آستانه حضرت امام کاظم علیه السلام

🔘 غارت لباس کهنه ▪️ امام حسین در لحظات آخر روز عاشورا خطاب به حضرت زینب علیهماالسلام فرمود: ◾️ ائْتُونِي‏ بِثَوْبٍ‏ لَا يُرْغَبُ فِيه‏؛ لباس کهنه‌ای برایم بیاور بپوشم تا بعداز کشته شدن کسی به آن رغبت نکند؛ چون مرا می‌کشند لباسهایم را به غارت می‌برند، صدای گریه زنان بلند شد، حضرت فرمود آرام باشید، آن لباس کهنه را هم با دست مبارک خود پاره کرد و پوشید، اما موقعی که حضرت کشته شد، آن لباس کهنه را هم بیرون آورند ... ◼️ مَن مُخبِرُ الزهراءِ أنَّ حُسَینَها بینَ الوَری عارٍ عَلی تَلعاتِها. کیست فاطمه زهرا را خبر کند که حسینش را برهنه و عریان میان بیابان انداختند ... #آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان #آستانه_حضرت_امام_کاظم_علیه_السلام

🔘 غارت لباس کهنه ▪️ امام حسین در لحظات آخر روز عاشورا خطاب به حضرت زینب علیهماالسلام فرمود: ◼️ ائْتُونِي‏ بِثَوْبٍ‏ لَا يُرْغَبُ فِيه‏؛ لباس کهنه‌ای برایم بیاور بپوشم تا بعداز کشته شدن کسی به آن رغبت نکند؛ چون مرا می‌کشند لباسهایم را به غارت می‌برند، صدای گریه زنان بلند شد، حضرت فرمود آرام باشید، آن لباس کهنه را هم با دست مبارک خود پاره کرد و پوشید، اما موقعی که حضرت کشته شد، آن لباس کهنه را هم بیرون آورند ... ◼️ مَن مُخبِرُ الزهراءِ أنَّ حُسَینَها بینَ الوَری عارٍ عَلی تَلعاتِها. کیست فاطمه زهرا را خبر کند که حسینش را برهنه و عریان میان بیابان انداختند ... #آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان #آستانه_حضرت_امام_کاظم_علیه_السلام

🔘 روز حزن آل پیامبر ◾️عاشوراء روز شهامت و از خودگذشتگی است، روز مقاومت و صبر، روز تشنگی و بی تابی، روز شهادت و جانفشانی است. عاشوراء یادآور ناله های جانسوز زنان و کودکان و پرپر شدن اباعبدالله الحسین علیه السلام و فرزندان و یاران و بستگان اوست. ◾️عاشوراء روز حزن آل پیامبر است، امام صادق در مذمت کسانی که روز عاشوراء را به عنوان شکرگزاری روزه می‌گیرند می‌فرماید: روز عاشوراء روزی است که امام حسین کشته شد، جسم مطهر ایشان در میان اصحاب افتاده بود و اجساد مطهر اصحاب دور بدن امام حسین افتاده بود. آیا می‌توان در چنین روزی روزه گرفت؟ هرگز به پروردگار بیت الحرام سوگند عاشوراء روز روزه نیست. ◾️عاشوراء روز حزن و اندوه و مصیبت است که بر اهل آسمان و ساکنان زمین و تمام مومنان وارد شده است و این روز، خوشحالی و سرور ابن مرجانه و آل زیاد و اهل شام است، غضب خداوند بر آنان و ذریه آنها باد    📚 کافی ج۴ ص۱۴۷ #آستانه_حضرت_امام_کاظم_علیه_السلام

⚫ علامه امینی صاحب کتاب الغدیر، شب و روز عاشورا مدام برای امام زمان علیه السلام صدقه کنار میگذاشتند و میفرمودند: امشب قلب امام زمان در فشار است. ◾شمر جلو آمد و خواست سرمقدس اباعبدالله الحسین علیه السلام را جدا کند، حضرت فرمود: مى‌دانستم که کشنده من تو خواهى بود، زیرا که تو پیسى! در خواب دیدم که سگان بر من حمله مى‌کردند و مرا مى‌دریدند و در میان سگان، سگ ابلق پیسى بود که بیشتر بر من حمله مى‌کرد، و جدّم رسول خدا نیز چنین خبر داده بود. ◾شمر در خشم فرو رفت و گفت: مرا به سگ تشبیه مى‌کنى؟ با اینکه مادر تو فاطمه زهرا و پدر تو علىّ مرتضى و جدّ تو محمّد مصطفى است و تو را مى‌کشم و پروا نمى‌کنم. ◾صورت مقدس امام را برگرداند و از پشت گردن به دوازده ضربت، سر مبارک آن حضرت را از بدن مطهّرش جدا کرد. شمر آمد و شد قتلگاهت گوشۂ گودال😭 زد بیهوا بر حنجرت خنجر!!  زبانم لال😭 صدقه برای حضرت فراموش نشود. #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان #آستانه_حضرت_امام_کاظم_علیه_السلام

🏴 السلام علیک یا اباالفضل العباس علیه السلام ◾تو بودی خیمه ها هرگز نمی سوخت ◾زداغت خواهرت بر سر نمی کوفت ◾به گوشواره صغیره دل شکسته ◾عدو چشم طمع هرگز نمی دوخت #آستانه_حضرت_امام_کاظم_علیه_السلام

📌 درسی از عشق و وفا ▪️ هوای گرم و سوزان روز عاشورا، سرزمین گرم کربلا، لباس سنگین آهنین رزم، تلاش و حملات پی در پی، غم و اندوه شهدا و ... انسان را سخت تشنه و بی‌تاب می‌کند و به علاوه اگر ساعت‌ها نیز آب نیاشامیده باشد، طبیعی است وقتی وارد شریعه فرات می‌شود، اول خود را سیراب می‌کند، سر و صورت خود را با آب سرد شست‌وشو می‌دهد تا رمق تازه‌ای بگیرد. ◼️ اما قمر منیر بنی‌هاشم تربیت یافته امیرالمومنین علیه‌السلام است، برخلاف تمام این تصورات چنین نکرد، او کاری کرد که دنیای عشق و وفاداری را به تعجب آورد. او آب را روی آب ریخت و مشک را پر کرد و به سمت خیمه‌ها حرکت کرد و زیر لب زمزمه می‌کرد: 👈 يا نفس من بعد الحسين هونى‏ و بعده لا كنت ان تكونى‏؛ ای نفس زندگی بعداز حسین ذلت و خواری است و پس از او زنده نمانی، هرچند خواهان زندگی باشی. بحارالانوار ج۴۵ ص۴۱

🏴 فرازی از زیارتنامه حضرت علی اکبر از لسان امام صادق علیه‌السلام 🖤 پدر و مادرم فدای تو ای شهید بی گناه پدر و مادرم فدای تو که خونت را به پیشگاه پیامبر بالا بردند پدر و مادرم فدای تو که در پیش چشم پدرت بودی پدرت بر بالین تو اشک می‌ریخت و این مصیبت را به حساب خدا می‌گذاشت در حالی که قلبش آتش گرفته بود با دستش خون تو را به کرانه آسمان پاشید و حتی یک قطره از خونت به زمین بازنگشت ناله‌های پدرت آرام نمی‌شد و با تو وداع می‌کرد 😭 🖤 بِأَبي أنتَ وامّي مِن مَذبوحٍ ومَقتولٍ مِن غَيرِ جُرمٍ وبِأَبي أنتَ وامّي دَمُكَ المُرتَقى بِهِ إلى حَبيبِ اللّهِ وبِأَبي أنتَ وامّي مِن مُقَدَّمٍ بَينَ يَدَي أبيكَ يَحتَسِبُكَ ويَبكي عَلَيك مُحرَقا عَلَيكَ قَلبُهُ يَرفَعُ دَمَكَ بِكَفِّهِ إلى أعنانِ السَّماءِ لا تَرجِعُ مِنهُ قَطرَةٌ ولا تَسكُنُ عَليكَ مِن أبيكَ زَفرَةٌ وَدَّعَكَ لِلفِراق 📚 كامل‌الزيارات ص۳۹۳ 👈 یکی از بهترین راه‌ها برای تقرب به امام زمان علیه‌السلام ذکر مصائب حضرت علی اکبر علیه‌السلام است #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #آستانه_حضرت_امام_کاظم_علیه_السلام

😭 اشک پدر ▪️ در روز عاشوراء وقتی حضرت علی اکبر برای اذن میدان آمد، صدای گریه از اهل حرم بلند شد به دورش حلقه زدند گفتند: به تنهایی و غربت ما رحم کن. ◼️ از آن طرف امام حسین می‌دید فرزند عزیزش دارد برای سفری وداع می‌کند که دیگر هیچ بازگشتی ندارد و لحظاتی دیگر قرار است، جگر گوشه اش تکه تکه شود و هیچ امیدی جزء استقبال از کشته شدن ندارد. فرمود: اگر میخواهی برو، ولی دو قدم جلوی پدر راه برو ... یک لحظه جدا کردم از خویش، جوانم را گویی که فدا کردم صدمرتبه جانم را در آتش هجرانش می‌سوخت وجودم را با رفتن خود از تن می‌برد روانم را با داغ علی دشمن یک لحظه گرفت از من هم روح و روانم را هم تاب و توانم را

‍◼️ ظهر بود، ظهر روز دهم. یکی بود و دیگر هیچکس نبود. شیرخوارش را در آغوش گرفت. در حال تلظّی بود که تیر آمد. مشت پدر پر بود از خون سرخ پسر. نگاهی سمت آسمان کرد و فرمود: پروردگارا! امروز (به خواست خودم) یاری اهل آسمان را از من بازداشتی، پس آن یاری را برای روزگاری بهتر (یعنی روزگار ظهور) قرار ده. و انتقام ما را از این مردمان ستم‌پیشه بگیر. 📚 برگرفته از وقعة الطف، ص۲۴۶ و ارشاد، ج۲، ص۱۰۸. 👈 هنگام ذکر مصیبت حضرت علی اصغر علیه‌السلام، باید از منتقم او یاد کنیم و برای تعجیل فرج دست به دعا برداریم. #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #آستانه_حضرت_امام_کاظم_علیه_السلام

😭 حزن و اندوه حضرت سکینه در تشنگی حضرت علی اصغر علیهماالسلام ◼️ از حضرت سکینه نقل شده است: لب‌ها از تشنگی خشک شده بود و به دنبال جرعه‌ای آب بودیم، با خود گفتم به خیمه عمه‌ام زینب بروم، شاید مقداری آب برای ما ذخیره کرده باشد، چون به در خیمه رسیدم، دیدم عمه‌ام زینب نشسته و برادر شیرخواره ام علی اصغر را به دامن گرفته است و برادرم علی اصغر مثل ماهی که از آب بیرون افتاده است، مضطرب است ... ◼️ حضرت سکینه می‌گوید: با دیدن این حال بغض گلویم را گرفت و آرام گریه می‌کردم تا عمه‌ام متوجه نشود و حزن او بیشتر شود، ولکن او متوجه شد و فرمود: سکینه‌ای؟ عرض کردم بله. فرمود: برای چه گریه می‌کنی؟ عرض کردم حال علی اصغر مرا به گریه انداخت. ◼️ گفتم عمه جان بیا به خیمه عمو و عموزاده ها برویم، شاید آبی ذخیره کرده باشند. حضرت زینب فرمود: گمان نکنم، ولی با این وجود به خیمه‌ای دیگر رفتیم و پشت سر ما ۲۰ بچه از دختر و پسر به دنبال ما می‌دویدند که شاید ما آب پیدا کنیم، صدای العطش به آسمان بلند کرده بودند و مثل جوجه پر کنده می‌لرزیدند. 📚 معالی السبطین ج۱ ص۱۹۶