cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

「 قدیسهـ ناپاک🔞」

«قدیسه🕸ناپاک» « آسمان🪐‌شب» “ژانر: BDSM🔞⛓” پارت اول : https://t.me/c/1231989120/33973 •My Chanll: | @Hot_N0vels | •Vip: @vip_r0man

Show more
Advertising posts
6 228
Subscribers
No data24 hours
-977 days
-62830 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

سکس دختر باکره با آلفای وحشی تو بیهوشی🔞💦مشاهده رمان
Show all...
Repost from N/a
00:11
Video unavailable
💍انگشتر های موکل دار تضمینی 👁باز کردن چشم سوم همراه با آموزش 👰🤵 بخت گشایی فوری و تضمینی ❤️💑بازگشت معشوق سریع و ابدی تا ازدواج 😈تسخیر جن و ارواح و احضار انها 💰جادو ثروت تضمینی 💯💯💯 🕯مراسم های شمع ربانی و شمع تراپی توسط استاد مجرب 🔮آینه بینی . ستاره بینی . گوی بینی ☕️فال قهوه و تاروت و شمع 👨‍🎓جادو سقراط برای موفقیت در تحصیل 🤰بارداری و پایان نازایی👇👇👇 https://t.me/joinchat/AAAAAE57mXt6dkjF0iovog https://t.me/joinchat/AAAAAE57mXt6dkjF0iovog
Show all...
پسره مریضی که با دیدن پرستار هاتش حشری میشه🤤🍆🔥مشاهده رمان
Show all...
- آره جیغ بزن توله سگ... داری زیر #ددی گا*یده میشی نه؟ کی میگ*ادت ها؟ کی می‌گ*ادت بگو ببینم کی داره ک*ونت می‌ذاره بیبی گرل💦 🔞 https://t.me/+k2NOiujuvmZhYmFh
Show all...
بند لباسمو باز کردم و گفتم : منتظر چی هستی ارباب؟ بدنی که ساختی آماده اس واسه جر خوردن سر تکون داد و گفت : امشب حوصله ندارم طلا نزدیکش شدم و گفتم : پیشکارت گفت امشب لام تا کام حرف نزنم تا حرصتو خالی کنی. مگه قرار نذاشتی هرشب باید ابتو بکشم؟ طلا سرش بره قولش نمیره -زیر گوشم ویز ویز نکن دختر. نمیخوام صبح تن اش و لاشتو از تخت جمع کنم قهقهه ای زدم و گفتم : اصلا تیکه تیکه ام کن. میترا امشب دوتا از اون قرصا بهم داد. دست نزنی بهم میرم سراغ دیلدو تا صبح باهاش ور میرم نیشخندی زد و سینمو تو مشتش گرفت : دیلدو واسه چی وقتی کی*رم واست سیخ میشه کادو کوچولو. امشب دوتایی جرت میدیم حالا که هورنی شدی پرتم کرد روی تخت و زیپشو پایین کشید کلفتشو روی تپلم کوبید و گفت : آماده ای واسه جر خوردن؟ -من همیشه آماده ام واسه تو فرداد گردنمو گرفت و آروم گفت : زیادی بهم نزدیک شدی طلا. قرار نبود تو این عمارت کسی اسم منو بدونه دستمو روی التش کشیدم و گفتم : ولی من میدونم... خودت بهم گفتی به ضرب واردم کرد که جیغم بلند شد -جوووون تازه اولشه پاهامو از هم باز کرد و شروع کرد به تلمبه زدن بدنم به شدت تکون میخورد و فرداد کیف میکرد دکمه های پیرهنشو باز کردم و ناخن کشیدم روی گردن و سینه هاش سیلی زد روی سینه‌ی گنده ام و گفت: ناله کن... آه بکش... میخوام صدات تا اتاق نگهبانا بره. هرزه های اون پایین باید یاد بگیرن مثه تو ناله کنن -اووومممم.... اههههه... جرم بدههههه ارباب.... پارم کننننن -کاری میکنم تا دو روز نتونی راه بری آلت مصنوعی رو از کنار سرم برداشت و پامو بالا داد. از آب تپلم سو*راخ عقبمو خیس کرد و اون لعنتی رو فرو کرد تو سوراخ کو*نم کلفتشو از تپلم بیرون کشید. سینمو توی دهنش کشید و کو*نمو جر میداد جیغم به آسمون میرسید و پوزخندی گوشه ی لبش بود دیلدو رو در آورد و کلفتشو جاش زد. نفسم بند اومد از کلفتیش که ازم لب گرفت دستشو محکم روی تپلم تکون میداد و صدای شلپ شلپ میداد با تمام وجودم آه میکشیدم و تنم میلرزید انقد ادامه داد تا ا*بم جاری شد و همزمان جیش کردم -هرزه کوچولوی من انگار زیادی بهش خوش گذشته پلکام روی هم افتاد و التشو توی دستم گرفتم. فرو کردم توی تپلم و جیغ کشیدم -نچچچ نشد.... من اینجوری دوست ندارم التشو فرستاد تو سو*راخ عقبم و دیلدو رو توی بهشتم به معنی واقعی داشتم جر میخوردم و سوراخام پر بود تا جایی ادامه داد تا آبش با شدت تو کو*نم خالی شد و روی تنم دراز کشید دستمو بین موهاش کشیدم و زیر گوشش گفتم : راضی بودی از عروسکت؟ زبونشو روی گردنم کشید و گفت : اگه راضی نبودم سه ماه تو اتاقم موندگار نمیشدی... تهش مثه بقیه یه شب بودی و بعد میفرستادمت زیر بقیه میترا ازت پول در بیاره گوششو خیس بوسیدم و لب زدم : واست نقشه کشیده میترای مورد اعتمادت. ازم خواسته جای گاوصندوق و رمزشو از زیر زبونت بکشم سکوت کرد که گفتم : شنیدی فرداد؟ سینه‌هامو محکم گرفت و گفت : تو که میدونستی. چرا بهش نگفتی؟ دستامو دو طرف صورتش گذاشتم و گفتم : چون من مال توام. طلای تو بهت خیانت نمیکنه از بدنم فاصله گرفت و گفت : اشتباه کردی طلا. امشب میفرستمت اتاق نگهبانا تا بفهمی حتی فکر خیانت ب منو نکنی بهت زده گفتم : چی میگی فرداد؟ من طرف توام -لابد جوری رفتار کردی که میترا خیال کرده میتونی آدم اون بشی. تاریخ انقضات سر اومده جن*ده پنجره رو باز کرد و بلند گفت : سامان... سامان.... بیا طلا رو ببر بچها امشب مهمون دارن وحشت زده از جا پریدم و گفتم : میفهمی داری چیکار میکنی؟ من...‌ من غلط کردم فرداد... اگه منو بفرستی پایین... خودمو میکشم سیگاری آتیش زد و گوشه ی لبش گذاشت. در باز شد و سامان وارد شد. بی حرف بازومو گرفت و از تخت پایینم کشید با گریه جیغ کشیدم : نمیام... ولم کن... ارباب... نذار منو ببره اونجا.... واکنشی نشون نداد و سامان تا کنار در رفت. داد زدم : ازت حاملم... خودمو با بچت باهم میکشم خونسرد گفت : صبر کن سامان سامان نگاهش کرد و ادامه داد : بگو نگهبانا یه جوری جرش بدن که بچه حتما سقط بشه. جنازشم ببر ته باغ. صبح نمیخوام اسم و اثری از طلا باشه..... https://t.me/+08r0bxD3wgA3M2Y0 هورنی💦 ماجرای دختری که به فاحشه خونه فروخته میشه و اونجا میشه سوگلی ارباب فرداد عاشقش میشه اما وقتی میفهمه طلا شده نقطه ضعفش، دستور قتلشو میده اما طلا نمیمیره؛ طلا تا انتقام پدرش، انتقام بچه‌ی مرده اش رو نگیره نمیمیره.... https://t.me/+08r0bxD3wgA3M2Y0 ممنوعه ترین رمان تلگرام با صحنه های به شدت باز 🔞🔞
Show all...