رمانهای صحنه دار
💛رمان های اجتماعی/عاشقانه/معمایی/پورن💛 به تمامِ درخواستها پاسخ داده میشه🥰👇🏼 https://t.me/BiChatBot?start=sc-198796-E46P1jk لطفافایلرمانهایجدیدتونوبامابهاشتراکبزارید💛👆🏼
Show more1 089
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
💛رمان: #کابوک
💛نویسنده: #پریسا_غفاری
💛خلاصه:
کابوک داستان پر فراز و نشیبی از افرا یزدانی است که توی مترو کار میکنه و تنها دغدغهش بدست آوردن عشق همسر سابقشه ، ولی در اوج زرنگی، بازی میخورد، عکسهایی که او را رسوا میکنه و خانواده ای که از او میگذرن و از آبرویشان نه …
💛@novels_home💛
[@NOVELS_HOME]کابوک.pdf4.87 MB
5 3951830
💛رمان: #دمپایی
💛نویسنده: #پ.غفاری
(#پریسا_غفاری)
💛تعداد صفحات:249
💛ژانر: #عاشقانه #اجتماعی #معمایی
💛خلاصه:
در مورد یه دختره که ازدواج کرده شوهرش تک پسره به اسم آرش البته در ظاهر همه چی خوب و خرمه تا اینکه با شوهرش به اختلاف میخورن و میخوان جدا شن آرش میره مسافرت تو نبودش دختره میره یه مطب واسه معاینه ولی اونجا بیهوشش میکنن تو شکمش نطفه میزارن بعد یه مدت که میگذره این فکر میکنه خودش حامله شده سر یه جریانی از شوهرش جدا میشه و.....
💛@novels_home💛
[@NOVELS_HOME]دمپایی.pdf2.02 MB
3 7121040
💛رمان: #جادوگر
💛ژانر: #عاشقانه
💛نویسنده: #پریسا_غفاری
💛خلاصه:
چرا فکر کرده بود با گذشتن از شغل فعلیاش میتواند رنگ ماتمزده و گذشته را کمرنگتر کند؟ مگر نه آنکه هر آنچه از انگشتان هنرمندش تراوش میکرد، از ذات خوشسلیقه و تخیل سرشتش نشات گرفته است و لاغیر؟ شاید خاطرات مادری آرایشگر که میان ذهنش جولان میداد و یا قلموهای رنگارنگی که او به دستش میداد، سرآغاز تبلور استعدادی بود که او هرگز از آن خبر نداشت. اما باز هم فاصله گرفتن از این شغل نمیتوانست او را از گذشتهاش جدا کند.چرا فکر کرده بود اگر از حس لذتبخش پولاندوزیاش بگذرد، میتواند بازگردد و بشود همان پرنسس بیقصر پدرش؟ چرا فکر کرده بود این مرد غیرمنطقی و سخت میتواند همانی باشد که با تشرها و با به هدف زدنهای آزاردهندهاش، گناه رسوب کرده روی پوستهی ذهنش را پاک میکند؟ اصلا چرا؟ چهطور به این تفکرات و احتمالات دست یافته بود؟...
💛@novels_home💛
[@NOVELS_HOME]جادوگر.pdf6.24 MB
3 022790
💛رمان: #آخرین_شعله_ی_شمع
(#آخرین_شعله_شمع)
💛ژانر: #عاشقانه #هیجانی
💛نویسنده:پ.غفاری
(#پریسا_غفاری)
💛تعداد صفحات:915
💛خلاصه:
ترلان یک دختر جوونه که همراه خواهرش سالها تحت سرپرستی دایی و زندایی زندگی کردند. به خاطر برخی مشکلات تصمیم به جدایی می گیرد و با اقدامی تمام زندگی خود را تحت الشعاع قرار می دهد و ناخواسته درگیربازی مرد جوانی می شود که با هدفی خاص مدتهاست او را تحت نظر دارد .
بستر زمانی و مکانی داستان حال و جامعه امروزیست. اما گذشته دختر جوون داستان، بر حال و آینده اش تاثیری ژرف خواهد گذاشت…
تنهایی، عشق و ایثار کلمات کلیدی این رمان است...
💛@novels_home💛
[@NOVELS_HOME]آخرین شعله شمع.pdf7.89 MB
2 560870
💛رمان: #طلوع_سیاه
💛ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
💛نویسنده: #پریسا_غفاری
💛خلاصه:
خاطره فقیه، دختری با خلق و خویی یکرنگ و بی ریا، که بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه برای رسیدن به خواسته های جوانی اش مطابق عادت همه چیز را با چرتکه عقل و جوانی اش محاسبه میکند و تمام دو دوتا چهارتایی هایش او را پرستار پیرزنی بیمار میکند که چهار فرزند پسر دارد... قصه، قصه دلدادگی پرستار و ارباب نیست، اما ورودش به منزل طلعت اسفندیاری، بیوۀ تاجر فرش -محمود اسفندیاری- شاید طلوع زندگی اش باشد، اما به سیاهی غروب... و یا شاید طلوعی باشد از دل غروب... هر چه هست داستان زندگی من و شماست؛ زندگی آنها و اینها... تفاوتمان در تفاوت انتخابهایمان است و بس !
💛@novels_home💛
[@NOVELS_HOME]طلوع سیاه.pdf3.12 MB
2 1941020
💛رمان: #فصل_نارنجی
💛نویسنده: پ.غفاری
#پریسا_غفاری
💛تعداد صفحات: 413
💛ژانر: #عاشقانه #اجتماعی #جنایی
💛خلاصه:
داستان زندگی دختری که بهش تهمت میزنن با شوهر خالش (آرمان) رابطه داره، بنا به دلایلی ترنج توی پارتی با آرمان همراهی میکنه و همون شب آرمان توسط پسری که دیوانه وار ترنج رو دوست داشته کشته میشه، آرمان هم برادری داره به اسم آیین که برای مراسم برادرش به ایران میاد؛ خونوادهی ترنج هم به این دلیل که فکر میکردن به خاله اش خیانت کرده و با آرمان رابطه داشته و همچنین توی قتل آرمان مقصر بوده طردش میکنن، آیین هم تصمیم میگیره ...پایان خوش..
💛@novels_home💛
[@NOVELS_HOME]فصل نارنجی.pdf2.72 MB
2 3671130
💛رمان: #آسمان_پر_تلاطم
💛نویسنده: #یگانه_نعمتی
💛خلاصه:
مقدمه:
آسمان آبی ولی بی رنگ..
دل نازک ولی هست تنگ تنگ ..
آسمان ابری ست..
نه طوفانی..
نه خورشیدی..
چرا این آسمان دارد همیشه اشکی و رعدی..
لبه های پالتوی ارتشی اش را به هم نزدیکتر کرد و لعنتی زیر لب به خودش فرستاد که صبح فراموش کرده بود زیپش را درست کند، داشت با تک تک سلول های تنش سرما را تجربه میکرد و بیشتر از یک و نیم ساعت پیاده روی، تمام تنش، بخصوص پاهایش را سر کرده بود. سرمای دی ماه اردبیل واقعاً استخوان سوز بود. فصل سرما قطعاً برای پولدارها لذت بخش تر بود.... پوزخندی زد و چرا نباشد؟ وقتی کنار سیستم گرمایشی، از پنجرهٔ آپارتمان لوکسشان در حالی که فنجان قهوه در بین انگشتانشان است، خیابانهای پوشیده از برف را تماشا میکنند، چرا نباید این سرما و این یخبندان برایشان لذت بخش نباشد؟ با دیدن در آهنی ساختمانشان به قدم هایش سرعت بخشیده و وارد راهرو شد..
💛@novels_home💛
[@NOVELS_HOME]آسمان پرتلاطم.pdf4.56 MB
2 6721840
سلام علکم همگی✋🏽🥰
سورپرایز ی سورپرایز عالی و ویژه توراهه🤪🔥🥰
آماده این بروبچ بریم که بزاریم مطمئنم که اوردوز میکنید😍😌
بریم که بترکونیم؟؟؟!!...😘😁
2 13720
💛رمان: #او_پدرم_بود
💛ژانر: #اجتماعی #بزرگسال #جدید
💛نویسنده: #نیلوفر
💛خلاصه:
درباره ی دختری که مورد تجاوز ناپدری خود قرار میگرد و پس از ان فرار میکند و با امیر اشنا میشود و امیر به او پیشنهاد میکند تا به پلیس مراجعه و همه چیز را بگوید اما دخترک قصه ی ما فرار میکند .......
💛@novels_home💛
[@NOVELS_HOME]او پدرم بود.pdf8.10 KB
2 544670
💛رمان: #دیوانه_ترین_عاشق_این_شهر
💛نویسنده: #سهیلا_محبوب
💛ژانر: #عاشقانه #ازدواج_اجباری #همخونه_ای
💛خلاصه:
نیهاد مردی که از زندگی بریده و فقط بفکر انتقامه...انتقام از همه اونایی که بهش خیانت کردن و زخم زدن اون حتی بچه یکساله خودشو هم نمیخواد پدر بزرگ نیهاد اونو مجبور به ازدواج با نازان میکنه دختری که میتونه هم مادر خوبی برایه سامین و هم همسر خوبی برایه نیهاد باشه ولی...پایان خوش...
💛@novels_home💛
[@NOVELS_HOME]دیوانه ترین عاشق این شهر.Pdf6.33 MB
2 6241800
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.