زخــم❤️🩹 دل(فــاطــمــه بــانــو)🖇✍
~★﷽★~ ♡به قلم فاطمه بانو♡ جوری برات بخورم که رو کش تختو پاره کنی از شدت حشریت:))))🤤🔥🫦 ادمین: @fatima_tb0 #دانشجویشیطونواستادمغرور #خانمزبوندراز #زخمدل
Show more2 189
Subscribers
-424 hours
-427 days
-7830 days
Posting time distributions
Data loading in progress...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Publication analysis
Posts | Views | Shares | Views dynamics |
01 من طنینم
زن یکی از بزرگترین #قاچاقچیهای کشور که یه شب تو عالم #مستی سر من #شرط بندی کرد
منو تو #قمار به یه جوون تازه وارد باخت و من وارد عمارت #شهریارشریعتی شدم، مردی که از من و خانوادهم نفرت داشت.
همیشه یه عکس بزرگ از زنش که #خودکشی کرده بود روی دیوار بود.
زنی که بعدا فهمیدم شوهرم بهش تج'اوز کرده بود...
بدون اینکه خبر داشته باشم طعمهی انتقامش شدم و... 🔥
https://t.me/+YohgMVB8HWwyZmI0
https://t.me/+YohgMVB8HWwyZmI0
❌ظرفیت عضویت فقط برای ۵۰ نفر بعد لینک باطل میشه ❌
۱۰صبح | 6 | 0 | Loading... |
02 امیر سلطانی پسری جذاب و خوشتیپ....😮💨
پسری که یک اتفاق تلخ باعث تغییر زندگی و آینده اش میشه ....
با کشته شدن برادرش توسط رفیقش مجبور به جدا شدن از نامزدش میشه و باید با خون بس ای که وارد عمارتشون میشد تن به ازدواج میداد....😮❗️
خون بس ای که پدر امیر برای گرفتن انتقام از قاتل پسر کوچیکش وارد عمارتش میکنه و امیر هم به دلیل گرفتن انتقام خون برادرش و سرد شدن دل سوختش قبول میکنه و از عشقش جدا میشه و با اون دختر ازدواج میکنه و شبش باید دستمال خونی که رسمشونه تحویل مادرش بده و....🔞💔
https://t.me/+xwLaZCLhCmRjM2M0
۹صبح
عضویت محدود است🚷 | 9 | 1 | Loading... |
03 - چند سالته ؟
- هفده.
- خوبه.
- #دختری؟
قهقهه ای زد!
- نه بابا...
- یادت اولین بار با کی این اتفاق افتاد؟
- مهمه؟
- معلوم که نه! محض کنجکاوی.
- اولین بار #شوهر مامانم بعد از یه بد #مستی سراغم اومد، حالش دست خودش نبود، نمی دونم چی خورده بود یا کشیده بود! فقط 13 سالم بود، بعدش خیلی ابراز پشیمونی کرد حتی به گریه افتاد، اما بارهای بعد، نه دیگه پشیمون بود نه اشکی تو چشماش...
https://t.me/+iedVt8VPC982OTE0
لینک فقط برای ۱۵نفر فعاله😰
⚠️لینک ساعت ۱۲شب باطل میشه دوستانی که لینک این ذخیره کردن سریعی عضو بشن⚠️
این رمان حاوی صحنههای باز است لطفا فقط افراد بالا ۱۸+ عضو بشن🚷🚸
۲۴ | 9 | 1 | Loading... |
04 ⭕ #عشقی_احمقانه_و_ممنوعه_بین دوتا_اخوند_زاده
عشقی که جونشون رو توی #خطر میندازه‼️
حالا چی میشه اگه بفهمه، اون پسر از جنس متفاوتیه قابلیت بارداری داره❓
و فکر کن توی این گیر و دار،با راز هایی روبه رو بشن که ریشه توی گذشته داره‼️
زندگیشون پر از چالشه، میتونن پشت سر بذارنش و یک پایان خوب رقم بزنن⁉️
⭕️یک رمان متفاوت در سبکِ خودش
https://t.me/+OiSFW-k4dthlN2U0
عضویت فقط برای ۵۰نفر😰
⚠️لینک ساعت ۱۲شب باطل میشه دوستانی که لینک این ذخیره کردن سریعی عضو بشن⚠️
این رمان حاوی صحنههای باز است لطفا فقط افراد بالا ۱۸+ عضو بشن🚷🚸
۲۴ | 10 | 1 | Loading... |
05 من مهانم یه دختر #نازو تو دل برو که با قلم مهتا کل دنیا رو به آتیش کشیدیم و حالا تو دنیا فقط یه آرزو داشتم اونم اینکه فک ریسمو به خاک بمالم اون آدم #مغرور وخودرای رو بی حیثیت کنم و به همه ثابت کنم مرد نیستو اصلا چیزی به اسم #هورمون تو وجودش نداره ، اما درست وقتی جلوی همه بهش گفتم من به #مرد بودنت شک دارم جوری بهم ثابت کرد که 🔞🔥 ....
https://t.me/+iedVt8VPC982OTE0
🚫عضویت محدود فقط ۱۰۰نفر تا چند دقیقه دیگه لینکش خودکار باطل میشه دوستانی که لینک رو ذخیره کردن زود عضو بشن که قرار ۶ساعت دیگه لینک این رمان باطل میشه 🚫 | 9 | 0 | Loading... |
06 من دختری که خانزاده بودم عاشق فردی شدم که هیچ کس باور نمیکرد من مغرور یک روزی عاشق بشم همه در شوک بودند
چون من عاشق یک رعیتزاده شده فردی که همه با دیدنش…
https://t.me/+OiSFW-k4dthlN2U0
از دور میبینمش، هنوز هم مثل قدیما به زیباییه شبنمیِ که #عکس #ماه و درون خودش قرار داده، هنوز هم به لطافت یک تا موی گربه اس، هنوز هم به درخشندگی کرم شبتابِ #تاریکی هاس، هنوز هم همونقدر خاص و دلربا، برای #دختر خانزاده است
❌عضویت محدود فقط برای ۵۰نفر😰
توجه فقط افراد ۱۸ سال به بالا عضو بشن🔞
⚠️لینک ساعت ۱۲شب باطل میشه دوستانی که لینک این ذخیره کردن سریعی عضو بشن⚠️
۲۰ بپاک | 6 | 0 | Loading... |
07 - متاسفانه بچهتون #سقط شده!😱😱
حس کردم درست نشنیدم!
- چی گفتید؟
- گفتم بچهتون سقط شده! ضربهای که به #شکم همسرتون وارد شده، باعث سقط بچه شده! جنین خیلی کوچیک بوده که با همین ضربه سقط شده!🥺🥺🥺
جون از تنم رفت! پرواز #حامله بوده؟
- شما نمیدونستید باردارن؟
سرم رو به چپ و راست تکون دادم که گفت:
- حدس زدم! آخه اصلاً سوالی راجب #جنین نپرسیدید!
از جام بلند شدم و خواستم از اتاق خارج بشم که اتاق دور سرم چرخید و با زانو روی زمین افتادم! #من_چیکار_کرده_بودم؟؟؟؟
#من_قاتل_بچهمون_شدم😭😭😭
#پارت۱۹۱
#چک_کن_نبود_لف_بده
https://t.me/+QcuvQhGG1uUxNDRk
❌هشدار خوندن این رمان به دلیل اتفاقات دلخراش برای افراد دارای مشکل قلبی توصیه نمیشه❌
⚠️این چنل دارای محدود عضویت دارد تا ۱۸ ساعت اینده لینک باطل میشه دوستانی که لینک رو ذخیره کردن زودتر عضو بشن تا لینک باطل نشده⚠️
۱۹بپاک | 7 | 0 | Loading... |
08 اتریسا دختر نابغه ایرانی در گیر مافیای دورگه مسکو میشه ❌ ❌
سرشو به گردنم نزدیک کردو پچ زد : زود باش تا صبح وقت نداریم!!
اب دهنمو از نزدیکی بیش از حدش قورت دادم و لب زدم : دارم کارمو میکنم! اینجا خیلی گرمه نمیتونم تمرکز کنم!!
عصبی لب زد : اگه جناب عالی زودتر سیستمو از کار مینداختی الان توی کمد قایم نشده بودیم!! حالام اون برق های کوفتی رو قطع کن!!
بخاطر گرما توی بغل رِوُن تکون خوردم که با حس کردن یه عضو سفت با چشمای گرد شده برگشتم سمتش!!
عصبی و خمار پچ زد : دیونم نکن بچهه کم تکون بخور!
سرش نزدیک تر شد و.......❤️🔥
https://t.me/+lKtP8JvHwJRkMGE8
عضویت فقط برای ۵۰نفر😰
⚠️لینک ساعت ۱۲شب باطل میشه دوستانی که لینک این ذخیره کردن سریعی عضو بشن⚠️
۱۸بنر رو بپاک | 1 | 0 | Loading... |
09 آتریسا ملکی🔥
دختری #هکر و با هوش که عاشق مافیای دورگه مسکو میشه
رِوُن مردی #جدی و #خشک که به هیچی جز کارش اهمیت نمیده و دورش پر از دختر های روسیه و اتریسایی که تحمل دیدن رِوُن با دخترارو نداره دیگه تحمل نمیکنه و یه شب تموم دختر هارو فراری میده و رِوُن اون شب با خود اتریسا میخوابه🔞❤️🔥
و این میشه شروع.......
❌عضویت محدود
https://t.me/+lKtP8JvHwJRkMGE8
۱۵ | 7 | 0 | Loading... |
10 پرواز دختریه که میفهمه مادرشوهرش و برادرش توی بچگیش قصد جونش رو داشته و حالا برای انتقام میخواد شوهرش رو ترک کنه
- اینطوری نگو! من دوستت دارم! فکر کردی خودم فهمیدم خیلی خوشحال شدم؟
- نبایدم بشی! دست #مامانوداییت رو شد! مامان و داییت منو از مامانم گرفتن، تو هم بچهام رو از من!
- پرواز!
- ازت #متنفرم ارمیا! دیگه چیزی از من و قلبم باقی نمونده. روحم رو کشتی ارمیا! کاش جسمم بکشی راحت شم!💔💔💔
داد زد:
- پرواز!
- پرواز #مُرد! پرواز نه اشتباه گفتم! روشا اینبار واقعاً مرد! برو به داییت بگو روشا دیگه زنده نیست خوشحال باشه دیگه قرار نیست #آینهیدق خواهرش باشم!
دخترهی بیچاره بعد از سقط بچهاش توسط شوهرش میفهمه قرار بوده خودش هم توی بچگی بمیره...😣😣😭😭
https://t.me/+QcuvQhGG1uUxNDRk
🚫عضویت محدود فقط ۱۰۰نفر تا چند دقیقه دیگه لینکش خودکار باطل میشه 🚫
۱۴ | 8 | 0 | Loading... |
11 من طنینم 🔥
به #زور وادارم کردن با مردی که دوستش نداشتم ازدواج کنم و من شب #عروسی از دستش #فرار کردم.
سوار ماشین #غریبهای شدم که خیالات سیاهی تو سرش داشت و خودمو از ماشینش پرت کردم پایین.
اون #مرد بود که نجاتم داد.
منِ #خونین و مالین رو بُرد تو خونهش و بهم پناه داد.
مردی که اهالی روستا میگفتن بعد از مرگ #زنش #دیوونه شده.
مردی که نگاه پر از #نفرتش برام خیلی آشنا بود.
مردی که #شوهر من به زنش ت'جاوز کرده بود! 🔥☠️
میخواست انتقام ت'جاوز شوهرم به زنشو از من بگیره که یه شب... 🔥
https://t.me/+YohgMVB8HWwyZmI0
۹صبح | 16 | 0 | Loading... |
12 - به نظرت چی میشه تو این کوفتی دید، به غیر از اون کوفتی ها.چقدر کوفت ، کوفت می کرد! 😒😒
رنگ از روی امیر حافظ پرید. شنیده بود هم سن هایش دنبال تجربه های #غیر متعارف هستند، اما نه به این حد، نه در این سن!🤐
- تو هم دیدی؟
-هووفف آره دیدم.
- آفرین دکی جون، هم #خوردی، هم دیدی، هم کردی...
مچ دست نویان که روی #گردنش بود را به شدت پس زد و پر اخم به حرف آمد:
- مراقب حرف زدنت باش، حدوحدودت رو بدون.
- چرا دکی جون؟ خب خودت بهم گفتی خب پس چرا جوش میاری؟ 🙃🙃
- حرفهای خصوصیت رو بذار واسه وقتی که با دوستات تنهایی، این چیزا برای من #جذابیتی نداره.بچه جون..
https://t.me/+iedVt8VPC982OTE0
https://t.me/+iedVt8VPC982OTE0
۲۴ | 14 | 0 | Loading... |
13 اتریسا دختر نابغه ایرانی در گیر مافیای دورگه مسکو میشه ❌ ❌
سرشو به گردنم نزدیک کردو پچ زد : زود باش تا صبح وقت نداریم!!
اب دهنمو از نزدیکی بیش از حدش قورت دادم و لب زدم : دارم کارمو میکنم! اینجا خیلی گرمه نمیتونم تمرکز کنم!!
عصبی لب زد : اگه جناب عالی زودتر سیستمو از کار مینداختی الان توی کمد قایم نشده بودیم!! حالام اون برق های کوفتی رو قطع کن!!
بخاطر گرما توی بغل رِوُن تکون خوردم که با حس کردن یه عضو سفت با چشمای گرد شده برگشتم سمتش!!
عصبی و خمار پچ زد : دیونم نکن بچهه کم تکون بخور!
سرش نزدیک تر شد و.......❤️🔥
https://t.me/+lKtP8JvHwJRkMGE8
۲۰
عضویت فقط برای ۵۰نفر😰 | 7 | 0 | Loading... |
14 امیرعلی 20ساله جراحی پنجه طلا و دلباختهی دختر عموش دلارام بود که به خاطر خیانت برادرش و رفتن برای درس خوندن ازش دور شده و دلارام هم به خاطر خیانت برادرش امیرعلی ازش متنفر میشه!
دلارام ما هم تو دو رشته کنکور میده و تو هر دو قبول میشه، اول به نظام ورود میکنه و برای عملیاتی، مجبور به صیغه با سرگرد عملیاتشان میشه که از قضا پسر داییش هم هست!
حالا امیرعلی ما، بعد ده سال طرد شدن از طرف عشقش و دوری برگشته به ایران و شده بهترین جراح تهران، اما هنوز جرات نکرده بره با خانوادهاش روبهرو بشه؛ چون فک می کنه دلارام ازدواج کرده و با همسرش خوشه! اما وقتی برای مسافرتی کاری و سمینارِ پزشکی به دبی میره، طی درخواست دوستش اُمران میرن به کلابی که اونجا توجهش به فروش دخترها برای برد*ه جن*سی میشه و بین همهی اونها با دیدن اندام و چهرهی پشت نقاب به شدت آشنا، قلبش روی هزار میره!
اونجاست که طی تصمیمی ناگهانی اون دخترهی چموش رو میخره و به همه نشون میده با زیرکی که قصد داره داخل همون کازینو و در اتاقی باهاش بخوابه!
اما پشت این ماجرا فقط یه چیز هست و اون هم مطمئن شدن از وجود اینکه واقعا این دختر دلارام و عشق خودشه یا شخص دیگه... 🔥♨️🔞
https://t.me/+G_0ujYXl6Ew2ZTY0
۱۸ | 4 | 0 | Loading... |
15 من دختری که خانزاده بودم عاشق فردی شدم که هیچ کس باور نمیکرد من مغرور یک روزی عاشق بشم همه در شوک بودند
چون من عاشق یک رعیتزاده شده فردی که همه با دیدنش…
https://t.me/+OiSFW-k4dthlN2U0
از دور میبینمش، هنوز هم مثل قدیما به زیباییه شبنمیِ که #عکس #ماه و درون خودش قرار داده، هنوز هم به لطافت یک تا موی گربه اس، هنوز هم به درخشندگی کرم شبتابِ #تاریکی هاس، هنوز هم همونقدر خاص و دلربا، برای #دختر خانزاده است
❌عضویت محدود
توجه فقط افراد ۱۸ سال به بالا عضو بشن🔞
لینک زود باطل میشه
۱۶ | 6 | 0 | Loading... |
16 پرواز دختریه که میفهمه مادرشوهرش و برادرش توی بچگیش قصد جونش رو داشته و حالا برای انتقام میخواد شوهرش رو ترک کنه
- اینطوری نگو! من دوستت دارم! فکر کردی خودم فهمیدم خیلی خوشحال شدم؟
- نبایدم بشی! دست #مامانوداییت رو شد! مامان و داییت منو از مامانم گرفتن، تو هم بچهام رو از من!
- پرواز!
- ازت #متنفرم ارمیا! دیگه چیزی از من و قلبم باقی نمونده. روحم رو کشتی ارمیا! کاش جسمم بکشی راحت شم!💔💔💔
داد زد:
- پرواز!
- پرواز #مُرد! پرواز نه اشتباه گفتم! روشا اینبار واقعاً مرد! برو به داییت بگو روشا دیگه زنده نیست خوشحال باشه دیگه قرار نیست #آینهیدق خواهرش باشم!
دخترهی بیچاره بعد از سقط بچهاش توسط شوهرش میفهمه قرار بوده خودش هم توی بچگی بمیره...😣😣😭😭
https://t.me/+QcuvQhGG1uUxNDRk
🚫عضویت محدود فقط ۱۰۰نفر تا چند دقیقه دیگه لینکش خودکار باطل میشه 🚫
۱۳ | 8 | 0 | Loading... |
17 من طنینم
زن یکی از بزرگترین #قاچاقچیهای کشور که یه شب تو عالم #مستی سر من #شرط بندی کرد
منو تو #قمار به یه جوون تازه وارد باخت و من وارد عمارت #شهریارشریعتی شدم، مردی که از من و خانوادهم نفرت داشت.
همیشه یه عکس بزرگ از زنش که #خودکشی کرده بود روی دیوار بود.
زنی که بعدا فهمیدم شوهرم بهش تج'اوز کرده بود...
بدون اینکه خبر داشته باشم طعمهی انتقامش شدم و... 🔥
https://t.me/+YohgMVB8HWwyZmI0
https://t.me/+YohgMVB8HWwyZmI0
❌ظرفیت عضویت فقط برای ۵۰ نفر بعد لینک باطل میشه ❌
۱۰صبح | 9 | 0 | Loading... |
18 داشتم وصیت میکردم با قَمهای که خورده بودم و میخواستم او را به نترسیدن تشویق کنم که دلارام با خنده گفت:
- یکی میمرد ز درد بینوایی، یکی هم میپرسید داداش زردگ میخوای؟
بعد هم طلبکار پفی کرد و ادامه داد:
- پاشو بینم بابا، سریع آیهی یاس میخونی وسط بزن دَرو ما تو اینجا با یه نیش چاقوی ناخُنگیر یه خَش افتادی؟ چقدرم رو داری که برا من وصیت هم میکنی؟ پاشو باید دَر بریم زِپرتی! بعدم تو عمرا تا منو نکشی، غزل خداحافظی رو حافظا کنی!
از این حرف دلارام چشمام اندازه توپ تنیس شده بود که با گفت:
- چیه؟ فرشته تا حالا ندیدی؟ پاشو دیگه! چه خوششم اومده لَم داده روی من، پاشو تا نزدم ناقصت کنم!
https://t.me/+G_0ujYXl6Ew2ZTY0
دختری که مامور اطلاعاته اما توسط قاچاقچیا دزدیده میشه و به عنوان برده فروخته میشه.
یه داستان عاشقانه پلیسی جذاب! 🤩😍
۲۴ | 9 | 0 | Loading... |
19 اتریسا دختر نابغه ایرانی در گیر مافیای دورگه مسکو میشه ❌ ❌
سرشو به گردنم نزدیک کردو پچ زد : زود باش تا صبح وقت نداریم!!
اب دهنمو از نزدیکی بیش از حدش قورت دادم و لب زدم : دارم کارمو میکنم! اینجا خیلی گرمه نمیتونم تمرکز کنم!!
عصبی لب زد : اگه جناب عالی زودتر سیستمو از کار مینداختی الان توی کمد قایم نشده بودیم!! حالام اون برق های کوفتی رو قطع کن!!
بخاطر گرما توی بغل رِوُن تکون خوردم که با حس کردن یه عضو سفت با چشمای گرد شده برگشتم سمتش!!
عصبی و خمار پچ زد : دیونم نکن بچهه کم تکون بخور!
سرش نزدیک تر شد و.......❤️🔥
https://t.me/+lKtP8JvHwJRkMGE8
۲۳ | 12 | 0 | Loading... |
20 .
- نمیخوام بهم عادت کنی؟ می فهمی اینارو ؟
- چرا؟ اگه عادت کنم چی میشه؟ اعتقادات تو زیر سوال میره؟ هان ، بگو دیگه، چی میشه؟
- خودت اذییت میشی، یعنی واقعا متوجه منظورم نمیشی؟
خودش را کاملا کنار میکشد، دخترک بی پروا و این بار مطمئنا بی قصد، مدام دستمالی اش میکند تا حرفش را به کرسی بنشاند، کم کم دارد متقاعد میشود، او تنها مقصر این ماجرا نیست، تربیت و بزرگتری در کار نبوده تا از او یک انسان کامل بسازد. او واقعا خوب و بد را تشخیص نمی دهد، اما نویان همچنان غمگین نگاهش می کند، باز لب میزند.
- من خیلی تنهام امیر حافظ، اینو می فهمی؟ من هیچکسی رو ندارم، اسمش رو هرچی میخوای بذار، من حاضرم هرکاری بکنم تا تو یکم بهم نزدیک بشی، باهام حرف بزنی، تنهایی هامو پر کنی، این خواسته ی زیادی؟
چطور باید به او می فهماند که او یک مرد است، غریضه دارد، چطور باید به او می فهماند که عریان بودنش، که موهای پریشانش، که لمس کردن های گاه و بی گاهش، او را عاصی میکند، او را دچار تزلزل میکند، چطور؟؟؟
https://t.me/+iedVt8VPC982OTE0
۲۱ | 3 | 0 | Loading... |
21 ❌❌❌هشداررر خوندن این رمان به دلیل اتفاقات دلخراش برای افراد دارای مشکل قلبی توصیه نمیشه❌❌❌
- متاسفانه بچهتون #سقط شده!😱😱
حس کردم درست نشنیدم!
- چی گفتید؟
- گفتم بچهتون سقط شده! ضربهای که به #شکم همسرتون وارد شده، باعث سقط بچه شده! جنین خیلی کوچیک بوده که با همین ضربه سقط شده!🥺🥺🥺
جون از تنم رفت! پرواز #حامله بوده؟
- شما نمیدونستید باردارن؟
سرم رو به چپ و راست تکون دادم که گفت:
- حدس زدم! آخه اصلاً سوالی راجب #جنین نپرسیدید!
از جام بلند شدم و خواستم از اتاق خارج بشم که اتاق دور سرم چرخید و با زانو روی زمین افتادم! #من_چیکار_کرده_بودم؟؟؟؟
#من_قاتل_بچهمون_شدم😭😭😭
#پارت۱۹۱
#چک_کن_نبود_لف_بده
https://t.me/+QcuvQhGG1uUxNDRk
۱۷ | 10 | 0 | Loading... |
22 من دختری که خانزاده بودم عاشق فردی شدم که هیچ کس باور نمیکرد من مغرور یک روزی عاشق بشم همه در شوک بودند
چون من عاشق یک رعیتزاده شده فردی که همه با دیدنش…
https://t.me/+OiSFW-k4dthlN2U0
از دور میبینمش، هنوز هم مثل قدیما به زیباییه شبنمیِ که #عکس #ماه و درون خودش قرار داده، هنوز هم به لطافت یک تا موی گربه اس، هنوز هم به درخشندگی کرم شبتابِ #تاریکی هاس، هنوز هم همونقدر خاص و دلربا، برای #دختر خانزاده است
۱۶ | 14 | 1 | Loading... |
23 آخه آدم با بمب دست ساز، میره دوستش رو سوپرایز تولد کنه؟
اونم درست وسط خونهی طرف، تا کل ساکنان برج بریزن اونجا تا ببینند چی ترکیده؟
عجـــب... 😱🤣
دوستش چون آدمِ نترسیه، واسه ضد حال زدن به اون، به جای بمب شادی؛ بمب دست ساز میاره، خونهاش میترکونه و کلی ماجرا میشه...
با ما همراه باشید با رمان طنز و عاشقانه #احساسم_کن 😍👌
https://t.me/+G_0ujYXl6Ew2ZTY0
۱۳ | 10 | 1 | Loading... |
24 من #طنینم 🔥
به #زور وادارم کردن با کسی که دوستش ندارم ازدواج کنم و منم شب عروسی از دستش فرار کردم. سالها درآمدم از #رقصیدن تو مهمونیها و رابطه با آدمهای مختلف بود.
تا اینکه یه شب یه مشتری #پولدار اومد سراغم و گفت برای همیشه منو میخواد. مردی که چهرهش برام خیلی آشنا بود. یه مرد وحشی که هیچ زنی نمیتونست از #فانتزیهای عجیب و غریبش جون سالم به در ببره.
همون مردی که شوهرم زنشو کُشته بود!
از همون اول با نفرت به من تو اون لباس بدننما نگاه میکرد. نگاهی که میگفت: «به #جهنمت خوش اومدی!» ‼️🔞
https://t.me/+YohgMVB8HWwyZmI0
https://t.me/+YohgMVB8HWwyZmI0
۱۲ظهر | 18 | 0 | Loading... |
25 من پروازم!
دختری که برخلاف اسمش اهل پرواز و #ریسک نیست!
توی اوج نوجوونیم فهمیدم از #پرورشگاه اومدم و خانوادم کسای دیگن. باهاش کنار اومدم و از حق نگذریم خانوادهی خوبی دارم!
اما همیشه ترس ترک شدن رو دارم! ترس #عشقیکطرفه و چه بدشانسم که کسی که یهویی وارد زندگیم شد و عاشقش شدم، فقط ادعای عاشقی میکرد!
و #احمقترین فرد روی زمینم که با وجود اون اتفاق باز هم به حرفش گوش دادم و خامش شدم و ازش #باردار شدم❤️🩹🥲🥲
اون این بار حقیقت بزرگ زندگیم رو توی صورتم کوبید! حقیقتی باعث شد هم اون هم خانوادهام رو #ترک کنم...💔💔
https://t.me/+QcuvQhGG1uUxNDRk
۹صبح | 19 | 0 | Loading... |
26 اتریسا دختر نابغه ایرانی در گیر مافیای دورگه مسکو میشه ❌ ❌
سرشو به گردنم نزدیک کردو پچ زد : زود باش تا صبح وقت نداریم!!
اب دهنمو از نزدیکی بیش از حدش قورت دادم و لب زدم : دارم کارمو میکنم! اینجا خیلی گرمه نمیتونم تمرکز کنم!!
عصبی لب زد : اگه جناب عالی زودتر سیستمو از کار مینداختی الان توی کمد قایم نشده بودیم!! حالام اون برق های کوفتی رو قطع کن!!
بخاطر گرما توی بغل رِوُن تکون خوردم که با حس کردن یه عضو سفت با چشمای گرد شده برگشتم سمتش!!
عصبی و خمار پچ زد : دیونم نکن بچهه کم تکون بخور!
سرش نزدیک تر شد و.......❤️🔥
https://t.me/+lKtP8JvHwJRkMGE8
۲۴ | 13 | 0 | Loading... |
27 داشتم وصیت میکردم با قَمهای که خورده بودم و میخواستم او را به نترسیدن تشویق کنم که دلارام با خنده گفت:
- یکی میمرد ز درد بینوایی، یکی هم میپرسید داداش زردگ میخوای؟
بعد هم طلبکار پفی کرد و ادامه داد:
- پاشو بینم بابا، سریع آیهی یاس میخونی وسط بزن دَرو ما تو اینجا با یه نیش چاقوی ناخُنگیر یه خَش افتادی؟ چقدرم رو داری که برا من وصیت هم میکنی؟ پاشو باید دَر بریم زِپرتی! بعدم تو عمرا تا منو نکشی، غزل خداحافظی رو حافظا کنی!
از این حرف دلارام چشمام اندازه توپ تنیس شده بود که با گفت:
- چیه؟ فرشته تا حالا ندیدی؟ پاشو دیگه! چه خوششم اومده لَم داده روی من، پاشو تا نزدم ناقصت کنم!
https://t.me/+G_0ujYXl6Ew2ZTY0
دختری که مامور اطلاعاته اما توسط قاچاقچیا دزدیده میشه و به عنوان برده فروخته میشه.
یه داستان عاشقانه پلیسی جذاب! 🤩😍
۲۲ | 13 | 0 | Loading... |
28 بخاطر پول صیغه مردی شدم که مشکل داشت ولی با تمام سختیها و انتقاداتم بخاطر پول مجبور بودم اما هیچ وقت فکرش رو نمیکردم عاشق مردی بشم که از لحاظ مذهبی و انتقاداتم کامل باهام فرق داشت
https://t.me/+OiSFW-k4dthlN2U0
https://t.me/+OiSFW-k4dthlN2U0
_بهتره خودتو جم و جور کنی و یادت باشه مجانی کاری نمیکنی،مطمعن باش اعتبار من خیلی بیشتر از یه پولیه عیاره،پس فکر شکایت و این چیزا رو از سرت بنداز بیرون، و یه چیز دیگه..
با نزدیک شدنش ترسیده کمی خودمو جمع میکنم و سعی میکنم به عقب بکشم، اما بازم جا میزنم و شکست میخورم
_میگم خدیجه غذاتو بیاره بالا، تو که نمیخوای تو این وضعیت ببینتت دخترکه صیغه ای؟ یا نکنه میخوای ابروی اخوند محله رو ببری و انگشت نشونم کنی؟
۲۱ | 8 | 0 | Loading... |
29 ۱۷ | 12 | 0 | Loading... |
30 من طنینم
زن یکی از بزرگترین #قاچاقچیهای کشور که یه شب تو عالم #مستی سر من #شرط بندی کرد
منو تو #قمار به یه جوون تازه وارد باخت و من وارد عمارت #شهریارشریعتی شدم، مردی که از من و خانوادهم نفرت داشت.
همیشه یه عکس بزرگ از زنش که #خودکشی کرده بود روی دیوار بود.
زنی که بعدا فهمیدم شوهرم بهش تج'اوز کرده بود...
https://t.me/+YohgMVB8HWwyZmI0
https://t.me/+YohgMVB8HWwyZmI0
بدون اینکه خبر داشته باشم طعمهی انتقامش شدم و... 🔥 | 10 | 0 | Loading... |
31 دستش را آرام پشت سر امیر برد و کنار گوشش ، طوری که نفس هایش لاله ی گوش او را هدف بگیرد گفت:
- اگه بدونم، دوستش داری، دلت میخواد فقط مال تو باشه ، آره گوش میدم.
این را گفت و خود را کاملا به مرد چسباند، دستش را بالا آورد و با سرانگشت ردی روی سینه ی راستش کشید.
- چقدر عرق کردی؟ هوم؟ دوست داری فقط مال تو باشه؟
امیر حافظ نفس نفسی زد و مچ دستش را قاپید.
- بیا بریم، آبروریزی میشه، خواهش میکنم.
- باشه، پس همین رو بر می دارم.
نفسش را پر صدا بیرون داد و از اتاق بیرون رفت ، اما صورت کبود شده اش، چیزی نبود که از چشمان تیز بین مریم دور باشد.
https://t.me/+iedVt8VPC982OTE0
یه دختر بچه14ساله وزه فتنه که یه دکتر رو مجبور کرده بادیگاردش بشه 🥹❤️🔥🔞
۱۷ | 8 | 0 | Loading... |
32 ❌❌❌هشداررر خوندن این رمان به دلیل اتفاقات دلخراش برای افراد دارای مشکل قلبی توصیه نمیشه❌❌❌
- متاسفانه بچهتون #سقط شده!😱😱
حس کردم درست نشنیدم!
- چی گفتید؟
- گفتم بچهتون سقط شده! ضربهای که به #شکم همسرتون وارد شده، باعث سقط بچه شده! جنین خیلی کوچیک بوده که با همین ضربه سقط شده!🥺🥺🥺
جون از تنم رفت! پرواز #حامله بوده؟
- شما نمیدونستید باردارن؟
سرم رو به چپ و راست تکون دادم که گفت:
- حدس زدم! آخه اصلاً سوالی راجب #جنین نپرسیدید!
از جام بلند شدم و خواستم از اتاق خارج بشم که اتاق دور سرم چرخید و با زانو روی زمین افتادم! #من_چیکار_کرده_بودم؟؟؟؟
#من_قاتل_بچهمون_شدم😭😭😭
#پارت۱۹۱
#چک_کن_نبود_لف_بده
https://t.me/+QcuvQhGG1uUxNDRk
۱۴ | 10 | 0 | Loading... |
33 آتریسا ملکی🔥
دختری #هکر و با هوش که عاشق مافیای دورگه مسکو میشه
رِوُن مردی #جدی و #خشک که به هیچی جز کارش اهمیت نمیده و دورش پر از دختر های روسیه و اتریسایی که تحمل دیدن رِوُن با دخترارو نداره دیگه تحمل نمیکنه و یه شب تموم دختر هارو فراری میده و رِوُن اون شب با خود اتریسا میخوابه🔞❤️🔥
و این میشه شروع.......
ادامه 👇🏻
https://t.me/+lKtP8JvHwJRkMGE8
۱۴ | 9 | 0 | Loading... |
34 ۱۴ | 21 | 0 | Loading... |
35 پادشاه وحشی که دختره رو تو مراسم جفت گیری به خشن ترین شکل ممکن به مدت ۷ روز در چادرش نگه می داره و ...🙈🤤
https://t.me/+PMoLrr6Y5O80M2I0
ژانر= عاشقانه،تخیلی،بردهی پادشاه،🔞
چشمانم توانم باز شدن را نداشت ضعف داشتم و لعنت من بردهی پادشاه شده بودم.
دختریکه از سیارهی دیگر دزدیده شده و حال زیر خواب پادشاه دیگر و از نژاد دیگر شده.
او خشن بود بزرگ بود و قدرتمند،کسی که از پایین تنه اش به خوبی استفاده می کرد.
و مرا به مدتی که نمی دانستم در چادرش آن هم شبانه روز نگه داشته و رویم کار می کرد و این زیبا و شکنجه آور بود.
با حس زبان شیطانی اش آن هم دوباره در جایی که حال متورم و دردناک بود آهی کشیده و لرزیدم...
https://t.me/+PMoLrr6Y5O80M2I0 | 19 | 0 | Loading... |
36 ⭕ #عشقی_احمقانه_و_ممنوعه_بین دوتا_اخوند_زاده
عشقی که جونشون رو توی #خطر میندازه‼️
حالا چی میشه اگه بفهمه، اون پسر از جنس متفاوتیه قابلیت بارداری داره❓
و فکر کن توی این گیر و دار،با راز هایی روبه رو بشن که ریشه توی گذشته داره‼️
زندگیشون پر از چالشه، میتونن پشت سر بذارنش و یک پایان خوب رقم بزنن⁉️
⭕️یک رمان متفاوت در سبکِ خودش
https://t.me/+OiSFW-k4dthlN2U0
۱۱ | 8 | 0 | Loading... |
37 امیرعلی نعره زد:
- میگی چی بهت گذشت، یا خودم رو آتیش بزنم؟
قطرهی اشک دیگری بیاختیار بر گونه اش چکید و با همان صدای بغضیالود و چانهای لرزان، لب زد:
- مُردم امیر، من بین اون مردها با اون وضع مُردم!
برق ناشی از اشک چشمانِ دلارام حسابی دلش را آتش میزد. او مرد بود و دیدن آن حال دلارام با آن وضعیت، باعث بیرون زدن رگ گردنش شد.
برایش نفس کشیدن سختتر از، حتی بلعیدن آتش بود!
پس بیدرنگ بدون در نظر گرفتن محرم و نامحرمی، تنش را به سمت خودش کشید و پیشانی را روی پیشانیاش او نشاند و گفت:
- نترس از این لحظه من هستم دلارامم! نترس عشق من!
چی شد...🙄 چی شد! 🤔
https://t.me/+G_0ujYXl6Ew2ZTY0
۱۰صبح | 10 | 1 | Loading... |
38 - ولم کن دیوونه من #شوهر دارم می فهمی؟
دستامو محکم پشتم #قفل کرد:
- نداری..... تو مال منی نمیذارم دست اون سیاوش #حرومی بهت برسه، زن قبلیم زیرخوابش شد، ولی تو رو بهش نمیبازم.
لبامو به دندون گرفت و محکم #بوسید. طعم خون تو دهنم پیچید. با شهوت خودشو بهم فشار داد:
- سینه هات بزرگ تر شدن #طنین. شوهرت آمادهشون کرده برای من، آره؟ بهش گفته بودم بهزودی میام سراغ زنت!
https://t.me/+YohgMVB8HWwyZmI0
https://t.me/+YohgMVB8HWwyZmI0
پسره برای #انتقام با دختره #میخوابه، ولی... 🔞
۲۴ | 8 | 0 | Loading... |
39 دستش را آرام پشت سر امیر برد و کنار گوشش ، طوری که نفس هایش لاله ی گوش او را هدف بگیرد گفت:
- اگه بدونم، دوستش داری، دلت میخواد فقط مال تو باشه ، آره گوش میدم.
این را گفت و خود را کاملا به مرد چسباند، دستش را بالا آورد و با سرانگشت ردی روی سینه ی راستش کشید.
- چقدر عرق کردی؟ هوم؟ دوست داری فقط مال تو باشه؟
امیر حافظ نفس نفسی زد و مچ دستش را قاپید.
- بیا بریم، آبروریزی میشه، خواهش میکنم.
- باشه، پس همین رو بر می دارم.
نفسش را پر صدا بیرون داد و از اتاق بیرون رفت ، اما صورت کبود شده اش، چیزی نبود که از چشمان تیز بین مریم دور باشد.
https://t.me/+iedVt8VPC982OTE0
یه دختر بچه14ساله وزه فتنه که یه دکتر رو مجبور کرده بادیگاردش بشه 🥹❤️🔥🔞
۲۴ | 10 | 0 | Loading... |
40 اون دخترا حق پا گذاشتن تو اتاقتو ندارن!
پزخندی زد و گفت : خب؟ دیگه چی؟! فرمایشات تموم شد؟؟ برو حوصلتو ندارم!
با حرص گفتم : نمیرم! نه تا وقتی که قول ندی سمت اون دخترا نری!!
از جاش بلند شد و جدی گفت : رو اعصاب من نرو بچه! برو بیرون! کاری نکن جای اونو کارمو با تو انجام بدم!!
اب دهنمو قورت دادم و مصمم گفتم : انجامش بده!!
چشماش قرمز شد و غرید : زر نزن گمشو بیرون بچه!
اشکم چکید و گفتم : نمیرم!! کارتو بکن!!
عصبی گفت : مالی نیستی!
صورت خیسمو پاک کردم و گفتم :جدی؟؟ افرادت یه نظر دیگه ای دارن! میخوای برم نظر اونارو بپرسم؟!
کوبیدم به دیوار و...... ❌❌
https://t.me/+lKtP8JvHwJRkMGE8
۱۹ | 10 | 2 | Loading... |
Repost from N/a
من طنینم
زن یکی از بزرگترین #قاچاقچیهای کشور که یه شب تو عالم #مستی سر من #شرط بندی کرد
منو تو #قمار به یه جوون تازه وارد باخت و من وارد عمارت #شهریارشریعتی شدم، مردی که از من و خانوادهم نفرت داشت.
همیشه یه عکس بزرگ از زنش که #خودکشی کرده بود روی دیوار بود.
زنی که بعدا فهمیدم شوهرم بهش تج'اوز کرده بود...
بدون اینکه خبر داشته باشم طعمهی انتقامش شدم و... 🔥
https://t.me/+YohgMVB8HWwyZmI0
https://t.me/+YohgMVB8HWwyZmI0
❌ظرفیت عضویت فقط برای ۵۰ نفر بعد لینک باطل میشه ❌
۱۰صبح
600
Repost from N/a
Photo unavailable
امیر سلطانی پسری جذاب و خوشتیپ....😮💨
پسری که یک اتفاق تلخ باعث تغییر زندگی و آینده اش میشه ....
با کشته شدن برادرش توسط رفیقش مجبور به جدا شدن از نامزدش میشه و باید با خون بس ای که وارد عمارتشون میشد تن به ازدواج میداد....😮❗️
خون بس ای که پدر امیر برای گرفتن انتقام از قاتل پسر کوچیکش وارد عمارتش میکنه و امیر هم به دلیل گرفتن انتقام خون برادرش و سرد شدن دل سوختش قبول میکنه و از عشقش جدا میشه و با اون دختر ازدواج میکنه و شبش باید دستمال خونی که رسمشونه تحویل مادرش بده و....🔞💔
https://t.me/+xwLaZCLhCmRjM2M0
۹صبح
عضویت محدود است🚷
910
Repost from N/a
- چند سالته ؟
- هفده.
- خوبه.
- #دختری؟
قهقهه ای زد!
- نه بابا...
- یادت اولین بار با کی این اتفاق افتاد؟
- مهمه؟
- معلوم که نه! محض کنجکاوی.
- اولین بار #شوهر مامانم بعد از یه بد #مستی سراغم اومد، حالش دست خودش نبود، نمی دونم چی خورده بود یا کشیده بود! فقط 13 سالم بود، بعدش خیلی ابراز پشیمونی کرد حتی به گریه افتاد، اما بارهای بعد، نه دیگه پشیمون بود نه اشکی تو چشماش...
https://t.me/+iedVt8VPC982OTE0
لینک فقط برای ۱۵نفر فعاله😰
⚠️لینک ساعت ۱۲شب باطل میشه دوستانی که لینک این ذخیره کردن سریعی عضو بشن⚠️
این رمان حاوی صحنههای باز است لطفا فقط افراد بالا ۱۸+ عضو بشن🚷🚸
۲۴
910
Repost from N/a
⭕ #عشقی_احمقانه_و_ممنوعه_بین دوتا_اخوند_زاده
عشقی که جونشون رو توی #خطر میندازه‼️
حالا چی میشه اگه بفهمه، اون پسر از جنس متفاوتیه قابلیت بارداری داره❓
و فکر کن توی این گیر و دار،با راز هایی روبه رو بشن که ریشه توی گذشته داره‼️
زندگیشون پر از چالشه، میتونن پشت سر بذارنش و یک پایان خوب رقم بزنن⁉️
⭕️یک رمان متفاوت در سبکِ خودش
https://t.me/+OiSFW-k4dthlN2U0
عضویت فقط برای ۵۰نفر😰
⚠️لینک ساعت ۱۲شب باطل میشه دوستانی که لینک این ذخیره کردن سریعی عضو بشن⚠️
این رمان حاوی صحنههای باز است لطفا فقط افراد بالا ۱۸+ عضو بشن🚷🚸
۲۴
1010
Repost from N/a
من مهانم یه دختر #نازو تو دل برو که با قلم مهتا کل دنیا رو به آتیش کشیدیم و حالا تو دنیا فقط یه آرزو داشتم اونم اینکه فک ریسمو به خاک بمالم اون آدم #مغرور وخودرای رو بی حیثیت کنم و به همه ثابت کنم مرد نیستو اصلا چیزی به اسم #هورمون تو وجودش نداره ، اما درست وقتی جلوی همه بهش گفتم من به #مرد بودنت شک دارم جوری بهم ثابت کرد که 🔞🔥 ....
https://t.me/+iedVt8VPC982OTE0
🚫عضویت محدود فقط ۱۰۰نفر تا چند دقیقه دیگه لینکش خودکار باطل میشه دوستانی که لینک رو ذخیره کردن زود عضو بشن که قرار ۶ساعت دیگه لینک این رمان باطل میشه 🚫
900
Repost from N/a
من دختری که خانزاده بودم عاشق فردی شدم که هیچ کس باور نمیکرد من مغرور یک روزی عاشق بشم همه در شوک بودند
چون من عاشق یک رعیتزاده شده فردی که همه با دیدنش…
https://t.me/+OiSFW-k4dthlN2U0
از دور میبینمش، هنوز هم مثل قدیما به زیباییه شبنمیِ که #عکس #ماه و درون خودش قرار داده، هنوز هم به لطافت یک تا موی گربه اس، هنوز هم به درخشندگی کرم شبتابِ #تاریکی هاس، هنوز هم همونقدر خاص و دلربا، برای #دختر خانزاده است
❌عضویت محدود فقط برای ۵۰نفر😰
توجه فقط افراد ۱۸ سال به بالا عضو بشن🔞
⚠️لینک ساعت ۱۲شب باطل میشه دوستانی که لینک این ذخیره کردن سریعی عضو بشن⚠️
۲۰ بپاک
600
Repost from N/a
- متاسفانه بچهتون #سقط شده!😱😱
حس کردم درست نشنیدم!
- چی گفتید؟
- گفتم بچهتون سقط شده! ضربهای که به #شکم همسرتون وارد شده، باعث سقط بچه شده! جنین خیلی کوچیک بوده که با همین ضربه سقط شده!🥺🥺🥺
جون از تنم رفت! پرواز #حامله بوده؟
- شما نمیدونستید باردارن؟
سرم رو به چپ و راست تکون دادم که گفت:
- حدس زدم! آخه اصلاً سوالی راجب #جنین نپرسیدید!
از جام بلند شدم و خواستم از اتاق خارج بشم که اتاق دور سرم چرخید و با زانو روی زمین افتادم! #من_چیکار_کرده_بودم؟؟؟؟
#من_قاتل_بچهمون_شدم😭😭😭
#پارت۱۹۱
#چک_کن_نبود_لف_بده
https://t.me/+QcuvQhGG1uUxNDRk
❌هشدار خوندن این رمان به دلیل اتفاقات دلخراش برای افراد دارای مشکل قلبی توصیه نمیشه❌
⚠️این چنل دارای محدود عضویت دارد تا ۱۸ ساعت اینده لینک باطل میشه دوستانی که لینک رو ذخیره کردن زودتر عضو بشن تا لینک باطل نشده⚠️
۱۹بپاک
700
Repost from N/a
اتریسا دختر نابغه ایرانی در گیر مافیای دورگه مسکو میشه ❌ ❌
سرشو به گردنم نزدیک کردو پچ زد : زود باش تا صبح وقت نداریم!!
اب دهنمو از نزدیکی بیش از حدش قورت دادم و لب زدم : دارم کارمو میکنم! اینجا خیلی گرمه نمیتونم تمرکز کنم!!
عصبی لب زد : اگه جناب عالی زودتر سیستمو از کار مینداختی الان توی کمد قایم نشده بودیم!! حالام اون برق های کوفتی رو قطع کن!!
بخاطر گرما توی بغل رِوُن تکون خوردم که با حس کردن یه عضو سفت با چشمای گرد شده برگشتم سمتش!!
عصبی و خمار پچ زد : دیونم نکن بچهه کم تکون بخور!
سرش نزدیک تر شد و.......❤️🔥
https://t.me/+lKtP8JvHwJRkMGE8
عضویت فقط برای ۵۰نفر😰
⚠️لینک ساعت ۱۲شب باطل میشه دوستانی که لینک این ذخیره کردن سریعی عضو بشن⚠️
۱۸بنر رو بپاک
100
Repost from N/a
آتریسا ملکی🔥
دختری #هکر و با هوش که عاشق مافیای دورگه مسکو میشه
رِوُن مردی #جدی و #خشک که به هیچی جز کارش اهمیت نمیده و دورش پر از دختر های روسیه و اتریسایی که تحمل دیدن رِوُن با دخترارو نداره دیگه تحمل نمیکنه و یه شب تموم دختر هارو فراری میده و رِوُن اون شب با خود اتریسا میخوابه🔞❤️🔥
و این میشه شروع.......
❌عضویت محدود
https://t.me/+lKtP8JvHwJRkMGE8
۱۵
700
Repost from N/a
پرواز دختریه که میفهمه مادرشوهرش و برادرش توی بچگیش قصد جونش رو داشته و حالا برای انتقام میخواد شوهرش رو ترک کنه
- اینطوری نگو! من دوستت دارم! فکر کردی خودم فهمیدم خیلی خوشحال شدم؟
- نبایدم بشی! دست #مامانوداییت رو شد! مامان و داییت منو از مامانم گرفتن، تو هم بچهام رو از من!
- پرواز!
- ازت #متنفرم ارمیا! دیگه چیزی از من و قلبم باقی نمونده. روحم رو کشتی ارمیا! کاش جسمم بکشی راحت شم!💔💔💔
داد زد:
- پرواز!
- پرواز #مُرد! پرواز نه اشتباه گفتم! روشا اینبار واقعاً مرد! برو به داییت بگو روشا دیگه زنده نیست خوشحال باشه دیگه قرار نیست #آینهیدق خواهرش باشم!
دخترهی بیچاره بعد از سقط بچهاش توسط شوهرش میفهمه قرار بوده خودش هم توی بچگی بمیره...😣😣😭😭
https://t.me/+QcuvQhGG1uUxNDRk
🚫عضویت محدود فقط ۱۰۰نفر تا چند دقیقه دیگه لینکش خودکار باطل میشه 🚫
۱۴
800