17 105
Subscribers
-2524 hours
-2197 days
-1 05630 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
پسری که از خونه شوگر مامی فرار میکنه!
ماجرا از این قراره در تهران و برخی کلانشهراء زنان مسن و پولدار با پرداخت مبالغ زیاد بصورت هفتگی و ماهانه پسران جوان را در اختیار میگیرند و اعمال فجیع و ناپسندی بر روی آنها انجام میدهند!! در ادامه خاطره پسری که از این شرایط فرار میکنه رو تعریف میکنم...
🔴 واقعا جالبه حتما بخونید👇👇
خواندن کامل داستان 👉
2810
🔴 حاملگی عجیب دخترم
دختر ۱۶ساله ای دارم که فقط یه دوست صمیمی به نام مریم داشت.
یک روز دخترم گفت برای المپیاد علمی احتیاج داره با یکی درس بخونه و منم بهش اجازه دادم که با مریم اونم فقط تو خونه خودمون میتونه درس بخونه.
رفت و آمد مریم به خونمون شروع شد تا اینکه یه روز دخترم مریض شد😞 و رسوندیمش دکتر ولی تلخ ترین خبر دنیا رو دکتر بهم داد .
خدای من دخترم باردار شده😳😳
اما چجوری؟؟😰
ادامه ی داستان 👉
3110
🔴 صیغه موقت با جن
روزی در یك مغازه با زن جوان و زیبایی آشنا شدم. این زن با همان نگاه اول مرا تحت تاثیر قرار داد و ارتباطمان شروع شد..
او فكر و ذهن مرا اسیر خود كرد طوری كه در همان روزهای اول به وی پیشنهاد كردم وی را بهطور مخفیانه به صیغه موقت خود درآورم و او هم قبول كرد.
حدود 10 روز از رابطه ما گذشته بود
یك شب كه پیشش بودم ............
ادامه ی داستان
100
⛔️شرط پیرزن با رئیس بانک 🙈
پیرزنی هر هفته مبلغ شش هزار دلار به حساب خودش واریز میکرد. بعد از گذشتن چند سال توی ذهن رئیس بانک سوال ایجاد شد که منبع درآمد این پیرزن از کجاست؟!
رئیس بانک تصمیم گرفت سوال خودش رو از پیرزن بپرسه. ببخشید خانم میتونم بپرسم شغل شما چیه؟
پیرزن گفت: من سر چیزهای غیر ممکن شرط بندی میکنم. رئیس گفت مثلا چی؟ پیرزن گفت: مثلا من با شما سر هزار دلار شرط میبندم که فردا شُرت قرمز میپوشید....
ادامه ی داستان ➡️
7800
پسری که از خونه شوگر مامی فرار میکنه!
ماجرا از این قراره در تهران و برخی کلانشهراء زنان مسن و پولدار با پرداخت مبالغ زیاد بصورت هفتگی و ماهانه پسران جوان را در اختیار میگیرند و اعمال فجیع و ناپسندی بر روی آنها انجام میدهند!! در ادامه خاطره پسری که از این شرایط فرار میکنه رو تعریف میکنم...
🔴 واقعا جالبه حتما بخونید👇👇
خواندن کامل داستان 👉
4500
🔴#درویشی که زن پادشاه رو حامله کرد
پادشاهى بود عادل و رعيتپرور. يک روز رفت جلوى آينه و ديد ريش او جوگندمى شده است با خودش گفت: پاى من لب گور رسيده و هنوز جانشينى ندارم. چند روز بعد سر و کله يک درويش پيدا شد. شاه به درويش گفت: 'من چهل زن دارم که خدا به هيچکدام آنها اولادى عطا نمىکند.......
ادامه ی داستان
5800
سلام میخواستم بگم سینه هام کوچیک بود قد عدس هرجا میرفتم مسخرم میکردن میگفتن چه صافه چرا هیچی نداری حالا چندوقت پیش دوستم بهم میگفت نکنه پسری تو ببینم پایین تنتو انقد ناراحت بودم🥲 تا اینکه با کانال خوشگلا آشنا شدم و با راه حلش سایز ممه هام ۸۰ شد و یه چندروز دیگه میشه ۸۵ 😭😍
از اینجا یاد گرفتم خدا خیرش بده خیلی خوشحالم🫠
@beautifullland
14610