادم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟فایل رمانهای کامل شده و ممنوعه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دوستدختر اجباری پسر شروزورگوی دانشگاهشدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواجی اجباری با مردی بدل و شکاک
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸تنهاامیدمردم براینجات ازاین بیماریماتبعیدیها
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟زاده قدرت بودم میان تمام ضعفهای جهان!
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردی که بعد از ده سال از شکنجه فرار میکند.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟با نبودش مثل یک حباب تو خالی بودم؛پوچ وتهی...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مرد نابینایی که بعدها فهمیدم بابای بچمه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟سرنوشتم با رفتن به اون جنگل کاملا عوض شد.
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردبیرحمی که فکر میکردم شوهرمه ازشحامله شدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟انتقام به شرط قتلهای وحشیانه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عروس خونآشام ها توسط گرگینه دزدیده میشه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟بی خبر از گذشته ی تاریک دل بسته میشوند...!
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸شبابهش تجاوز میکردوروزها روی زخماش بوسهمیزد
جهتشرکتدرلیستکلیککنید↪️ | 2 | 0 | Loading... |
25 ساب قبولی در امتحان فردا فوریی🔥🔮 | 11 | 0 | Loading... |
26 ساب بیست شدن در امتحان فردا رایگان🔮❌ | 5 | 0 | Loading... |
27 همش اینجاست یه پکیج خاص و کمیاب از برترین قصهها که قرارداد چاپ دارن و عضویت محدود☺️👇🏼📚❌❌
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواجی اجباری با پادشاه هوس باز
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی پر از خون در جنگ جهانی دوم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟امیر با نامزدِ برادرش ازدواج میکنه و...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عاشقانه ای میان زنی جسور و مردی عاشق پیشه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق رئیس بزرگ به کارمند قرتیش
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸صیغه ای اجباری برای ادامه همکاری
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟فاصله ای میان عشق و نفرت
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸آوا برای پیدا کردن قدرتش به آریوال میره ولی...
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواج دختر بیست ساله با شیخ پنجاهساله
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸رفتن به پارتی به شرط نجات از بدنامی
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟به دستور مادرشوهرم در زندان به قتل رسیدم و...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸موفقیت بشرط خیانت به معشوق
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟دیدار دوباره دو قلب عاشق که از بچگی بهم تنیدهاند.
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختر عاشق بزرگترین دشمن خانوادش شد.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟زنی که برای عشقش قاتل میشه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختری که معشوقه خیالی قاچاقچی حرفهای میشه.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق اجباری وابسته به هوس
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸برای به دست آوردن قلب خانزاده، سر تنم قمار کردم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟دایانا عاشق یک مافیا میشه، جاسوسی یا...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی از نوع ممنوعه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟رابطهی عاشقانه با برادر قاتل مادرم
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دردسر شش ماه چت کردن با یک ناشناس
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟وارث بزرگترین باند مافیای ترکیه که عاشقپرواز میشه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردی جذاب از جنس آرامش،مرهم زخم های ناتمام
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عاشقانهای ناب میان دختر ترک و پسر بلوچ
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی برپایه یک شکست
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟بهم دست درازی شد مست کردم یادم برهخیانت دیدم
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸بعد مرگ عموم اسیر پسرعموی مذهبیم شدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عاشق استاد جذاب دانشگاهمون شدم که با نقشه بهم نزدیک شده بود
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختری اسیر به دست دشمنان قسمخورده
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق رئیس مافیا
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸پسری که دوستش میدزدتش و قمار میش
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشقی برخواسته از دل یک کینه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸تقاص گناه دایی و مادرم رو دادم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟فایل رمانهای کامل شده و ممنوعه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دوستدختر اجباری پسر شروزورگوی دانشگاهشدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواجی اجباری با مردی بدل و شکاک
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸تنهاامیدمردم براینجات ازاین بیماریماتبعیدیها
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟زاده قدرت بودم میان تمام ضعفهای جهان!
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردی که بعد از ده سال از شکنجه فرار میکند.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟با نبودش مثل یک حباب تو خالی بودم؛پوچ وتهی...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مرد نابینایی که بعدها فهمیدم بابای بچمه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟سرنوشتم با رفتن به اون جنگل کاملا عوض شد.
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردبیرحمی که فکر میکردم شوهرمه ازشحامله شدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟انتقام به شرط قتلهای وحشیانه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عروس خونآشام ها توسط گرگینه دزدیده میشه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟بی خبر از گذشته ی تاریک دل بسته میشوند...!
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸شبابهش تجاوز میکردوروزها روی زخماش بوسهمیزد
جهتشرکتدرلیستکلیککنید↪️ | 5 | 0 | Loading... |
28 امیرحامی پسری که بعد از کلی آزار روحی و جسمی به دخترک پاک این قصه متوجه میشه که مسبب مرگ مادرش کس دیگهای هستش نه روژیای بیگناهِ عاشق پیشه 🥲
عضویت محدود فقط تا پایان امشب❌
https://t.me/+LIb0UhxBecJmZTNk
۱۲شبپاک | 20 | 0 | Loading... |
29 فال متولدین هر ماه در 9 خرداد✨🩷 | 5 | 0 | Loading... |
30 فیلم جنجالی "مست عشق" منتشر شد💋🔥Download | 13 | 0 | Loading... |
31 تم پرمیوم تلگرام رایگانن شدد🥹🫶❌ | 9 | 0 | Loading... |
32 ایموجی های پرمیوم رایگانن❌🔥 | 8 | 0 | Loading... |
33 با ویسای که تو چنلش گذاشته امتحان نهاییا رو بیست شدم🥲✨🩷 | 9 | 0 | Loading... |
34 این رمان دارای باز و بدون سانسور که مناسب هر سنی نیست🔞
-بکن این لباس سفید مسخره رو!
با چشمانی وق زده نگاهش میکنم:
_وسط عروسیمون لخت بشم؟
نگاهش گویا قندیل بسته:
_گوش نکنی میگم همه رو به رگبار گلوله ببندن.
کتش را کنار زده و هفت تیرش را نشانم میدهد...
خدای من اینجا چه خبر بود؟!
https://t.me/+LIb0UhxBecJmZTNk
۱۸پاک | 20 | 0 | Loading... |
35 همش اینجاست یه پکیج خاص و کمیاب از برترین قصهها که قرارداد چاپ دارن و عضویت محدود☺️👇🏼📚❌❌
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواجی اجباری با پادشاه هوس باز
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی پر از خون در جنگ جهانی دوم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟امیر با نامزدِ برادرش ازدواج میکنه و...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عاشقانه ای میان زنی جسور و مردی عاشق پیشه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق رئیس بزرگ به کارمند قرتیش
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸صیغه ای اجباری برای ادامه همکاری
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟فاصله ای میان عشق و نفرت
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸آوا برای پیدا کردن قدرتش به آریوال میره ولی...
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواج دختر بیست ساله با شیخ پنجاهساله
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸رفتن به پارتی به شرط نجات از بدنامی
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟به دستور مادرشوهرم در زندان به قتل رسیدم و...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸موفقیت بشرط خیانت به معشوق
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟دیدار دوباره دو قلب عاشق که از بچگی بهم تنیدهاند.
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختر عاشق بزرگترین دشمن خانوادش شد.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟زنی که برای عشقش قاتل میشه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختری که معشوقه خیالی قاچاقچی حرفهای میشه.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق اجباری وابسته به هوس
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸برای به دست آوردن قلب خانزاده، سر تنم قمار کردم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟دایانا عاشق یک مافیا میشه، جاسوسی یا...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی از نوع ممنوعه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟رابطهی عاشقانه با برادر قاتل مادرم
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دردسر شش ماه چت کردن با یک ناشناس
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟وارث بزرگترین باند مافیای ترکیه که عاشقپرواز میشه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردی جذاب از جنس آرامش،مرهم زخم های ناتمام
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عاشقانهای ناب میان دختر ترک و پسر بلوچ
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی برپایه یک شکست
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟بهم دست درازی شد مست کردم یادم برهخیانت دیدم
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸بعد مرگ عموم اسیر پسرعموی مذهبیم شدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عاشق استاد جذاب دانشگاهمون شدم که با نقشه بهم نزدیک شده بود
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختری اسیر به دست دشمنان قسمخورده
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق رئیس مافیا
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸پسری که دوستش میدزدتش و قمار میش
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشقی برخواسته از دل یک کینه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸تقاص گناه دایی و مادرم رو دادم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟فایل رمانهای کامل شده و ممنوعه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دوستدختر اجباری پسر شروزورگوی دانشگاهشدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواجی اجباری با مردی بدل و شکاک
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸تنهاامیدمردم براینجات ازاین بیماریماتبعیدیها
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟زاده قدرت بودم میان تمام ضعفهای جهان!
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردی که بعد از ده سال از شکنجه فرار میکند.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟با نبودش مثل یک حباب تو خالی بودم؛پوچ وتهی...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مرد نابینایی که بعدها فهمیدم بابای بچمه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟سرنوشتم با رفتن به اون جنگل کاملا عوض شد.
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردبیرحمی که فکر میکردم شوهرمه ازشحامله شدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟انتقام به شرط قتلهای وحشیانه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عروس خونآشام ها توسط گرگینه دزدیده میشه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟بی خبر از گذشته ی تاریک دل بسته میشوند...!
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸شبابهش تجاوز میکردوروزها روی زخماش بوسهمیزد
جهتشرکتدرلیستکلیککنید↪️ | 5 | 0 | Loading... |
36 امشب پیشگویی با موکل داره اونم رایگان🤤❌🔮 | 14 | 0 | Loading... |
37 همش اینجاست یه پکیج خاص و کمیاب از برترین قصهها که قرارداد چاپ دارن و عضویت محدود☺️👇🏼📚❌❌
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواجی اجباری با پادشاه هوس باز
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی پر از خون در جنگ جهانی دوم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟امیر با نامزدِ برادرش ازدواج میکنه و...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عاشقانه ای میان زنی جسور و مردی عاشق پیشه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق رئیس بزرگ به کارمند قرتیش
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸صیغه ای اجباری برای ادامه همکاری
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟فاصله ای میان عشق و نفرت
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸آوا برای پیدا کردن قدرتش به آریوال میره ولی...
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواج دختر بیست ساله با شیخ پنجاهساله
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸رفتن به پارتی به شرط نجات از بدنامی
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟به دستور مادرشوهرم در زندان به قتل رسیدم و...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸موفقیت بشرط خیانت به معشوق
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟دیدار دوباره دو قلب عاشق که از بچگی بهم تنیدهاند.
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختر عاشق بزرگترین دشمن خانوادش شد.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟زنی که برای عشقش قاتل میشه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختری که معشوقه خیالی قاچاقچی حرفهای میشه.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق اجباری وابسته به هوس
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸برای به دست آوردن قلب خانزاده، سر تنم قمار کردم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟دایانا عاشق یک مافیا میشه، جاسوسی یا...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی از نوع ممنوعه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟رابطهی عاشقانه با برادر قاتل مادرم
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دردسر شش ماه چت کردن با یک ناشناس
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟وارث بزرگترین باند مافیای ترکیه که عاشقپرواز میشه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردی جذاب از جنس آرامش،مرهم زخم های ناتمام
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عاشقانهای ناب میان دختر ترک و پسر بلوچ
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی برپایه یک شکست
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟بهم دست درازی شد مست کردم یادم برهخیانت دیدم
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸بعد مرگ عموم اسیر پسرعموی مذهبیم شدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عاشق استاد جذاب دانشگاهمون شدم که با نقشه بهم نزدیک شده بود
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختری اسیر به دست دشمنان قسمخورده
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق رئیس مافیا
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸پسری که دوستش میدزدتش و قمار میش
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشقی برخواسته از دل یک کینه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸تقاص گناه دایی و مادرم رو دادم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟فایل رمانهای کامل شده و ممنوعه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دوستدختر اجباری پسر شروزورگوی دانشگاهشدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواجی اجباری با مردی بدل و شکاک
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸تنهاامیدمردم براینجات ازاین بیماریماتبعیدیها
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟زاده قدرت بودم میان تمام ضعفهای جهان!
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردی که بعد از ده سال از شکنجه فرار میکند.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟با نبودش مثل یک حباب تو خالی بودم؛پوچ وتهی...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مرد نابینایی که بعدها فهمیدم بابای بچمه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟سرنوشتم با رفتن به اون جنگل کاملا عوض شد.
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردبیرحمی که فکر میکردم شوهرمه ازشحامله شدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟انتقام به شرط قتلهای وحشیانه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عروس خونآشام ها توسط گرگینه دزدیده میشه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟بی خبر از گذشته ی تاریک دل بسته میشوند...!
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸شبابهش تجاوز میکردوروزها روی زخماش بوسهمیزد
جهتشرکتدرلیستکلیککنید↪️ | 4 | 0 | Loading... |
38 این رمان دارای باز و بدون سانسور که مناسب هر سنی نیست🔞
-بکن این لباس سفید مسخره رو!
با چشمانی وق زده نگاهش میکنم:
_وسط عروسیمون لخت بشم؟
نگاهش گویا قندیل بسته:
_گوش نکنی میگم همه رو به رگبار گلوله ببندن.
کتش را کنار زده و هفت تیرش را نشانم میدهد...
خدای من اینجا چه خبر بود؟!
https://t.me/+LIb0UhxBecJmZTNk
۱۸پاک | 8 | 0 | Loading... |
39 قسمت دوم فیلم "اشتباه من" منتشر شد🍑🔥Download | 6 | 0 | Loading... |
40 پیشگویی همسر آینده رایگان❌🔥 | 8 | 0 | Loading... |
Repost from N/a
Show all...600
Repost from N/a
_ما باید همین الان از این عمارت نحس فرار کنیم کوروش!
جلو میاد و طرهای از موهامو به پشت گوشم هدایت میکنه:
_میبرمت یجایی که دست هیشکی بهت نرسه، قول میدم.
-تو غلط میکنی!
سر هردومون به سمت صدا میچرخه و با دیدن شروین نامزد احمقم، قلبم از سینه بیرون میزنه، طی یکی حرکت آنی باهم گلاویز میشن و چاقو توی دست شروین بالا میره چشمم باهاش بسته و فریاد...
مهرآیین دختری که میخواد با معشوقهاش فرار کنه اما سر بزنگاه نامزد بالهوسش سر میرسه😱🔞❌
https://t.me/+AzT5BaqcHwc4NmU8
۲۱پاک
800
Repost from N/a
Show all...1300
Repost from N/a
در را به روی دختر می بندد.دختر ترسیده می نالد.
-دست از سرم بر دار شروین تو رو خدا ولم کن.
با نفرت میگوید:که با دوست پسرت فرار می کنی.شروین خر کی باشه.بهت نگفتم یه بار، دیگی که برا من نجوشه میخوام سر سگ توش بجوشه.یا برای منی یا هیچکس.
تمام تنش از ترس می لرزد.عقب عقب میرود.
-دیگه مال تو نیستم .من باهاش بودم.با کوروش خوابیدم.دیگه مال تو نیستم.
شروین با عصبانیت سمتش یورش میبرد.با تمام توان گلویش را میفشارد.رنگ دختر کم کم کبود و بعد دستانش بی جان میشوند...
مهرآیین شیرینی خورده پسر عموشه اما عاشق مردی دیگه میشه.باهاش فرار می کنه اما...
https://t.me/+AzT5BaqcHwc4NmU8
۱۶پاک
2400
Repost from N/a
همش اینجاست یه پکیج خاص و کمیاب از برترین قصهها که قرارداد چاپ دارن و عضویت محدود☺️👇🏼📚❌❌
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواجی اجباری با پادشاه هوس باز
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی پر از خون در جنگ جهانی دوم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟امیر با نامزدِ برادرش ازدواج میکنه و...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عاشقانه ای میان زنی جسور و مردی عاشق پیشه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق رئیس بزرگ به کارمند قرتیش
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸صیغه ای اجباری برای ادامه همکاری
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟فاصله ای میان عشق و نفرت
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸آوا برای پیدا کردن قدرتش به آریوال میره ولی...
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواج دختر بیست ساله با شیخ پنجاهساله
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸رفتن به پارتی به شرط نجات از بدنامی
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟به دستور مادرشوهرم در زندان به قتل رسیدم و...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸موفقیت بشرط خیانت به معشوق
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟دیدار دوباره دو قلب عاشق که از بچگی بهم تنیدهاند.
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختر عاشق بزرگترین دشمن خانوادش شد.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟زنی که برای عشقش قاتل میشه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختری که معشوقه خیالی قاچاقچی حرفهای میشه.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق اجباری وابسته به هوس
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸برای به دست آوردن قلب خانزاده، سر تنم قمار کردم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟دایانا عاشق یک مافیا میشه، جاسوسی یا...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی از نوع ممنوعه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟رابطهی عاشقانه با برادر قاتل مادرم
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دردسر شش ماه چت کردن با یک ناشناس
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟وارث بزرگترین باند مافیای ترکیه که عاشقپرواز میشه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردی جذاب از جنس آرامش،مرهم زخم های ناتمام
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عاشقانهای ناب میان دختر ترک و پسر بلوچ
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی برپایه یک شکست
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟بهم دست درازی شد مست کردم یادم برهخیانت دیدم
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸بعد مرگ عموم اسیر پسرعموی مذهبیم شدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عاشق استاد جذاب دانشگاهمون شدم که با نقشه بهم نزدیک شده بود
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختری اسیر به دست دشمنان قسمخورده
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق رئیس مافیا
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸پسری که دوستش میدزدتش و قمار میش
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشقی برخواسته از دل یک کینه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸تقاص گناه دایی و مادرم رو دادم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟فایل رمانهای کامل شده و ممنوعه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دوستدختر اجباری پسر شروزورگوی دانشگاهشدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواجی اجباری با مردی بدل و شکاک
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸تنهاامیدمردم براینجات ازاین بیماریماتبعیدیها
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟زاده قدرت بودم میان تمام ضعفهای جهان!
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردی که بعد از ده سال از شکنجه فرار میکند.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟با نبودش مثل یک حباب تو خالی بودم؛پوچ وتهی...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مرد نابینایی که بعدها فهمیدم بابای بچمه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟سرنوشتم با رفتن به اون جنگل کاملا عوض شد.
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردبیرحمی که فکر میکردم شوهرمه ازشحامله شدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟انتقام به شرط قتلهای وحشیانه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عروس خونآشام ها توسط گرگینه دزدیده میشه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟بی خبر از گذشته ی تاریک دل بسته میشوند...!
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸شبابهش تجاوز میکردوروزها روی زخماش بوسهمیزد
جهتشرکتدرلیستکلیککنید↪️
300