آبروی فقه و احکام را دست مایه ندانستن خویش قرار دادن؛
سخنی با دفتر یک مرجع تقلید
مجتبی لطفی
کلیپها و گزارشهای رسیده از برخی برخوردهای نامناسب با برخی بانوان این پرسش شرعی را مطرح میکند که آیا جایز است برای اجرای حجاب اجباری زنان در مرحلهای به اقداماتی که مستلزم لمس و یا حتی بغل کردن آنان منجر میشود دست یازید؟
این پرسش شاید برای فرماندهی این اقدامات، انحرافی تلقی شود اما همیشه در برابر و موازات یک اقدامی که به عهده وی گذاشته شده است آسیبهای فراوانی وجود دارد که قانونگذار برای رفع یا دفع از آن وارد میشود.
سلمان کدیور از فعالان عدالتخواه، همین پرسش را از دفتر یک مرجع در قم پرسیده که پشت تلفن شنیده: "میان مصلحت شخص و اجتماع باید مصلحت جامعه را در نظر گرفت زیرا آن زن با بیحجابی جامعه را فاسد میکند."
بعد میپرسد اثر سوء این عمل شوراندن مردم علیه دین است که میشنود: "شما مسئول هدایت مردم نیستی و باید قانون را اجرا کنی!"
اوج ناآگاهی یا کم آگاهی روحانی پاسخ دهنده به این پرسش هنگامی مشخص می شود که از جمله بدانیم:
۱. درست است که در تزاحم میان اهم و مهم، اگر ملاک اهم بچربد باید بر حکم مهم مقدم شود اما این در صورتی است واقعا چنین تصویری از موضوع حجاب و گشت ارشاد و بغل کردن زن نامحرم و ایجاد خشونت برای بردن در ون گشت ارشاد وجود داشته باشد.
مثالی که در فقه زده میشود این است که شخصی در حال غرق شدن است، نجات وی مسلتزم ورود در زمین و ملکی است که میدانیم صاحبش راضی نیست، در این صورت ملاک حکم وجوب نجات انسان بر ملاک حکم حرمت غصب تقدم دارد.
اما آیا موضوع حجاب به مرحله مرگ و زندگی رسیده که میتوان حرام دیگری مثل لمس و بغل کردن نامحرم را مرتکب شد؟! کدام کارشناش، جامعه و آسیبشناس اجتماعی مستقل از حکومت و قدرت، چنین حکمی را صادر کرده که بی حجابی در مرحله مرگ و زندگی است؟!
۲. اصل حکومت دینی برای تبیین و اجرای احکام و عدالت مگر نیست؟ حالا اگر عمل حرامی مقدمه برای اجرای حکم باشد میتوان آنرا مرتکب شد برای مقصدی مهم یعنی اجرای حکم دین و شریعت آن؟ آیا نقض غرض نیست؟
آیا سیره انبیا و بزرگان همه ادیان بر این گزاره تعلق دارد؟ آیا برای انجام واجب می توان از مقدمه حرام بهره برد؟! حرمت تنفیر یکی از موضوعات مهم در فقه است؛ اگر عمل حکومت موجب ایجاد نفرت و چندش از دین شود، جایز است آن را مرتکب شود؟!
۳. اما جمله پایانی پاسخ دهنده دفتر آن مرجع که گفته:« شما مسئول هدایت مردم نیستی و باید قانون را اجرا کنی!» تصویری دیگر از این جمله معروف است:«المأمور معذورٌ» که علاوه بر اینکه مستند و سازنده این منطق، عمر سعد است که در توجیه جنایت خود در کربلا به زبان آورد؛ به لحاظ ادله نقلی متعدد (که در این مختصر نمیگنجد) و بنای عقلا نمیتواند توجیهگر برای هر اقدامی که باشد مافوق دستور میدهد.
از زاویه دیگر مثالی میزنم: اگر این روحانی که پاسخ مسائل شرعی میدهد، متصدی اجرای حکمی مانند اعدام باشد، در این بین آقای الف را برای اعدام به وی سپردند. اما او میداند که قاتل اقای ب است و نه الف! آیا به خود اجازه میدهد طناب دار را برگردن آقای الف اندازد و بی گناهی را به کانون مرگ سوق دهد؟ اگر بگوید: من باید قانون را اجرا کنم و حفظ حیات یک بی گناه ربطی به من ندارد؛ شرعا حق سلب حیات وی را دارد؟ چه تصویری از وی در اذهان ایجاد میشود؟
در موضوع ما یعنی حجاب، اگر مجری گشت ارشاد احساس کرد با اقدامات انجام شده نه تنها حجاب بهتر نمیشود بلکه آسیبهای بنیادین به دین و عقاید مردم وارد شده و مردم عصبانی شده و روزی به عصیان روی میآورند؛ نباید نظر کارشناسی خویش را منعکس نموده و اگر مافوق اصرار میکند، کنار رفته و استعفا دهد؟! مگر اینکه بگوییم چنین تلقی و برداشتی اصلا وجود ندارد و زبانی برای گفتن و گوشی برای شنیدن وجود نداشته و ندارد!
سخن بسیار است و حوصله کم و من اگر به جای مسئول دفتر آن مرجع تقلید بودم،(که با تماس با آقای سلمان کدیور از آن دفتر مطلع شدم) چنین فرد بیآگاه از مبانی دینی را پای تلفن نمینشاندم تا چنین خلاف بگوید و آبروی فقه و احکام را دست مایه ندانستن خویش قرار دهد.