کوتاه اما به شدت مفهومی✒

سال نو میلادی مبارک 🎊🎉 وارد 2023 شدیم امیدواریم که سال خوبی برای همه‌ی هموطنان مسیحی داخل و خارج از ایران باشه و سال جدید میلادی سالی پربار و پرپول و باسلامتی و حال و دل خوش باشه واسه همه‌مون...

سلام به همه خانم هایی ک به خوشگلیشون اهمیت میدن😍💎 خانم های گل یه پیج براتون اوردم که مثل بمب صدا کرده💣💥💥💥 💜کرم های آرایشی وبهداشتی💜 💜ریمل تقویت کننده ابرو ومژه💜 💜روغن و سرم تقویت پوست و مو💜 💜شامپو های تخصصی💜 💜صابون های زیبایی💜 💜ژل های بهداشتی💜 💜کرم های ضد آفتاب💜 💜کرم های تخصصی با برند گاتیو 💜 💜انواع ماسک بدن و صورت 💜 💜خوشبو کننده و ضد عفونی کننده هوا💜 پس تو این پیج محصول خودتو میتونی پیدا کنی😎😍 روبینو👈👈 https://rubika.ir/Nazanink_67 اینستا👈👈 @nazanin._.beauty.2 تلگرام👈👈 @nazanin2beautey

🔮خانم هایی عزیز که افتادگی پلک دارن یا لیفت شقیقه مدنظرشونه یک سر به پیج ما بزنن😍💜 https://www.instagram.com/reel/CiPM8YmIQR7/?igshid=YmMyMTA2M2Y=

در اتاقی که به اندازه ی یک تنهاییست دل من که به اندازه ی یک عشقست به بهانه های ساده ی خوشبختی خود می نگرد به زوال زیبای گل ها در گلدان به نهالی که تو در باغچه ی خانه مان کاشته ای وبه آواز قناری ها که به اندازه ی یک پنجره میخوانند. 📝 فروغ فرخزاد

میدونست که من زود ناراحت میشم... میدونست که چقدر زیاد دوستش دارم، هی بیشتر بی محلی میکرد و عذابم میداد؛ منم که حساس بودم هی به جونش غُر میزدم، هی به روش میاوردم بی محلیشو! اونم نقطه ضعفمو میدونست و هی میگفت: تو حساس شدی، تو دیگه خسته شدی از این رابطه، داری بهونه میگیری! داشت حرف دلِ خودشو به من می‌فهموند و منِ ساده هربار خودمو مقصر میدونستم... آدما بعضی وقتا برای اینکه حسو حالشونو بهت بفهمونن مجبورن حرف دلِ خودشونو به اجبار تو ذهنت بندازن تا درگیرش بشی و خسته! بعد تمامِ اشتباهاتو میندازن گردن تو، به راحتی میذارن میرن و تو میمونی با وجدانی همیشه ناراحت و باور میکنی که مقصری... 📝 مبینا ژرژی

یک نفر شبیه من و یک نفر همانند تو دست‌هایشان قفل هم بود. و چه پُرشور هم‌دیگر را به دور از هر آشوب جهان می‌خواستند. ♥️

چقدر خوبه بعضی از آدما بدونن که اگر چیزی رو به روشون نمیاری از سادگی نیست؛ شاید داری جون می‌کنی حرمت یه روزایی رو نگه داری که اونا یادشون رفته...

"سعی کردم تو را به سختی در قلبم زندانی کنم؛ اما نشد. قلب من بارها شکسته بود. از لابه لای ترکهایش فرار کردی. قفسه ی سینه ام حالا پر شده از خاطرات ده جلدی. هر شب یکی را از پنجره پرت میکنم بیرون. همان لحظه که میخواستی بری مرا بوسیدی. همان لحظه که میخواستم ببوسمت، رفتم. دیگر برایم مهم نیست که من از دور قشنگم." 📝 اونوماتوفوبیا