Querencia

‏کاش یه دکترم واسه رفع دلتنگی داشتیم، هر وقت دلت گرفت و نمیدونستی چیکار کنی میرفتی پیشش ویزیتت میکرد تا دوباره خوب شی

دوباره ایراد هامو به صورتم کوبیدن اونم نه یک بار بلکه چند بار و اینکه بهشون حق میدم و هیچی نمیتونم بهشون بگم دارم عذاب میکشم و من لعنتی الان دقیقا باید تو محل کارم باید بغض کنم و سعی کنم لبخند بزنم و جلوی این همه آدم هق هق نکنم چرا من درست نمیشم چرا هیچ کاری برای درست شدن انجام نمیدم چرا حتی جرعت بهتر شدن رو هم ندارم چرا انقدر من بی عرضه ام

از اینکه نمی‌دونم چیکار کنم و دلم میخواد بشینم بخاطر نقص هام گریه کنم هم خسته شدم

از این هر روز همینه و هیچ کاری برای بهتر شدن انجام نمیدم هم خسته شدم

از اینکه هر روز به خودم میگم جمع کن خودتو دختر به غرورت برخوره خودت و اصلاح کن تا دیگه کسی نتونه بهت سرکوفت بزنه خسته شدم

از اینکه خودمم میدونم اون سرکوفت ها درسته و واقعا مشکل از منه هم خسته شدم

از اینکه هر روز و هر ساعت و هر لحظه سرکوفت بشنوم خسته شدم

خیلی از ماها مدت‌ها پیش مُرده‌ایم در سکوتی که هیچوقت، هیچکس، هیچ‌جوره درکش نکرد!