cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

دنباله‌ کار‌ خویش

تاملی بر انسان و جامعه؛ از دریچه فرهنگ در قالب یادداشت، جستار، روایت‌، داستان به انضمام یادداشتهای منتشر شده‌ام در روزنامه اعتماد/ دو ستونِ "دنباله کار خویش" و "یک‌ پلان‌ تجربه زیسته" محمد خیرآبادی

Show more
Advertising posts
1 419
Subscribers
+124 hours
+37 days
-2230 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

🔻 فریب‌ بزرگ ✍ محمد خیرابادی پروپاگاندا ابزار فریب افکار عمومی است اما می‌تواند خالقانش را هم فریب دهد؛ فریبی بزرگ‌تر و مهیب‌تر. اگر بر یک انتخابات حداقلی نام "حماسه" گذاشته شود واقعیت تغییر نخواهد کرد. خالقان پروپاگاندا تمام زور خود را می زنند، بمباران تبلیغاتی می‌کنند، راهپیمایی‌های متعدد برای نمایش حامیان خود ترتیب می‌دهند، انتخابات حداقلی را حماسه می‌خوانند، نامزدها را ادامه دهنده راه دولت پیشین معرفی می‌کنند و نهایتاً با جامعه‌ای روبرو می‌شوند که راه مقابله با پروپاگاندا را یافته و توانسته به بهترین شکل ممکن پاسخ تدارک و طراحی آن‌ها را بدهد. پروپاگاندا یا تبلیغات سیاسی یعنی تولید و پخش اطلاعات هماهنگ و جهت‌دار برای هدایت افکار مخاطبان. هدف پروپاگاندا نفوذ در گرایش یک جمعیت است. پروپاگاندا ظاهر اطلاع‌رسانی بی‌طرف به خود می‌گیرد اما اساس آن، جهت‌دهی یا همراه کردن مخاطب با مقاصد و برنامه‌هایی است که برای او تعیین شده است. پروپاگاندا به روش‌های مختلف انجام می‌شود: قهرمان‌سازی (از شخصیت‌های زنده و مرده)، بسیج جمعیت‌ها، تدارک راهپیمایی حامیان یک دیدگاه یا یک روش، تفرقه، دشمن‌سازی، توجیه جنگ، توجیه عقب‌نشینی، تبلیغ یک سبک زندگی خاص و ... خالقان پروپاگاندا معتقدند «بیشتر مردم گرامافونی هستند که افکار عمومی را بازپخش می‌کنند. افکار عمومی را هم نهادهای افکار عمومی مثل مطبوعات، رادیو، مدرسه، دانشگاه و آموزش همگانی شکل می‌دهند.» خالقان پروپاگاندا اغلب تمایل دارند که مسائل پیچیده را به دوقطبی‌های ساده تقلیل دهند و به‌جای پرداختن به بطن امور، بیشتر مایل‌اند به فرع بپردازند، چرا که طبیعتاً داستان‌های پرماجرا، کشمکش و جنجال، بیشتر خریدار دارد. تصویری که خالقان پروپاگاندا ارائه می‌دهند معمولاً نه ‌تنها به حل مسئله کمک نمی‌کند بلکه با عمق بخشیدن به شکاف‌ها، حل مسائل را از دشوار بودن به سمت غیرممکن بودن می‌برد؛ مبحثی پیچیده به جنجالی دوقطبی تقلیل می‌یابد و به ‌جای تمرکز بر یافتن راه‌حل‌ها، منابع صرف مقاومت و ضدیت می‌شود. چه کسانی برنده‌ی این بازی هستند؟ جریان‌های قدرتمند. آن‌ها که از حل نشدن یا هرچه دیرتر حل شدن مسائل پول درمی‌آورند؛ آن‌ها که مایل‌اند عموم مردم از آنچه در بطن امور می‌گذرد مطلع نباشند و آن‌ها که از طریق کشمکش و جدال امرار معاش می‌کنند. برای مبارزه با پروپاگاندا باید از منظری بلندتر به مسائل نگاه کرد و آنها را در قابی بزرگ‌تر قرار داد. باید طوری تحلیل کرد که گذشته و آینده امور مغفول نماند و ارتباطات، همبستگی و هم‌پیوندیِ اجزا در نظر گرفته شود. برای فهم پیچیدگی‌ها باید از روش مناسب و دقت نظر کافی استفاده کرد و به مهارت‌ها و عادت‌های فکری‌ای مجهز شد که به کمک آن‌ها بتوان تصویر کامل‌تری از واقعیت‌ها ترسیم کرد. در این صورت، وقتی در معرض گزاره‌های بریده‌شده و هدفمند قرار می‌گیریم، قادر خواهیم بود که گزاره را در قاب بزرگ‌تری گذاشته و روابط علّی و پیچیدگی‌ها را نیز در کنار پیام مستقیم گزاره ببینیم و واقعیت را به شکل کامل‌تری درک کنیم. جامعه ما در مسیر افزایش آگاهی و قدرتی قرار گرفته‌ است که به او توان ایستادگی، توان "نه" گفتن، توان تحلیل و کنشگری سنجیده و توان نقش بر آب کردن نقشه‌های خالقان پروپاگاندا، می‌بخشد. دنباله کار خویش 🆑http://t.me/yaddasht_kheyrabadi
Show all...
👍 14👎 2
هر کدامِ ما با زجرِ دیگری دردِ خود را آرام می‌کنیم 📚نمایشنامه‌ پرده خانه ✍بهرام بیضایی دنباله کار خویش 🆑http://t.me/yaddasht_kheyrabadi دنباله کار خویش 🆑http://t.me/yaddasht_kheyrabadi
Show all...
دنباله‌ کار‌ خویش

تاملی بر انسان و جامعه؛ از دریچه فرهنگ در قالب یادداشت، جستار، روایت‌، داستان به انضمام یادداشتهای منتشر شده‌ام در روزنامه اعتماد/ دو ستونِ "دنباله کار خویش" و "یک‌ پلان‌ تجربه زیسته" محمد خیرآبادی

👍 10
🔻گاهی خیلی سرد حتی وسط تیر ماه ✍‌محمد خیرآبادی در همین روزهای اوایل تیر ماه، چند روز قبل از اینکه بیایم ساری، یک روز در خانه زیر دوش حمام بودم که کاملا ناخودآگاه و بدون اینکه مسیر فکر و خیالم را در کنترل داشته باشم، به این فکر کردم که "وقتی از حموم اومدم بیرون یه زنگی به بابا بزنم... خیلی وقته باهاش صحبت نکردم". بلافاصله متوجه ماجرا شدم و با غمی که به سراغم آمده بوده، دوش گرفتم و آمدم بیرون. پدرم در این ماه متولد شد و میوه‌های این فصل و این ماه مثل زردآلو، انگور و خربزه را بسیار دوست داشت. آخرين باری كه قبل از درگذشت پدرم از طريق تماس ويديویی با او ارتباط برقرار كردم، تصويرش مثل اغلب تماس‌های قبلی، نصفه و نيمه بود. مادرم طوری گوشی را نگه داشته بود که فقط از بينی به بالای پدرم را در تصوير می‌ديدم. آرام و متين مثل هميشه نشسته بود. صورتش را به نرمی به سمت گوشی چرخاند. سرش را تكان داد و حال و احوال همسرم و بچه‌هايم را پرسيد. من بلند بلند و شمرده شمرده حرف می‌زدم شايد كه بشنود. زياد علاقه نداشت مكالمه طولانی شود. زود خداحافظی كردم. آن تصوير نصفه و نيمه، الان پشت پرده چشمم حضور دارد و آن حرف‌ها و صداها در گوشم می‌پيچد. غم و اندوه فقدان عزیزان، به هیچ وجه شيك و مجلسی نيست، که بعد از هفت و چهل و سال از بین برود. نشانه‌ای برای ادامه‌دار بودنش همين است كه خیلی از روزها دلم به طرز وحشتناكی شور می‌زند. بی‌خود و بی‌دلیل! نمی‌دانم چرا؟ چه اتفاقی افتاده یا قرار است بیفتد؟ خیلی وقت‌ها یک خبر، یک تصویر، یک نشانه و حتی یک فکر که از ذهن می‌گذرد دوباره آن‌ را تر و تازه می‌کند. راه‌های تسلی دادن به خود هم کم نیست. هر کسی با یک چیزی آرام می‌شود؛ یکی با اشک، یکی با آلبوم عکس، یکی با صحبت کردن و خاطره گفتن، یکی با موسیقی، یکی با نشستن و خیال کردن. برای من در و دیوارخانه است، خانه پدری. هیچ فکر نمی‌کردم این اندازه جسمی و مادی و جمادی، به یک مقوله درونی و روحی و روانی بپردازم. ولی پنهان نمی‌شود کرد که یک مجموعه از مصالح و مواد، حاوی روحی عظیم و تسکین‌دهنده (لااقل برای من) شده است. برای منی که از یک روز به بعد دیگر جهان را همانی نمی‌بینم که بود. از یک جایی به بعد همه چیز تنزل سطح پیدا کرد و یک لایه بی‌اعتبار کننده روی همه چیز را گرفت. نه آن اندازه که حافظ می‌گفت بشود به جُوی بفروشیمش، نه. ولی در بیرون از دایره‌های عرفانی و فلسفی هم برای من یا شاید هر عزیز از دست داده‌، مشخص است که دنیا، دنیای دیگری شده است، دنیایی نه چندان دل‌بستنی. دنیایی گاهی چنان خالی و گاهی خیلی سرد حتی وسط تیر ماه. دنباله کار خویش 🆑http://t.me/yaddasht_kheyrabadi
Show all...
👍 10 8😢 1
🔻 نگاه به جامعه به نظر من رویکرد درست در مسائل سیاسی و اجتماعی، نگاه به جامعه است. به این معنی که تغییر را باید در جامعه، در باورها، نگرش‌ها، گرایش‌ها، آرمان‌ها و اهدافش دنبال کرد و جامعه این تغییر در خود را به تغییرات اجتماعی و سیاسی بدل کند. جامعه باید آگاه باشد تا مورد سوء‌استفاده و بهره‌کشی و تحقیر و تحمیق قرار نگیرد و حقوقش را استیفا کند. جامعه باید توانا باشد تا افسار قدرت سیاسی را در حیطه وظایف و کارکردهایش (تامین نظم و امنیت و عدالت و ازادی و رفاه) کنترل کند. تغییری که صرفاً معطوف باشد به الگوها و چهارچوب‌ها و جایگاه‌های از پیش مشخص شده برای جامعه، به نظر من موجب رشد و تقویت جامعه نخواهد شد. در واقع من اگر هم در سیاست (با عنوان‌ نمونه در انتخابات) چیزی می‌نویسم از منظر اندیشه و تجربه زیسته فردی و اجتماعی و از دریچه فرهنگ (به معنی باورها، نگرش‌ها، گرایش‌ها، آرمان‌ها و اهداف) جامعه است. به همین دلیل گفت‌وگوها، بحث‌ها و نقدها پیرامون مسائل روز (مانند انتخابات) را هم از منظر رشد فرهنگی جامعه مفید می‌دانم، فارغ از اینکه چه نتیجه‌ای حاصل آید. مجموع این فرآیند، به تقویت جامعه می‌انجامد. دنباله کار خویش 🆑http://t.me/yaddasht_kheyrabadi
Show all...
👍 6 4
این گروه کوچک قطعا نمونه مناسبی برای نظرسنجی نیست و نتیجه آن هم قابل استناد نیست. اما اطلاع از نظران دوستان در یک جمع محدود هم می‌تواند نتایجی به غیر از نتیجه اصلی نظرسنجی به دست بدهد؛ در حد یک نگاه کلی و دور از ادعا! نظر شما چیست؟👆👆
Show all...
👍 4
🔻مشروعیت‌های حاصل از رای، چه معنایی دارد؟ ✍ محمد خیرابادی دکتر محمد فاضلی نوشته است: حکومت‌ها با حل کردن مسائل، مشروعیت کسب می‌کنند نه با رای... دکتر محسن رنانی نوشته است: حامیان تحریم انتخابات می‌گویند تحریم، مشروعیت حکومت را کاهش می‌دهد ... برای نمایش مشروعیت یک نظام سیاسی حمایت ۱۵ درصد از مردم آن کشور کافی است و کافی است حکومت بخشی از آن‌ها را به خیابان بیاورد تا مشروعیت و اقتدار بیرونی خود را به نمایش بگذارد. عباس عبدی گفته است: رای دادن به معنی مشروعیت‌بخشی به حکومت نیست و مردم‌ می‌توانند رای خود را پس بگیرند. اینجا یک مغالطه و بازی با لفظ و مفهوم کلی "مشروعیت" رخ داده؛ منظور از اینکه گفته می‌شود "رای ندادن باعث سلب مشروعیت می‌شود" از چند جنبه است که همه آن‌ها با این معنای کلی "مشروعیت" که محمد فاضلی، محسن رنانی و عباس عبدی در نظر داشته‌اند، متفاوت است. یعنی در مسئله رای دادن یا ندادن، مشروعیت به مفهوم کلی آن مدنظر نیست. توضیح می‌دهم: ۱-  شرکت در این انتخابات به منزله رسمیت دادن به آن و پذیرش شرایط طراحی شده برای آن است و عدم شرکت در آن به معنای مخالفت با آن و رسمیت ندادن به آن است. اگر در انتخاباتی مثلاً ۳۰ درصد شرکت کنند یعنی این انتخابات از منظر اکثریت جامعه رسمیت ندارد و به این اقدام مشروعیت داده نشده است. یعنی یک معنای سلب یا اعطای مشروعیت، متوجه این اقدام خاص و این انتخابات خاص است، نه مفهوم مشروعیت داشتن یا نداشتن حکومت‌ها به طور کلی. اینکه بگوییم "رای ندادن نمی‌تواند از حکومت‌ها سلب مشروعیت کند" و به طور ضمنی نتیجه بگیریم که "پس برویم رای بدهیم" مغالطه است، چون این جنبه از سلب مشروعیت را که به معنای رسمیت نبخشیدن به این انتخابات است، نادیده گرفته است. ۲- وقتی یک انتخابات به دلیل مشارکت کم، از رسمیت می‌افتد، آن وقت طراحی حکومت که می‌خواهد از اصلاحات جدی طفره برود و رفع مشکلات را به تعویض دولت‌ها حواله بدهد بر هم‌ می‌خورد. یعنی حکومت مجبور می‌شود مشکلات را از جاهایی حل کند که قدرت در آن جاها متمرکز شده و در عوض مسئولیت و پاسخگویی در آن‌ جاها وجود ندارد. یعنی در اینجا مشروعیت نداشتن دولت به معنی حداقلی بودن آن مد نظر است تا موجب شود اصلاحات (اگر واقعا ضرورت پیدا کرده) از جای اصلی‌اش انجام شود. به همین دلیل است که عده زیادی از مردم می‌گویند اگر قرار باشد اصلاحاتی انجام شود با رییس‌جمهور منصوب و حداقلی هم می‌شود، چون معتقدند حل مشکل باید در جای دیگری اتفاق بیفتد. پس در اینجا هم آن مشروعیت کلی حکومت‌ها محل بحث نیست. ۳- و شکل دیگری از مشروعیت‌بخشی به وسیله رای دادن هم وجود دارد و آن القای احساس کاذبِ "دارا بودن پشتوانه مردمی" به حکومت است. یعنی حکومت رای را حمل بر تایید سیاست‌ها و عملکردهای قبلی خود کند و بر مسیر غلط پیشین اصرار بورزد. اینجا رای ندادن و سلب مشروعیت یعنی عدم تایید گذشته. در شرایط حاضر شما نمی‌توانید رای بدهید و بگویید این رای اعتراضی بوده و رای به تغییر بوده، چون ساختارهای خارج از دولت (مانند ۱- ساختار حقوقی و قضایی ۲- ساختار نظامی و امنیتی ۳- ساختار ارتباطی و رسانه‌ای) برقرار است و به روند قبلی خود ادامه خواهند داد. در واقع رای به تغییر دولت، همزمان سیاست‌های کلان خارج از دولت را تایید می‌کند و به آن‌ها مشروعیت می‌دهد، یعنی رای دادن یک کارکرد تایید‌ ضمنی سیاست‌های اصلی دارد که با مشروعیت داشتن یا نداشتن حکومت‌ها متفاوت است. این‌ها با هم تفاوت ظریفی دارند و یک کاسه کردن آن‌ها باعث می‌شود همان نتیجه غلط بیرون بیاید که "رای ندادن موجب سلب مشروعیت نمی‌شود، پس رای بدهیم". بله موجب سلب مشروعیت به آن مفهوم کلی و تئوریک نمی‌شود ولی این سه جنبه و این سه کارکرد را دارد. دنباله کار خویش 🆑http://t.me/yaddasht_kheyrabadi
Show all...
👍 9👎 2 1
پابلو نرودا شاعر شیلیایی گفته بود: به آرامی شروع به مردن میکنی اگر سفر نکنی اگر کتاب نخوانی اگر لباس رنگی نپوشی ... بسیاری "اگر"های دیگر را خودمان می‌توانیم اضافه کنیم... دنباله کار خویش 🆑http://t.me/yaddasht_kheyrabadi
Show all...
👍 9
این گروه کوچک قطعاً نمونه مناسبی برای نظرسنجی نیست و نتیجه آن هم قابل استناد نیست. اما اطلاع از نظرات دوستان در یک جمع محدود هم می‌تواند نتایجی به غیر از نتیجه اصلی نظرسنجی به دست بدهد؛ در حد یک نگاه کلی و دور از ادعا! ◼️نظر شما درباره انتخابات ۱۴۰۳ چیست؟Anonymous voting
  • به نظرم بهتر است رای بدهیم.
  • به نظرم بهتر است رای ندهیم.
  • تردید دارم.
  • رای دادن یا ندادن امر شخصی است و انتظار کنش جمعی از آن نباید داشت.
0 votes
👍 4
🔻متاسفانه در این روزها، بسیاری از متفکران و روشنفکرانی که ما آن‌ها را به عقلانیت، تفکر و کار علمی می‌شناسیم، مطالبی به جهت توضیح، استدلال یا اقناع می‌نویسند که کلی‌گویی، ملغمه‌اندیشی و مغالطه در آن‌ها آشکار است. از یک طرف رای دادن را امری کم‌هزینه و فقط در حد گشودن روزنه‌های امید جلوه می‌دهند و از طرف دیگر رای ندادن را به خطرناک‌ترین و ترسناک‌ترین پیامدها مثل سرکوب خونین، جنگ داخلی و خارجی، فیلترینگ شدید، حصر، زندان و ... متصل می‌کنند. گویا با رای دادن این‌ها اتفاق نمی‌افتد؟ اگر رای فقط یک رای است چطور هزینه‌های رای دادن آن قدر کم و تبعات رای ندادن این‌قدر زیاد است؟ چرا ملغمه‌وار به موضوع می‌پردازند و علی‌رغم محدودیت بسیار شدید اختیارات دولت، چنین تصوراتی القا می‌کنند؟ یا اینکه: حکومت‌ مشروعیتش را از رای نمی‌آورد، پس رای ندادن سلب مشروعیت نمی‌کند، در نتیجه باید رای داد! ( در یادداشت بعدی به این موضوع می‌پردازم👇) یکی از بزرگترین هزینه‌های این مشارکت، خرج کردن ناسنجیده و بی‌حساب سرمایه‌های اجتماعی است. آدم‌هایی که به هر حال سرمایه اجتماعی‌اند در مسیر تشویق به رای دادن هزینه می‌شوند. 🆑@yaddasht_kheyrabadi
Show all...
👍 8👎 2💯 1
Photo unavailableShow in Telegram
. عصیانگر (طاغی) کیست؟ انسانی که نه می‌گوید. اما نه گفتن او از سر انکار نفس نیست؛ او کسی است که از آغاز نخستین حرکت خود، آری می‌گوید. برده‌ای که تمام عمر فرمان برده است، ناگهان درمی‌یابد که نمی‌تواند از فرمان تازه‌ای اطاعت کند. منظور او از این «نه» گفتن چیست؟ منظور او مثلاً این است که «این وضع بیش از حد طولانی شده»، «تا اینجا هر چه بود گذشت، اما دیگر بس است»، « این دیگر زیاده‌روی است» و یا «حد و مرزی هست که نباید از آن پا فراتر بگذارید». بر روی هم این «نه» ثابت می‌کند که مرزی وجود دارد. در این باورِ طاغی که آن طرفِ دیگر "دارد زیاده‌روی می‌کند" یا اقتدار خود را بدون توجه به حقوق دیگران اعمال می‌کند، همین معنا نهفته است. او طغیان می‌کند، چون هم قاطعانه از تسلیم‌شدن به شرایطی که تحمل‌ناپذیرش می‌داند سرباز می‌زند و هم به گونه‌ای مبهم ایمان دارد که موضع او توجیه‌پذیر است زیرا فکر می‌کند او «این حق را دارد که...»... طاغی بر اینکه در وجود او چیزهایی هستند که «ارزش آن را دارند که...» و باید جدی گرفته شوند، سرسختانه پافشاری می‌کند. 📚 انسان طاغی (عصیانگر) ✍ آلبر کامو دنباله کار خویش 🆑@yaddasht_kheyrabadi
Show all...
👍 10
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.