cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

Tm

Show more
The country is not specifiedThe language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
241
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Powered by @Manybot
Show all...
❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌ https://t.me/joinchat/H94FedlPRd9jY2Fk #پارت_آینده صدای تق تق کفش پاشنه بلند #باعث میشه به طرف پله ها برگردم،با دیدن تیپ ملودی #نفسم تو سینم حبس میشه؛کرواتمو از شدت #خفگی با دست شل میکنم،لبخند #شیطانی ای میزنه و با اون #لبای_آتشینیش به طرفم میاد و روی #پام میشینه و... ❌❌❌❌❌❌❌ خفن ترین رمان تلگرام🤯 اگه اهل رمانای #اروتیک هستی بجوین🤯👇🏻 https://t.me/joinchat/H94FedlPRd9jY2Fk
Show all...

دختره رفته مستراب در حال تخلیه کردن بدن که😂😂😂😂😂🤦🏻‍♀❌ https://t.me/joinchat/sU6Kq_Uz-RVlMjk0 داشتم از دستشویی درد میمردم اوازمم گرفته بود نشستم رو کاسه توالت شروع کردم به اواز خوندن: -میگن بچه که از خواب پا میشه جیش... باقی حرفم با باز شدن در توالت نصفه موند با دیدن امیر درحال فیلم گرفتن ازم جیغ فرا بنفشی کشیدم فورا بلند شدم امیر از خنده غش کرده بود به زور حرف میزد: -آخ...ی...داشتی...میریدی...صنم😂😂 از حرص قرمز شده بودم گوشیو گرفت به سمتم که فهمیدم لایوه😱 دوباره جیغ بلندی کشیدم دمپاییم رو از پام دراوردم با نشونه گیری عنکیم پرت کردم که صدای داد مادرجون بلند شد: -آخ سرم...کدوم وحشی امازونی بود؟ با دیدن ما دهنش اندازه غار علی صدر باز موند دوباره جیغی زدم داشت گریه ام میگرفت. -عروس میرینی؟ با این حرفش شدت خندهای امیر بیشتر شد دمپایی بعدی رو پرت کرد مستقیم خورد به عضو امیر 🤣🤣 -آییییی...صنم...میکشمت‌...عضوم بی حس شد همون لحظه صدای پدر جون بلند شد: -خوب کردی عروس زدی سالار داغون کردی دمت گرم😂😂 https://t.me/joinchat/sU6Kq_Uz-RVlMjk0 جرررررررر خدا این خانواده عالین🤣🤣 با هر پارتش جر میخوری از خنده😂😍 مادر شوهر و پدر شوهر در این حد پایه اخه😂مگه داریم مگه میشه🤣🤣🤣🤣‼️ بیا پارت بعدی رو بخون قول میدم غش میکنی از خنده🤣🤣
Show all...
عشقِ بی پایان|سرنوشتی تلخ💫

﷽ 🧿 وَ مِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ🧿 ♡رمان ها♡ #عشق_بی_پایان1و2 #سرنوشتی_تلخ •هرگونه کپی حرام و پیگیرد قانونی دارد• weriter:melika.f🦋 چنل ناشناس: @nashenas_romnn بات تبادل و نظرات :🌱 @eshgh_romanbot

#پارت_9فصل_دوم(نبود بلفت❌😒) دختره واسه تلافی پسره رو با فلفل قرمز تنبیه میکنه😂🙊‼️ از زیر دستش فرار کردم ، به اشپز خونه رفتم فلفل مالیدم به لبهام با تصور نقشه ام ریز ریز خندیدم و زیر لب گفتم: -پیش به سوی تلافی!😜💃 به اتاق رفتم درو باز کردم اروم به سمتش رفتم روی تخت به سمت مخالف خوابیده بود نشستم رو شکمش دستاشو از رو چشماش برداشتم و گفتم: -خوابت میاد؟!😴 "اوهومی" گفت سرتق بهش نزدیک شدم دستامو دور گردنش حلقه کردم چشاشو باز کرد لبامو رو لباش👄 گذاشتم چند دقیقه بعد زبونی رو لباش کشید با صورتی قرمز شده داشت بهم نگاه میکرد شلیک خندم🤣 به هوا رفت فرار رو به قرار ترجیح دادم و گفتم: -حقته بچه پررو تا تو باشی منو کبود نکنی! داد خفیفی زد و گفت: +سو...ختم... آی ...سوختم...خدا...بخدا فقط دستم بهت برسه ارامیس😂😂... زبونمو😝 براش تا ته دراوردم تکون دادم و با نیش باز گفتم: - هاهاها! دو قرون بده اش به همین خیال باش🤣😎 دستمو به شکمم گرفته بودم و قاه قاه می خندیدم فلفلش خیلی تند بود و اگه سه لیوان اب هم روش میخوردی عمرا تندیش رفع میشد دلم براش سوخت پارچ اب رو به دستش دادم و گفتم: -از اونجایی که من خیلی مهربونم بیا بخور نسوزی!!😉 با حرص از دستم گرفت اروم زیر لب "دارم برات وایسایی" گفت اهمیت ندادم و با لبخند بهش نگاه کردم... جررر خدایا😂این که چیزی نیس پارتای بعدیش ترکونده بدجورر👌😂 پارت واقعی‼️😍🤣🤣 https://t.me/joinchat/sU6Kq_Uz-RVlMjk0
Show all...
عشقِ بی پایان|سرنوشتی تلخ💫

﷽ 🧿 وَ مِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ🧿 ♡رمان ها♡ #عشق_بی_پایان1و2 #سرنوشتی_تلخ •هرگونه کپی حرام و پیگیرد قانونی دارد• weriter:melika.f🦋 چنل ناشناس: @nashenas_romnn بات تبادل و نظرات :🌱 @eshgh_romanbot

دختره جلوی همه هم دانشگاهی هاش آبروی دوس پسر سابقش رو برد 😱😱😱 میلاد از پشت چادر منی رو که میدویدم رو کشید و گفت : _ماهور دو دیقه وایستا کارت دارم ! سریع برگشتم سمتش اگه خودش رو کنترل نکرده بود جفتمون الان روی زمین پهن بودیم. با عصبانیت و داد گفتم: _چیکارم داری ؟ها؟ بگو دیگه چرا لامونی گرفتی ؟بگو ؟زود باش اون دهن گشادتو باز کن و یه حرفی بزن ؟ مات و خیره بهم نگاه کرد و آروم زمزمه کرد : _ماهور خودتی؟ بچه های دانشگاه همه دورمون جمع شده بودن و پچ پج میکردن. صدامو بالاتر بردم و فریاد کشیدم: _اره منم میبینی ماهورم .چیه تعجب کردی ؟نکنه فکر کردی وقتی بازم بیایی به دست و پات میفتم هان؟ فکر کردی التماست میکنم که دوسم داشته باشی؟ کوله ام رو یک طرفی روی شونم انداختم .با دوتا کف دستم به سینش ضربه زدم که یک قدم عقب رفت . فریاد کشیدم: _توی عوضی توی لاشی توی حروم زاده ده سال پیش منو تنها گذاشتی میفهمی ؟الان با چه رویی برگشتی هان؟ با چه رویی جلوی من وایستادی؟ گفتی عاشقمی منو به خودت وابسته کردی پاشدی با اون جنده گرم گرفتی منو یادت رفت . دوباره ضربه ای به سینه ای تختش زدم که یک قدم عقب رفت با جنون فریاد کشیدم: _چشم و دلت سیر نبود فکر کردی پیش اون خبریه ؟فکر کردی ریختن برات؟ خاک تو سر مردی مثل تو که سه تا ناز و ادا اومد برات زود خودتو باختی! دوباره یه ضربه دیگه و یک قدم عقب رفتنش: _البته تو که مرد نیستی لیاقت تو آدمایی مثل من نیست آدمایی مثل من که فقط و فقط به یه نفر عشق میورزن صدامو پایین آوردم و با حرص زمزمه کردم: _لیاقت تو همون جنده هایی ان که هر روز تخت یه نفرو گرم میکنن بچه های دانشگاه هی کشیدن شاید تعجب کردن که من همچین حرفی بزنم پشتمو به میلاد کردم و رو به بچه های دانشکده داد کشیدم: _چتونه ؟فیلم سینمایی میبینید برید پی کارتون دیگه ! اومدم رد شم از کنارشون که میلاد بلند داد زد: _من لعنتی عاشقت شدم ترسیدم از احساساتم ترسیدم که هم تورو اذیت کنم هم خودمو ترسیدم میفهمی؟به شینا گفتم موضوع رو گفت فقط یه جوری میتونم از تو دور باشم اونم خیانته گفت تو بفهمی نمیمونی کنارم راستم میگفت برای همیشه ولم کردی من دیگه تحمل ندارم ماهور نرو سریع برگشتم سمتش و سیلی محکمی بهش زدم انگار تو حال خودم نبودم رفتارم بوی خون و جنون میداد: _اسم منو به دهن نجست نیار مرتیکه هفت خط...اصلا بگیم این درست بگیم اون هرزه قولت زد پس اون تخم حرومی که مهسا پس انداخت چی؟ لیلا چی هان؟به زور مجبورش کردی بچتونو سقط کنه !؟ با توام جوابمو بده . پس معصومه و شیرین و زهرا و گندم چی هان؟؟ اینارم اون جنده بهت معرفی کرد؟ چشماش درشت شده بود و با تعجب نگام میکرد شاید فکر نمیکرد من دلشکسته همه کثافت بازیاشو بدونم با عصبانیت تو صورتش حرف زدم: _میلاد خودتم میدونی چقدر لاشی و هرزی. خوش ندارم اسم کسی مثل تو پیش من بیاد راتو بکش برو . من و تو هیچ صنمی باهم دیگه نداریم. سریع از بین جمعیتی که دیگه بلند بلند داشتن درموردمون حرف میزدن گذشتم که یزدان رو دیدم .یزدان مات به من نگاه میکرد بی حوصله راهم رو کج کردم تا از دانشکده برم بیرون که جلوی چشمام سیاه شد بوی عطر تلخ یزدان رو استشمام کردم و دیگه چیزی نفهمیدم ... اوه اوه ببین چی شد😱😱😱 ماهور که آبروی میلاد رو برد ،البته بهتر که ابروی همچین آدمی رو برد .😏😏 به نظرتون یزدان بچم چه واکنشی نشون میده ؟؟ 🥺 اگه میخوایید ادامه رمان رو بخونید تو چنل زیر عضو بشید❌ این رمان قراره به زودی حق عضویتی بشه 💯 https://t.me/joinchat/qjOE0h0altQ5Y2I8 https://t.me/joinchat/qjOE0h0altQ5Y2I8 https://t.me/joinchat/qjOE0h0altQ5Y2I8 https://t.me/joinchat/qjOE0h0altQ5Y2I8 https://t.me/joinchat/qjOE0h0altQ5Y2I8 https://t.me/joinchat/qjOE0h0altQ5Y2I8 https://t.me/joinchat/qjOE0h0altQ5Y2I8
Show all...
هم نفس من "مجنون"369

❤﷽❤ گرمم کن 😍 به قدر یک آغوش 🧿 هوای نبودنت عجیب سرد است !😪🧊 369 رمان جذاب عاشقانه و اجتماعی #هم_نفس_من به قلم ■مجنون ■💕❤

#پارت_واقعی 😳 داریم همچین رمان قشنگی؟؟ #به_قلم_مجنون _#ماهور بهم نگا کن به #چشمام !! سرم رو همچنان پایین نگه داشتم #نامحرمم بود دوستش داشتم اگه نگاش میکردم #تو_گناه_میافتادم دستش رو دو طرف رو #دیوار قفل کرد نفسش رو #صورتم پخش میشد #عطر تنش دیونه ام میکرد خودمو بیشتر #فشار دادم به دیوار یهو انگار #دیوونه شد که داد زد: _نگام نمیکنی نه؟؟ سرم رو به معنی نه تکون دادم که دوباره داد کشید : _من #عوضی چیکارت کردم که تحویلم نمیگیری چیزی بهت گفتم که #ناراحتت کرد #نگام_کن با توام !! سرم رو آوردم بالا و نگاهش کردم کوتاه و #مسکوت دوباره سرم رو پایین انداختم که صدای در اتاق اومد بزرگ داخل شد وگفت: _چه خبرته #یزدان چرا داد میزنی؟؟ ساکت خیره یزدان شدم که #صداش بالا رفت: _بزرگ لطفا برید بیرون نزارید #هیچ_کس بیاد با ماهور کار دارم ! بزرگ که جدیت یزدان رو دید از اتاق بیرون رفت یزدان از روی میز کناریمون #ریموت چراغا رو برداشت و گذاشت زیر #چونم .سرم رو بالا اورد و با لحن ملایمی زمزمه کرد : _ماهور جان میشه بگه چه غلطی کردم که نگام نمیکنی؟؟میشه بگی چیشده؟ هیچی نگفتم، هر چی روی میز بود رو با #دستاش انداخت زمین صورتش از #خشم و ناراحتی قرمز شده بود #رگای_گردنش همه بیرون زده بود داد کشید: _چه گوهی خوردم ماهور؟ دارم #نابود میشم چرا نگام نمیکنی چرا #تحویلم نمیگیری اصلا انگار #اینجا نیستم انگار #آدم نیستم ها چته؟ سرم رو آوردم بالا تو #چشاش که از من #دل برده بود زل زدم و گفتم: _چرا؟ _چی چرا؟ _چرا انقدر #مهمه که باهات حرف بزنم چرا مهمه که #تحویلت بگیرم ؟ انگار منفجر شد که فریاد کشید: _نمیفهمی یا خودتو به نفهمی زدی؟ نمیبینی دارم برات #جونمو میدم نمیبینی دارم همه تلاشو میکنم #خوشحال باشی انقدر سخته ته که بفهمی #فکر_و_ذکرم شدی ؟سخته بفهمی #جونمم برات میدم ؟ عقب عقب رفت و به #دیوار تکیه داد #گیج و #مات بهش نگاه کردم یعنی چی این حرفا؟ کنار دیوار سر خورد و نشست #موهاش رو چنگ زد آروم نجوا کرد : _سختته بفهمی #مثل_دیوونه_ها_عاشقت_شدم دوست دارم، ماهورم دوست دارم ... 😂😐اوه اوه چه رمانی بلاخره یزدان به عشقش اعتراف کرد به نظرتون ادامه اش چی میشه؟؟🤪😅🤔 رمان هم نفس من رو خوندید؟ 😍😐یه رمان عاشقونه و اجتماعی که دل میبره از آدم من که به شخصه عاشقش شدم شما هم حتما بخونیدش🥺😁 راستی نویسنده تو گپ میگفت پارت واقعیه رمانه 😍 من که رو یزدانش بدجوری کراش زدم 🥲😁 https://t.me/joinchat/qjOE0h0altQ5Y2I8 https://t.me/joinchat/qjOE0h0altQ5Y2I8 https://t.me/joinchat/qjOE0h0altQ5Y2I8
Show all...
هم نفس من "مجنون"369

❤﷽❤ گرمم کن 😍 به قدر یک آغوش 🧿 هوای نبودنت عجیب سرد است !😪🧊 369 رمان جذاب عاشقانه و اجتماعی #هم_نفس_من به قلم ■مجنون ■💕❤

از وقتی سوار #هواپیما شده بودیم حالت #تهوع داشتم و چند باری بالا اورده بودم بی جون رو صندلی نشستم ک #رهام رفت مهماندارو اورد تا یه چیزی بهم بده بخورم! #مهماندار با لبخند به طرفم اومدو گفت: _شوهرت گفت تهوع داری ...حتما #حامله ای! با حرفش به سرفه افتادم که #رهام با نگرانی به طرفم اومد که گفتم: _رهام ما #نامزدیم هنوز چرا چیزی نمیگی ساکتی؟؟ رهام سرشو پایین انداختو گفت: _خب راستش اون #شب اخری... #ببین‌پسره‌چطور‌نامزدشو‌ایسگا‌میکنه😂🚫 رمانش_خیلی_جذابه🥵💦 https://t.me/joinchat/SEW919DeFyfnpNAN
Show all...
طنز ترین و قول هات ترین رمان🤤😂🔞 با حالت زاری گفتم: _اه رهام #لیس نزن! دستمو پس زدو گفت: _ انقد تکون نخور بزار #بخورمش نمیدونی که چقدر #خوشمزس! با حالت عصبانی پسش زدمو غریدم: _رهااام این #مال منه تو حق نداری #بخوریش یا #لیس بزنی بهش! نچی زد و گفت: _عزیزم قبلا مال تو بود دیگه از الان مال #خودمه #اوفف چه خوشمزس! با حرص لواشکو ازش گرفتمو گفتم: _بده #لواشکمو مال منه خودم باید #بخورمش😤🤣 #ذهنتو_بشور😂🔞 #فقط_یه_لواشک_بود🤣🙊💦 زود بجوین تا از دست ندادی پیشنهادی خودمه🤩⬇️ https://t.me/joinchat/SEW919DeFyfnpNAN
Show all...
✞︎☻︎❤︎ 𝚁𝙾𝙼𝙰𝙽 𝙻𝙾𝚅𝙴 ❤︎☻︎✞︎: #رمان 💙❄️کوچه بن بست❄️💙 #رمانی عاشقانه _ انتقامی به پایان رسیده ماجرای دوتا دختر ودوتا پسر خوشگل و جذاب که هر کی #عاشق یکی میشه که عاشقش نیست و اونا تصمیم میگیرن که راه زندگیشونو عوض کنن و جوری عاشق بشن که عشقشون #دوطرفه باشه... 💚🍃حرف های ناگفته🍃💚 #رمانی عاشقانه _ غمگین به پایان رسیده ماجرای ی دختری که مادرش توی تصادف #مرده و باباش ورشکسته میشه و خودش باپای خودش میره پرورشگاه و بزرگ میشه و کنار ی دختری که مثل خواهرشه زندگیشو میگذرونه تا اینکه #عاشق میشه و زندگیش عوض میشه و تو طول زندگیش #ماجراهایی پیش میاد که تعجب و هیجان در دل همه برمی انگیزه... 💛💫مرگ و زندگی💫💛 #رمانی عاشقانه_ترسناک_معمایی درحال نوشتن ماجرای دختری که برای #ادامه تحصیلش میره المان که پدر و مادر و خواهرش #ناپدید میشن و تصمیم میگیره توی ی جنگل خیلی #ترسناک راز آلود دنبالشون بگرده... https://t.me/ROMAN_LOVE_YOU
Show all...
⚤︎☻︎❤︎ 𝚁𝙾𝙼𝙰𝙽 𝙻𝙾𝚅𝙴 ❤︎☻︎⚤︎رمان لاو❤︎

• ی چنل خوشگل با رمانای کوتاهو بلند😍⭐ • رمانای عاشقانه ، انتقامی، هیجانی، ترسناک، معمایی، غمگین🎈💞 • روزی دو الی سه پارت گذاشته میشه🙈💫 • عاشق رمانا میشی زودی جوین بده لا‌وم🤪❤ تورو دوست میدارم اندازه ی کسی که تورو افرید :)♡

لنتییی عالیه این رمان🤭🔥 جلوی تلوزیون نشسته بودیم که امید خودشو بهم نزدیک تر کردو گفت: - برو #بچه رو بخوابون بریم #حموم دوتایی! #بلخند شیطانی زدم و دست برسام رو گرفتم و به طرف اتاقش بردم که با لحن #بچگونه ای گفت: - چرا میخوای بخوابم الان؟ فکمو کج کردم و گفتم: - اخه #مامانی خسته س میخواد بخوابه! پاشو محکم به زمین کوبید و گفت: - نخیر نمیخوابم بخوابم! - برسام لج بازی نکن خستم باید بخوابم رو تخت خوابوندمش که نگام کرد و گفت: - واقعا خسته ای مامان؟ - اره #پسرم مگه مامان تا حالا #دروغ گفته؟ باشه ای گفت و سرشو رو بالشت گذاشت که بعد از چند دقیقه خوابش برد و اروم اروم از اتاق بیرون زدم و به طرف حموم که #امید توش بود رفتم. خواستم #لخت شم که یهو برسام جلوم ظاهر شد! - مامانی مگه نگفتی خسته ای میخوابی پس چرا داری با بابا میری حموم!؟ دیدی #دروغگویی!؟ وای بچه مچ مامان باباشو موقعی که میخواستن برن حموم گرفت😂😱🔞 این رمان عالیه ، حتما جوین شو بخونش🤣🤤🌀 https://t.me/joinchat/SEW919DeFyfnpNAN
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.