cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

کاژه❥

کاژه: به‌معنای‌پناهگاه:) کسی‌که‌کنارش‌حس‌آرامش‌دارید♡ اینجابگوبرام: http://t.me/HidenChat_Bot?start=5766237894 «1401/4/28»

Show more
Advertising posts
484
Subscribers
No data24 hours
+157 days
+3430 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

این روزا بین تردید “موهامو کوتاه کنم یا بزارم بلند بمونه؟” سپری میشه..
Show all...
👍 3💔 2
گفت: من، تنها غم و اندوهم را به خدا می‌گویم...
Show all...
3
Show all...
2
من امشب فهمیدم از وقتی خیابانی از صدا و سیما و گزارشگری خدافظی کرده تعداد گزارش‌هاش بیشتر شده کاش دوباره برگرده سرکارش.
Show all...
😁 4👍 1
Repost from Labyrinth
این پیام فوروارد کنین.قشنگ ترین پست چنلتون ازنظر خودم اینجا میذارم🌱
Show all...
امیر علی نبویان تعریف قشنگی از عشق داره؛که میگه: همیشه خوشگل تر از اون هست ولی عشق به شما می آموزد که نبینی♥️
Show all...
👍 3
خوب اینم از جواب‌های چالش ممنون که شرکت کردین 🤍 ممنون که صبور بودین🥲🫶🏻 این چالش خیلی دوست داشتم🫠
Show all...
❤‍🔥 6👍 1
مودی دونه دونه کتاب‌ها را برمیدارد روی میز میگذارد با دستمالی نمناک گرد نشسته روی قفسه را میگرد بعد نوبت کتاب‌ها میشود و با لطافت گردشان را میگیرد بعد ماه‌ها آمده بود کتاب‌فروشی عزیزش را دوباره راه بی‌اندازد چرا رهایش کرده بود؟ بماند... حالا داشت کتاب‌هایی که روزی به جانش وصل بودند تمیز میکرد چندتا گلدون شمعدونی آورده بود گذاشته بود لب پنجره یکی را هم روی میز وسط کتاب‌فروشی عود روشن کرده بود تا این عطر خاک برود هرچند بویش را دوست داشت عطر کهنگی خاک را عمیقا بو کشید موسیقی انتخابی‌اش ؟ دلش میخواست علیرضا قربانی برایش بخواند این‌بار آمده بود هم کتاب‌فروشی‌اش را مرتب کند هم سروسامانی به دلش بدهد کتاب‌ها حالش را خوب میکردند..
Show all...
2❤‍🔥 1👍 1
مخاطب‌خاص پایش را بیشتر از قبل روی پدال‌گاز فشار میدهد سرعت میگرد بی‌حدومرز به عقربه‌های کیلومتر نگاه نمیکند سرعت تابی‌نهایت باشه بقیه‌اش مهم نیست به جاده خلوت و بی‌پایان روبرویش چشم میدوزد ، طبیعی بود که خلوت بود ساعت ۳ صبح فقط دیوانه‌ها به ماشین‌شان پناه میبرند ماشینش ۴۰۵ مشکی‌متالیک بود یارش بود، یار باوفایش از وقتی که او را نداشت این ماشین تمامش شده بود زندگی برایش تو این ماشین و سرعت بی‌نهایت در دل جاده خلاصه میشد شاید اگر او را داشت حالا کنارش نشسته بود ولی خوب آدم همیشه نمیداند حکمتش چیست که اویی را که دوست دارد ،قسمتش نمیشود آری حق با سجادافشاریان بود عشق زیارتگاه زائران جهان ما نبود...
Show all...
3👍 1😁 1
آی‌ضد سرتا پایش شده بود رنگ نصف صورتش قرمز شده بود لباس تنش پر از تیکه‌های ابی و زرد بود تقصیر خودش بود که هوس رنگ‌پاشی با او را کرده بود انهم وسط یه نقاشی مهم نقاش بود بله نقش چشم‌ها را به هنرمندانه‌ترین حالت میکشید چهره‌ها را به زیباترین حالت به تصویر میکشید حالا هم روی دیوار خانه مشترک‌شان نقش و نگار میکشید میخندد از ذوق آن نقاشی شیرین از ذوق داشتن او به او نگاه میکند اوهم تماما رنگ است ریش‌هایش به لطف او آغشته به رنگ سبز شدند روی گونه‌اش هم صورتی شده بود به چشمان قهوه‌ای خوش‌رنگش نگاه میکند و میگوید: تار و پود دلم گره زدی به عشق دلت چرا زودتر پیدات نکردم من؟
Show all...
❤‍🔥 3👍 1