مامان آزیتا

ولی بازم میگم خدایا برمن صبر بده یه وقت کاری نکنم حرفی نزنم ناراحتش کنم

اینجا صبح ک شد همه آروم و کسی ب کسی کاری نداشت ولی من به برادربزرگشون پیام داد بیا اینجا تکلیف خواهرت رو‌مشخص کن لطفا و نوشتم چی شده اومدن صحبت کردن و داداشش کلی حرف زد و بعدم گفت آره راست میگید من اشتباه کردم و واقعا بسکه حالم بد بوده گفتم آره کاملا مشخص بود

از وقتی خواهر علی خونمه حتی نتونستم درست حسابی بیام تلگرام چون بیشتر وقت ها کنارمه ،تو اتاق خودمون هم ک علی هست و واقعا دلم برای یه ساعت تنهایی تنگ شده

بمیرم برای خنده هات

گل بچینم

قند روز های تلخ من

بعدم میگه آره شما ها دنبال مال جمع کردن هستید همه چی ک مال نیست میگم بیرشرف این شوهر بی شرف تر تو نه مال داره،نه اخلاق داره نه کردار داره هرچقدر طلا برات خریدن ،دود کرده سهم ارثیه ک بها دادیم دود کرده همش مث گدا موس موس این و اون کنی ک پول ندارم خوبه

منم گفتم علی جان ،خواهرت هر موقع هست قدمش رو چشم میخواد ببره تو چیکار داری ک نره

دیشب هی آره بچم نکنه بمیره ، علی هم جوش آورد ک خواهر مرد ،مرد اینابازیشونه اونم وای تو دلت ب حال من نمیسوزه و چقدر حرف مفت زد

اول ک زنگ زده آره بخوای بری دختر برادرت هم باید طلاق بگیره ک زن پسرعمو منه منم گفتم یبار دیگه اسم دختر جاری منو آوردی گوه میکنیم تو حلقت این تموم شد بچه رو کرد اهرم فشار شب ک میشه زنگ میزنه آره بچه تب کرد داره میمیره،مرد گردن تو بچه ای ک داره میمیره می‌تونه داد بزنه سر مادرش ک بابام چیکارت داشته و تو چ مادری هستی ک منو ول کردی؟! کور بوده مثل حیوون مادرشو زده ؟ بعد ده ،یازده روز هنوز کبودی های تنش پررنگه