cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

سوتی های خانومانه

سوتی ها و خاطرات جالب دوران مجردی،درس و دانشگاه و کار، نامزدی ، عقد و متاهلی خودتون که باهاش خاطره دارید رو واسمون ارسال کنید تا در کانال درج کنیم و باهم بخندیم😍😂 اینم ایدی ادمین 👈👈 @mkasff

Show more
Advertising posts
7 390
Subscribers
-224 hours
-147 days
-18030 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

سلام دیشب می‌خواستیم بریم خونه مادربزرگم خالمم که یه پسر 3/5 ساله داره گفت بیاید منم ببرید بعد که ما سوارشون کردیم اومدیم دم خونه مادربزرگم همسایشون با شوهرش توی کوچه بودن بعد پسرخالم رفت پیششون به خانومه گفت سلام اسمت چیه؟  همسایه هم گفت :تربچه این گودزیلا هم روکرد سمت مرده وگفت اسمه تو هم تلبچس؟ 🤔 مگه ماماناتون بلد نبودن لوتون اسم بزالن؟ 🤔 قشنگ زنه رو باخاک یکسان کرد 😂😂😂عوضش دیگه قشنگ جواب بچه رو میده😬😂 #دختر_سربه_هوا @sootemoote https://t.me/joinchat/AAAAAEmQFVglLYGUEzDObg
Show all...
سلام سحر جون خوبی عزیزم میخام یه خاطره بگم،  چند سال پیش با مادرم دعوت شدیم ب یه هییت من خونه مادر بزرگم بودم و مادرم اومد اونجا دنبالم اون موقع بابام سرطان خون داشت و ماهم متوسل میشدیم ب امام ها  حال بابام اصلا خوب نبود البته الان فوت شده دوست داشتین یه صلوات واسش بفرستین،  مادرم گفت بیا بریم هییت که من گفتم نمیام وقتی حاجت نمیدن چرا بیام بابام جلو چشمم داره پر پر میشه نه خدا کاری میکنه ن ائمه مادرم اصرار میکرد که حالا پاشو بریم کفر نگو مادر بزرگمم گفت برو ثواب داره خلاصه با مادرم رفتیم تازه هییت شروع شده بود وقتی در و باز کردیم تعداد زیادی خانوم دیدیم که نشستن با چادر های مشکی و چادراشون و انداختن رو سرشون و گریه میکنن ب مامانم گفتم چقدر شلوغه حالا خوبه تازه شروع شده کجا بشینیم مادرم گفت جا نیست همینجا جلوی در بشینیم دوباره نگاه کردم گفتم چقدر جمعیت اومدن ماشالا، خلاصه ما هم شروع کردیم ب گریه کردن صاحب خونه اومد بهمون خوش امد بگه وقتی سرمون و بلند کردیم دیدم وسط خونه خالیه یعنی تعداد ادما ب قدری بود که دور تا دور خونه نشسته بودن ماهم که کنار در بودیم  کسیو ندیدیم خارج بشه خیلی ترسیده بودم که اون همه ادم یهو کجا رفتن چی شد، هنوزم که هنوزه بهش فکر میکنم یه حال غریبی دارم البته اینم بگم که بابام ب طور معجزه اسایی شفا گرفت. @sootemoote https://t.me/joinchat/AAAAAEmQFVglLYGUEzDObg
Show all...
Repost from N/a
Photo unavailableShow in Telegram
💸 راز پول درآوردن اینجاست! 💸 رفیق، می‌خوای درآمدت رو بالا ببری؟ 📈 جوابش اینجاست و کاملاً رایگانه! 🆓 بیا تو کانال ما و یاد بگیر چطوری پول پارو کنی! منتظرتم! 🤩
Show all...
سلام خوبین امیدوارم همیشه سلامت باشین من دخترمو بالاخره تونستم از پوشک بگیرم ، تند تند میبردم دستشویی یه روز آقامون از سرکار برگشته بود هوا گرم اومد با شورت نشست جلوی کولر نفس تازه کنه بره لباساشو بپوشه  دخترمو بردم شستم اومدم بیرون دیدم آقا دارن قهقه میزنه😂😂😂😅😅 میگم چیشده ؟؟ با خجالت  گفت دخترمو تا از دستشویی اومد بیرون با یه نگاه خاصی اومد جلوم یه نگاه به شورتم کرد😳😳 اومد اونجامو گرفت گفت اوخ اوخ پی پی کردی توی شورتت بیا بریم مامان بشورتت😂😂😂 @sootemoote https://t.me/joinchat/AAAAAEmQFVglLYGUEzDObg
Show all...
سلام سحر جون من یه بار به یکی از خواستگارام گفتم که واسه آیندم هدف ها و ایده هایی دارم و کارهایی میخوام بکنم که الان نمیتونم بهتون بگم ولی حتما میرم دنبالشون ، از شما هم میخوام سد راهم نشین (خام بودم 😂😂😂😂😂)... اونا هم سریع فرار کردن و سد راهم نشدن😏😂😂 @sootemoote https://t.me/joinchat/AAAAAEmQFVglLYGUEzDObg
Show all...
سلام به سحرگل و اعضای گروه انشالله بحق طفل شش ماهه امام حسین همه حاجت روابشید😭😭😭 من معجزه ای برام اتفاق افتاد می خوام براتون بگم😘 من چندسال پیش مریض شدم پاها شدید درد میکرد دکترا میگفتن از کم خونیه ، هرچی دارو میدادند تاثیر نداشت اتفاقا اون وقت محرم بود از درد خوابم نمی برد تا دم دم های صبح گریه میکردم قسمش میدادم حضرت علی اکبر رو که من از این درد لعنتی خلاص بشم سرتونو درد نیارم یه شب اینقدر درد کشیدم خوابم برد خواب دیدم افتادم توی استخر آب دارم غرق میشم همه دوروبرم بودن فرار کردن دیدم دو نفر دستهامو گرفتن منو از آب بیرون اوردن فهمیدم امام حسن امام حسین بودن بعدش رفتم دکتر بدون اینکه آزمایش بدم دکتر یه سری دارو بهم داد شاید باور نکنید من یه بار از داروها رو مصرف کردم ، درد پاهام خیلی کم شد🖤🖤🖤 @sootemoote https://t.me/joinchat/AAAAAEmQFVglLYGUEzDObg
Show all...
سلام یادمه یه روز داشتم قبل از تعطیلی مدارس با پسرم از خیابون رد میشدم کنار خیابون یه دختره ایستاده بود خیلی تیپ و آرایش نامناسبی داشت یه پسره روی موتور از کنارش که گذشت گفت جووووون خانوم ، بخورمت 😐 پسرم یهو برگشت گفت مامان آقاهه با ما بود؟؟؟!!!🧐 دیدین صدای بچه ها هم بلند ، انگار بلندگو قورت دادن😖 جلوی ما هم چند تا آقا بودن ، با این حرف پسرم برگشتن منو نگاه کردن ببینن من چطوریم که موتوریه این حرفو بهم زده 😣☹️ هیچ خانوم دیگه ای هم اون موقع رد نمیشد ، اینا دیگه واقعا فکر کردن موتوریه به من تیکه انداخته 😟 خیلی خجالت کشیدم گفتم نه مامان با من نبود که یهو دیدم یکی از اون آقاها از فامیل های همسرم بود 😓 همش میگم خدا کنه اون دختره رو دیده باشن 🤕 از دست این بچه ها 😮‍💨😕 داشتم باهاش برای مشق نوشتن و مرتب بودن بحث میکردم 🤨که دید دیگه خیلی جدی ام و شوخی ندارم😠 سکوت کرد و به حرفام گوش داد 🤐 آخرش رو کرد به همسرم گفت همش تقصیر تویه با مامان ازدواج کردی، 😑یه دونه از این مامانا هستن که غر نمیزنن میگرفتی 🫠 گودزیلا نیستن اینا ، هیولا هستن بخدا 🤥 @sootemoote https://t.me/joinchat/AAAAAEmQFVglLYGUEzDObg
Show all...
سلام اومدم تا از معجزه امام حسین بگم براتون... چند سال پیش بین پدر و مادرم دعوا شد و کارشون به طلاق کشیده شد و دیگ مصمم بودن که از هم جدا بشن منم اون سال دانشجو بودم یه شهر دیگ و یه چشمم گریه شده بود یه چشمم خون خلاصه که شبا توی هیات دانشگاه کار میکردم به نیت حاجت روا شدن و یه شب که بهم زنگ زدن که دیگ امیدی نیس اینا تصمیمشونو گرفتن منم عصبانی شدم و رو به مسجد دانشگاه ایستادم و با گریه و داد گفتم اینا همش الکیه پس چرا این همه ناله کردم این همه التماس کردم این همه شبا واستادم کمک  توی هیات هیچ کاری برام نکردن؟ خلاصه از رو عصبانیت من دهن به ناسزا باز کردم ولی از ته دلم نبود همینو ک گفتم فرداش زنگ زدن بهم ک همه چی حل شده و مامان بابام الان دوباره با هم هستن فقط خدا رو شکر میکردم و از امام حسین معذرت خواهی به خدا بهترین کشتی نجاتو داریم همیشه ازشون بخواین که کرامت و بخشندگی رو خدایا خودت حاجت دل همه رو بده و تا آخرین نفس عشق علی و آل علی رو توی دلمون زنده نگه دار آمین @sootemoote https://t.me/joinchat/AAAAAEmQFVglLYGUEzDObg
Show all...
سلام‌ مهربانو جون خسته نباشید ماه محرم پارسال بود ما هیئت بودیم شبم بود ما خانوما یک طرف بودیم آقایون یه طرف بعد من همینطور که داشتم با گوشی کار می‌کردم احساس کردم یکی داره بهم نگاه میکنه سرمو بلند کردم دیدم یه پسره🧑‍🦱 روی موتور روبه‌رویم نشسته و داره  به طرف من نگاه میکنه دور برمو نگاه کردم دیدم اطرافیانم یا بچن یا ازدواج کردن یا پیرزن هستن مطمئن شدم داره به من نگاه میکنه کم مونده بود فقط شمارشو بیاره بهم بده📱 حالا پسره بد هم نبودا ولی من اهل دوست پسر و اینا نیستم🧑‍🦱👱‍♀❌ خلاصه دوباره حواسمو با گوشی📱 پرت کردم تا خسته بشه بره ولی مگه میرفت دلم میخواست کفشمو پرت کنم طرفش👠 ولی میدونستم نشونه گیریم ضعیف هست پرت کنم فقط آبروم میره تو همین فکرا بودم که خدارو شکر دوستش اومد بردش😝 بعد بلند گفتم اخیشششش رفت بعد مامانم شنید😢 گفت کی رفت؟؟ گفتم هیچی دوستم هی پیام میداد رفت بالاخره 😃 @sootemoote https://t.me/joinchat/AAAAAEmQFVglLYGUEzDObg
Show all...
سلام یه بار مهمون داشتیم و رفتم طبق معمول سلام کنم و دست بدم و طبق رسوممون دست بزرگترارو ببوسم(اما الان این کارو نمیکنم مگه ملکه انگلستانن)🤨 یکی یکی دست می دادم و نمیدونم یهو چیشد دست دختر خالم رو بوسیدم ، سی سالش بیشتر نبود😱😩 یهو همه برگشتن بهم نگاه کردن و منم اروم اروم صحنه رو ترک کردم😏 من😳 دخترخالم😬😬 بقیه😐😂 @sootemoote https://t.me/joinchat/AAAAAEmQFVglLYGUEzDObg
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.