『 Zahranovels 』
کانال رسمی زهرا زندهدلان🌓 آوای ستاره، همهی من، انقضای عشق تو سیزدهمین روز از پاییز، زعم زرد خودکشی با خردهشیشه، سرزمین بیتعصب خوندن رمانهای نویسنده فقط در همین کانال و اپلیکیشن باغ استور، قانونی و با رضایت نویسنده میباشد✅
Show more7 394
Subscribers
-1324 hours
-827 days
-45230 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
عضویت اولیهی کانال vip سرزمین بیتعصب با مبلغ استثنایی❗️
مزایای عضویت در vip⁉️
پارتهای بیشتری میخونید و رمان رو چندین ماه زودتر از اینجا تموم میکنید.
🔴 عضویت با این مبلغ فقط شامل 15 نفر میباشد.
برای عضویت مبلغ 28 هزار تومن رو به شماره کارت زیر ارسال و از فیش واریزی عکس بفرستید.
6037997433380376
ایدی جهت ارسال رسید:
@ziziwstar
68700
#سرزمین_بیتعصب
#پارت_12
*****
نگاهی به کتاب مطالعات اجتماعی توی دستم میندازم و به صدای درونم مبنی بر رها کردن کتاب گوش میدم.
پوفی از سر کلافگی بیرون میفرستم و با قدمهای بیرغبتم از توی اتاق بیرون میزنم.
مامان رو میبینم که در حال اتو کردن لباسهای تازه شسته شدهست.
با دیدنم سرش رو بالا میگیره و سؤال عذابآورش رو تکرار میکنه.
- درست رو خوندی؟
با غیض بهطرف اولین مبل میرم و روش میشینم.
- وای مامان، کشتی منو.
تشرزنان میگه:
- کوفت مامان، برو انجام بده فردا میریم خونهی مادربزرگت دیگه کاری نداشته باشی.
سریع غر میزنم.
- بازم خونهی مادر بزرگ؟ بابا یه جمعه بریم پارکی جایی، همش میریم اونجا.
مامان لباس اتو شدهی بابا رو توی کاور میندازه و لباس مدرسهی من رو برای اتو کردن برمیداره.
- پارک چهخبره؟ همش شلوغه و سروصداست. میریم خونهی مادر بزرگت، اونجا حیاط داره برای خودت با رضا بازی کن.
پوزخندی میزنم.
- رضا؟ رضا با من بازی میکنه؟ یا فقط بلده بره رو مخم؟
صداش کمی اوج میگیره و با حرص میگه:
- با من اینقدر چونه نزن رومینا، پاشو برو سر درس و مشقت. فردا هیچ بهونهای رو قبول نمیکنم.
از اینکه همیشه حرف، حرف مامان و باباست حرصم میگیره و بهنشونهی قهر بلند میشم و بهطرف اتاقم میرم.
در اتاق رو محکم میبندم و همین که روی تختم میشینم نگاهم به گوشی توی شارژ میفته.
سیم شارژر رو از گوشی جدا میکنم و با روشن کردن صفحهاش، پیامی جدید از آیناز میبینم.
توی پیام حالم رو پرسیده و همین احوالپرسی مجابم میکنه باهاش تماس بگیرم.
به محض گرفتن شمارهاش و خوردن یک بوق جواب میده.
- سلام، چهطوری؟
روی تخت دراز میکشم.
- سلام، قربونت تو چهطوری؟
- بد نیستم، چهخبرا؟
مشغول ور رفتن با رو بالشتیام میشم.
- سلامتیت، چیکار میکنی؟
صدای گریهی بچهای به گوشم میرسه و حدس میزنم صدای برادر کوچیکش باشه.
- هیچی، مثل همیشه خونهم.
همین چند کلمه کافیه تا اون روی غر غر کردنم رو بالا بیاره.
- وای منم، حوصلهم سر رفته، دلم میخواد برم بیرون اما نمیشه.
- خب بیا بریم.
آهی میکشم.
- کاش به همین سادگی بود، نگفته میدونم مامانم اجازه نمیده.
امیدوارانه میگه:
- حالا تو بگو، شاید قبول کرد.
بدون اینکه تماس رو قطع کنم سریع از جام بلند میشم و با بیرون رفتن از اتاق، با لحن مظلومانهای رو به مامان که همچنان مشغول اتو کردنه میگم:
- مامانی؟
از اینکه خودم قهر کردم و خودم هم آشتی، لبخندی روی لبهاش جا میگیره.
- جانم مادر؟
توی دلم خوشحالی میکنم چون لحن مامان مهربونه و ممکنه با خواستهام موافقت کنه.
- اجازه میدی با دوستم برم بیرون؟
به ثانیه نمیکشه و اخمی شدید توی صورتش جا میگیره.
- بیرون کجا؟ کدوم دوستت؟
نزدیکتر میرم و بالای سرش میایستم.
- همین اطراف، با دوست جدیدم، اسمش آینازه.
نچی بیرون میفرسته.
- لازم نکرده، برو سر درس و مشقت رومینا.
روی زمین پا میکوبم.
- مامان! بهخدا زود برمیگردم، قول میدم.
قاطعانه جواب میده.
- گفتم نه، باز مهگل بود شاید اجازه میدادم. این دوستت رو نمیشناسم. بعدشم فکر بابات رو کردی؟ یکساعت دیگه شب بشه سراغت رو میگیره، پس بیخیالش شو.
دلشکسته نگاهش میکنم و قبل از اینکه مجدد قهر کنم و بهسمت اتاقم برگردم، پیشنهادی میده که چندان بد نیست.
- اگه خانوادهش اجازه میدن بهش بگو پا شه بیاد اینجا یکساعتی بمونه و برگرده، من هم یکم هله هوله میارم براتون. بعدش اما باید بشینی درست رو بخونی. دیگه خودت میدونی.
چند ثانیه خیرهاش میشم و رضایتم رو به شکل خندهداری اعلام میکنم.
- هله هوله چی داریم؟ همه رو که پریشب رضا خورد.
مامان لبخند کم جونی میزنه.
- برات قایم کردم یکم، حالا برو دیگه ازم حرف نکش هزار تا کار دارم دختر.
درسته اونی که میخواستم نشد اما خب همین هم بد نیست.
آیناز میاد اینجا یکم حرف میزنیم، مامان هم باهاش آشنا میشه و اینطوری شاید بعداً اجازه بده باهاش به بیرون برم.
بهطرف اتاق پا تند میکنم و گوشی رو از روی تخت کش میرم.
آیناز رو صدا میزنم و اون زود جواب میده.
- جانم؟ چیشد؟
روی تخت میشینم و بعد از مکثی کوتاه میگم:
- مامانم قبول نکرد، عوضش گفت بهت بگم بیای اینجا. میتونی بیای؟
مشتاقانه جواب میده.
- چرا نتونم؟ لوکیشن خونهتون رو برام میفرستی؟
از حرص میخندم.
- آخه تلگرام و واتساپ ندارم که، توی اینستا هم که نمیشه.
تعللی میکنه و در نهایت میپرسه:
- روبیکا چی؟ تو روبیکا بفرست.
بهخاطر یک سری از کارهای مدرسه خوشبختانه این برنامه رو توی گوشیم نصب دارم.
❤ 17👍 11❤🔥 6
67600
عضویت اولیهی کانال vip سرزمین بیتعصب با مبلغ استثنایی❗️
مزایای عضویت در vip⁉️
پارتهای بیشتری میخونید و رمان رو چندین ماه زودتر از اینجا تموم میکنید.
🔴 عضویت با این مبلغ فقط شامل 15 نفر میباشد.
برای عضویت مبلغ 28 هزار تومن رو به شماره کارت زیر ارسال و از فیش واریزی عکس بفرستید.
6037997433380376
ایدی جهت ارسال رسید:
@ziziwstar
❤ 4
51000
#سرزمین_بیتعصب
#پارت_11
سکوتی سنگین و پرمعنا بینمون برقرار میشه و در نهایت منم که با جسارت سؤال دیگهای ازش میپرسم:
- خونهتون کدوم سمته؟
نفس عمیقی میکشه.
- خونهمون به اینجا خیلی نزدیکه، انتهای کوچهی بغلی مدرسهست.
سری به تأیید تکون میدم و اون یکمی از من میپرسه، خلاصهوار تعریف میکنم اما نه طوری که حسادتش تحریک بشه.
هیچ جوره دلم نمیخواد افسوس زندگی تقریباً آروم من رو بخوره.
- پس توام داداش داری.
«اوهوم» ای میگم و اون با تلخند ادامه میده.
- خوشبهحالت، حداقل داداش تو از گوشت و پوست خودته، نه مثل داداشهای من که هردوشون کپ باباشونن، چه ظاهری، چه اخلاقی.
با مکث لب باز میکنم.
- از تو کوچیکترن دیگه، مگه نه؟
- آره، یکیشون دو سالشه و یکی دیگه هم سه سال.
بیاختیار آهی میکشم و اون با لحن لبریز از غمی میگه:
- توی این یکسال اندازهی چند سال عذاب کشیدم. وقتی اومدم اینجا به یک ماه نکشید که فهمیدم شوهر مامانم آدم هیزیه و با دست زدن به من کیفش کوک میشه، مامانم هم چه بخواد و چه نخواد باید به پسرهاش محبت کنه، چون بچهی اول مامانمم حق هیچی رو ندارم، فقط باید تحمل کنم و هیچی نگم. کلاً همه چیز زندگیم افتضاحه، گاهی اوقات با خودم میگم کاش من هم میتونستم پیش بابام توی زندان باشم.
پرغیض نگاهش میکنم.
- دیوونه شدی؟ اینطوری نمیمونه دختر خوب، بالآخره درست میشه، اون بابای ناتنیت رو هم یه جوری گیرش میندازیم.
میخنده، تلخ و پر معنا.
- هنوز ندیدیش، به همین خاطر خوشخیالی. اون هیچجوره گیر نمیفته.
خودم هم به دلداریهام اعتمادی ندارم اما سعی میکنم یکم آرومش کنم.
- فکر میکنی، یه روزی میاد که رسوا بشه. تا اون روز من کنارتم.
بیاختیار لبخندی میزنه.
- عجیبه. تو اولین نفری هستی که دردم رو میدونی و پسم نمیزنی.
میخوام بگم که دلیلی برای پس زدنش نیست اما صدای زنگ کلاس اجازه نمیده.
هر دو سریع از روی نیمکت بلند میشیم و مسیر حرفهامون عوض میشه.
- راستی، پریروز خیلی نگرانت بودم اما شمارهت رو نداشتم. رفتیم تو کلاس شمارهت رو برام بنویس.
با لبخند «باشه» ای میگه و در نهایت هر دو به طرف پلههای داخل راهرو میریم.
کمی بعد وقتی که وارد کلاس میشیم اکیپ فاطمه شروع به چرت و پرت گفتن میکنند، سعی میکنم اهمیتی بهشون ندم و با فشار دادن دست آیناز غیر مستقیم ازش میخوام واکنشش مثل من باشه.
آیناز خیلی خوب متوجهی منظورم میشه و با بیاعتنایی به سمت صندلیاش میره.
من هم بهطرف صندلیام میرم و با دیدن مهگل اخمالود و نغمهی بیحوصله لبخندی میزنم.
باید از دل دوستهای حسود و حساسم در بیارم و خب این برای من کار سختیه.
کنار مهگل میشینم و برای رفع دلخوریش تلاش میکنم.
- میگم چرا زشت بهنظر میرسی، نگو بهخاطر اخماته.
چشم غرهای به روم میزنه و مجبورم میکنه سرم رو به سرش نزدیک کنم و دم گوشی بگم:
- عشقم تو که بالآخره همه چیزو میفهمی چرا ناراحت میشی؟ خب اونم حق داره، دیدی که فاطمه چهطور آبروش رو برد.
سرش رو کم عقب میکشه و نگاهی به نغمه میندازه.
حسم میگه نغمه بعد از رفتن من و آیناز حسابی مغزش رو شست و شو داده، به همین خاطر نگاه معنادارم رو حوالهی نغمه میکنم و در آخر رو به مهگل میگم:
- اخمات رو باز کن، جون رومینا.
از اون نگاهها که نشون میده فاصلهای با آشتی کردن نداره بهم میندازه و بیاختیار لبخندی میزنم.
- قربونت برم من، نیشت رو باز کن ببینمت.
طاقت نمیاره و آروم میخنده.
- کثافت!
پوفی بیرون میفرستم و خطاب به نغمه میگم:
- خب، حالا نوبت توئه میمون خانم.
❤ 17👍 12
96000
عضویت اولیهی کانال vip سرزمین بیتعصب با مبلغ استثنایی❗️
مزایای عضویت در vip⁉️
پارتهای بیشتری میخونید و رمان رو چندین ماه زودتر از اینجا تموم میکنید.
🔴 عضویت با این مبلغ فقط شامل 15 نفر میباشد.
برای عضویت مبلغ 28 هزار تومن رو به شماره کارت زیر ارسال و از فیش واریزی عکس بفرستید.
6037997433380376
ایدی جهت ارسال رسید:
@ziziwstar
❤ 3👍 2
39000
#سرزمین_بیتعصب
#پارت_10
همین یک جمله کافیه تا اخم شدید مهگل رو نمایان کنه.
میدونم که میتونم خیلی زود دل مهگل رو به دست بیارم اما کنجکاویام قابل کنترل نیست.
بیمعطلی از روی صندلی بلند میشم و همراه آیناز از کلاس خارج میشیم.
همین که وارد راهروی شلوغ مدرسه میشیم خودش خلاصهای از دو روز گذشته رو تعریف میکنه.
- دیروز شوهر مامانم نذاشت بیام مدرسه، توی این دو روز اینقدر کتک خوردم که تموم جونم درد میکنه. دردم از اینه که مامانم منو نزده، اون شوهر آشغالش...
سرجام میایستم و ترحمآمیز نگاهش میکنم.
دستم رو میگیره و وادارم میکنه که تکونی به پاهام بدم و حرکت کنم.
- بیا، هنوز زوده برام دل بسوزونی.
سکوت میکنم و اون هم مثل من تا رسیدن به حیاط مدرسه چیزی نمیگه.
همین که وارد حیاط میشیم مسیر یکی از نیمکتهای خالی حیاط رو پیش میگیره و سکوتش رو میشکنه.
- همه چیز بدتر از قبل شد. حالا دیگه هم کل کلاس میدونن چه بلایی سرم اومده، هم شوهر مامانم فهمیده که زبون باز کردم و ممکنه براش دردسر بشم.
آهی میکشم و مردد میپرسم:
- مادرت چی؟ باز هم باور نکرد؟
پوزخندی میزنه و قبل من روی نیمکت میشینه.
- تو چهقدر سادهای! اون فقط بهفکر دو تا پسرهاشه که مبادا کم و کسریای داشته باشن، مبادا شوهرش ناراحت شه و تهدیدش کنه که طلاقت میدم.
پس دو تا برادر هم داره و مثل من تبعیض بینشون در جریانه.
- تو این دو روز به زور کیک و نوشابه زنده موندم، شوهر مامانم اجازه نمیداد چیزی بخورم. مامانم هم وقتی میدید شوهرش نیست فقط یه کیک و نوشابه به دستم میرسوند تا مبادا از گرسنگی بمیرم و براشون خرج بتراشم.
تمام وجودم پر از نفرت میشه، چه مادر بیرحمی!
با نگاهش بهم اشاره میکنه روی نیمکت بشینم، سریع خواستهاش رو عملی میکنم و اون ادامه میده.
- امروز هم با هزار التماس تونستم بیام مدرسه، شوهر مامانم میگفت دیگه حق ندارم برم مدرسه، یه دور سر صبحی دعوا گرفتن تا گذاشتن بیام مدرسه. اینجا حتی اگه بیآبروترین باشم برام بهشته، من اون خونه رو اصلاً دوست ندارم.
حالا میفهمم که چرا میگفت برای دلسوزی کردن زوده، حالا که چیزهای بیشتری از زندگیش میدونم عمیقاً براش ناراحتم.
از ته دلم میخوام براش کاری بکنم اما هیچی به ذهنم خطور نمیکنه و بهناچار میگم:
- کاش بابات زود از زندان آزاد بشه، اینطوری توام راحت میشی.
متأسف سری تکون میده.
- بابام حالا حالاها آزاد نمیشه، با مواد گرفتنش و همین که حکم اعدام ندادن بهش جای شکر داره.
هر لحظه از شنیدن زندگی این دختر شوکهتر میشم.
چرا من و امثال من قدر خوشبختیای که داریم رو نمیدونیم؟
حتماً باید با کسایی مثل آیناز آشنا بشیم تا بفهمیم زندگی برای همه ساده و آسون نیست و برای یک عده توی سختترین حالتشه؟
❤ 16👍 12😢 11😍 3
99900
Repost from N/a
نویسنده_صحبت_میکند😍
♨️دیگه لازم نیست برای رمان های حق عضویتی هزینه پرداخت کنید❌
ما #ادمینا تونستیم بالاخره امروز با #گرفتن_هزینه_حق_عضویت_رایگان لیست رمان های حق عضویتی رو برای برای مخاطبان عزیزمون آماده کنیم♨️
ولی توجه داشته باشید فقط #امشب_میتونید_فرصت_عضویت_رایگان_ این رمانها رو بگیرید⁉️
❌❌❌
🌹 21/2/1403🌹
رمان حق عضویتی یک❣
https://t.me/+ABpkN3EfiFoxYjc0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی دو❣
https://t.me/+Qo34LbkrBiHlJKyS
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سه❣
https://t.me/+ZJeOfBFX7rpmMWRk
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی چهار❣
https://t.me/+zZSgUDD1yHk0NjQ0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی پنج❣
https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی شش❣
https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی هفت❣
https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی هشت❣
https://t.me/joinchat/5I1xEVw-w-NhMDhk
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی نه❣
https://t.me/+Za9-mWrqDvw1ZjM0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی ده❣
https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی یازده❣
https://t.me/+Za9-mWrqDvw1ZjM0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی دوازده❣
https://t.me/+m1c5JsQJaRNkZmY0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سیزده❣
https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی چهارده❣
https://t.me/joinchat/Tx7Ut9w-WbinNg2G
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی پانزده❣
https://t.me/+R4JSSCjuNwAyNzI0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی شانزده❣
https://t.me/+zaIQQCREKbwyNjQ0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی هفده❣
https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی هجده❣
https://t.me/joinchat/AAAAAEhjtpjo1eLoY2n3eA
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی نوزده❣
https://t.me/+XANBrsFz53syNTNk
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی بیست❣
https://t.me/joinchat/AAAAAE5-yn--MUOeQMcbVg
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی بیستویک❣
https://t.me/+M-Wgp4AqeT45YjNk
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی بیستودو❣
https://t.me/+yuW4JeuF1XpiYmI0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی بیستوسه❣
https://t.me/+7Do_xAE3wBJmNThk
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی بیستوچهار❣
https://t.me/+yuW4JeuF1XpiYmI0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی بیستوپنج❣
https://t.me/+Z404tqEHtY05MmI0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی بیستوشش❣
https://t.me/joinchat/AAAAAEsENiYXcLFEt2JZhg
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی بیستوهفت❣
https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی بیستوهشت❣
https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی بیستونه❣
https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سی❣
https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سیویک❣
https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سیودو❣
https://t.me/joinchat/vZbshZLs5Sc0NGRk
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سیوسه❣
https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سیوچهار❣
https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سیوپنج❣
https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سیوشش❣
https://t.me/+R-d0sNQmYH5mYTc0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سیوهفت❣
https://t.me/+RyG2Wpv98Ks0YjM0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سیوهشت❣
https://t.me/+e39A8sPw6EVkODM0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی سیونه❣
https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی چهل❣
https://t.me/+ABpkN3EfiFoxYjc0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی چهلویک❣
https://t.me/+UUWMVgclpmc0YzA0
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی چهلودو❣
https://t.me/+p64wulRiINsyMjJk
🎊🔑🧸
رمان حق عضویتی چهلوسه❣
https://t.me/+EetWHACuYEA0YzA0
🎊🔑🧸
لیست بیسانسور❌❌❌
حق عضویتی❌❌❌
امشبو❌❌❌
از دست ندید❌
9800
هنوز عضویت رمان های vipرو نگرفتید😒؟
نمیدونی کسایی که جمعهها تو خونهان چه رمان هایی میخونن😐؟
نمیدونید که این لیست همون رمان های توصیه ویژهاس🫣 فرصت عضویت فقط امروز رایگانه و ما بخاطر اصرار خیلیهاتون تا ساعت ۲۲ لیست دوباره تمدید کردیم🤭😍
بشتابید🏃♀🏃♀ و از دست ندید لطفا ❌
14100
Repost from N/a
سوپرایز ویژه روز دختر نویسنده 🎁
رمانهایی که درعرض یک ماه غوغا وچند هزار مخاطب رو به خودش جذب کرد...😍
این رمانها بعداز اتمام میره برای چاپ🤷🏻♀️👇
بی سانسور خواندنشونو از دست ندید ❌❌ ❌
🌹 21/2/1403🌹
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+AETmo0Pyox8zYjI8
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+Qo34LbkrBiHlJKyS
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+ZJeOfBFX7rpmMWRk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+zZSgUDD1yHk0NjQ0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/5I1xEVw-w-NhMDhk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+Za9-mWrqDvw1ZjM0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+Za9-mWrqDvw1ZjM0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+s-KSSq7ngv4zYTY0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+m1c5JsQJaRNkZmY0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/Tx7Ut9w-WbinNg2G
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+R4JSSCjuNwAyNzI0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+zaIQQCREKbwyNjQ0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/AAAAAEhjtpjo1eLoY2n3eA
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+XANBrsFz53syNTNk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/AAAAAE5-yn--MUOeQMcbVg
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+M-Wgp4AqeT45YjNk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+yuW4JeuF1XpiYmI0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+7Do_xAE3wBJmNThk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+yuW4JeuF1XpiYmI0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+Z404tqEHtY05MmI0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/AAAAAEsENiYXcLFEt2JZhg
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/vZbshZLs5Sc0NGRk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+R-d0sNQmYH5mYTc0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+RyG2Wpv98Ks0YjM0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+e39A8sPw6EVkODM0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+AETmo0Pyox8zYjI8
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+UUWMVgclpmc0YzA0
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+p64wulRiINsyMjJk
🎁
لینک vip لو رفت😡🔞
https://t.me/+EetWHACuYEA0YzA0
🎁
رمان های #بیسانسور و ممنوعهی بالا رو از دست ندید😉♨️
دارای محدودیت جدی سنی🔞❌لطفا از دست ندید
🎉🎉🎉🎉🎉
🎉🎉🎉🎉
🎉🎉
8600
Repost from N/a
سوپرایز روز دختر نویسنده❤️👇:
سلام عزیزایدلم روز دختر به تکتک مخاطبین عزیزم تبریک میگم؛به مناسب این روز قشنگ برای شما لیست رمان های چاپی ۱۴۰۳که اواخر فروردین قرارداد چاپشون بسته شده💯رو آماده کردیم میدونید که اگر چاپ بشن صحنههای جذاب و بی سانسورشون حدف میشه🥹 پس عضویت بگیرید و بیسانسور خوندشونو از دست ندید❌
کافیه برای عضویت فقط لینک شون رو لمس کنید😍👇
فقط تا امروز فرصت باقیست....‼️
تاریخ عضویت رمان های چاپی:🎉 21/2/1403🎉
اولین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+AETmo0Pyox8zYjI8
📚✏️
دومین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+Qo34LbkrBiHlJKyS
📚✏️
سومین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+ZJeOfBFX7rpmMWRk
📚✏️
چهارمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+zZSgUDD1yHk0NjQ0
📚✏️
پنجمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0
📚✏️
ششمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+cpWz_omXlDE5NjY0
📚✏️
هفتمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ
📚✏️
هشتمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk
📚✏️
نهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/joinchat/5I1xEVw-w-NhMDhk
📚✏️
دهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+Za9-mWrqDvw1ZjM0
📚✏️
یازدهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi
📚✏️
دوازدهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+Za9-mWrqDvw1ZjM0
📚✏️
سیزدهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+s-KSSq7ngv4zYTY0
📚✏️
چهاردهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+m1c5JsQJaRNkZmY0
📚✏️
پانزدهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh
📚✏️
شانزدهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/joinchat/Tx7Ut9w-WbinNg2G
📚✏️
هفدهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+R4JSSCjuNwAyNzI0
📚✏️
هجدهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+zaIQQCREKbwyNjQ0
📚✏️
نوزدهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0
📚✏️
بیستمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+A5I9fr3VTYxkOTQ0
📚✏️
بیستویکمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/joinchat/AAAAAEhjtpjo1eLoY2n3eA
📚✏️
بیستودومین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+XANBrsFz53syNTNk
📚✏️
بیستوسومین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+6Qi1_54DUlJmZjJk
📚✏️
بیستوچهارمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/joinchat/AAAAAE5-yn--MUOeQMcbVg
📚✏️
بیستوپنجمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+vEQPt5l1jHc5YTZk
📚✏️
بیستوششمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+M-Wgp4AqeT45YjNk
📚✏️
بیستوهفتمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+yuW4JeuF1XpiYmI0
📚✏️
بیستوهشتمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+7Do_xAE3wBJmNThk
📚✏️
بیستونهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+yuW4JeuF1XpiYmI0
📚✏️
سیومین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+Z404tqEHtY05MmI0
📚✏️
سیویکمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+Hf1dlSXg-z4wM2Q0
📚✏️
سیودومین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/joinchat/AAAAAEsENiYXcLFEt2JZhg
📚✏️
سیوسومین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4
📚✏️
سیوچهارمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk
📚✏️
سیوپنجمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ
📚✏️
سیوششمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0
📚✏️
سیوهفتمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0
📚✏️
سیوهشتمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/joinchat/vZbshZLs5Sc0NGRk
📚✏️
سیونهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0
📚✏️
چهلمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0
📚✏️
چهلویکمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw
📚✏️
چهلودومین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+R-d0sNQmYH5mYTc0
📚✏️
چهلوسومین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+RyG2Wpv98Ks0YjM0
📚✏️
چهلوچهارمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+e39A8sPw6EVkODM0
📚✏️
چهلوپنجمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk
📚✏️
چهلوششمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+AETmo0Pyox8zYjI8
📚✏️
چهلوهفتمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+UUWMVgclpmc0YzA0
📚✏️
چهلوهشتمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+Y5pBsqvB2YM2MTU0
📚✏️
چهلونهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+p64wulRiINsyMjJk
📚✏️
پنجاهمین رمان چاپی ۱۴۰۳❌
https://t.me/+EetWHACuYEA0YzA0
📚✏️
❗️دوستان لطفا این لیست پخش نشه چون تعداد فورواردها زیاد شده❌❌
16000