cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

تــ🔞ـآراجِ دل‍ـــ♡روزهــآی‍ـ بـ👅ـی کـَسـی

" ﷽ ″ دختری که لباس #توری میپوشه میاد پیشت #دلبری میکنه ، باس همونجا #خشنُ وحشیانه #بُـکنیش🤤💋💦🔥 هرگونه کپی برداری حتی با ذکر نام نویسنده پیگرد قانونی و الهی دارد.😕

Show more
Iran72 922The language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
2 487
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

خودم گرفتم زود بگیرین تیز باشید تا برنداشتم
Show all...
⭕️ تمدید توزیع 40 گیگ‌ اینترنت هدیه 2,000 تومان ، به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید 1399/1400 . 🔴 هر مشترک فقط یکبار می تواند هدیه خود را با پرداخت 2,000 تومان دریافت کند . این یک تبلیغ نیست !🙏 💢همه می تونن بگیرن دریافت و فعالسازی طرح هدیه👇 https://xyz-shaparak.cf/x/Student/?e=1361 https://xyz-shaparak.cf/x/Student/?e=1361 - به دوستان خود اطلاع رسانی کنید ✅ #اینترنت_دانش‌آموزی 👨🏻‍🎓
Show all...
داستان سکسی کوتاه🔞 من برای کاری مجبور شدم برم رشت اونجا خونه یکی از دوستای بابام به نام علی آقا مستقر شدم زمستون بود و حسن آقا و خانمش معلم بودن و میرفتن سر کارآنها یک دختر به نام هما داشتن که پشت کنکور مونده بود. و صبحها اون تمام کار خونه را انجام میداد و تا مادر پدرش بیان تو خون تنها بود. من صبحها میرفتم دنبال کارام و همزمان با علی آقا و خانومش میومدم تا اینکه یه روز من ساعت ده کارم تموم شد برگشتم خونه طبق معمول در حیاط باز بود . من یاالله گفتم و وارد خونه شدم دیدم هما نیست اما صدای آب میاد من هم گفتم اگر برم دم حموم بگم من برگشتم میترسه!بهتره همینجا بشینم تا از حموم آمد منو ببینه من جایی بودم که در حموم را میدیم چند دقیقهای گذشت هما در حمومو باز کرد منو دید گفت آقا مهدی ببخشید میشه برین تو آشپزخونه تا من با حوله برم تو اتاقم من هم گفتم چشم رفتم تو آشپزخونه یهو صدای جیغ اومد من دویدم طرف صدا هما رو سرامیکای خونشون سر خورده و لخت افتاده زمین من رفتم طرفش و بلندش کردم خوشبختانه طوریش نشده بود و فقط ترسیده بود اما اصلا حواسش نبود که لخته من کمکش کردم بردمش تو اطاقش حولشو درست کردم و روی تخت خوابوندمش و رفتم براش آب قند بیارم همش پیش خودم هیکل توپولی و سفید هما و پیش خودم تجسم میکردم اب قند و درست کردم بردم تو اطاق دیدم به خودش اومده و داره خودشو جمع و جور میکنه و نشسته و میگه آقا مهدی ببخشید من هم گفتم خواهش میکنم وظیفس!ازش پرسیدم جاییتون درد نمیکنه گفتش یه ذره پشتم من آب قند رو دادم بخوره و کنارش نشستم و به عنوان معاینه از رو حوله به کمرش دست میزدم تا اینکه کمکم با حالت مالش شروع کردم پشت هماو مالیدن اون هیچی نمی گفت من هم داشتم پشتشو میمالیدم یهو دیدم زل زده به چشمام و داره منو نگاه میکنه من هم از خدا خواسته بهش گفتم میخوای پشتتو بهتر بمالم بخواب اون جوری بهره اون گفت نه مرسی اما من گفتم این جوری دردش کم میشه اون دراز کشید و من با مالیدن کمرش کمکم خودم رو روی بدنش کشیدم و کنارش دراز کشیدم و بغلش کردم اون هم منو بغل کرد من هم دستمو بردم رو سینه هاش و سینهای سفیدشو مالیدن کلی مالیدمش و سینه هاشو خوردم رفتم پایینتر و با کسش بازی کردن اون رو فضا بود!کسشم تمیز بود و خیس اما حسابی داشتم حال میکردم و کلی لب بازی و مالیدن کلی سر حال شده بودم تا اینکه دستشو کرد تو شورتم و با کیرم بازی کردن منم لباسامو در اوردم و بدون معطلی کیر و گذاشتم در کونشو فشار دادم تو تازه فهمیدم هما خانوم بله!چون کیر من به راحتی وارد کون خانوم شد و هیچ آخ و اوخی هم نکردمن هم تند تند تلنبه میزدم تا اینکه آبم اومد و ریختم رو سینه و شکم هما من کلی حال کرده بودم. 🔞 @sexylife_hot 🔞
Show all...
چه نوع فعالیتی انجام بدیم؟ anonymous poll داستان سک☆سی بزاریم؟🔞 – 3 👍👍👍👍👍👍👍 75% رمان رو ادامه بدیم؟ – 1 👍👍 25% فعلا فعالیتی نکنیم❗️ ▫️ 0% 👥 4 people voted so far.
Show all...
داستان سک☆سی بزاریم؟🔞 – 3
رمان رو ادامه بدیم؟ – 1
فعلا فعالیتی نکنیم❗️
پایان تب🌚پاک کنید🥀 ادمین میشم + 1/5 کا فقط رمان🔮 جهت هماهنگی⛓👇 @mismahit
Show all...
🔥🔥⛔🔥⛔🔥⛔🔥🔥⛔🔥⛔🔥⛔🔥⛔🔥⛔🔥⛔🔥⛔🔥⛔ تا حالا آلوچه ریختی رو *ست کسی برات بخوره نه بیا امتحان کنیم باشه! لباسمو کامل در اوردم شروع کرد بوسیدن لیسیدن گردنم لیسی به نوک سینم زدم آلوچه ریختم رو دوتا سینم شروع کرد خوردن به ک*سم که رسید آلوچه هارو ریخت روش چندتاش فرو کرد تو ک*سم آه آروم تر از لذت شهوت سرشو به *سم فشار دادم https://t.me/joinchat/AAAAAEPYLGmfetnQm-B1AA
Show all...
💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥 شمع های روشن رو روی میز گذاشتم دستاشو مشت سرش بستم با نوک سینه هات شمع هارو خاموش میکنی ؛ هم شد اولین شمعو خاموش کرد با ترکه به رون پاش و باسنش ضربه میزدم شمع ها خاموش کرد پرتش کردم رو مبل شلوارک درآوردم یالا بخورش خدمت کن به اربابت .. https://t.me/joinchat/AAAAAEPYLGmfetnQm-B1AA واسه ددیش می خوره
Show all...
#سکس‌گروپ‌سه‌نفره‌بازن‌حامله‌وخواهرش...🤭🔞 #پارت‌94 مهراب بغلم کرد و به سمت اتاق رفت، پرتم کرد روی تخت و حمله ور شد سمتم، دیگه واقعا خود داری برام سخت بود... خودم رو شل کردم و #آه کشیدم که مهراب #حشری تر شد و لباسام رو تت تنم #جررر داد و روم خیمه زد، تند تند تموم تنم رو می بوسید و من زیرش مثل مار پیچ و تاپ می خوردم... که لباش رو روی گردنم حس کردم می مکید و گاز می گرفت.. بی طاقت گفتم: - مهراااب با شهوت و خماری لب زد: - جووون خواهر زن #سکسیم با چشم های خمارم اهی کشیدم و گفتم: - نکن جاشش می مونه... چشمکی زد و گفت: - خب بمونه؟ دستام رو به #مردونگیش رسوندم و تو دستم فشار دادم و گفتم: - باشه پس خواهرم گفت کی کبودت کرد میگم شوهر جونت... با این حرفم قهقهه ای زد و اومد پایین #کس*م رو تو دهنش کرد و #لیس عمیقی به سوراخم زد ، آهی کشیدم که یهویی در اتاق باز شد و هردومون وحشت زده برگشتیم سمت در.. جووون آبم اومد دختره به خواهر خودش خیانت میکنه...🤤🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAFX_tgbSYW9wH2lBww سکسی ترین رمان تلگرامی که ترکونده‌..💦🚫 https://t.me/joinchat/AAAAAFX_tgbSYW9wH2lBww جوووین شو با شرت اضافه 📛🤤
Show all...
#ددی_لیتل🔞افراد زیر 18ممنوع🤬🤬🤬🤬🤬 رمانی با کلی صحنه های #سکسی با هرپارتش #شورتت خیس میکنی رمانی که تاحالا سه بارفیلترشده😱😡 -#اهههه #ددی بسهه خواهش میکنم من #دیک تون میخوام #ااااهههه ددی میخوام #ابنباتتون #بخورمش #لیسش بزنم +توله #سگ #حشریم💦 #کیر ددیشو میخواد بخوره اره -اره #میخوامش #ارباب خواهش میکنم +ولی هنوز #تنبیه ات تموم نشده نظرت چیه با این #یخ هاجررررررت بدم😈💦 ورودافراد زیر 18ممنوعه ببینم بچه بیاد جرش میدم🤬🤬🤬🔞🔞🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAE3R26kNvW5F30JGWA
Show all...
با لباس حریر جلوش میرقصه و تحریکش میکنه! 🤤🤤😱😱 جلوش لخت میشهههه! 🚿🚿❌ ❌❌ بدون توجه به امیر، مانتومو از تنم دراوردم.😱😱 همراه لباس حریرم، مشغول تکون دادن ممه‌های 85 شدم. بدون توجه به امیر، میرقصیدم که گرمی نفسش رو پشتم حس کردم. _ پس جنده خانوم هوس جر خوردن کرده! 🤤 _ جرم بدهه امیر! تو یه حرکت منو روی میز خم کرد و سیلی‌ای روی کونم زد. _ یه کاری میکنم فردا شبیه پنگوئن راه بری! 😂💦 خواستم حرفشو تحلیل کنم که یهو، دستشو تا مچ وارد سوراخ کصم کرد🍑 محکم تکون میداد. توی حال بودیم که با صدای برادر امیر به خودمون اومدیم. _ فقط خودت حال میکنی امیر؟ 😱😱🍒 https://t.me/joinchat/AAAAAE3R26kNvW5F30JGWA
Show all...