cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

مينجيق

#save_urmia_lake

Show more
Advertising posts
712
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

نگيد با اين حركت ها و نيروهاي كوچك امثال من و شما اتفاق خاصي نمي افته. نيروهاي هاي كوچك هفتاد هشتاد ميليون نفر اگر همسو باشه برآيند خيلي بزرگي خواهد داشت و موانع بزرگ را از سر راه بر خواهد داشت. شما جهت را پيدا كنيد و نيروي كوچك خود را وارد سازيد.
Show all...
می تونم یک خواهشی بکنم؟! اگه عکس پروفایل تان رامهسا امینی یا دیگر فرشتگان آسمانی شده در چهل روز اخیر گذاشته اید فحش رکیک ننویسید. مخاطبان وقتی این عکس های معصوم را می بینند انتظار فحش رکیک ندارند. دوست دارند این عزیزان سفر کرده را بر ابرها و آسمانی ببینند.
Show all...
اهمیت تکنیک و تاکنیک و استراتژی و مهندسی در طول این چهل روز درمورد شجاعت و جسارت معترضان بسیار گفته شده. در مورد شعارهایی که سر داده شده تحلیل های مفصل و دقیقی هم از منظر آماری و هم از منظر روانشناسی و هم از منظر تاریخی شده. در مورد آثار هنری که در این مدت خلق شده (به خصوص در مورد «برای..» اثر تاثیرگذار شروین حاجی پور) بسیار گفته شده و تحلیل شده. اما جای یک مطالعه و بررسی درست و حسابی در مورد ابتکارات فنی که معترضان این روزها به کار می برند خالی است. مقایسه کنید بین اون دروازه زِپِرتی ای که بسیج شریف برای سلف ساخت و تکنیک های مختلفی که معترضان برای بیان اعتراض و یا دفاع از خویش به کار می برند. با این امکانات بسیار کم و تحت این همه فشار به واقع هوشمندی های بسیاری به لحاظ ابتکارات فن آورانه در همه زمینه ها به کار می برند. ای کاش یک نفر همت کند و در این موضوع به طور سیستماتیک بنویسد و تحقیق کند. در این مقطع حتی یک یا چند تحقیق نا کامل و دم دستی و شتابزده در مورد ابداعات و ابتکارات معترضان در زمینه های مختلف می تواند برای روحیه جنبش بسیار مفید باشد. در این صورت حتی منفی بافان هم خواهند دید که جنبشی که به چنین ابتکارعمل هایی دست می زند شانس پیروزی قابل توجهی دارد. بعدها سر فرصت می توان این تحقیق ها را کامل تر و پخته تر کرد. اما زمان را از دست ندهیم. اگر اکنون که در داخل ماجراییم اقدام به مستند سازی از این ابتکارات نشود فردا مستند سازی مشکل خواهد شد. تا جایی که من می دانم چنین تحقیقی هیچ وقت درمورد تکنیک های انقلابیون سال ۵۷ انجام نشد. انصافا انقلابیون ۵۷ در هر چه ضعیف بودند در زمینه ابتکار عمل های فن آورانه قوی بودند که البته همین باعث پیروزی شان شد. آن نقطه قوت عجیب و اتفاقی نبود! در انقلاب ۵۷ دانشکده های فنی پیشرو بودند و دانشکده های مهندسی در دهه ۴۰ -۵۰ تا سال ۵۶-۵۷(به دلیل اقتصاد رو به رشد و توسعه) زبده ترین دانش آموزان را جذب می کردند. (اون موقع رشته های مهندسی از پزشکی و دندانپزشکی بیشتر روی بورس بود.) طبیعی بود که این دانشجویان زبده انقلابی، در زمان خود ، انواع و اقسام ابتکارات فن آورانه با امکانات ناچیز به خرج دهند. متاسفانه کسی در آن دوران نیامد این ابتکارات را مستند کند. قدر و ارج آن شناخته نشد. بعد از انقلاب ۵۷ یک عده شعار «تعهد بالا تر از تخصص آمد پدید»سر دادند که چنان که می دانید ضربه ها به کشور زد. اگر آن زمان در مورد اهمیت فن آوری های ابتکاری تحقیق می شد و مقاله نوشته می شد و به جامعه تفهیم می شد شاید آن شعار کذا آن همه نمی گرفت! درآن صورت، شاید در جنگ به علت انکار اهمیت فن آوری، آن همه تلفات و خسارات نمی دادیم.
Show all...
Photo unavailableShow in Telegram
حدود ۳۵ روز پیش خود-نوستراداموس-پنداران پیشگویی کرده بودند که تا یک هفته دیگر مردم ایران او را فراموش می کنند. فردا چهلمین روز درگذشت اوست و نام مهسا امینی هر روز بارها از زبان میلیون ها تکرار می شود. فراموش نمی کنیم
Show all...
شریفی ها! از امروز پارک نیوتن ما یک عکس بذارید ببینیم چه خبره؟
Show all...
Photo unavailableShow in Telegram
دانشگاه شریف، امروز. به به!‌پاییز طلایی! دیروز هم یک بارونی زد و امروز هوا ۸۰ میلیون نفره است!
Show all...
Photo unavailableShow in Telegram
اینها بسیج دانشگاه شریفند که دارند به زعم خودشان با میزها ورودی سلف دانشگاه را می بندند. به باقی قضایا کاری ندارم. اینها مهندس یا دانشجوی علوم پایه اند، خیر سرشان! خیال می کنند این می شه در دروازه یک دژ؟! این که با دو لگد چهار تا جوان باز می شه. دست کم فیلم های فتح قلعه ببینند اطلاعات فنی شان بره بالا!
Show all...
Photo unavailableShow in Telegram
این هم از «تدبیر نبوغ آمیز» هیئت رئیسه دانشگاه شریف! لابد کلی هم ظرف یک بار مصرف وارد محیط زیست خواهند کرد که مبادا دانشجوهای دختر و پسر در سلف کنار هم بنشینند!
Show all...
در نوشته قبلی ام اشاره کردم که رهبران میدانی جنبش سبز با پرخاش هایشان کم کم دانایان و آگاهان را از جمع خود راندند و فقط متوسط ها باقی ماندند. از جهات دیگر هم فقط متوسط ها ماندند. جنبش سبز -علی رغم دغدغه های عدالت محور رهبراین جنبش- از همان اول معروف بود که جنبش بالاشهری است. نسل دهه پنجاه و شصت از محلات بالاشهری زمانی که مدرسه می رفت دایم زیر فشار روانی بود که چرا بیش از همتایان پایین شهری اش برخوردار هست. این فشار تنها از جانب حکومت و پروپاگاندای آن نبود. حتی معلمان دلسوز و نیز والدین مهربانمان هم کاری می کردند که به خاطر برخورداری نسبی مان احساس مدیون بودن و حتی عذاب وجدان کنیم. هفته ای نبود که معلمی در مدرسه مان (فرزانگان تبریز) گوشزد نکند که در حاشیه شهر و روستاها از ما باهوش تر «ریخته اند» و ما بیخودی اسم خودمان را در غیاب امکانات برای آنها «تیزهوش» گذاشته ایم. اون قدر هم خودشان -علی رغم دلسوزی- ناآگاه بودند که متوجه نشدند که اتفاقا در هر کلاس چند نفری هم از همان خانواده های کم بضاعت هستند. اگر یادتان باشد فیلم زالوی پسر کیارستمی پارسال همین موقع ها غوغا کرد. مردم باور نمی کردند که کارگردان بزرگ و مایه افتخار سرزمین شان آن گونه بر سر فرزندش با چماق برخورداری و رفاه نسبی می کوبد. اما برخورد کیارستمی تیپیکال زمان خود بود. ما همه همان گونه بزرگ شده بودیم. جنبش سبز فرصتی بود که بگوییم ما همین هستیم و دلیلی ندارد که به خاطر برخورداری نسبی شرمگین باشیم. یک عده در این حس سربلند کردن از یک شرم بی اساس دیرینه، زیاده روی کردند و کار را به تفاخر به فقرا رساندند و باعث شدند که از همان اول فقرا زیاد با جنبش سبز همراه نباشند. پولدارتر ها اولش همراه جنبش سبز شدند اما بعد از مدتی وقتی تفاخر افرادی را که خیلی از خودشان کمتر دارایی داشتند نسبت به افراد اندکی فقیرتر دیدند در دل گفتند که حالا که اینها نسبت به کسی که اندکی از خودشان فقیرتر هست چنین تفاخری می ورزند من چرا خودم را با اینها که این همه از خودم فقیرترند در یک ردیف بدانم؟! یواشکی از جنبش سبز کشیدند کنار. توجه کنید پولدارهای آن دوره بیشتر پولدارهای قدیمی بودند: ملاکان قدیم، پزشکان، کارخانه داران، پیمانکاران قدیمی و.... (این طبقه برخوردار رانت خوار وابسته و وصل به حکومت هنوز برای خودشان هویت کسب نکرده بودند. رانت خواران در دوره دوم احمدی نژاد شروع کردند به عرض اندام و بعد از برجام هم «مارکدار پوش» شدند و خودشان را برای ما گرفتند! در دوره دوم روحانی دیگه ادعای اصالت هم کردند! این ادعای اصالت این رانت خوران «تا دیروز دوزاری شپشو» دیگه بدجوری روی مخ طبقه مرفه قدیمی تر هست و آنها را با جنبش «زن زندگی آزادی» همدل تر می سازد!) در مورد شیکی هم همین طور شد. از بس ملت در دهه شصت و هفتاد از این که در فضای عمومی شیک باشند محروم شدند جنبش سبز را مجرایی برای عرض اندام در زمینه شیکی در فضای عمومی دیدند. (البته خانواده ها و معلم های دلسوز در دهه شصت جلوی شیکی فرزندان یا دانش آموزانش را نمی گرفتند بلکه مشوق هم بودند. محدودیت روی شیکی صد در صد تقصیر و زورگویی حکومت بود.) در این مورد هم باز یک عده که از لحاظ شیکی متوسط بودند اون قدر به بقیه که کمتر از آنها شیک بودند تفاخر کردند که نه تنها افراد کمتر شیک را پس زدند بلکه افراد بسی شیک تررا هم دلزده کردند. (باز به همان علت که خیلی پولدارتر پس زده شدند.) به این ترتیب جنبش سبز ماند و افراد تندوری سبز که از هر لحاظ متوسط متوسط (بخوانید میان مایه) بودند. جنبش «زن زندگی آزادی» حول و حوش یک حس عمیق انسانی (تاسف از کشته شدن یک دختر معصوم و بیگناه که همراه برادر به خانه خاله مهمان امده بود) شکل گرفت. بنابراین از همان اول مرزهای طبقات را در می نوردید. بالاشهری و پایین شهری و شیک و غیرشیک، همه خود را همدل می یافتند. شروعش که خوب هست. امیدوارم به اونجا نرسد که مثل جنبش سبز بقیه را براند و فقط متوسط ها را باقی بگذارد. فضای مجازی دست کم در ۱۰ سال اخیر، برای همگان روشن ساخته که هم در ثروت و هم در شیکی دست بالای دست بسیار هست. در نتیجه از همان اول از آن تفاخر ها خبری نیست. در زمان جنبش سبز خانواده ها خیلی محدود بودند. یکی که از اعضای خانواده درجه دومش پولدارتر یا شیک تر بود اصلا تصور نمی توانست بکند که یک عده هستند که از او هم می توانند پولدارتر یا شیک تر باشند. با این تصور که پولدارترین یا شیک ترین هست رفت در دل جامعه و با این ژست هم دل بالاتر از خود را زد و هم دل پایین تر از خود. احتمال نمی دهم که با توجه به دید بازتر مردم این زمانه جنبش از این جهات آسیب پذیر باشد.
Show all...
برخی بزرگان اصلاح طلب و اصولگرا این روزها شاکی هستند که چرا جوانان به دعوت آنان برای گفت و گو پاسخ مثبت نمی دهند و اغلب جواب دعوت آنها را با پرخاش می دهند. جواب روشن هست. جوانان اعتماد نمی کنندو این دعوت را هم خدعه ای می دانند در کنار خدعه های دیگر. فکر می کنند یا از آن جنس «علاج» های جواد ظریف بعد از سرنگونی هواپیماست یا از جنس مصاحبه های بازجو-خبرنگاران یا در بهترین وضعیت نصایح پدرانه از موضع «من می فهمم تو نمی فهمی» است از جانب مردانی است که اتفاقا این نسل جدید و خواست هایشان را نمی فهمند! برخی که دلسوزترند با حسرت به دوران اصلاحات و دوران جنبش سبز ارجاع می دهند که راه گفت و گو در آن دوران باز بود. ولی آیا واقعا در دوران جنبش سبز گوش شنوا خیلی بیشتر از الان بود؟! راستش من هم اون موقع وبلاگ نویسی می کردم هم الان. موضع ام نسبت به جنبش سبز در اوایل کمابیش همان بود که الان نسبت به جنبش «زن زندگی آزادی» هست. در هر دو مورد نسبت به جنبش نظر مثبت داشته ام اما هر کنشگر آن و هر عمل آن را تایید نمی کرد و نمی کنم. در زمان جنبش سبز از جانب سبزها پرخاش بسیار بسیار بیشتر دریافت می کردم تا اکنون از جانب رهروان جنبش «زن زندگی آزادی.» اگر یادتان باشد سبزها تا نظری می شنیدند که به مذاقشان خوش نمی آمد برمی آشفتند و گوینده را به منظور تحقیر «احمدی نژاد» می خواندند. مثلا برخی شان اظهارات شبه-علمی در مورد سیاهچاله ها و جهان هولوگرافیک و.... می کردند و تا از زبان فیزیکدانان کشور تایید نمی شدند آنها را «احمدی نژاد» می خواندند. راستش یکی از دلایل شکست جنبش سبز هم همین اخلاق و رفتار کسانی بود که خود را خیلی سبز می دانستند. عملا کسانی را که در موضوعی بیش از «متوسط» می دانستند با همین اخلاق تاراندند. من در حدود چهل روزی که از آغاز جنبش حاضر می گذرد ( یادتان باشد که این چهارشنبه چهلم زنده یاد مهسا امینی است) چنین واکنش هایی از جانب رهروان جنبش حاضر ندیده ام. ندیده ام حرف تخصصی غلط بزنند و بعد که با مخالفت کارشناسان رو به رو می شوند با خط کشی های سیاسی او را بخواهند تخطئه کنند. یکی از دسته گل های سبز ها که شاید به یاد داشته باشید وایرال کردن ماجرای پسربچه کوچولویی بود که در برنامه کوچک معصومانه گفته بود که اندام خصوصی اش را خودش می شوید. مجری برنامه با گفتن «نه!‌نه! ماشین لباسشویی را خودمان روشن نمی کنیم» خواسته بود که حرف را عوض کند. سال ها بعد، پادکست دکتر هلاکویی با موضوع آموزش جنسی کودکان را شنیدم و فهمیدم واکنش اون خانم مجری درست ترین واکنش ممکن برای چنان اظهارنظری از جانب یک کودک در آن سن در جمع بوده است. مشخص بود که خانم مجری در مورد واکنش در این موارد اموزش تخصصی علوم تربیتی دیده است. (مربیان مهد کودک هم علی الاصول این آموزش را می بینند.) اما سبزهای فعال در فضای مجازی که این چیزها را نمی فهمیدند. همه چیز را در قالب خط کشی سبز-احمدی نژاد می دیدند. اصلا نمی فهمیدند که آموزش جنسی کودک یک مبحث تخصصی است که باید اصول و قوانینش را از متخصصان امر آموخت تا کودک رشد فکری و روحی سالم داشته باشد. با کمال نفهمی موضوع را وایرال کردند. مادران فهمیده در آن زمان بسیار نگران بودند که آن پسربچه ممکن هست از این همه توجه آن هم با آن مضمون آسیب ببیند. تذکر می دادند اما از جانب سبزها پرخاش می شنیدند. سبزها تا می توانستند آن خانم مجری را تحقیر کردند و او را سمبل سانسور در صدا و سیما دانستند. این قبیل حرکت ها از جانب کسانی که بر هویت سبز خود بیش از دیگران تاکید می کردند دانایان را یکی یکی از خود دلزده کردو بعد از مدتی به تمام معنا «متوسط» شد. سبزها با افتخار جنبش خود را جنبش طبقه متوسط می خواندند. اما واقعیت این هست که این ضعف آنها بود نه قوت آنها. ضعیف ها را از همان اول نتوانستند جذب کنند . قوی هایی هم که اول جذب شدند بعد از مدتی دلزده شدند و جدا گشتند. فقط متوسط ها (بخوانید میان مایه ها) باقی ماندند. در این مورد باز هم خواهم نوشت هرچند می دانم به تریج قبای خیلی ها برخواهد خورد. اما می نویسم تا جنبش حاضر مبادا به همان راه رود. البته بعید می دانم. در ده سال اخیراین همه پادکست آموزشی تخصصی و.... دست کم این اگاهی عمومی را جامعه به وجود آورده است که خیلی از مسایل تخصصی است و با یک خط کشی سیاسی نظیر سبز-غیرسبز نمی توان سر و ته ماجرا را هم آورد.
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.