cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

خاطرات و روزنوشت ها

اين يك كانال شخصی برای ارائه تحلیل‌ها، تفسیرها، خاطرات، به ويژه يادداشت هاي روزانه درخور توجه، در مسیر دلمشغولی‌های امروز و دغدغه‌های فرداست؛ این جا همچون رسانه های پيشن، تريبونی است برای بازپخش ديدگاه های گوناگون، حتی متضاد و مخالف نظر مالکِ کانال

Show more
Advertising posts
2 141Subscribers
+624 hours
+177 days
+8430 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

آبروی فقه و احکام را دست مایه ندانستن خویش قرار دادن؛ سخنی با دفتر یک مرجع تقلید مجتبی لطفی کلیپ‌ها و گزارش‌های رسیده از برخی برخوردهای نامناسب با برخی بانوان این پرسش شرعی را مطرح می‌کند که آیا جایز است برای اجرای حجاب اجباری زنان در مرحله‌ای به اقداماتی که مستلزم لمس و یا حتی بغل کردن آنان منجر می‌شود دست یازید؟ این پرسش شاید برای فرماندهی این اقدامات، انحرافی تلقی شود اما همیشه در برابر و موازات یک اقدامی که به عهده وی گذاشته شده است آسیب‌های فراوانی وجود دارد که قانون‌گذار برای رفع یا دفع از آن وارد می‌شود. سلمان کدیور از فعالان عدالت‌خواه، همین پرسش را از دفتر یک مرجع در قم پرسیده که پشت تلفن شنیده: "میان مصلحت شخص و اجتماع باید مصلحت جامعه را در نظر گرفت زیرا آن زن با بی‌حجابی جامعه را فاسد می‌کند." بعد می‌پرسد اثر سوء این عمل شوراندن مردم علیه دین است که می‌شنود: "شما مسئول هدایت مردم نیستی و باید قانون را اجرا کنی!" اوج ناآگاهی یا کم آگاهی روحانی پاسخ دهنده به این پرسش هنگامی مشخص می شود که از جمله بدانیم: ۱. درست است که در تزاحم میان اهم و مهم، اگر ملاک اهم بچربد باید بر حکم مهم مقدم شود اما این در صورتی است واقعا چنین تصویری از موضوع حجاب و گشت ارشاد و بغل کردن زن نامحرم و ایجاد خشونت برای بردن در ون گشت ارشاد وجود داشته باشد. مثالی که در فقه زده می‌شود این است که شخصی در حال غرق شدن است، نجات وی مسلتزم ورود در زمین و ملکی است که می‌دانیم صاحبش راضی نیست، در این صورت ملاک حکم وجوب نجات انسان بر ملاک حکم حرمت غصب تقدم دارد. اما آیا موضوع حجاب به مرحله مرگ و زندگی رسیده که می‌توان حرام دیگری مثل لمس و بغل کردن نامحرم را مرتکب شد؟! کدام کارشناش، جامعه و آسیب‌شناس اجتماعی مستقل از حکومت و قدرت، چنین حکمی را صادر کرده که بی حجابی در مرحله مرگ و زندگی است؟! ۲. اصل حکومت دینی برای تبیین و اجرای احکام و عدالت مگر نیست؟ حالا اگر عمل حرامی مقدمه برای اجرای حکم باشد می‌توان آن‌را مرتکب شد برای مقصدی مهم یعنی اجرای حکم دین و شریعت آن؟ آیا نقض غرض نیست؟ آیا سیره انبیا و بزرگان همه ادیان بر این گزاره تعلق دارد؟ آیا برای انجام واجب می توان از مقدمه حرام بهره برد؟! حرمت تنفیر یکی از موضوعات مهم در فقه است؛ اگر عمل حکومت موجب ایجاد نفرت و چندش از دین شود، جایز است آن را مرتکب شود؟! ۳. اما جمله پایانی پاسخ دهنده دفتر آن مرجع که گفته:« شما مسئول هدایت مردم نیستی و باید قانون را اجرا کنی!» تصویری دیگر از این جمله معروف است:«المأمور معذورٌ» که علاوه بر این‌که مستند و سازنده این منطق، عمر سعد است که در توجیه جنایت خود در کربلا به زبان آورد؛ به لحاظ ادله نقلی متعدد (که در این مختصر نمی‌گنجد) و بنای عقلا نمی‌تواند توجیه‌گر برای هر اقدامی که باشد مافوق دستور می‌دهد. از زاویه دیگر مثالی می‌زنم: اگر این روحانی که پاسخ مسائل شرعی می‌دهد، متصدی اجرای حکمی مانند اعدام باشد، در این بین آقای الف را برای اعدام به وی سپردند. اما او می‌داند که قاتل اقای ب است و نه الف! آیا به خود اجازه می‌دهد طناب دار را برگردن آقای الف اندازد و بی گناهی را به کانون مرگ سوق دهد؟ اگر بگوید: من باید قانون را اجرا کنم و حفظ حیات یک بی گناه ربطی به من ندارد؛ شرعا حق سلب حیات وی را دارد؟ چه تصویری از وی در اذهان ایجاد می‌شود؟ در موضوع ما یعنی حجاب، اگر مجری گشت ارشاد احساس کرد با اقدامات انجام شده نه تنها حجاب بهتر نمی‌شود بلکه آسیب‌های بنیادین به دین و عقاید مردم وارد شده و مردم عصبانی شده و روزی به عصیان روی می‌آورند؛ نباید نظر کارشناسی خویش را منعکس نموده و اگر مافوق اصرار می‌کند، کنار رفته و استعفا دهد؟! مگر این‌که بگوییم چنین تلقی و برداشتی اصلا وجود ندارد و زبانی برای گفتن و گوشی برای شنیدن وجود نداشته و ندارد! سخن بسیار است و حوصله کم و من اگر به جای مسئول دفتر آن مرجع تقلید بودم،(که با تماس با آقای سلمان کدیور از آن دفتر مطلع شدم) چنین فرد بی‌آگاه از مبانی دینی را پای تلفن نمی‌نشاندم تا چنین خلاف بگوید و آبروی فقه و احکام را دست مایه ندانستن خویش قرار دهد.
Show all...
مخالفت با رویارویی حکومت با زنان در مسئله‌ی "حجاب اجباری" جمعی از زنان فعال سیاسی و کنشگر مدنی٭ به نام خدا نمایش رفتارهای اهانت آمیز نیروهایی که ماموریت نظم و آرامش ملت وظیفه و میثاق شان است، چنان‌تلخ و سنگین است که نه تنها زنان که جامعه  ایران را به اعتراض واداشته است. حکومت در بیش از چهار دهه عمر خود با همه فشارها و سرکوب ها، اینک شدت برخورد خود را با معترضان به تبعیض ها و نابرابری های اجتماعی و بویژه حجاب اجباری افزایش داده است و با فراموشی قربانی شدن مهساها در جنبش اخیر، هم چنان با خشونت و لجاجت، زیبایی این نوبهار را به صحنه رویارویی با زنان برای تعیین پوشش آنها تبدیل کرده است . دیدن این صحنه ها بیش از همه برای کسانی که آزادی انتخاب دین و شعائر آن را  باور دارند، سخت تر ‌‌و غیر قابل تحمل تر است. از این رو‌ مسئولیت بیشتری برای اعتراض به این برخوردهای ناشایست با جامعه زنان احساس می کنند. ما باور داریم که زنان ارزشمند ایران در دهه های اخیر با گذر از ناهمواری های سخت ‌و پر تبعیض در عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با همت ، جسارت و توانایی های خود ارزش آفرین بوده و توانسته اند سکوهای زیادی از موفقیت را بدست آورند. باور داریم که ظرفیت جامعه زنان در ایران فراتر از قوانین در حرکت است و ظرف اگر تنگ باشد ، به تغییر ساختار نیاز است . باور داریم که زنان ثابت کرده اند برای طرح مطالبات و‌خواسته های خود و نیز نافرمانی های مدنی تنها از مسیر های صلح آمیز و خشونت پرهیز عبور می کنند. باور داریم که رفتارهای هویت بخش و جسورانه زنان در مردان نیز بس اثرگذار بوده و با «عنصر احترام » به پشتیبانی از حرکت های حق طلبانه مادران و خواهران و دختران خود برخاسته اند . ما باور داریم که سیاست های سرکوبگرانه با جامعه زنان و به بهانه حجاب اجباری هم از سر افکار مرتجعانه است و هم از سر به انحراف کشیدن افکار عمومی و سرپوش نهادن بر  فساد ‌افسار گسیخته و پیامد های ناشی از ناتوانی های اداره جامعه است . ما باور داریم دین و خرد انسانی اجازه استفاده از اجبار به جای   اختیار و آزادی انسان در امور فردی را نمی دهد و حکومت حق ورود و مداخله به حریم خصوصی شهروندان  را ندارد. قوانین اجتماعی هم ضامن حقوق افراد  جامعه است و اجازه این رفتار را نمی دهد. ما باور داریم که جامعه زنان از خواسته های به حق خود نمی گذرد  و اراده  خود را برای تامین حقوق انسانی و اجتماعی خود بارها به نمایش گذاشته است . ما امضا کنندگان زیر نیز وظیفه ملی و مذهبی خود می دانیم که در این مسیر با همه زنان و‌مردان آزاده ایرانی همراه و هم صدا باشیم. روشنگری، همگرایی و تمرکز بر هدف مشترک پیش برنده خواهد بود. ٭امضاکنندگان بیانیه: مریم باقی، معصومه دهقان، زهرا ربانی‌املشی، زهرا رحیمی، رقیه زارع‌پورحیدری، زهره سحابی، دره سحابی، پروانه سلحشوری، فیروزه صابر، طاهره طالقانی، ژاله فرامرزیان، مریم قدس، فاطمه کمالی‌سرایی، نورا کنعانی، الهه کولایی، حبیبه گلرخ، فاطمه گوارایی، زهرا مجردی، فخرالسادات محتشمی‌پور، سعیده منتظری. https://cutt.ly/meqeQjK3 @MostafaTajzadeh
Show all...
مخالفت با رویارویی حکومت با زنان در مسئله‌ی "حجاب اجباری"

به نام خدا  🔻نمایش رفتارهای اهانت آمیز نیروهایی که ماموریت نظم و آرامش ملت وظیفه و میثاق شان است، چنان‌تلخ و سنگین است که نه تنها زنان که جامعه ایران را به اعتراض واداشته است . حکومت در بیش از چهار دهه عمر خود با همه فشارها و سرکوب ها ، اینک شدت برخورد خود را با معترضان به تبعیض ها و نابرابری های اجتماعی و بویژه حجاب اجباری افزایش داده است و با فراموشی قربانی شدن مهسا ها در جنبش اخیر ، هم چنان با خشونت و لجاجت ، زیبایی این نوبهار را به صحنه رویارویی با زنان برای تعیین پوشش آنها تبدیل کرده است . 🔻دیدن این…

Repost from انصاف نیوز
➖ روی برنگردان | محمدرضا تاجیک دکتر محمدرضا تاجیک، نظریه‌پرداز و استاد دانشگاه در یادداشتی با عنوان «روی برنگردان» که برای انتشار در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت: یک به‌راستی، حال‌واحوال زمان و زمانۀ امروز ایران با ما از چه آینده‌ای سخن می‌گوید؟ یا با بیانی اسپینوزایی، در بطن و متن حال‌مایه‌هایی که انسانِ ایرانی در اکنونیت بی‌قرار خویش تجربه می‌کند، کدام گشودگی/ناگشودگی امکان‌ها، یا کدام گذار موجد و مقوم یا مانع و مخرب امکان‌ها نهفته است؟ در روایتی در انجیل یوحنا می‌خوانیم: وقتی نبی و واعظی دوره‌گرد به نام عیسی اهل ناصره را برای بازجویی نزد حاکم رومی، پونتیوس پیلاتوس، بردند چه اتفاقی افتاد. پیلاتوس می‌خواهد دربارۀ این مرد عجیب‌وغریب بیشتر بداند، مردی که به‌نحوی بسیار مرموز می‌گفت «بهر این زاده شدم، و به جهان آمدم، تا بر حقیقت گواهی دهم. هر آن کس که از حقیقت باشد بر آوای من گوش فرامی‌دهد. پیلاتوس در پاسخ گفت «حقیقت چیست؟» و بعد روی خود را برگرداند تا با کسی دیگر صحبت کند. فرانسیس بیکن، نویسنده و سیاست‌مدار انگلیسی، در مقاله‌ای با عنوان «دربارۀ حقیقت» که در سال ۱۶۲۵ نوشت -یعنی چند سال قبل از اینکه از مقامش به‌عنوان رئیس مجلس اعیان انگلستان عزل شود- دربارۀ این قطعه چنین اظهار نظر کرد: «پیلاتوسِ مسخره‌‌باز گفت حقیقت دیگر چیست؟ و منتظر پاسخ نماند». نکتۀ مهم این است که پیلاتوس بعد از اینکه سؤالش را پرسید روی خود را از عیسی برگرداند، چون از پاسخ عیسی می‌ترسید. و پیلاتوس تنها کسی نیست که چنین احساسی دارد. برای پیلاتوسِ «مسخره‌باز» حقیقت فقط بازی و مضحکه است. بیکن می‌گوید اشخاصی مثل پیلاتوس «هر باور راسخی را نوعی بردگی می‌دانند». آرت اسپیگِلمَن، در کتاب گرافیکی خاطرات خود به نام موش، تجربۀ پدر و مادرش از زندگی در اردوگاه‌های کار اجباری رژیم نازی را روایت می‌کند و هر ملیتی را به‌صورت حیوانی خاص ترسیم می‌کند: نازی‌ها به‌صورت گربه، یهودیان به‌صورت موش، لهستانی‌ها به‌صورت خوک، آمریکایی‌ها به‌صورت سگ و مانند این‌ها. او در این کتاب می‌گوید افسران نازی مردی را که می‌گفتند یهودی است دستگیر می‌کنند، اما این مرد اصرار می‌کند که آلمانی است و نه یهودی («من از دست قیصر نشان افتخار گرفته‌ام. پسرم سرباز آلمان است!»). و اسپیگلمن صورت این مرد را اول به‌شکل موش، بعد به‌شکل گربه و در آخر هم چیزی بین موش و گربه ترسیم می‌کند. اما افسران به خواهش و تمنای او اعتنا نمی‌کنند. او را دستگیر می‌کنند و می‌کشند و کار به همین منوال ادامه می‌یابد: او موش است. او یهودی است. او آن چیزی است که افسران می‌گویند. در جامعه‌ای که دوستدار و جویای حقیقت نیست و مردمش وسوسه‌های خود را نمی‌شناسند و تلاش نمی‌کنند حیله‌گری را از دل‌هایشان محو کنند، درنهایت، حقیقت همان چیزی می‌شود که قدرت می‌گوید. (ن.ک. به لن جیکوبز alan jacobs، «با مسخره‌بازی نمی‌توان به حقيقت نزديک شد»، سایت ترجمان) دو وضعیت و شخصیت برخی از اربابان قدرت امروز ما نیز، چندان متفاوت از وضعیت و شخصیت پیلاتوس و افسران نازی نیست، زیرا هیچ‌کدام منتظر پاسخ حال‌های متغیرِ نهان در حال‌مایه‌ها (یا گذار و صیرورت میان حال‌ها) نیستند. صدای دگرگونی‌های پیوسته-در-راه را نمی‌شنوند (یا نمی‌خواهند بشنوند)، و یا نمی‌حواهند خطِ ملودیکِ دگرگونی‌های پیوسته (به تعبیر دلوز)‌ که می‌تواند با افزایش و کاهش توان همراه باشد، را ببینند. نمی‌خواهند پاسخ واقعیت‌ها را وقتی از واقعیتِ آنان، یا از امر واقعی (در بیان لکان) که در اعماق آنها نشسته، از زبان خودِ واقعیت‌ها بشنوند. شگفت‌تر آن‌که، علاقه‌ای وافر به شنیدن پاسخ‌های مصنوع و مصقول ذهن و میل و ارادۀ معطوف به قدرت و منفعت خود دارند. لذا خود می‌پرسند و خود پاسخ می‌دهند و از پاسخ خود سخت لذت (یا به بیان لکان، «ژوئیسانس»/«کیف») می‌برند. از منظر اینان، پاسخ حقیقی هر پرسش، به بیان نیچه، سپاهی است متحرک از استعارات، کنایه‌ها، آرایه‌های زبانی و بیانی و ذهنی و تخیلی و نمادین آنان. از این‌رو، حکایت پاسخ اینان، بی‌شباهت به بیان میرابو در صفات و مشخصات مردی که می‌باید برای مقام رئیس جمهوری انتخاب شود، نیست. ادامه: https://ensafnews.com/514146 @ensafnews
Show all...
روی برنگردان | محمدرضا تاجیک

دکتر محمدرضا تاجیک، نظریه‌پرداز و استاد دانشگاه در یادداشتی با عنوان «روی برنگردان» که برای انتشار در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت: یک به‌راستی، حا

گزارشی میدانی از شکاف طبقاتی در ایران در دو پرده محمدباقر تاج الدین پردۀ نخست: جنوب شهر سمنان؛ منطقۀ  جنوبی این شهر که عمدۀ ساکنین آن را  مهاجرین افغانی، زابلی، کرد، و شهروندان سایر شهرهای ایران تشکیل می دهند منطقه ای با بافت قدیمی و البته بسیار نامناسب برای زندگی است به گونه ای که دارای کوچه های باریک و خانه های با بافت فرسوده و فاقد کمترین امکانات زندگی است. در هر خانه ای برای مثال چندین خانوار زندگی می کنند که هر خانوار یک اتاق را در اختیار گرفته با  سرویس بهداشتی و آشپزخانه در حیاط ساختمان که به صورت مشترک استفاده می شود. این خانه ها اغلب فاقد حمام بوده و ساکنین برای شست وشوی خودشان از توالت استفاده می کنند. ساکنین این خانه ها با فقر و محرومیتی عمیق و گسترده دست و پنجه نرم می کنند. شغل بیش تر افرادی که در این منطقه زندگی می کنند کار در معادن و برخی کارخانجات سمنان است. البته برخی افراد نیز دارای مشاغل کاذب مانند دستفروشی هستند. زنگ یکی از خانه ها را می زنم و خانمی مسن بیرون می آید که خودم را معرفی می کنم  و ایشان مرا به داخل حیاط خانه هدایت می کند. خانه ای بسیار قدیمی و فرسوده با کم ترین امکانات لازم برای یک زندگی معمولی. ایشان مادر خانواده ای است با 5 فرزند که سه دختر و دو پسر دارد و اهل زابل هستند. این مادر  با بیماری سختی هم دست و پنجه نرم می کند و ضمناً همسرشان نیز چند سالی است فوت شدند!! درآمدشان از طریق کار دختران در خانه های مردم به دست می آید که برای تأمین هزینه های 6 نفر بسیار ناچیز است. برای اثبات فقر و بدبختی شان یخچال شان را که قدیمی و کهنه  است نشان  می دهد که به جز چند بطری آب و مقداری گوجه و خیار و یک قالب پنیر دیگر هیچ چیز ارزشمندی برای گذران زندگی شان در آن وجود ندارد!!! نه خبری از گوشت و مرغ است و نه میوه و نه سایر نیازمندی های یک خانوار!! نگاهی به  اتاق شان می اندازم  که موکتی کهنه و پاره کف آن  را پوشانده با چند پشتی کهنه و تلویزیونی قدیمی!! این تمام دارایی شان است که اگر محاسبۀ سر انگشتی کنیم شاید بشود 20 میلیون تومان!!! پردۀ دوم: خزر شهر در بابلسر؛ به واسطۀ حضور و سکونت یکی از دوستان نزدیکم در ویلای دایی شان که فرزندان شان در آمریکا ساکن هستند بعد از عمری برای نخستین بار وارد این شهرک اشرافی و اعیانی می شوم که در واقع ورود به آن جا  از آرزوی های دست نیافتنی  بسیاری از ایرانیان است!!! در این شهرک که دو بخش خزرشهر شمالی و جنوبی دارد قمیت ویلاها از 50 میلیارد تومان تا 200 میلیارد تومان است با تمام امکانات لازم!! خودروهای مورد استفاده توسط مالکان این ویلاها تماماً خودروهای خارجی و روز دنیا با قیمت های چند میلیارد تومانی است!! ورود به این شهرک فقط با کارت شخصی مالکان یا اجازۀ یکی از آن ها  امکان پذیر است!! محوطۀ این شهرک دارای طراحی های مدرن و پوشیده از فضاهای سبز و درختان و گل ها و گیاهان زینتی بسیار زیبا است. همچنین فضاهای ورزشی و تفریحی گوناگون مانند زمین تنیس، والیبال، فوتبال، مسیر دوچرخه سواری، پیاده روهای سرسبز و زیبا، کافی شاپ ها و رستوران های لوکس  برای مالکین  طراحی شده است!! برای مثال استفاده از هر میز کافی شاپ با انواع نوشیدنی ها تا مبلغ 5 میلیون تومان هزینه در بر دارد!!! ضمن این که  هر یک از مالکین در ویلاهای شان  دارای تمام امکانات لازم از استخر و سونا و جکوزی گرفته تا انواع لوزام بازی و سرگرمی و تفریح هستند!! اجارۀ هر ویلا در روزهای تعطیل مثلا عید نوروز شبی 50 میلیون تومان است!! از پسری که با موتور سیکلت چهارچرخ برند خاصی در حال تردد بود  پرسیدم قیمت این موتور چند است؟ گفت: چیزی نیست فقط 2 میلیارد تومان!!! راست می گفت برای اینان که ویلای مثلا 200 میلیارد تومانی و خودروی 20 میلیارد تومانی و زندگی فوق لاکچری دارند 2 میلیارد تومان پولی نیست!! فروشگاه شهرک انواع کالاها و نوشیدنی ها و اغذیه های  خارجی را به فروش گذاشته که خرید  یک سبد کوچک از کالاهای مورد اشاره ممکن است چیزی حدود 10 میلیون تومان برای خریدار آب بخورد!!! در این گشت و گذار چند ساعته در این شهرک چیزها دیدم که برایم بسیار عجیب و غیرقابل باور بود که نوشتن تمام آنها در این جا امکان پذیر نیست!!  خلاصه زندگی فوق لاکچری ای  در این جا به نمایش گذاشته می شود که در مقایسه با نمونه ای که از فقرای جنوب شهر سمنان بیان کردم شکاف طبقاتی عظیمی را نشان می دهد!! آن فقیر تمام دارایی اَش 20 میلیون تومان هم نمی شود و این مولتی میلیاردر  دارایی های اَش سر به فلک می زند!! آن فقیر نمی داند چگونه شکم خالی فرزندان خود را سیر کند و این مولتی میلیاردر از زیادی پول و ثروت و از سرِ شکم سیری  نمی داند از کدام یک از فرصت ها و امکانات فراوان تفریحی ای که در اختیار دارد استفاده کند!! قصّۀ بسیار دردناک و تلخی است!!!
Show all...
وعده هوایی وزیر و انتظار زمینیِ بازنشستگان! غلامرضا بنی اسدی ٭ بیش از یک ماه می گذرد از آن روزی که صولت مرتضوی، وزیر کار در مورد زمان اعمال افزایش حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی گفت: طبق آنچه قانون تصویب کرده است باید در فروردین ماه افزایش حقوق بازنشستگان اعمال شود و کام بازنشستگان عزیزمان هم ان‌شا‌ءالله شیرین شود. این خبری است که ۸ فروردین روی خروجی خبرگزاری ها قرار گرفت. آن هم با تیترِ “خبر فوریِ وزیر کار برای بازنشستگان / زمانِ افزایش حقوق اعلام شد!” بسیاری از بازنشستگان با اعتماد به قول جناب وزیر، برنامه های خود را براساس حقوقِ افزایش یافته تنظیم کردند. آنچه -اما- دریافت کردند همانی بود که در اسفند سال پیش به حساب شان واریز شده بود. نمی دانم جناب وزیر از فرایند تعیین حقوق و مستمری بازنشستگان تامین اجتماعی- که زیرمجموعه مدیریتی خود اوست- خبر ندارد یا دانسته چنین وعده ای “هوایی” را داده است. در هر دو صورت او دچار خطایی فاحش و آسیب رساندن به روح و روان مو سفید کرده های عرصه سازندگی کشور شده است. جبرانِ این رفتار نازیبا، تسریع در تعیین تکلیف افزایش حقوق و مستمری بازنشستگان تامین اجتماعی به گونه ای است که حق و شانِ شان در نظر گرفته شود. حق این است که تورم ۴۳ درصدی را پوشش دهد. شانِ شان هم آن است که افزایش ها در ترازی  باشد که روسای محترم جمهور و مجلس، پیشترها در تبلیغات انتخاباتی، وعده اش را می دادند. جوری که پدربزرگ ها و مادر بزرگ ها در برابر عروس و داماد و نوه خجالت نکشند. به گونه ای که در یخچال هاشان جز آبِ سرد، چیز دیگری هم باشد و دل شان نلرزد که الان عروس و داماد در یخچال را باز می کنند! این گروه اجتماعی هیچ ادعایی ندارند. هزار دعا هم می کنند که جناب رئیسی و جناب قالیباف همان هایی را که در کلیپ های تبلیغاتی از آنان به یادگار مانده است را “علی الارض” اجرایی کنند. امیدواریم آنچه کارگران به عنوان خاطره ای ناخوش از وزیر محترم کار برای دو سال تعیین دستمزد، در دل دارند، برای بازنشستگان تکرار نشود. خودتان بهتر از همه می دانید نرخ تورم را. بهتر می دانید شیب گرانی را. پس به ماده ۴۱ قانون کار و ۹۶ تامین اجتماعی نگاهی بیندازید و تصمیمی بگیرید که دعای مثبتِ بازنشستگان بدرقه راه تان باشد.  قطعا جناب رئیس جمهور رئیسی و رئیس مجلس، قالیباف هم از شما راضی خواهند شد. دلیلش هم تحقق وعده های حضرات است. مهمتر از این دوبزرگوار، مردم به رضایت خداقوت خواهند گفت و خدا هم دست های گره گشا را قوتی نو خواهد بخشید. امیدواریم خُلفِ وعده زمانی وزیر کار، در تعیین مستمری و حقوق بازنشستگان جبران شود و به رونق گرفتن سفره آنان در “زمین” بیانجامد. رئیس سازمان تامین اجتماعی هم وعده اردیبهشت را داده اند. دعا می کنیم چنین شود هرچند هنوز از طی فرایند تعیین مستمری ها در هیئت مدیره و هیئت امنای سازمان خبری نیست چه رسد به طرح در دولت. با این همه باز هم امیدواریم… ٭روزنامه‌نگار https://ensafnews.com/514128 @ensafnews
Show all...
وعده هوایی وزیر و انتظار زمینیِ بازنشستگان! | غلامرضا بنی اسدی

غلامرضا بنی اسدی، روزنامه‌نگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت: بیش از یک ماه می گذرد از آن روزی که صولت مرتضوی، وزیر کار در مورد ز

سیاه‌چاله‌هایی که بودجه کشور را می‌بلعند! کاظم نادعلی٭ دولت به جای ریاضت و کاهش هزینه هاش همچنان بودجه های هنگفتی به سازمان ها و نهادهای انقلابی و تبلیغات اسلامی تخصیص میده، نهادهای غیرکارآمد که عین سیاه چاله از بودجه دولتی تا بودجه مسئولیت های اجتماعی شرکتها و...را میبلعند و سیرمونی هم ندارند. از اونور دولت در تلاش است مالیات ها رو از ۸۰۰ همت به بیش از ۱۲۰۰ همت برساند (با حذف مشوقها و معافیت های مالیاتی صنایع و سرکیسه کردن مردم و اصناف و..) حالا همین مالیات کجا صرف میشه؟ هر جایی غیر از ایجاد رفاه و درمان و بهداشت و اشتغالزایی و آموزش بورس هم که همیشه اول شر و آخر خیر هست دیگه کار از باترفلای افکت و قوی سیاه و ...گذشته این دولت و مجلس که از جبهه پایداری و امام صادقی و تندروهای حجتیه هستند همه این نفت و گاز و معادن و... رو به چشم انفال می بینند که باید در اختیار خودشان باشد و برای صدها میلیون جهادی منطقه خرجش کنند. سوال اساسی اینه ما تو چنین سیستمی با این تفکرات تو بورسش چه غلطی می کنیم؟ اصلا چه نیازی به تاسیس بورس بود؟ ٭کارشناس بازار سرمایه
Show all...
🖋 یادداشت راهبرد: این، ایران واقعی است 👈 محمدجواد روح ✍ در روزهایی که ستیزخواهی و شکاف‌افکنی و دوقطبی‌سازی با خردترین بهانه‌ و با درشت‌ترین بها، به کارکرد و کارویژه بخش مهمی از ساختار سیاسی تبدیل شده است و جریان حاکم بی‌هول‌وهراس هرچه در سر دارد بر سر ایران و ایرانی می‌آورد؛ دیدن تصاویر جشن هزار دف روستای پلنگان در کردستان، امیدآفرین یا دست‌کم آرام‌بخش روان است. ✍ عکس‌هایی که نشان می‌دهد انسان ایرانی، کدام است و چه ریشه‌ها و اندیشه‌ها دارد. مرزبندی‌های موهوم را می‌شکند. خود بهتر از هر محتسب و مدعی، عرف و اخلاق و حتی شرع را پاس می‌دارد. درعین‌حال، شادی می‌آفریند. گردهم می‌آید. با همه دردها، زخم نمی‌زند. چنگ نمی‌اندازد. جای آن، چنگ می‌نوازد و دف می‌زند. نوایش هم سوی آسمان می‌رود. ✍ مرد و زن. پیر و جوان. رنگارنگ. در دل طبیعت. در دامنه استوار کوه. به استواری کوه. ✍ و این، همان انسان ایرانی است که چون رودی آرام در درازنای تاریخ، جریان داشته است. از سخت‌ترین روزگاران گذشته است. زخم مهاجمان و فرهنگ‌ستیزان و بدویان را به جان برداشته است. اما راه خود را رفته است. سنگ‌ها را از راه خود برداشته است. بس راه‌ها گشوده است. از خاراها گذشته است، خرده‌سنگ‌ها که چیزی نیست. ✍ ایران، سنگ کف رودخانه است و ایرانی آب جاری. کف‌های روی آب، جز لحظه‌ای آن را نمی‌آلایند که کل این روزها در برابر آن تاریخ، چشم‌برهم‌زدنی است. ✍ پس در برابر این‌همه تلخی و تندی و راهزنی، چشم بر هم گذاریم و راه خود رویم؛ چنان که ایرانی در همه تاریخ خود رفته است و ایران را زنده نگاه داشته است. گذشتگان خون دل خوردند و چنین کردند. ما نیز، خون دل خوریم و چنین کنیم... 🔅عکس‌: سیدمصلح پیرخضریان/ ایرنا @javadrooh
Show all...

خروجی اینهمه بودجه چیست؟ حبیب رمضانخانی این جدول، بودجه نهادهای مذهبی در سال ۱۴۰۳ هست که میانگین، ۶۱ درصد افزایش نسبت به سال قبل دارد. به عنوان مثال، موسسه امام خمینی ( موسسه مصباح یزدی) نسبت به سال ۱۴۰۰، رشد ۱۵ برابری داشته است. در ارتباط با این افزایش نامتعارف: ۱. چطور افزایش بودجه سه برابری در یک سال، سازمان تبلیغات اسلامی، باعث افزایش تورم نمی شود، ولی افزایش پنج درصدی حقوق کارمند و کارگر می شود؟ ۲. چطور اینهمه موسسه بودجه بگیر، در حیطه وظایف خود، در قبال آنچه دین گریزی می نامند، هیچگاه پاسخگو نیستند، ولی از آموزش پرورش تا آموزش عالی و... را بابت ادعای کم کاری، همواره می نوازند! ۳. این ردیف بودجه ها، یکبار دیگر نشان داد تحریم و اثرات آن فقط متوجه مردم است و برای مسئولان، نه تنها ضرری ندارد، بلکه سر تا پا، نعمت است. ۴. در آخر؛ جناب پناهیان بارها گفته و توصیه کرده؛ دوستان و هم مسلکان ما باید ثروتمند و متمکن باشند! ولی ما جماعت بی بصیرت! فکر می کردیم این مهم را با عرق پیشانی و از حاصل کارگری و بیل زدن حاصل خواهند کرد، نگو قرار بود با این ردیف ها برخوردار شوند!
Show all...
Repost from خرمگس
به شخصه تصور نمی کنم در هیچ نقطه ای از دنیا به اندازه ایران، تراژدی فلسطین و غزه به ابتذال کشیده شده باشد. اینجا واژه «فلسطین» هم به مانند کلمات «عدالت» و «آزادی» و «مهرورزی» و «تدبیر» و «امید» و... به واژه ای بی ارزش تبدیل شده و بار معنایی خود را از دست است و دفاع از فلسطین هم اغلب با بدترین و مبتذلترین برداشت ها همراه است. در یک سوی این ابتذال، نحوه پوشش خبری برخی کانالها و شبکه های فارسی‌زبان خارج از کشور را می‌بینیم که در تلاشند تا مقاومت غزه و فلسطین را به فرصت طلبی و سودجویی عده ای عیاش تقلیل دهند، که چشم و دل گرسنه دلارهای نفتی ایران هستند و هیچ دغدغه ای جز خالی کردن جیب ایرانیان دارند. در این روایت نه از اشغال و توحش اسرائیل خبری هست و نه خانه های ویران شده ای که در سکوت جهانیان به شهرکهای یهودی نشین تبدیل می شود. در سوی دیگر هم قدس و فلسطین که زمانی آرمان مجاهدانی چون موسی صدر و چمران و چریک هایی چون چه گوارا بود تا با بر دوش انداختن یک چفیه از حقوق فلسطین سخن بگویند به ابزار مسخره بازی و "گیگیریم" گفتن و برگرداندن قابلمه و امثالهم توسط عده‌ای متوهم و پرت از دنیا تبدیل شده است. @kharmagaas
Show all...
تحمل شنیدن شکنجه های که بر توماج صالحی رفته بود نداشتم جعفر پناهی «چند روزی بود که از زندان بیرون آمده بود. قرار بود با محمد رسول‌اف به ملاقاتش برویم. زنگ زد برای مداوا به تهران آمده است. قرار گذاشته شد و دیداری کوتاه داشتیم. لبخند بر لب و روحیه بالا داشت. از هر دری سخن به میان آمد. تا آنکه به ورزش رسید. سکوت کرد. دو باره با لبخند گفت:«تنها ناراحتیم در زندان این بود که چند ماه اول نمی توانستم ورزش کنم. وقتی گرفتنم دوازده ساعت زیر شکنجه بودم . چون قبل از دستگیری ورزش بوکس می کردم تحمل درد را داشتم. ولی آنها آمپول می زدند که بیهوش نشوم و درد را بیشتر حس کنم . صدای شکستن استخوانهای پا و انگشتانم دستم را می‌شنیدم» در آن زمان من و محمد حتی تحمل شنیدن این شکستن‌ها را نداشتیم. ولی خوشحال بودیم با خنده زیبایش روبروی ما نشسته و آزاد است. اما اکنون بعد از این حکم قرون وسطایی وظیفه من و تو است که با انفعال خود، قلب پسر ایران را نشکنیم.
Show all...