بهترین کتاب ها
517
Subscribers
-124 hours
-37 days
-230 days
Posting time distributions
Data loading in progress...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Publication analysis
Posts | Views | Shares | Views dynamics |
01 خوشا دردی که درمانش تو باشی
خوشا راهی که پایانش تو باشی
خوشا چشمی که رخسار تو بیند
خوشا ملکی که سلطانش تو باشی
خوشا آن دل که دلدارش تو گردی
خوشا جانی که جانانش تو باشی
خوشی و خرمی و کامرانی
کسی دارد که خواهانش تو باشی
چه خوش باشد دل امیدواری
که امید دل و جانش تو باشی
همه شادی عشرت باشد، ای دوست
در آن خانه که مهمانش تو باشی
گل و گلزار خوش آید کسی را
که گلزار و گلستانش تو باشی
چه باک آید زکس! آن را که او را
نگهدار و نگهبانش تو باشی
مپرس ازکفر و ایمان بی دلی را
که هم کفر و هم ایمانش تو باشی
برای آن به ترک جان بگوید
دل بیچاره، تا جانش تو باشی
عراقی" طالب درد است دایم
به بوی آنکه درمانش تو باشی
عراقی همدانی
@Thebestbookes | 111 | 1 | Loading... |
02 خوشا دردی! که درمانش تو باشی
خوشا راهی! که پایانش تو باشی
خوشا چشمی! که رخسار تو بیند
خوشا ملکی! که سلطانش تو باشی
خوشا آن دل! که دلدارش تو گردی
خوشا جانی! که جانانش تو باشی
خوشی و خرمی و کامرانی
کسی دارد که خواهانش تو باشی
چه خوش باشد دل امیدواری
که امید دل و جانش تو باشی
همه شادی عشرت باشد، ای دوست
در آن خانه که مهمانش تو باشی
گل و گلزار خوش آید کسی را
که گلزار و گلستانش تو باشی
چه باک آید زکس! آن را که او را
نگهدار و نگهبانش تو باشی
مپرس ازکفر و ایمان بی دلی را
که هم کفر و هم ایمانش تو باشی
برای آن به ترک جان بگوید
دل بیچاره، تا جانش تو باشی
عراقی" طالب درد است دایم
به بوی آنکه درمانش تو باشی
عراقی همدانی
@Thebestbookes | 1 | 0 | Loading... |
03 من با کتابهایم بارها پرواز کردهام؛ تا آسمانهای ناشناخته، و بر فراز کهکشانهای بیگانهای که عقل را به حیرت وا میداشت و شاخههای درخت اندیشه را به سوی آفتاب درایت، میافراشت!
من با نیچه در خلوتم گریسته و با فروید چای نوشیدهام،
من صد سال در دهکدهی دورافتادهای زیستهام که از آسمانش گلهای زرد میبارید..
من آدمهای زیادی بودهام و قرنهای زیادی زیستهام،
هرگز تنها نبودهام و هرگز تسلیم دردها و مشکلاتم نشدهام،
هربار که غمگین میشدم، خورشید نهفته در آسمانِ کتابی، امید را به قلبم تابانده و راه را به روی افکارم گشوده و هربار که تنها بودهام، دستی از لابه لای کلمات، در آغوشم کشیده...
و من تمام زندگیام بیقرار همان دقایق و ثانیه های بینظیریام که مشغلههایم را گوشهای رها میکنم و با یک لیوان چای با یک فنجان قهوه، خودم را در آغوش امن و آرام کتابها میاندازم.
من عاشقم؛
عاشق جادوی بی حد و حصر کلمات و عاشق و تشنهی تمام کتابهایی که هنوز نخواندهام و جهانهای تازهای که هنوز کشفشان نکردهام.
کتابها معجزهاند؛
معجزههای بینظیری که در ذهن، اتفاق میافتند و در قلب، احساس میشوند...
@Thebestbookes | 104 | 1 | Loading... |
04 اسرای لهستانی را به اردوگاه های کار اجباری میفرستاند. بعد نوبت به یهودیها رسید. زن و مرد در این اردوگاهها به کار طاقت فرسا میپرداختند و حداقل جیرهی غذایی را دریافت میکردند.
وقتی بیمار و ناتوان میشدند، به حمام فرستاده میشدند.
در این حمامها گاز سمی استنشاق میکردند و ظرف چند دقیقه، بدون صرف فشنگ جان میدادند.
سپس جنازهها را در کورهها میسوزاندند، تمیزترین شکل کشتار!
چه کسی این سیستم تمیز را راهبری میکرد؟
آدولف آیشمن، مهندس آلمانی که مأمور طراحی سیستم راه حل نهایی (Final Solution) شده بود.
وقتی در ۱۹۴۵ متفقین، برلین را محاصره کردند، هیتلر خودکشی کرد، اما هیتلر به تنهایی جنایات خود را سازماندهی نمیکرد، جمعی از نوابغ آلمان با او همراهی میکردند: گوبلز، گورینگ، هیملر و آیشمن نمونههایی از این نوابغ مؤمن به پیشوا بودند.
برخی از آنها در دادگاه جنایات جنگی نورنبرگ محاکمه شدند ولی تعدادی از آنها به نقاط دور دنیا همچون آمریکای جنوبی گریختند و با هویت جعلی سالها به زندگی مخفی ادامه دادند.
آیشمن یکی از آنان بود.
او سالها پس از پایان جنگ، دستگیر شد و به اورشلیم فرستاده شد.
پژوهشگران برجستهای به مطالعه پرونده آیشمن پرداختند. آنها کنجکاو بودند ببینند وضعیت روانی کسی که مرگ هزاران انسان بیگناه را مدیریت کرده چگونه است.
یکی از معروفترین کسانی که پرونده آیشمن را بررسی کرد "هانا آرنت" بود.
هانا آرنت دکترای فلسفه خود را در ۱۹۲۹ زیر نظر "کارل یاسپرز" روانپزشک و فیلسوف آلمانی در دانشگاه هایدلبرگ اخذ کرد.
پس از به قدرت رسیدن نازیها مدتی توسط گشتاپو دستگیر شد ولی سپس به آمریکا گریخت.
او اولین زن استاد در دانشگاه پرینستون بود.
هانا آرنت در زمان محاکمهی آیشمن مقالاتی را برای مطبوعات مینوشت که بعدها جمع آوری و در کتاب "آیشمن در اورشلیم" منتشر شدند.
نتیجهی تحقیقات پژوهشگرانی برجسته در سطح آرنت این بود:
-آیشمن هیچگونه بیماری روانی نداشت!
او نه نسبت به لهستانیها و نه نسبت به یهودیان، هیچ خاطرهی بد یا کینهای نداشت.
-آیشمن در تمام سالهای مدرسه و دانشگاه، فردی منضبط، قانونمند، وظیفهشناس و نمونه بود.
-آیشمن هیچ سابقهی شخصی از پرخاشگری و خشونت نداشت و در خانواده و دوستان به عنوان فردی معاشرتی، مهربان و گرم شناخته میشد.
-آیشمن اعتقاد داشت که به عنوان یک تکنوکرات به وظایفش عمل کرده است، سیستمی که در آن کار میکرد، مأموریتی را به او محول کرده بود و او هم به بهترین نحو، مأموریت را مهندسی کرده بود.
در جنایات بزرگ و نظاممند به دنبال شخصیتهای ضد اجتماعی نگردید.
شاگرد اولهایی با معدل بالا و نمرهی انضباط بیست، بدنهی ماشینهای سرکوب را میسازند و نوابغ خودشیفته (Narcissistic) این کارمندان شریف، وظیفه شناس و مطیع را به انجام وظیفه، مکلف میکنند.
جنایتهای سازمان یافته و کلان، زمانی محقق میشوند که جنایت، تبدیل به وظیفه شود!
شعبدهی رهبران توتالیتر همچون هیتلر، استالین و مائو این است که جنایت را تبدیل به تکلیف می کنند!
@Thebestbookes | 1 015 | 20 | Loading... |
05 فقر، با قرار دادن حافظه فعال در تنگنا ، باعث تضعیف عملکردمان میشود .فقر به این دلیل باعث کاهش کارایی مان میشود که پردازنده ذهنی مان را به موضوعات دیگر مشغول میکند این شرایط موجب ایجاد موقعیتی تراژیک است که در آن فقرا ، که بیش از همه نیازمند دستمزد کارشان هستند، از همه بیشتر زیر فشار کاهش بازدهی قرار میگیرند.
@Thebestbookes | 774 | 7 | Loading... |
06 این کتاب را سندهیل مولاینیتن، استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد، و الدار شفیر، استاد روانشناسی دانشگاه پرینستون، نوشتهاند و به تعبیر کارشناسان در آن نظریۀ انقلابی جدیدی دربارۀ فقر مطرح کردهاند. «فقر احمق میکند»، در عین اعتبار علمی، نثری شیوا و خواندنی دارد و پر است از مثالهای ملموس و آشنا دربارۀ زندگی روزمرۀ ما و سر و کله زدنمان با انواع فقر؛ کمیابی پول، زمان، انرژی و توان جسمی و ذهنی و نظایر آنها.
در کتاب " فقر احمق میکند" میخوانیم:
آیا افراد فقیر به این خاطر فقیر هستند که تصمیمات بدی میگیرند؟
طرز فکری قدیمی میگوید: افراد فقیر به این خاطر فقیر هستند که تصمیمات بدی میگیرند. اما سندهیل مولاینیتن، استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد، و الدار شفیر، استاد روانشناسی دانشگاه تاد، کتابی با عنوان «کمیابی» نوشتند که این مسئله را رد میکند. از نظر آنها ماجرا کاملاً برعکس است و در واقع افراد به این خاطر تصمیمات بدی میگیرند که فقیر هستند.
اگرچه تمام مشکل افراد فقیر مربوط به کمیابی نیست، اما کمیابی به هر شکلی و برای هر کس اتفاق بیفتد، ظرفیت ذهنی را ربوده و مختل می کند. این فرضیه، همه چیز را شامل میشود؛ از گرسنگی کشیدن و تنهایی گرفته تا کمبود زمان و فقر.
روانشناسان بهخوبی این مفهوم را توضیح دادهاند: اگر ذهن روی یک چیز یا یک کمبود متمرکز باشد، تواناییها و مهارتهای دیگر مثل توجه، کنترل فرد روی خودش و برنامهریزی بلندمدت مختل میشود. بهگفتۀ مولاینیتن و شفیر در این وضعیت، پردازشگر ذهن ما مانند پردازشگر رایانهای که در حال اجرای چندین برنامه است، کند میشود. در واقع ما ظرفیتهای ذهنیمان را از دست نمیدهیم؛ بلکه توانایی دسترسی به تمام داشتههای معمولمان را نخواهیم داشت.
اما مهمترین و بحث برانگیزترین بخشِ این کتاب مشخصساختن این ادعا است که کمیابی میتواند هر کسی را تحت کنترل خود درآورد. بحث آنها این است: ویژگیهایی که بخشی از شخصیت افراد تلقی میشوند، مثل رفتارهای فکرنشده، عملکرد نامناسب در مدرسه و تصمیمات نادرست مالی، شاید درحقیقت محصول احساس تأثیرگذار کمیابی باشند و زمانی که این احساس مداوم باشد، ذهن را در اختیار گرفته و این شرایط را به آن میقبولاند؛ مثل کسانی که در باتلاق فقر گرفتار شدهاند.
فقر، نوعی محدودیت در انتقال دادهها در ذهن یا به عبارتی «کاهش پهنایباند» را بهدنبال خواهد داشت که توانایی افراد برای تصمیمگیری و اقدام را میکاهد. او برای تبیین این موضوع چنین میگوید: «اگر بخواهیم واضح سخن بگوییم، هر کسی که باشی، فقر میتواند تو را احمقتر کند»
مولاینیتن و شفیر توضیح میدهند که «افزایش دغدغههای مالی برای فقرا، عملکرد ذهنی آنها را حتی بیش از بیخوابیِ شدید کاهش میدهد» فلذا فقر و کمبود از ظرفیت ذهن میکاهد.
آنطور که مولاینیتن توضیح میدهد، اگرچه تمام مشکل افراد فقیر مربوط به کمیابی نیست؛ کمیابی میتواند نشانگر نوع ذهنیتی باشد که افراد درگیر با آن از خود نشان میدهند
کسانی که خود را در چرخۀ کمیابی مییابند، ناگزیر عملکردشان دچار نقصان میشود، تمرکزشان کاهش مییابد و برنامههای بلندمدت آنان، جایش را به برنامهای کوتاهمدت روزمرگی میدهد: "خاموشکردن موقت آتش مشکلات مالی" که این خود مشکلات دیگری به وجود میآورد
اگرچه دانشمندان علوم اجتماعی از مسائل اقتصادی مرتبط با فقر بهخوبی مطلعاند؛ اما دربارۀ آثار روانی که در هر گروه از افراد ایجاد میکند، اطلاعات چندانی ندارند. آنطور که مولاینیتن میگوید، اهمیت این دانش اجتماعی به اندازۀ دانش تکنولوژیکی است که سیاستگذاران برای حل مشکلات به آن تکیه میکنند. دانشمندان منابع گستردهای را صَرف توسعۀ داروها، فناوریهای تصفیۀ آب، ابزار مالی و خدمات اجتماعی میکنند که برای کمک به افراد نیازمند طراحی شدهاند؛ اما واداشتن افراد به استفاده از این فناوریها نیازمند فهم ذهن و روان آنهایی است که از این ابزارها استفاده میکنند.
@Thebestbookes | 114 | 2 | Loading... |
07 📕 فقر احمق میکند
✍ الدار شفیر
@Thebestbookes | 95 | 4 | Loading... |
08 📕 فقر احمق میکند
✍ الدار شفیر
هزینهها همواره مسالهی بزرگی در زندگی انسان بوده است. احتمالا از همان اولین زمانهایی که تمدن شکل گرفت انسانها تلاش کردهاند برای مدیریت هزینههای خود راه حلهایی پیدا کنند. اما برای انسان مدرن این مساله نمود بارزتری دارد. شکل زندگی تغییر کرده است و تجملات زیادی وارد زندگی انسان شدهاند که مدیریت هزینهها را سخت کردهاند. هزینههایی که از آن حرف میزنیم هم میتواند هزینههایی مادی و هم چیزهایی مانند زمان باشد که در زندگی انسان امروز، که گوناگونی دغدغههایش به شدت افزایش یافته به شدت موثر است. فقر احمق میکند کتاب جذاب و کاربردیای است که مسئلهی «کمبود» یا «کمیابی» را بررسی کرده و نگاه جدیدی به خواننده میدهد.
همانطور که افراد درگیرِ گرسنگی مهلک به چیزی جز غذا فکر نمیکنند، همهٔ ما، در مواجهه با هر نوع کمیابی، جذبش میشویم. ذهن به شکلی خودکار و پرقدرت بهسمت نیازهای برآورده نشده متمایل میشود.
@Thebestbookes | 103 | 2 | Loading... |
09 📕 فقر احمق میکند
✍ الدار شفیر
هزینهها همواره مسالهی بزرگی در زندگی انسان بوده است. احتمالا از همان اولین زمانهایی که تمدن شکل گرفت انسانها تلاش کردهاند برای مدیریت هزینههای خود راه حلهایی پیدا کنند. اما برای انسان مدرن این مساله نمود بارزتری دارد. شکل زندگی تغییر کرده است و تجملات زیادی وارد زندگی انسان شدهاند که مدیریت هزینهها را سخت کردهاند. هزینههایی که از آن حرف میزنیم هم میتواند هزینههایی مادی و هم چیزهایی مانند زمان باشد که در زندگی انسان امروز، که گوناگونی دغدغههایش به شدت افزایش یافته به شدت موثر است. فقر احمق میکند کتاب جذاب و کاربردیای است که مسئلهی «کمبود» یا «کمیابی» را بررسی کرده و نگاه جدیدی به خواننده میدهد.
همانطور که افراد درگیرِ گرسنگی مهلک به چیزی جز غذا فکر نمیکنند، همهٔ ما، در مواجهه با هر نوع کمیابی، جذبش میشویم. ذهن به شکلی خودکار و پرقدرت بهسمت نیازهای برآورده نشده متمایل میشود.
@Thebestbookes | 1 | 0 | Loading... |
10 و این جهان گذرنده را خلود نیست و همه بر کاروانگاهیم و پس ِیکدیگر میرویم و هیچ کس را اینجا مُقام نخواهد بود.
چنان باید زیست که پس از مرگ، دعای نیک کنند.
📕تاریخ بیهقی
@Thebestbookes | 174 | 4 | Loading... |
11 شادی از مرگ دیگری
دربارۀ یکی از مصادیق «اخلاقزدگی»
✍#مهدی_خسروانی
با توجه به شدت (یا بهتر بگویم: وخامت) گرایش به کاربرد مقولات اخلاقی در فرهنگ غالب روشنفکری، از همان دقایق نخستین ماجرای سقوط بالگرد رئیسی، میشد حدس زد که شوخی و شادی مخالفانش، به موضوع بحثهای اخلاقی تبدیل خواهد شد.
من قطعا در جایگاه داوری اخلاقی در این باره نیستم و اساسا میانۀ خوبی با بحث دربارۀ اینگونه داوریها ندارم، اما بههمان اندازه که از بحثهای اخلاقی گریزانم، به مرز «اخلاق» و «اخلاقزدگی» علاقهمندم. به گمان من، داوری دربارهی شادی از مرگ رئیسی، تا حد زیادی به میزان نزدیکی یا دوری شادیکنندگان به جبهۀ سیاسی او بستگی دارد. تکلیف نزدیکان به جبههی سیاسی او که معلوم است. بحث دربارهی شادی/شوخی کسانی که رئیسی برایشان صرفاً سیاستمداری در جبههی رقیب بود، شاید صرفا «پیچیده» باشد، اما بهکارگیری مقولات اخلاقی دربارهی شادی آن دسته از افراد که نسبت خودشان با کسی مثل رئیسی را در ردیف «دشمنی» میدانند، به احتمال فراوان نوعی اخلاقزدگی است.
یکی از مصداقهای اخلاقزدگی «پرتوقعیِ اخلاقی» است؛ یعنی اینکه از انسانها، بدون توجه به موقعیتی که در آن قرار گرفتهاند، انتظار داشته باشیم طبق قواعد اخلاقی عمل کنند. مثالی میزنم. فرض کنیم فردی مبلغ چهار میلیارد تومان از شما کلاهبرداری کرده و از من نیز به همان میزان کلاهبرداری کرده. این مبلغ، یک دهمِ دارایی شماست، اما برای من، معادل کل داراییام است که در طول بیست سال با مشقت فراهم آوردهام تا خانهای بخرم و خانوادهام را از اجارهنشینی نجات دهم. اکنون، اگر شما آن فرد را ببخشید و با اشاره به قاعدهی «خوب بودن بخشودن دیگران» از من نیز توقع داشته باشید که او را ببخشم به ورطهی اخلاقزدگی افتادهاید؛ زیرا این توقع که من هم او را ببخشم مصداق پرتوقعی است (چراکه تأثیر عمل او روی زندگی من و اطرافیانم بسیار بیشتر است).
در موضوع «"ابراز" شادی از مرگ دیگران» نیز همین استدلال را میتوان تکرار کرد. ابراز شادی از مرگ دیگران علیالقاعده نادرست است؛ حتی شاید بتوان گفت ابراز شادی از مرگ کسی که بدی نهچندان بزرگی در حق ما کرده نیز علیالقاعده نادرست است، اما اگر کسی معتقد باشد که شخص مرده به زندگی او و اطرافیاناش (یا کل هموطناناش)، لطمهی اساسی زده، این توقع که از «ابراز شادمانی از مرگ آن شخص صرفنظر کند» مصداق پرتوقعی، و درنتیجه، مصداق «اخلاقزدگی»ست.
مخالفان «ابراز شادی از مرگ رئیسی» بهتر است برای اقناع شادیکنندگان، راه دیگری در پیش بگیرند: آنها را متقاعد کنند که «رئیسی آنقدرها که گمان میکنید، آدم بدی نبود» یا «فلان مصلحت ایجاب میکند که از مرگ او ابراز شادمانی نکنید» (که البته قبولاندن هر دو گزاره به شادیکنندگان کار بسیار دشواریست).
تازه همهی آنجه گفته شد در بارهی «ابراز» شادی بود»، وگرنه نفس «شادی» همانند بسیاری عواطف دیکر، از مقولهی «انفعال طبیعی»ست»، نه فعل. به عبارت دیگر، انسانها همانطور که در نتیجهی غذانخوردن گرسنه و درنتیجهی آبنخوردن تشنه میشوند، از برخی رویدادها شاد میشوند و نمیتوان آنها را بابت اين انفعال، به میدان داوری اخلاقی کشید؛ زیرا، دستکم در نگاه نخست. نقشی در این انفعال ندارند.
این یادداشت، بحت کوتاه و جالبی بود در باب قضیهی شادی ملت از عزای حضرات. البته یک مصداق بسیار خلاصه و کهن هم در سنت شعری ایرانیان دارد که حتما شنیدهاید. آن حکایت معروف شیخ اجل سعدی، با این دو بیت آغاز میشود که:
سه کس را شنیدم که غیبت رواست
وز این درگذشتی چهارم خطاست
یکی پادشاهی ملامتپسند
کز او بر دل خلق بینی گزند
بسیار ساده و بدیهیست که بدانیم مصداق "یادشاه ملامتپسند" در روزگار ما، تمامی سیاستمدارانی خواهند بود که تصمیماتشان بهصورت مستقیم بر زندگی میلیونها شهروند اثرگذار است؛ یعنی حتی اگر عضو تیم مرگ و اعدام هم نباشی، همینکه با ۲ درصد بالا و پایین کردن تورم یا بیکاری, میلیونها انسان را به زحمت بیندازی، قابل "غیبت" هستی. حالا دیگر به اين نپردازيم که "غیبت" در این بستر معنایی، چه سطح بالایی از امکان هجو و هزل را شامل میشود.
#آرمان_امیری
@Thebestbookes | 43 | 2 | Loading... |
12 پیرزنی جلوی مقبرهٔ لنین ایستاده بود و داشت زار زار گریه میکرد. یک سرباز سرخ به او نزدیک میشود و میگوید: «مادرجان چرا گریه میکنی؟ لنین مرده ولی لنینیسم زنده است».
پیرزن میگوید: «من هم به خاطر همین گریه میکنم. ایکاش لنین زنده میماند و لنینیسم میمرد!»
👤میخائیل میلنیچینکو
@Thebestbookes | 828 | 9 | Loading... |
13 چگونه مهر نورزد دلم به ساحت تو ؟
تویی که مهر به هر مهربان می آموزی
👤حسين منزوى
دومین یکشنبه ماه مه امسال مصادف با ۱۲ مه #روز_جهانی_مادر است. روزی برای قدردانی از مادران یا کسانی که مانند مادر برایمان عزیزند.این روز همچنین روزی برای به یاد آوردن مادرانی است که دیگر در کنارمان نیستند و مادرانی که فرزندان خود را از دست دادند.
روز جهانی مادر مبارک🎉
@Thebestbookes | 261 | 3 | Loading... |
14 چگونه مهر نورزد دلم به ساحت تو ؟
تویی که مهر به هر مهربان می آموزی
👤حسين منزوى
روز جهانی مادر مبارک🎉
@Thebestbookes | 1 | 0 | Loading... |
15 "...دلهرهی زنده ماندن،
زندگی را،
از ياد میبرد..."
@Thebestbookes | 664 | 5 | Loading... |
16 📕 خواهران و دختران ما
✍ احمد کسروی
کتاب خواهران و دختران ما مجموعهی تمام پارهنوشتارهای کسروی درباره زنان و بانوان است که توسط خود او گردآوری و به چاپ رسیده بود. این اثر به جنبههای مختلف اهمیت زنان و حضور آنها در جامعه پرداخته، همچنین از چاقچور و روبند و مطبخنشینی زنان گله میکند و خواهان مترقی شدن بانوان و نقشآفرینی آنها در جامعه میگردد.
@Thebestbookes | 222 | 5 | Loading... |
17 این مردمآزاریِ مُلایان از آنجا برخاسته که یک کارِ «مشروعی» در زندگانیِ تودهای نمیدارند. نه بافندهاَند، نه ریسندهاَند، نه سازندهاَند، نه کارندهاَند، نه دوزندهاَند، نه میخرند و نه میفروشند. یک جمله بگویم: هیچکارهاند. قانونها نیز جایی برایِ ایشان در میانِ توده باز نکرده و کاری به آنان نداده. خودشان میگویند: پیشوایانِ دینیم و به مردم دین میآموزیم. ولی این هم دروغ است. زیرا چیزهایی را که آنان میآموزند مردم خودشان از پیش میدانستند. اینست چون کاری نمیدارند و بیکار هم نمیتوانند نشست، به مردمآزاری میپردازند!
📕خواهران و دخترانِ ما
👤 احمد کسروی
@Thebestbookes | 184 | 4 | Loading... |
18 کدام جامعه "بیمار" است؟!
اگر در جامعهای جای نیکان و بَدان عوض شود و فرومایگان در راس امور قرار گیرند، این جامعه بیمار است.
اگر تاثیر ِ پندار ، کردار و گفتار ِ یک عامی، یا یک انسان ِ متعصّب، از تاثیر ِ پندار ، کردار و گفتار چندین و چند انسان ِ صاحبنظر و متخصّص بیشتر باشد، آن جامعه بیمار است.
اگر در جامعهای " گوینده معیار ِ درستی و نادرستی شد نه گفته " ، آن جامعه را بیمار بدانید. چه بسیارند کسانی که با "ب" ِ بسمالله ِ سخنرانی، و بدون عنایت به جان ِ کلام ِ او گریه یا ختده میکنند و خویشتن را زین سُفول مسخ میسازند.
جامعهای که بیش از اندازه فکرهای عقبافتاده دارد، بیمار است؛ حتّی اگر ماشین ِ آخرین سیستم سوار شود و یا ساختمانی هوشمند و رویایی داشته باشد.
اگر در جایی نشسته بودی و دیدی کسی را به خاطر ِ لباس ِ تنش، به خاطر پُست ِ مدیریتیاش، به خاطر ِ نَسَب و تبارش در صدر ِ مجلس نشاندند و از اخلاق و شخصیّتش نپُرسیدند؛ آن جامعه را بیمار بدان.
جامعهای که در آن همه ِ انتصابات را شایسته میخوانند، امّا آن کشور یا در حال در جا زدن است و یا پسرفت، بیمار است.
جامعهای که برایِ بیقانونی، "قانون" و برای بیاخلاقی، "اخلاق" دارد، بیمار است.
در جامعه ِ بیمار، "خدا" یا هر "امر قدسی" دیگری به استخدام ِ تمایلات ِ مقدّس یا غیرِ مقدّس ِ اقلیّتی درمیآید و اکثریّتی را به نوکری میگیرد.
در جامعه ِ بیمار، مسائل و مشکلات همیشه قرار است که حلّ شوند، نه اینکه واقعاً حلّ شوند.
آن مشکلات، دائماً هستند و میمانند؛ پیش از ما بودهاند، اکنون با ما هستند و پس از ما نیز خواهند بود...
@Thebestbookes | 208 | 4 | Loading... |
19 تکرار و پذیرش چنین روزی به عنوان روز دختران، تقویت کننده تفکر ناموس پرستی است که به باکرگی اعتبار میبخشد. تفکری که در آن حق زن بر بدن خود به رسمیت شناخته نمیشود و زن بر اساس داشتن یا نداشتن بکارت که از نظر فیزیولوژیک افسانهای بیش نیست، پاک یا ناپاک، ارزشمند یا بیارزش خوانده میشود و عناصر ذکور خانواده مانند پدر و برادر و همسر بر مبنای آن، میتوانند دست به خشونت تا حد قتل ببرند. درباره جامعهای سخن میگوییم که هر روز در آن خشونت و قتل ناموسی اتفاق میافتد و مبنای بسیاری از این خشونتها چیزی نیست جز کنترل کامل بدن و هویت زنانی که با تعاریف باکرگی، عفاف یا پوشش مورد تایید عرف، فرهنگ یا مذهب نمیخوانند.
واقعیت زندگی دختران ایرانی آن چیزی است که در کتابهای درسی، در سطح جامعه و در قانون مشاهده میشود. تشویق دختران به پذیرش نقشهای غیرموثر، تبعیض جنسیتی در آموزش، تحمیل پوشش و کنترل بدن، محرومیت از حمایت قانونی در مقابل خشونت و تبعیض و تقلیل دادن نقش آنها به عناصر تزیینی و رمانتیک در محیط خانه. ترکیبی که ساختار سیاسی جامعه با استفاده از آن شدیدترین خشونتها را علیه همین موجوداتی که در روز دختر«هدیه خدا» و «لبخند خدا» خوانده میشوند، توجیه و ترویج میکند.
به همین دلایل است که با روز دختری که الگویش وابستگی صرف به مردان، سرکوب خواستههای یک جنس، در خدمت یک جنس دانستن جنس دیگر یا ستایش تعلقات خانوادگی به بهای زیرپا گذاشتن فردیت و استقلال یک زن باشد مخالفم.. گمان میکنم دختران برای ستوده شدن، باید با معیارهای دیگری که با ارزشهای جهان مدرن سازگاری داشته باشد، سنجیده شوند؛ معیارهایی مانند عزت نفس، استقلال، حضور اجتماعی، رعایت کرامت انسانی و اخلاقی و به رسمیت شناخته شدن حقوق اساسیشان. برای ارائه الگویی مبتنی بر جنسیت، دستکم باید زنی را معیار دختران امروز قرار داد که از کلیشههای جنسی رسته، کسی فراتر از تصویر فانتزی و رمانتیزه دخترکانی که منتظر شاهزاره قصهها نشستهاند، کسی که زندگیاش در مردان و برای مردان زندگیاش خلاصه نشده باشد؛ زنی نه قربانی ارتجاع، نه اسیر کلیشهها.
@Thebestbookes | 660 | 2 | Loading... |
20 روز دختر!!
در منابع شیعیان جر تعاریف و تعارفات درباره رسالت زینب گونه فاطمه معصومه و تقوا و پاکدامنی او اطلاعاتی منتشر نشده است. با این حال، او به عنوان کسی که ازدواج نکرده، نماد «دختران» شیعه مسلمان و الگوی آنها خوانده شده است. از یاد نبریم که جمهوری اسلامی، فاطمه زهرا دختر پیامبر اسلام را به عنوان الگوی زنان مسلمان میخواند و در تقویم هم روز تولد او را «روز زن» و مادر نامیده و با توجه به آنچه که در مناقب او و در تاریخ زندگیاش بیان میکند، قاعدتا جامع خصلتهایی باید باشد که جمهوری شیعه اسلامی برای عموم زنان جامعه میپسندد. اما چرا جمهوری اسلامی میان دختر بودن و زن بودن تفاوت قایل شده و این تفاوت را با برگزیدن روز تولد یک زن ازدواج نکرده برجسته کرده؟ اینکه حاکمیت جمهوری اسلامی برای دختران روز تولد غیرمستند کسی را انتخاب میکند که مهمترین دانسته تاریخی درباره او در ارتباط با جنسیتش، ازدواج نکردنش است، به جز تاکید بر مفهوم باکرگی به عنوان معیار و مصداق «پاک بودن» و «عفیف بودن» چه معنای دیگری میتواند داشته باشد؟ فاطمه معصومه، جز دختر پدر و خواهر برادر بودن و ازدواج نکردن، چه ویژگی خاصی داشته که یک دختر باید او را به عنوان الگو و روز تولدش را به عنوان روز دختر بپذیرد؟
@Thebestbookes | 183 | 2 | Loading... |
21 از اعتقادات بیپایه بیشتر مردم یکی این است که خیال میکنند هرکس دارای خصوصیاتی است تغییر ناپذیر. یکی بد است و دیگری خوب. این هوشیار است و آن احمق. این فعال است و آن تنبل. حال آن که اینجور نیست. میشود گفت که فلانی ظاهراً آدم بدی نیست، یا فلانی تا حالا نشان داده که آدم کمهوش و حواسی نیست، یا فلانی در بیشتر کارها زرنگ و فعال است. ولی نمیتوان به قاطعیت گفت که آن شخص خوب است و این شخص بد، آن یکی آدمی است باهوش و این یکی آدمی است نفهم و بیاستعداد. و متأسفانه غالبا اینجور قضاوت میکنیم. آدمها مثل رودخانهاند، اگر چه همه یکشکل و یکجورند ولی رودخانه را که دیدهاید، همچنانکه پیش میرود، گاهی آهسته حرکت میکند گاهی تند، گاهی به کوهسار میرسد باریک میشود، گاهی به دشت میرسد وسعت پیدا میکند؛ در جایی آبش سرد است و چند فرسنگ آنطرفتر آبش گرم میشود. یک زمان آرام است و یک زمان طغیان میکند. هر انسانی در خود عناصر خوب و بد را دارد، گاهی روی خوبش را نشان میدهد و گاهی روی بدش را، گاهی عناصر خوبش را به کار میگیرد و گاهی عناصر بدش را به کار میاندازد.
📕رستاخیز
👤لئو تولستوی
@Thebestbookes | 340 | 4 | Loading... |
22 دین از طریق تقدس خود و قانون به واسطهی ابهت خود معمولا میخواهند خود را از آن معاف دارند؛ ولی به این ترتیب ظنّ موجهی علیه خود برمیانگیزند، و نمیتوانند طالب احترام خالصانه ای باشند که عقل تنها نثار چیزی میکند که توانسته است در برابر آزمونِ آزاد و آشکار استوار بماند.
@Thebestbookes | 761 | 7 | Loading... |
23 دین از طریق تقدس خود و قانون به واسطهی ابهت خود معمولا میخواهند خود را از آن معاف دارند؛ ولی به این ترتیب ظنّ موجهی علیه خود برمیانگیزند، و نمیتوانند طالب احترام خالصانه ای باشند که عقل تنها نثار چیزی میکند که توانسته است در برابر آزمونِ آزاد و آشکار استوار بماند.
@Thebestbookes | 1 | 0 | Loading... |
24 دین از طریق تقدس خود و قانون به واسطهی ابهت خود معمولا میخواهند خود را از آن معاف دارند؛ ولی به این ترتیب ظنّ موجهی علیه خود برمیانگیزند، و نمیتوانند طالب احترام خالصانه ای باشند که عقل تنها نثار چیزی میکند که توانسته است در برابر آزمونِ آزاد و آشکار استوار بماند. | 1 | 0 | Loading... |
25 📕نقد عقل محض
✍ایمانوئل کانت
ما چیزی را نمیشناسیم،
"مگر روشِ خودمان" برایِ ادراکِ ابژهها را.
@Thebestbookes | 193 | 1 | Loading... |
26 هیچ چیز، آن قدر مقدّس نیست که خود را از نقد و تحقیقِ آزمونگر که هیچ اعتبار و اقتدارِ شخصیای را به رسمیّت نمیشناسد،
معاف کند.
👤ایمانوئل کانت
@Thebestbookes | 907 | 13 | Loading... |
27 از مهم ترین عناصر کلیدی در ممالک ِمحروسه، حجاب نسوان است! که اگر شل باشد، داستانها دارد!
مابقی موارد؛ اعم از ذخائر و منابع و ثروت و بیت المال، اهمیت چندانی ندارد و خودش به اذن پروردگار هپل هپو میشود!
@Thebestbookes | 203 | 3 | Loading... |
28 از مهم ترین عناصر کلیدی در ممالک ِمحروسه، حجاب نسوان است! که اگر شل باشد، داستانها دارد!
مابقی موارد؛ اعم از ذخائر و منابع و ثروت و بیت المال، اهمیت چندانی ندارد و خودش به اذن پروردگار هپل هپو میشود!
@Thebestbookes | 1 | 0 | Loading... |
خوشا دردی که درمانش تو باشی
خوشا راهی که پایانش تو باشی
خوشا چشمی که رخسار تو بیند
خوشا ملکی که سلطانش تو باشی
خوشا آن دل که دلدارش تو گردی
خوشا جانی که جانانش تو باشی
خوشی و خرمی و کامرانی
کسی دارد که خواهانش تو باشی
چه خوش باشد دل امیدواری
که امید دل و جانش تو باشی
همه شادی عشرت باشد، ای دوست
در آن خانه که مهمانش تو باشی
گل و گلزار خوش آید کسی را
که گلزار و گلستانش تو باشی
چه باک آید زکس! آن را که او را
نگهدار و نگهبانش تو باشی
مپرس ازکفر و ایمان بی دلی را
که هم کفر و هم ایمانش تو باشی
برای آن به ترک جان بگوید
دل بیچاره، تا جانش تو باشی
عراقی" طالب درد است دایم
به بوی آنکه درمانش تو باشی
عراقی همدانی
@Thebestbookes
VID_20191123_191322_557.mp39.63 MB
خوشا دردی! که درمانش تو باشی
خوشا راهی! که پایانش تو باشی
خوشا چشمی! که رخسار تو بیند
خوشا ملکی! که سلطانش تو باشی
خوشا آن دل! که دلدارش تو گردی
خوشا جانی! که جانانش تو باشی
خوشی و خرمی و کامرانی
کسی دارد که خواهانش تو باشی
چه خوش باشد دل امیدواری
که امید دل و جانش تو باشی
همه شادی عشرت باشد، ای دوست
در آن خانه که مهمانش تو باشی
گل و گلزار خوش آید کسی را
که گلزار و گلستانش تو باشی
چه باک آید زکس! آن را که او را
نگهدار و نگهبانش تو باشی
مپرس ازکفر و ایمان بی دلی را
که هم کفر و هم ایمانش تو باشی
برای آن به ترک جان بگوید
دل بیچاره، تا جانش تو باشی
عراقی" طالب درد است دایم
به بوی آنکه درمانش تو باشی
عراقی همدانی
@Thebestbookes
VID_20191123_191322_557.mp39.63 MB
Photo unavailableShow in Telegram
من با کتابهایم بارها پرواز کردهام؛ تا آسمانهای ناشناخته، و بر فراز کهکشانهای بیگانهای که عقل را به حیرت وا میداشت و شاخههای درخت اندیشه را به سوی آفتاب درایت، میافراشت!
من با نیچه در خلوتم گریسته و با فروید چای نوشیدهام،
من صد سال در دهکدهی دورافتادهای زیستهام که از آسمانش گلهای زرد میبارید..
من آدمهای زیادی بودهام و قرنهای زیادی زیستهام،
هرگز تنها نبودهام و هرگز تسلیم دردها و مشکلاتم نشدهام،
هربار که غمگین میشدم، خورشید نهفته در آسمانِ کتابی، امید را به قلبم تابانده و راه را به روی افکارم گشوده و هربار که تنها بودهام، دستی از لابه لای کلمات، در آغوشم کشیده...
و من تمام زندگیام بیقرار همان دقایق و ثانیه های بینظیریام که مشغلههایم را گوشهای رها میکنم و با یک لیوان چای با یک فنجان قهوه، خودم را در آغوش امن و آرام کتابها میاندازم.
من عاشقم؛
عاشق جادوی بی حد و حصر کلمات و عاشق و تشنهی تمام کتابهایی که هنوز نخواندهام و جهانهای تازهای که هنوز کشفشان نکردهام.
کتابها معجزهاند؛
معجزههای بینظیری که در ذهن، اتفاق میافتند و در قلب، احساس میشوند...
@Thebestbookes
اسرای لهستانی را به اردوگاه های کار اجباری میفرستاند. بعد نوبت به یهودیها رسید. زن و مرد در این اردوگاهها به کار طاقت فرسا میپرداختند و حداقل جیرهی غذایی را دریافت میکردند.
وقتی بیمار و ناتوان میشدند، به حمام فرستاده میشدند.
در این حمامها گاز سمی استنشاق میکردند و ظرف چند دقیقه، بدون صرف فشنگ جان میدادند.
سپس جنازهها را در کورهها میسوزاندند، تمیزترین شکل کشتار!
چه کسی این سیستم تمیز را راهبری میکرد؟
آدولف آیشمن، مهندس آلمانی که مأمور طراحی سیستم راه حل نهایی (Final Solution) شده بود.
وقتی در ۱۹۴۵ متفقین، برلین را محاصره کردند، هیتلر خودکشی کرد، اما هیتلر به تنهایی جنایات خود را سازماندهی نمیکرد، جمعی از نوابغ آلمان با او همراهی میکردند: گوبلز، گورینگ، هیملر و آیشمن نمونههایی از این نوابغ مؤمن به پیشوا بودند.
برخی از آنها در دادگاه جنایات جنگی نورنبرگ محاکمه شدند ولی تعدادی از آنها به نقاط دور دنیا همچون آمریکای جنوبی گریختند و با هویت جعلی سالها به زندگی مخفی ادامه دادند.
آیشمن یکی از آنان بود.
او سالها پس از پایان جنگ، دستگیر شد و به اورشلیم فرستاده شد.
پژوهشگران برجستهای به مطالعه پرونده آیشمن پرداختند. آنها کنجکاو بودند ببینند وضعیت روانی کسی که مرگ هزاران انسان بیگناه را مدیریت کرده چگونه است.
یکی از معروفترین کسانی که پرونده آیشمن را بررسی کرد "هانا آرنت" بود.
هانا آرنت دکترای فلسفه خود را در ۱۹۲۹ زیر نظر "کارل یاسپرز" روانپزشک و فیلسوف آلمانی در دانشگاه هایدلبرگ اخذ کرد.
پس از به قدرت رسیدن نازیها مدتی توسط گشتاپو دستگیر شد ولی سپس به آمریکا گریخت.
او اولین زن استاد در دانشگاه پرینستون بود.
هانا آرنت در زمان محاکمهی آیشمن مقالاتی را برای مطبوعات مینوشت که بعدها جمع آوری و در کتاب "آیشمن در اورشلیم" منتشر شدند.
نتیجهی تحقیقات پژوهشگرانی برجسته در سطح آرنت این بود:
-آیشمن هیچگونه بیماری روانی نداشت!
او نه نسبت به لهستانیها و نه نسبت به یهودیان، هیچ خاطرهی بد یا کینهای نداشت.
-آیشمن در تمام سالهای مدرسه و دانشگاه، فردی منضبط، قانونمند، وظیفهشناس و نمونه بود.
-آیشمن هیچ سابقهی شخصی از پرخاشگری و خشونت نداشت و در خانواده و دوستان به عنوان فردی معاشرتی، مهربان و گرم شناخته میشد.
-آیشمن اعتقاد داشت که به عنوان یک تکنوکرات به وظایفش عمل کرده است، سیستمی که در آن کار میکرد، مأموریتی را به او محول کرده بود و او هم به بهترین نحو، مأموریت را مهندسی کرده بود.
در جنایات بزرگ و نظاممند به دنبال شخصیتهای ضد اجتماعی نگردید.
شاگرد اولهایی با معدل بالا و نمرهی انضباط بیست، بدنهی ماشینهای سرکوب را میسازند و نوابغ خودشیفته (Narcissistic) این کارمندان شریف، وظیفه شناس و مطیع را به انجام وظیفه، مکلف میکنند.
جنایتهای سازمان یافته و کلان، زمانی محقق میشوند که جنایت، تبدیل به وظیفه شود!
شعبدهی رهبران توتالیتر همچون هیتلر، استالین و مائو این است که جنایت را تبدیل به تکلیف می کنند!
@Thebestbookes
فقر، با قرار دادن حافظه فعال در تنگنا ، باعث تضعیف عملکردمان میشود .فقر به این دلیل باعث کاهش کارایی مان میشود که پردازنده ذهنی مان را به موضوعات دیگر مشغول میکند این شرایط موجب ایجاد موقعیتی تراژیک است که در آن فقرا ، که بیش از همه نیازمند دستمزد کارشان هستند، از همه بیشتر زیر فشار کاهش بازدهی قرار میگیرند.
@Thebestbookes
این کتاب را سندهیل مولاینیتن، استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد، و الدار شفیر، استاد روانشناسی دانشگاه پرینستون، نوشتهاند و به تعبیر کارشناسان در آن نظریۀ انقلابی جدیدی دربارۀ فقر مطرح کردهاند. «فقر احمق میکند»، در عین اعتبار علمی، نثری شیوا و خواندنی دارد و پر است از مثالهای ملموس و آشنا دربارۀ زندگی روزمرۀ ما و سر و کله زدنمان با انواع فقر؛ کمیابی پول، زمان، انرژی و توان جسمی و ذهنی و نظایر آنها.
در کتاب " فقر احمق میکند" میخوانیم:
آیا افراد فقیر به این خاطر فقیر هستند که تصمیمات بدی میگیرند؟
طرز فکری قدیمی میگوید: افراد فقیر به این خاطر فقیر هستند که تصمیمات بدی میگیرند. اما سندهیل مولاینیتن، استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد، و الدار شفیر، استاد روانشناسی دانشگاه تاد، کتابی با عنوان «کمیابی» نوشتند که این مسئله را رد میکند. از نظر آنها ماجرا کاملاً برعکس است و در واقع افراد به این خاطر تصمیمات بدی میگیرند که فقیر هستند.
اگرچه تمام مشکل افراد فقیر مربوط به کمیابی نیست، اما کمیابی به هر شکلی و برای هر کس اتفاق بیفتد، ظرفیت ذهنی را ربوده و مختل می کند. این فرضیه، همه چیز را شامل میشود؛ از گرسنگی کشیدن و تنهایی گرفته تا کمبود زمان و فقر.
روانشناسان بهخوبی این مفهوم را توضیح دادهاند: اگر ذهن روی یک چیز یا یک کمبود متمرکز باشد، تواناییها و مهارتهای دیگر مثل توجه، کنترل فرد روی خودش و برنامهریزی بلندمدت مختل میشود. بهگفتۀ مولاینیتن و شفیر در این وضعیت، پردازشگر ذهن ما مانند پردازشگر رایانهای که در حال اجرای چندین برنامه است، کند میشود. در واقع ما ظرفیتهای ذهنیمان را از دست نمیدهیم؛ بلکه توانایی دسترسی به تمام داشتههای معمولمان را نخواهیم داشت.
اما مهمترین و بحث برانگیزترین بخشِ این کتاب مشخصساختن این ادعا است که کمیابی میتواند هر کسی را تحت کنترل خود درآورد. بحث آنها این است: ویژگیهایی که بخشی از شخصیت افراد تلقی میشوند، مثل رفتارهای فکرنشده، عملکرد نامناسب در مدرسه و تصمیمات نادرست مالی، شاید درحقیقت محصول احساس تأثیرگذار کمیابی باشند و زمانی که این احساس مداوم باشد، ذهن را در اختیار گرفته و این شرایط را به آن میقبولاند؛ مثل کسانی که در باتلاق فقر گرفتار شدهاند.
فقر، نوعی محدودیت در انتقال دادهها در ذهن یا به عبارتی «کاهش پهنایباند» را بهدنبال خواهد داشت که توانایی افراد برای تصمیمگیری و اقدام را میکاهد. او برای تبیین این موضوع چنین میگوید: «اگر بخواهیم واضح سخن بگوییم، هر کسی که باشی، فقر میتواند تو را احمقتر کند»
مولاینیتن و شفیر توضیح میدهند که «افزایش دغدغههای مالی برای فقرا، عملکرد ذهنی آنها را حتی بیش از بیخوابیِ شدید کاهش میدهد» فلذا فقر و کمبود از ظرفیت ذهن میکاهد.
آنطور که مولاینیتن توضیح میدهد، اگرچه تمام مشکل افراد فقیر مربوط به کمیابی نیست؛ کمیابی میتواند نشانگر نوع ذهنیتی باشد که افراد درگیر با آن از خود نشان میدهند
کسانی که خود را در چرخۀ کمیابی مییابند، ناگزیر عملکردشان دچار نقصان میشود، تمرکزشان کاهش مییابد و برنامههای بلندمدت آنان، جایش را به برنامهای کوتاهمدت روزمرگی میدهد: "خاموشکردن موقت آتش مشکلات مالی" که این خود مشکلات دیگری به وجود میآورد
اگرچه دانشمندان علوم اجتماعی از مسائل اقتصادی مرتبط با فقر بهخوبی مطلعاند؛ اما دربارۀ آثار روانی که در هر گروه از افراد ایجاد میکند، اطلاعات چندانی ندارند. آنطور که مولاینیتن میگوید، اهمیت این دانش اجتماعی به اندازۀ دانش تکنولوژیکی است که سیاستگذاران برای حل مشکلات به آن تکیه میکنند. دانشمندان منابع گستردهای را صَرف توسعۀ داروها، فناوریهای تصفیۀ آب، ابزار مالی و خدمات اجتماعی میکنند که برای کمک به افراد نیازمند طراحی شدهاند؛ اما واداشتن افراد به استفاده از این فناوریها نیازمند فهم ذهن و روان آنهایی است که از این ابزارها استفاده میکنند.
@Thebestbookes
Photo unavailableShow in Telegram
📕 فقر احمق میکند
✍ الدار شفیر
هزینهها همواره مسالهی بزرگی در زندگی انسان بوده است. احتمالا از همان اولین زمانهایی که تمدن شکل گرفت انسانها تلاش کردهاند برای مدیریت هزینههای خود راه حلهایی پیدا کنند. اما برای انسان مدرن این مساله نمود بارزتری دارد. شکل زندگی تغییر کرده است و تجملات زیادی وارد زندگی انسان شدهاند که مدیریت هزینهها را سخت کردهاند. هزینههایی که از آن حرف میزنیم هم میتواند هزینههایی مادی و هم چیزهایی مانند زمان باشد که در زندگی انسان امروز، که گوناگونی دغدغههایش به شدت افزایش یافته به شدت موثر است. فقر احمق میکند کتاب جذاب و کاربردیای است که مسئلهی «کمبود» یا «کمیابی» را بررسی کرده و نگاه جدیدی به خواننده میدهد.
همانطور که افراد درگیرِ گرسنگی مهلک به چیزی جز غذا فکر نمیکنند، همهٔ ما، در مواجهه با هر نوع کمیابی، جذبش میشویم. ذهن به شکلی خودکار و پرقدرت بهسمت نیازهای برآورده نشده متمایل میشود.
@Thebestbookes
📕 فقر احمق میکند
✍ الدار شفیر
هزینهها همواره مسالهی بزرگی در زندگی انسان بوده است. احتمالا از همان اولین زمانهایی که تمدن شکل گرفت انسانها تلاش کردهاند برای مدیریت هزینههای خود راه حلهایی پیدا کنند. اما برای انسان مدرن این مساله نمود بارزتری دارد. شکل زندگی تغییر کرده است و تجملات زیادی وارد زندگی انسان شدهاند که مدیریت هزینهها را سخت کردهاند. هزینههایی که از آن حرف میزنیم هم میتواند هزینههایی مادی و هم چیزهایی مانند زمان باشد که در زندگی انسان امروز، که گوناگونی دغدغههایش به شدت افزایش یافته به شدت موثر است. فقر احمق میکند کتاب جذاب و کاربردیای است که مسئلهی «کمبود» یا «کمیابی» را بررسی کرده و نگاه جدیدی به خواننده میدهد.
همانطور که افراد درگیرِ گرسنگی مهلک به چیزی جز غذا فکر نمیکنند، همهٔ ما، در مواجهه با هر نوع کمیابی، جذبش میشویم. ذهن به شکلی خودکار و پرقدرت بهسمت نیازهای برآورده نشده متمایل میشود.
@Thebestbookes
animation.gif2.54 KB
فقر احمق میکند - الدار شفیر.zip30.88 MB
و این جهان گذرنده را خلود نیست و همه بر کاروانگاهیم و پس ِیکدیگر میرویم و هیچ کس را اینجا مُقام نخواهد بود.
چنان باید زیست که پس از مرگ، دعای نیک کنند.
📕تاریخ بیهقی
@Thebestbookes