cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

️نقاب ودره تاریخی دند naghabdand@ آشنایی باآداب ورسوم وفرهنگ نقاب،ضرب المثل ها،موسیقی،تصاویر،وکلیپ های محلی را مشاهده نمایید

تاسیس کانال ↔ 1394/7/20 کانال آماده دیدگاه ،نظرات وپیشنهادات شماسروران میباشد ارتباط بامدیرکانال اسماعیل صابری @Esmaeeil1414

Show more
Iran184 275Farsi174 958Facts
Advertising posts
299
Subscribers
-124 hours
-17 days
+130 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

نمای از کوه شاداغی از روی تپه باستانی گود امام مرشد پنجشنبه ۱۴۰۳/۲/۱۳
Show all...
نادرشاه افشار قهرمان بی آرام پادشاه ناکام قسمت :109》 گفتنی است که در شب نخست، نادر نخستین کسی بود، که پیشاپیش آن سه‌هزار تن از اروند رود گذشت،و پس از اینکه هر سه‌هزار تن در نخلستانها جای گرفتند، دوباره به اردوی خود، بازگشت. در شب دوم نیز بعد از اینکه، دوهزار و ششسد تن دیگر به اینسوی رود آمدند، نادر که در میان آنها بود و شمار سربازان را برای تاختن به بغداد، کافی دانست و فرمان حمله را داد و همزمان با این فرمان، دستور داد که دیگر سپاهیان بی آنکه منتظر تاریک شدن هوا بشوند، از پل بگذرند. زیرا بخش بزرگی از زمین‌های اینسوی رود، زیر چیرگی سربازان ایرانی در آمده بود. ولی هنگامی که دومین، یا سومین ارابه توپ در حال گذر از رودخانه بود، پل، تاب نیاورد، و ریسمان‌ها پاره شدند و گذشته از اینکه یکی دو توپ به ژرفای رودخانه سرنگون شد، میان نیروهای ایران، جدایی افتاد. این در حالی بود که نادر سرگرم پیشروی به سوی عمده نیروهای ترک بود، و از شکستن پل، آگاه نشد. برخی از تاریخ نویسان نوشته‌اند که تنها چهار هزار تن از سربازان ایرانی توانسته بودند از پل بگذرند، که پل از هم گسیخت. ولی بیشتر مورخان، این شماره را تا پنج هزار دانسته‌اند. ((احمدپاشا)) که متوجه گذشتن برخی از سپاهیان نادر از پل شده بود، دستور داد پیاده نظام ترک، به آنها بتازد، و سواره نظام نیز به سختی از آنها پشتیبانی کنند، و پیش از آنکه عمده نیروهای ایرانی، با هر وسیله‌ای بتوانند خود را به اینسوی رود بکشانند، کار این گروه نسبتآ اندک را در آنسوی، بسازد. بویژه اینکه پی برده بودند، نادر نیز در میان آنهاست شمار سربازان ترک، نزدیک به چهار برابر سربازان ایرانی گذشته از رودخانه بود که در عین حال، ورزیدگی شگفتی آوری نیز در جنگ، داشتند. احمدپاشا عمداً کاردانترین و بی باکترین سربازانش را به این رویارویی گسیل داشت تا بخت پیروزی خود را به صد در صد برساند، و در همان نخستین گام، نادر را نابود کند. این سربازان، از چهار سوی، نیروهای ایرانی را در میان گرفتند و هر دم حلقه محاصره را تنگتر می‌کردند. وضع نادر و سپاهیانش دقیقه به دقیقه دشوارتر می‌شد. آنها دلاورانه و مردانه می‌جنگیدند ولی نابودی کامل تهدیدشان می‌کرد. فرمانده ترکهایی که ایرانی‌ها را زیر محاصره گرفته بود. ((قره مصطفی پاشا)) بود، و پیروزی خود را قطعی می‌دانست که ناگهان دوهزار و ششسد تن سربازی که شب گذشته پیش از گسیخته شدن پل از رودخانه گذشته و سرگرم آماده کردن خویش بودند، به میدان جنگ رسیده، از پشت سر به ترکها تاختند.سربازان ترک که از پشت سر، زیر ضربه‌های سربازان تازه نفس ایرانی قرار گرفته بودند، پنداشتند که همه‌ی نیروهای ایرانی از رود گذشته‌اند، بهمین انگیزه روحیه خود را باختند. نادر و سپاهیان محاصره شده که شکست خو را قطعی می‌دیدند، و به نبرد خودکشی دست زده بودند، هنگامی که نیروهای تازه نفس خود را در میدان دیدند، آنها هم پنداشتند که عمده نیروهای ایرانی، از رود گذشته اند. @naghabdand
Show all...
نادرشاه افشار قهرمانی که آرام نگرفت. قسمت 108 نادر مصمم بود که از اروند رود، بگذرد. اما در بررسی‌ای که در آن شب کرد، هر چه کرجی و بلم در درازای رود بود، از سوی عثمانی‌ها گرد آوری شده و به کرانه‌ی دیگر برده شده‌اند. ولی نادر کسی نبود که با کمبود وسائل، از اجرای تصمیم خود چشم بپوشد. و برای برآورد خواست خود، چهل پنجاه سرباز شناگر از میان نیروهای خود برگزید و به آنها مأموریت داد که شب بعد از نیمه ، از رود دجله بگذرند و کرجی ها را به اینسوی بیاورند. و چنانچه نگهبانانی سرگرم نگهبانی از آنها هستند، ایشان را نیز از پای درآورند شب دیگر، پنجاه و پنج سرباز شناگر، در هوای سرد، در حالی که دشنه های تیز و آبدیده به کمر بسته بودند، آهسته و آرام، پهنای رود را شنا کردند، و به آن سوی رسیدند، و از میان نخلستانها، بی آنکه آوایی از حرکت آنها به گوش برسد، به سوی کرجی هایی که ترکها در مرداب‌های کنار رودخانه نگهداشته بودند رفتند و با دشنه های تیز، آنها را از پای در آوردند. دیگر نگهبانان ترک به یاری دوستان خود آمدند و جنگ سختی میان آنها در تاریکی شب در گرفت. سربازان نادر که برهنه بودند، و رخت جنگی به تن نداشتند، صلاح را در واپس نشینی دیدند و تنها توانستند شش کرجی را به اینسوی رودخانه بیاورند، در حالی که چهار تن از آنها، زخم‌های اندکی برداشته بودند. نادر بی درنگ دستور می‌دهد، رخت و بالاپوش کافی به آنها پوشانیده نوشیدنی‌های گرم به ایشان بدهند. و چون دانست که با شش کرجی،، گذر از رود غیر ممکن است، همچنین با نگرش به این نکته که ترکها از حضور سپاهیان ایران در آنسوی رود آگاه شده‌اند و چه بسا که اقدام به شبیخون زدن بکنند. دستور داد، فوراً توپخانه‌ی او، در نخلستانهای اطراف اردو آرایش جنگی بخود بگیرند، و آماده‌ی در هم کوبیدن سپاهیان ترک، در آنسوی، بشوند احمد پاشا نیز که رود اروند (دجله) را سنگر استواری می‌دانست، و برای دفاع از شهر، از آن سود می‌برد. و گروهی از سپاهیان ورزیده و توپخانه‌ی خود را در آنسوی اروند، آراست و شلیک توپهای ترکها آغاز جنگ را اعلام کرد. رود است که آن هم با شش کرجی غنیمت گرفته شده، امکان نداشت. پس باید فکر تازه کرد و در اجرای آن دست بکار شد. برای انجام برنامه‌ی گذر از رودخانه، دستور داد در پشت جبهه، شروع به بریدن نخل ها، و آماده کردن مشکهای فراوانی که با خود داشتند، بکنند. سپس الوارهای تهیه شده از درختان نخل را با الیاف های همان درختان، به مشکهای باد کرده بستند و نزدیک به چهار سد الوار بسته شده به مشک را آماده ساختند. همه‌ی این کارهای پنهانی، در درازای چهار روز، انجام شد. و در همین مدت که سربازان با شتاب سرگرم آماده کردن این پل های شناور بودند، توپخانه، دو طرف فعالانه سرگرم شلیک بودند. در شب همان روزی که الوارها و مشک‌ها آماده شدند، آنها را نزدیک به نیم فرسنگ دورتر از جبهه، انتقال دادند، و در تاریکی شب، پیرامون دوهزار سرباز و سوار، آنها را با شتاب، به یکدیگر بستند و به آب انداختند. ضمنأ ده-دوازده سرباز شناگر نیرومند، به آنسوی رودخانه رفته دنباله پل را با ریسمان هایی که بر سر آن بسته بودند، به طرف کرانه کشیدند تا سرانجام پل شناور به کرانه اروند رود رسید و با ریسمان های استواری به زمین بسته شد. @naghabdand
Show all...
نادرشاه افشار قهرمانی که آرام نگرفت. قسمت 107》 در سر راه نادر به بغداد، پادگان‌ها و پایگاه‌های فراوانی از سوی عثمانی‌ها بر پا شده بود، که یکایک آنها را با جنگهای کوچک و بزرگ، از میان برداشت. و یکی دو تن از سرداران مهم ترک را نیز که فرمانده‌ی برخی از آن پایگاه‌ها بودند گرفتار کرد. گرفتاری سرداران ترک و تصرف پاسگاه‌های عثمانیان در، درازای راه کرکوک به بغداد، روحیه ترکها را یکسره متزلزل کرد، و حتی برخی از پاسگاه‌ها، به محض نزدیک شدن نیروهای نادر، بی جنگ و ستیز، تسلیم می‌شدند. و روشن است همه‌ی این پاسگاه‌ها و سربازان مستقر در آنجاها، جزو ابوابجمعی احمد پاشا، سردار فرمانده بغداد بودند. احمد پاشا که پی برد نزدیک به نیمی از سپاهیانش بدست نادر درهم کوبیده و پراکنده شده‌اند، به امید رسیدن نیروهای کمکی از سوی دربار عثمانی، روزشماری می‌کرد. به ویژه آنکه به او گفته شده بود، نیروی شگرفی از همه‌ی نقاط کشور پهناور عثمانی بسیج شده و به فرماندهی توپال عثمان در راه است، و به زودی به وی خواهند پیوست. احمد پاشا کوشید میدان نبرد را به گونه‌ای بیاراید که سپاهیان نادر، مدتی سرگرم جنگ و گریز شوند تا نیروهای کمکی برسند. و در اجرای این نقشه، دو هزار تن از سربازان ترک را به فرماندهی ((محمد پاشا)) شبانه به سوی نیروهای نادر فرستاد، تا از چند و چون نیروها و امکانات سپاه او آگاه شود. نادر در سرزمینی پیش می‌رفت که هیچگونه آشنایی به وضع اقلیمی و کوه و دشت و رودخانه‌ها و بیابان‌های آن نداشت.و آگاهیهای جغرافیایی را که درباره‌ی دجله و فرات و ریگزارهای پیرامون آن داشت، تنها به او این مسئله را می‌فهمانید، که وضع لشکر کشی در این بخش از گیتی، با آنچه که تاکنون در ایران انجام میشده، دگرگونی‌های بنیادی دارد. نیروهای نادر به سیزده فرسنگی بغداد رسیدند، و وی فرمان توقف داد.، همانگونه که بارها گفتیم، نادر، جنگجویی بود در عین دلاوری، محتاط و ژرف نگر و برنامه ریز. به همین انگیزه، در سیزده فرسنگی بغداد چادر زد، تا کاملأ به وضع پیرامون شهر آگاه شود. بداند کجا تپه است، کجا رودخانه است، کجا دشت است و کجا شنزار است یا جنگل؟ از کجا باید حمله را بیاغازد، و به کجا نظر داشته باشد. راه احتمالی گریز از کدام سوی است، و سخن کوتاه چگونه رفتار کند. تا دشمن را که به همه‌ی ویژگی‌های منطقه آشنا است، شکست دهد. در این هنگام به نادر خبر رسید احمد پاشا خیال دارد درست در نزدیکی دروازه شهر، با او روبرو شود، و همه‌ی نیروهای خود را درون شهر، آماده نگهداشته است نادر گروهی از کسانی را که به کار منطقه شناسی آشنا بودند، رخت روستایی پوشانید و آنها را روانه کرد تا به خوبی از وضع اقلیمی و جغرافیایی پیرامون بغداد آگاه شوند. پس از یکی دو روز، خبر دادند که پل بهروز (جسر بوهریز) که در نزدیکی شهر است، رگ حیاتی بغداد به شمار می‌رود، و تنها از پل می‌توان به کنار دژ بغداد، رسید و اگر این پل بدست نادر بیفتد، برگ برنده‌ی خوبی برای او، خواهد بود. @naghabdand
Show all...